ابراهیم ورسجی
نواز،راحیل شریف ها؛بازدرکابل،بازی دوگانه کردند!
اگرشرم نداری،هرچه دلت می خواهد بکن!
پیامبر اسلام ص
ابراهیم ورسجی
26-2-1394
درسه هفته ی گذشته،نویشه های بنده همه زیرعنوان های:"افغانستان؛طالبان،داعش وبازی دورخه ی تازه ی پاکستان"، "سفررئیس جمهورافغانستان به هند وتاثیرآن برمبارزه علیه تروریسم"،"پاکستانی ها ازسفرهای اخیرشان به کابل، چه می خواهند؟" ؛ متمرکزدرباره ی رفتاردوگانه - ریاکارانه ی پاکستان دررابطه با افغانستان بودند.وارونه ی آن ها،این هفته، تصمیم نداشتم که مقاله ام درباه ی گفتارها ورفتارهای باهم ناسازگارسیاست کاران ونظامی های پاکستانی درپیوند با افغانستان باشد.متاسفانه،سفر روزسه شنبه 22 ماه ثور نوازشریف،نخست وزیر وراحیل شریف،فرمانده ارتش پاکستان به کابل وبم گذاری های رزچهارشنبه طالبان در لشکرگاه دردفتروالی ودفترشورای مولوی های آن شهر وهجوم تروریستی همان شب آن هابه مهمان خانه ی درکابل وترور دادستان / سارنوال ولایت پکتیا درروزپنجشنبه درکابل که هرسه تلفات جانی فراوانی داشت،باعث شد که نویشته ی هفته ی کنونی ام هم درباره ی سفرمهمانان پاکستانی ای رئیس جمهورافغانستان باشد.سفریکه ترورهای یاد شده وشدت گرفتن حمله های تروریستان ونبرد نیروهای دولتی علیه آن ها در14 ولایت افغانستان را باخود به همراه داشت.
طوریکه، درنویشته های پیشتر یادآورشده بودم،تمام سفرهای مقام های پاکستانی به کابل،پیش یاپس ازسفر،بم گذاری ها وعملیات خود کشانه ی طالبان درکابل وولایت ها را بدنبال داشته است.درواقع،سخت ترشدن حملات تروریستی طالبان هم زمان با سفرهای مقام های نظامی- امنیتی - سیاسی پاکستان به کابل،ازاین پرسمان سخن درآستین دارد که، همسایه ی شرقی ومسلمان افغانستان چیزی بنام اخلاق وبرا دریی دینی وهمسایگی نیکورا درگفته ها وکرده های خود درپیوند باکشورما نمی شناسد وهمچنان گمان کرده ومی کند که طرف مقابل چنان بی خاصیت ونادان است که نمی داند دغلکاری ودوگانه بازی کردن ها سالها است که درکشورشان توسط پاکستان جریان دارد.اینکه، سیاست کاران ونظامی های پاکستانی درپیوند با میزبانان افغان خود چه فکرمی کنند،مسئله ی منوط به خود شان می باشد؟ اما مردم وسیاست کاران افغانستان دانسته اند که با شیادی وریاکاری ومسلمان نمایی همسایه ی خاوریی خود روبرومی باشند؟ همسایه ی شیادی که به گفته ی پیامبراسلام ص ،بی شرمی چنان ازانسانیت بیرونش کرده است که نمی داند که نه تنها افغان ها،بلکه جامعه ی بشری دریافته است که پاکستان نه کشورپاکان بلکه به کشورناپاکان وتروریستان تبدیل شده است! تغییرماهیتی که برخلاف اندیشه های مبارزان وپایه گذاران تحریک پاکستان بویژه اقبال وجناح می باشد!
بهرصورت،همسایه وهمسایگی جبرطبیعت وجغرافیا است؛ نه مسئله ی اختیاری که تعویض کرده شود.ازاین رو،مسئولیت تاریخی افغان ها وپاکستانی های سیاست کارونظامی می باشد که اهمیت جبرطبیعت وجغرافیا وتغییرناپذیری آن را درک کرده دنبال احترام متقابل وپذیرش منافع یک دیگربگردند؛ نه این که، بزرگی وکوچکی خاک را بهانه ساخته برخلاف منافع هم دیگرعمل نمایند.عملی که چهل سال است توسط پاکستان علیه افغانستان ادامه دارد وکمکی برای منافع هردوطرف که خیر،هرگز،حتابه نفع دوگانه بازان پاکستانی وکشورشان هم نکرده است.بنابراین،بهتراست بدومسئله اشاره کرده نویشته را ادامه دهم:نخست،اشرف غنی،رئیس جمهورافغانستان پیش ازرسیدن مهمان هایش به کابل ،به صراحت گفته بود که"جنگ برماتحمیل شده است وجنگ را باجنگ پاسخ می دهیم" که نظرونگاه عاقلانه ودرست می باشد وباید برآن اصراروعمل کرده شود.دوم،برپایه ی مطالب پخش شده دررسانه ها،بخش های ازگفت وگوهای دوطرف درکابل برملا شده است که هم دقت جانب افغانستان رامی طلبد وهم نمایانگر دغلکاری کاری پاکستانی هامی باشد.
بطورنمونه،اشرف غنی گفته است که:"افغانستان وپاکستان،قربانی کوتاه نظری های گذشته نمی شوند" که برداشت بسیارآرمان گرایانه می باشد؛ ونوازشریف،طوریکه دربخش بی بی سی فارسی وتارنمای روزنامه ی دان / بامداد،چاپ پاکستان خواندم،گفته است که:"حملات وجنگ های جاری طالبان درافغانستان رامحکوم می نماید"! جالب این است که، پیشتر،رویترز/ خبرگزاریی برتانیه گزارش داده بود که نوازشریف، جنگ های جاری درافغانستان راسرزنش کرده بود که درآن ابهام دیده می شد.به این معناکه،جنگ های طالبان ونیروهای دفاعی افغانستان راکه اولی برای پاکستان ودومی برای دفاع ازافغانستان می رزمد،محکوم می نماید. اینکه، سخنان اشرف غنی ونوازشریف تا چه اندازه موثردرپالیسی سازی ها واجرای پالیسی ها می شوند،منتظرکردارها،نه گفتارهاباید ماند.بله،درطرف افغانستان همواره موضع درست بوده است؛ به این خاطرکه،خواستاربسته شدن مرکزهای تروریستی علیه سرزمین ما درپاکستان بوده ومی باشد.درحالیکه،برخلاف،پاکستان همواره ازمبارزه ی مشترک علیه تروریسم سخن گفته وخلاف آن کارکرده است.
بطورنمونه،درهمین سفراخیر شریف های سیاسی - نظامی هم،طرف پاکستان براین اصل تاکید داشته است که ازمناطق مرزی خودش اجازه نمی دهد که تروریستان علیه افغانستان عمل کنند.وعده ی که درآغازبرای افغانستان امیدوارکنده بود؛اما حمله ی های تروریستی روزبعد درهلمند،کابل،آدم ربای درپکتیا ودرگیری های روزشنبه درننگرهار وجنگ هاوترورها دردیگربخش های افغانستان نشان دادند که میان گفتاروکردارطرف پاکستانی فاصله ی آسمان تازمین وجود دارد.ازسو دیگر،این خبرهم ازدرون اتاق گفت وگوهای دوطرف به بیرون درزورسانه ی شد که هیات پاکستانی اصرارداشته است که دولت افغانستان باید طالبان پاکستانی وبلوچ های ناراضی پناه برده درخاک خود راکه علیه پاکستان کارمی کنند تحویل آن ها دهد؛اماهرگزنگفته است که طالبان ودیگرتروریستان افغانِ پناه برده به پاکستان وکمک گیرنده از آن راتحویل دولت افغانستان می دهد یانه؟ افزون براین که، اشاره ی مبنی برتحویل دهی طالبان مقیم کویته وپشاوررا برای دولت افغانستان نکرده است؛درواقع،براین اصل تکراری وبهوده بازپا فشرده است که طالبان را برسرمیزمذاکره آماده می سازد.
دراین زمینه،مسئله ی پرسش برانگیزاین است که، ارتش پاکستان تاکنون چندین جنگ علیه طالبان خودش بنام های المیزان،راه راست،راه نجات،راه حق و اخیرینش ضرب عضب / شمشیرپیامبررا ازماه جون 2014تاکنون دروزیرستان راه انداخته است.بنا براین،سوال این است که،ازنظر باوروکارکرد، فرقی میان طالبان افغان- پاکستانی وجود ندارد. پس،چراعلیه یکی جنگ می شود ودیگری برای گفت وگوباحکومت کابل باید تشویق شود؟ ازهمه مهم تراین که،حکومت پاکستان ازماه اگست سال گذشته تاکنون، امنیت اسلام آباد را برای نظامی های ویژه ی خود داده است تا خطرتروریسم طالبان را دفع نمایند؛اما کمک می کند به این که طالبان افغانی باحکومت افغانستان مذاکره نمایند.این تاکید هم درزمانی می شود که، طالبان دارودسته های پراکنده - تروریست - جنایت کاری می باشند که باید سرکوب یامدنی- سیاسی ساخته شوند؛ نه اینکه، امتیازهای سیاسی - حقوقی دریافت کرده بیشترازپیش تروروتباه کاری نمایند.
با درنظرداشت موضع دوگانه - ریاکارانه ی پاکستان که هم تروریسم را به افغاستان صادرمی کند هم دست دوستی ومبارزه ی مشترک با کشورماعلیه تروریسم دست ساخت خودش درازمی کند،سوال این است چه شیوه وسیاستی باید توسط دولت افغانستان درپیش گرفته شود تا هم تروریسم مهارشود هم پاکستان سرعقل آورده شود؟ روشن است که، هم درپاکستان هم درافغانستان ؛مردمان هردوکشوربا دولت های ناکام روبرومی باشند.البته با این فرق که، درپاکستانِ دارای دولت شکست خورده،ارتش به حیث دولت مافیای دردرون دولت شکست خورده فعال است.برخلاف،درافغانستان هم دولت کارآمد نیست وهم ارتش آن درموقعیتی نیست که نقش دولت مافیای درون دولتی مانند نقش ارتش پاکستان را بازی نماید.کمبودی که ارتش مافیایی- غارتگرپاکستان با صادرکردن تروریسم به گستردگی آن می افزاید.اکنون که، پاکستان وافغانستان گرفتاردولت های ناکام می باشند وائتلاف جنایت کارانه ی ارتش پاکستان با ملاهای آن کشور تروریسم طالبان افغان - پاکستانی راتولید وبجان افغان ها انداخته است،به نفع دولت افغانستان می باشد که کمبودی های خود وپاکستان را دیده خود را آماده ی دفاع خودی دربرابر تروریسم صادراتی همسایه ی خاوری خود نماید.
روشن است که، برای رفع چنان کمبودی ها ومبارزه ی سرنوشت سازدرجهت مهارتروریسم، دست زدن به اقدامات زیر بسیارکارسازتمام خواهد شد:نخست،پاکسازی ستون پنجم پاکستان ازدستگاه دولتی به خصوص نهاد های دفاعی- امنیتی.پاکسازی که کمک بزرگی خواهد کرد برای روند دولت سازی؛ ودولت سازی هم تنهاعاملی سرعقل آورنده ی پاکستان درسمت دست برداشتن ازحمایت تروریستان علیه افغانستان می باشد.دوم،بسیج مردمی درسمت جنگ علیه تروریسم صادراتی ازپاکستان.مسئله ی که اکنون دربسیاری بخش های کشوربه خصوص درشمال داغ ترشده است.سوم،غوربالای کمبودی های پاکستان در سطح درونی اش وبی اعتمادیی که نسبت به آن به حیث یک کشور پرورش دهنده ی تروریسم درسطح منطقه وجهان رونماشده است.درگام چهارم،اعتناکردن به وعده های پاکستان درجهت کمک به مذاکرات آشتی جویانه میان دولت وطالبان؛ البته با این شرط که، هرگونه مذاکره با طالبان با پایان فوریی عملیات تروریستی - خود کشانه توسط آن ها وروی آوردن شان به شیوه های مدنی- سیاسی- حقوقی مبارزه وابسته ساخته باشود.
برای این که، نویشته بد را زا نه کشد؛درباره ی سه مسئله ی یاد شده توضیح کوتاه داده مقاله را به پایان می رسانم:نخست،پاکسازی دستگاه دولت ازمهره های پاکستانی وشتاب بخشیدن به روند دولت سازی.کاریکه همسوئی کامل رئیس جمهورورئیس اجرائیه وتیم هایشان را طلب می کند.دوم،بهره برداری ازکمبودی های درونی پاکستان درجهت مهارتروریسم.سوم،مشروط کردن مذاکره با طالبان با پایان عملیات تروریستی- خود کشانه- دیگرکشانه وروی آوردن آن هابه مبارزه ی مدنی- سیاسی- قانونی.مبارزه ی که درقانون اساسی افغانستان بسیارخوب تصریح وپذیرفته شده است.بهرحال،تجربه های تاریخی- سیاسی نشان داده اند که دشمنان درونی خانه بیشترازدشمان بیرونی آن ویرانگری کرده می توانند.ازاین رو،پاکسازی دستگاه دولت ازستون پنجم پاکستان هم کمک به دولت سازی هم کمک درمهارتروریسم می کند.اگراین پاکسازی با بهره برداری ازکمبودی های درونی وبدنامی پاکستان به حیث یک کشورحامی تروریسم درسطح جهان ومنطقه همراه ساخته شود،بدون شک،افغانستان هم دارای دولت کارآمد می شود هم برتروریسم ودیگرباندهای جنایت کارِ مخل امنیت غلبه پیدامی کند.روشن است.زمانی که دستگاه دولت ازستون پنجم پاکستان پاکسازی شود،عامل ویرانگردرون خانگی نیست شده افغانستان تنها با دشمن بیرونی وابزارجنگ نیابتی اش یعنی تروریسم مواجه می شود.دراین صورت،دولت به سوی کارآمد شدن وعرضه ی خدمات برای مردم حرکت می کند.مسئله ی که پاکستان رابه تغییر رفتاروکردارش درافغانستان وادارمی کند.درواقع،وادارکردن پاکستان به تغییرپالیسی باعث دومسئله خواهد شد:نخست،بالارفتن توان دولت درسمت تامین حاکمیت سرزمینی.دوم،زیرفشارقرارگرفتن پاکستان درجهت بستن مرکزهای آموزش وصادرکردن تروریستان به افغانستان.دراین صورت،نتیجه روشن می شود وآن این که: پاکستان سرعقل می آید؛ وباسرعقل آمدن آن، طالبان افغان یا روی به سازش باپذیرش قانون اساسی افغانستان می گذارند ویامنزوی شده به کناره ی جامعه وسیاست رانده می شوند.