محمد الله وطندوست

 

نکاتی چند از یادداشت های روزانه

2015/5/5

پیروزی قوای مسلح در عملیات قندوز و اگر ومگر ها در این مورد

قندوز که در محاصره کامل نیرو های هراس افگن قرار گرفته بود و مخالفین در شش کیلومتری مرکز شهر مستقربودند, رهبران حکومت وحدت ملی را مجبور نمود تا در مورد این ولایت مهم واسترتیژک تصمیم اتخاذ و نیرو های مسلح را  غرض عقب راندن هراس افگنان موظف نماید. قوای مسلح دلیر ما توانست در مدت کوتاهی شهر را از محاصره نجات دهد و امنیت و اطمنان را به مردم ارمغان آورد . اما قبل از اینکه نیرو های مخالف بکلی تار ومار شود قوماندانان ارشد جبهه به دلایل نامعلومی به مرکز احضار شدند و دوام جنگ به قوماندانان رده دوم گذاشته شد. طبعیست که شدت فشار بر دشمن با رفتن قوماندانان ارشد از جبهه ضعیف گردیده  شکست قطعی دشمن در هاله ئی از ابهام قرار دارد.

جالب  است که وزیر داخله حکومت وحدت ملی ضمن صحبتی در قندوز متذکر شد که جنوب کشور را دشمنان مردم افغانستان نا امن نموده بود اینک شمال را دوستان نا آرام می نمایند. اظهار چنین مطلبی از جانب وزیر داخله کشور نمی تواند صرفا تبلیغات میان تهی تلقی گردد. جناب وزیر داخله مکلفیت دارد این دوستان را به مردم معرفی و غرض جلوگیری از فعالیت های تخریب کارانه آنان پیشنهاد های خود را به رهبران حکومت وحدت ملی ارائه نماید . در غیر آن مسوولیت بزرگی را بعهده خواهد داشت. از جانبی عده یی از دولتمردان منجمله رییس شورای ملی این اظهارات را گریز از مسوولیت تلقی نمودند وبه نحوی به رد آن کوشیدند. این اگر ومگر ها رهبران وحدت ملی را مکلف می سازد تا حقایق را در این مورد به اطلاع مردم برسانند و با اتخاذ تصامیم جدی جلو نفوذ و فعالیت هراس افگنان را در شمال بگیرند ونگذارند که مردم در نا امنی و تشویش زنده گی نمایند و مخالفین آزادانه جولان کنند. مخصوصا نیروهای مربوط به ستون پنجم دشمن قاطعانه باید افشا وزمینه هر گونه فعالیت تخریبی شان سلب گردد.

مسئله مهم دیگری که در رسانه ها انعکاس داشت نقش خارجی ها در جنگ شمال است . گفته شده که ابتکار جنگ در بسیاری نقاط بدست خارجی ها است. معلوم است که این خارجی ها عمدتا عناصر هراس افگن وابسته به القاعده وداعش اند که می خواهند از این مناطق به آسیای میانه نفوذ نمایند و اهداف استرتیژیک سرمایه داری جهانی را در دشت های وسیع آسیای میانه تطبیق نمایند.

دولت مکلفیت دارد جلو فعالیت این مهمانان نا خوانده را بصورت جدی سد نموده  آرامش و امنیت را بکمک قوای مسلح قهرمان کشور و حمایت و پشتیبانی مردم تامین نماید ودشمن را در هر لباسی که ظاهر شود قاطعانه سرکوب نماید.

اگر دولت در این موردقاطعانه اقدام نماید طوریکه تجربه قندوز نشان داد مردم بصورت جدی حمایت خواهند کرد وزمین زیر پای دشمنان به جهنم تبدیل خواهد شد. در غیر آن حکومت وحدت ملی با ندانم کاری ها وسهل انگاری ها و امید بستن به وعده های میان تهی دشمنان مردم افغانستان ,وضع موجود را استمرار خواهد بخشید و از پشتیبانی و حمایت مردم چنانکه همین حالا نظر سنجی ها نشان می دهدروز تا روز محروم خواهد شد.

 

2015/5/6

جهاد علیه بی امنیتی, فقر, بیکاری و بی عدالتی !

محترم اشرف غنی رییس جمهور در محفل تجلیل از روز هشتم ثور گویا روز پیروزی مجاهدین, جهاد تازه ئی را اعلان نمود. موصوف در بیانیه خود گفت که باید علیه بی امنیتی, فقر, بیکاری وبی عدالتی جهاد سراسری آغاز واین پدیدهدهای منفی محو ونابود گردند.

مبارزه علیه این پدیده ها و اعلان آن از جانب شخص اول کشور دلگرم کننده و دلچسپ است.مردم افغانستان نیز از بیعدالتی ,بی امنیتی, فقر وبیکاری شدیدا رنج می برند و جدا خواهان محو ونابودی این پدیده ها  اند. اما باید سنجید که آیا جهاد علیه این پدیده ها در حاکمیت کنونی با فرض اینکه دولتمردان خواهان آن باشند, میسر وممکن است؟

حاکمیت کنونی که به حکومت وحدت ملی مسما گردیده از نظر ماهیت نه وحدت در آن دیده می شود ونه هم ملی وسراسری است. حاکمیتی که از دو گروپ مخالف  تشکیل شده ودر شش ماه عمر خود جز مبارزه برای کسب سهم بیشتر در قدرت  وتقسیم کرسی ها کار معین دیگری نتوانسته انجام دهد و در هر مسئله مهم وغیر مهم اختلاف نظر و موضعکیری های متفاوت آنان بیشتر از اخبار سر چوک سر زبان ها می گردد, چگونه می تواند یکپارچگی خود را ثابت و مردم را به این امرمعتقد نماید. از نظر ملی بودن نیزمعلوم است که پایه هایش لرزان است وهمه نیرو ها را در بر نمی گیرد.

 حاکمیت کنونی, حاکمیت امریکائی  جهادی است که به وساطت جان کری بوجود آمده در دوام آن هیچگونه تضمینی وجود ندارد.حاکمیتی که از نظر فساد در ردیف اول در جهان قرار دارد, حاکمیتی که در قلمروش بیشتر از نود در صد مواد مخدرجهان تولید می شود , درحاکمیتی که غصب زمین و چپاول دارائی های عامه بی هیچ مجازاتی از جانب زور مندان صورت می گیرد, درحاکمیتی که شهروندانش به درجه یک ودو دسته بندی شده اند و زبان هایش به اصلی وفرعی تقسیم شده , بالاخره در حاکمیتی که  انسان وحشیانه در روز روشن از جانب اوباشان به قتل رسانیده می شود وبه آتش کشانیده می شود , اعلان جهاد علیه بی امنیتی , بیعدالتی, فقر وبیکاری شعار میان تهی است که از جانب هیچکس جدی تلقی نمی گردد. رییس جمهور کشور که گاهی دومین متفکرجهان خوانده می شود باید بداند که جهاد علیه پدیده های یاد شده یعنی بیکاری ,فقر, بی امنیتی و بیعدالتی توسط عناصر رسالتمند ممکن ومیسر است نه توسط حاکمیت امریکائی  جهادی که کرسی ها را بر اساس تنظیم, سمت , گروپ و قوم تقسیم نموده و اشخاص بنابر تعلقیت و وفاداری به زور مندان ,به مقامات گماشته شده اند, ناممکن وغیر عملیست.

جهاد علیه بی عدالتی, بی امنیتی, فقر وبیکاری در صورتی ممکن است که حاکمان مسوول وکاردان  و کارمندان شایسته ودلسوز  در راس امور قرار داشته باشند و تعهد در برابر منافع مردم معیار استخدام در ارگان های دولتی قرار گیرد. در حالیکه با فساد اداری کنونی , با سهل انگاری  و ندانم کاری رهبران, با اختلافات تیم های تشکیل دهنده دولت , جهاد علیه بیکاری, بیعدالتی , بی امنیتی و فقر جز فریب مردم چیز دیگری بوده نمی تواند . حاکمیت موجود اگر واقعا به گفتار خود صادق است بایست در تصفیه دستگاه دولت از عناصر فاسد و بیکاره آغاز نموده با فساد اداری قاطعانه مبارزه نماید تا اعتماد مردم به دستگاه دولتی اعاده گردد وکارکنان ادارات را خادم وخدمت گذار خود بدانند, در غیر آن شعار های میان تهی جز فریب مردم تعبیر دیگری شده نمی تواند.

7/5/2015

سرپل را خطر سقوط تهدید می کند

در قرا و قصابات ولایت سرپل و در مناطق دور دست کوهستانات از سالها بدین طرف افراطیون مذهبی و نیروهای ارتجاعی با تبلیغات لجام گسخته و گسترش خرافات در ذهن و روان ساده مردم مظلوم آن مناطق مسلط گردیده، مردم را بهرطرفی که خواسته اند با خود کشانیده اند. اگر احیانا افراد و اشخاصی مخالف نظر آنان حرفی گفته اند و حرکتی انجام داده اند بکمک اربابان محلی و تفنگ سالاران سر به نیست شده اند و جرات هرگونه ابراز نظر از بین رفته است. چنانکه با استفاده از عقاید مذهبی این مردم اولین بار در سال ۱۳۵۹ هجری خورشیدی یورش نیروهای ارتجاعی در مرکز سرپل صورت گرفت و بهترین شخصیت های ملی و اجتماعی شهر سرپل قربانی این یورش گردید. از آن تاریخ به بعد با وجود تسلط ارگانهای محلی در مراکز شهر ها و ولسوالی ها باز هم سایه ارتجاع در قرا و قصابات گسترده بود و شهر سرپل این مرکز فرهنگی و تاریخی در شمال، این مرکز شعر و ادب از نیروهای روشنفکری تخلیه و مردم متوسط به ولایات همجوار و در مرکز کشور مجبور به مهاجرت شدند. آبادی ها رو به ویرانی گذاشت و شهر به ویرانه یی تبدیل شد که تا امروز قامت راست ننموده و در حاکمیت گویا دموکراسی امریکایی نیز کوچکترین توجه به این ولایت مبذول نگردیده است.

هشت سال قبل ضمن یادداشتی به گوش ناشنوای دولتیان می خواستم برسانم که افراطیت مذهبی در ولایت سرپل بضورت لجام گستخته تبلیغ می گردد. در ولسوالی ها و حتی در مساجد اطراف شهر سرپل عده یی از روحانیون بی پروا مردم را بر ضد معارف و تعلیم و تربیه و بر ضد آزادی های مدنی و حقوق زنان تحریک نموده جوانان را به گروپ های تبلیغی بسیج و غرض تبلیغات مذهبی به قرا و قصابات می فرستند. در سالهای بعدی گروپ های به اصطلاح تبلیغی از پاکستان و ولایات دیگر به سرپل تجمع نموده، جوانان این شهر را به ولایات دیگر می فرستادند و در مورد کار زنان در ادارات دولتی موانع ایجاد می کردند. ارگان های مسول دولتی با وجود اطلاع از چنین فعالیت ها نه تنها جلو آن را نمی گرفتند بلکه خود به کمک آنان مبادرت می ورزیدند. جوانانیکه به گروپ های تبلیغی تنظیم می شدند نه اطلاع دینی کافی داشتند و نه معلومات اجتماعی لازم. حتی عده یی از آنان بازاریان و دکانداران شهری بودند که از سواد کافی برخوردار نبودند.

نتیجه این همه تبلیغات لجام گسیخته مذهبی ضدیت با حقوق زنان ضدیت با مظاهر ترقی و پیشرفت، گسترش عقاید خرافی در میان مردم بود که زمینه فعالیت هراس افگنان را مساعد نمود و باعث تمرکز نیروهای افراطی خارجی در این ولایت گردید ماه ها قبل نیروهای مطلع افشا نمودند که در کوهستانات سرپل عناصر و افراد خارجی با خانواده های خود به تبلیغات هراس افگنی آغاز نموده در قرا و قصابات کوهستانات فعالیت می نمایند. زنان این مهمانان نا خوانده در میان خانواده ها نفوذ نموده به زنان منطقه ساختن بمب های دستی را تعلیم می دهند و آنان را علیه دولت تحریک می نمایند. 

نیروهای محلی نه تنها به این فعالیت ها اهمیتی قایل نشدند حتی موجودیت و فعالیت مخالفین را انکار نمودند و تبلیغات دشمنان خواندند.

دو ماه قبل زمانیکه در هژده کیلومتری شهر در قریه بلغلی این نیرو ها موجودیت خود را اعلان نمودند و با سوختاندن منازل ده نشینان فاجعه آفریدند، بازهم نیروهای دولتی بی تفاوت باقی ماندند و کوشیدند ابعاد فاجعه را نا چیز و کوچک جلو دهند.

اکنون که در یکروز ده بار حمله در مرکز ولایت صورت گرفته و مقر ولایت و فرماندهی پولیس در تیررس دشمن قرار گرفته است ، هنوز هم نیروهای دولتی فعالیت مخالفین را جدی تلقی نمی کنند و بهیچ اقدام موثر نمی پردازند. نماینده مردم سرپل در پارلمان اخیرا از طریق شبکه های اجتماعی دولتمردان را مخاطب قرار داده به اطلاع آنان رسانیده است که ولایت سرپل در معرض سقوط قرار دارد. اگر دولتمردان پایتخت نشین به این ندا ها گوش فرا ندهد فاجعه سقوط ولایت را نظاره گر خواهند بود و برای جبران غفلت و بی توجهی قیمت گزافی خواهند پرداخت. تا دیر نشده بایست جلو تبلیغات لجام گسیخته افراطیت در این ولایت گرفته شود و با بسیج مردم علیه هراس افگنی باید سد مطمین در برابر مخالفین ایجاد گردد. نیروهای امنیتی با تخریب لانه های هراس افگنی در قرا و قصابات مردم مظلوم این ولایت را از شر مخالفین اجیر داخلی و خارجی نجات دهند. ارگانهای دولتی زمینه کار و فعالیت جوانان را مساعد نموده سربازگیری دشمنان را از میان جوانان نا ممکن سازند. در این صورت از فاجعه قریب الوقوع در این ولایت جلوگیری خواهد شد و در تامین امنیت ولایات همجوار نیز موثر خواهد بود.

محمدالله وطندوست

 

  


بالا
 
بازگشت