28 حوت روز آزادی ، عدالت

و یا حیات مدنی

ميرعبدالواحد سادات

 

کانون همبستگی زنان افغانستان 28 حــــوت را بحیث « روزفرخنده همبستگی ملی با زنان افغانستان » پیشنهاد فرموده اند. در حالیکه از کار و مبارزه این کانون و عطف توجه شان قدردانی مینمایم در رابطه به روز شهادت منصور وارفرخنده که باید بحیث یک روزخاص وبا عنوان مشخص مسمی گردد موافق مــــی باشم ، در رابطه به چگونگی عنوان این روز نظر خود را ارائه مینمایم :

این روز سیاه روز تراژیدی حقوق بشر ، سوختاندن انسانیت ، پامال ساختن معنویت دینی می باشد ، درین روز ارزشها و اصــول قبول شده یی حقوقی که دستاورد بشریت متمدن محسوب میگردد بمثابه اوراق سیاه جنایت اوباشان حریق گردید.

این اصول پرنسیپ های جهانـی  « مشروعیت جرم و جزا »  می باشد که در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین المللی حقوق مــدنی وسیاسی مسجل گردیده و درقانون اساسی وقوانین جزایی افغانستان نیز تسجیل گردیده است.

این اصول پنجگانه مـــحصول کار و مبارزه بشرمتمدن طــــــی سالیان و قرون می باشد ومرز روشن گذار از بدویت قانون جنگل به مدنیت را در عرصه حقوقی بازتاب میدهد . بر طبق این اصول بررسی هر نوع اتهام بجرم ، بشمول اتهام توهین به مقدسات فقط وفقط بر طبق حـــــکم قانون ودر محکمه که قانون به آن صلاحیت داده است ، انجام میآبد . از شهروند عادی تا رییس جمهور نمیتواند به عوض پولیس ، څارنوال وقاضی عمل نماید.

درست در همین مبــحث مفهوم آزادیهای فردی قابل درک و تجسم واقعی پیدا مینماید ، شهروند آزاد است که قانون ،آزادی او را تضمین و ارگانهای حراست حقوق پاسدار آن باشد . دریـــــــن حادثه هولناک با نهایت قساوت بدویت جــا گزین اصول حـــــــــقوقی گردیده و « آزادی » یک شهروند ( فرخنده ) سوختانده شده است و بشکل حیــــوانی آن ، « قانون جنگل » ، « عدالت » را قربانی کرده است.

بدینرو میتوان گفت که :

سوختاندن فرخنده ، سوختاندن انسانیت ، آزادی ، عدالت و حیات مدنی می باشد.اگر و مـگرعده یی از ملا نما ها و اراکین دولتی و سکوت این همه رهبر ومهترو ... ، مبین ذهنیت بنیادگرایانه جهادی ــ طالبانی وداعشی ، مکتوم شان می باشد.

با آنچه گفته آمدیم ، به نظر این حقیر کمال مطلوب خواهد بود ، تا این روز بنام:

ــــ « روز فرخنده آزادی »

ــــ « روز فرخنده عدالت »

ـــ « روز فرخنده حیات مدنی »

مسمی و درج جنتری رسمی گردد.

اظهرمن ا لشمس است کــه اگر در جامعه آزادی و عدالت نبــاشد ، حیات مدنی وجـود ندارد و« ذهنیت تکفیری » منبعث از ارعابیون عرب ، دیوبند و قم ، زن و مرد را تکفیرو قربـان مینماید و ضعیفترین و بیچاره ترین که متآسفانه در جامعه افغانستان زنان مــی باشند ، اولین قربانیان هستند و « قرعه فال » و فالبین ومجاور فرخنده ایــن دخت با شرف افغان را قربان ساخت.

البته سوختاندن فرخنده بحیث « زن » رخ دیگر و عمق فاجعه را در جامعه مصبیت زده و جنگ زده افغانســــتان نشان میدهد . نــــــــــا مردانیکه نه تنها با زشترین عادات جامعه مرد سالاربزرگ شده اند ، بلکه مسموم با زهر بنیادگرایی جهادی ، طالبانی و ارعابی عرب می باشند.

البته واضع است که این حادثه ننگین ارزشهای عالی وطنداری ، وطنوال و همشهری را لگد مال وشمله کاکه های قدیم و کریم کابل جان را به زمین زدند . بدون شک این عمل ننگین و صــد ها تماشاچی بی تفاوت در مــحل حـادثه مــایه شرمساری مــردان و مردانگی مــــــــــی باشد.( صادقانه اعتراف مینمایم که در هنگام تحریر این سطور احساس خجالت عجیب برمن مستولی گردیده است).

جنایت هولناک اوباشان بی بند و بار خشونت تاریخی و موجود درون جامعه را باز تاب داد و آهینه جوانانی را به نمایش گذاشت که در مصیبت جنگ و تـقابل و انقطاب دوران جنگ سرد، انارشی تنظیمی و جنگ داخلی ، استبدادخشن طالبان وحاکمیت فساد بدان سن و سال رسیده اند.

تحمیل چهاردهه جنگ و مصیبت بر جامعه ، تساهل آمیخته به عرفان اسلامی و تساهل ناشی از آن با خشونت ، عصبیت و نــــــا همدیگر پذیری تبدیل گردیده است و بی جهت نمی باشد که در جامعه غیر متساهل پای دیموکراسی می لنگد ، ما جامعه مدنی انجویی داریم اما با حیات مدنی که سنگ پایه آن در تــــــجربه جهانی تولیرانس ، تساهل و همدیگر پذیری می باشد ، فرسخ ها فاصله داریم.

به این ارتباط اگر این روز بنام « حیات مدنی » یاد گردد نیز بامسمی خواهد بود.

این موضوع نیز قابل دقت است که تعیین ( 19) مـــارچ بحیث « روز فرخنده همبستگی ملی با زنان افغانستان» هشتم مارچ را کم رنگ میسازد ، در حالیکه بخاطر مبارزه برای احقاق حقوق زن تبجیل و تـــــجلیل وسیع و همجانبه از هشتم مارچ حایز اهمیت فراوان می باشد و فرخنده با وجود جفای نا مــــردان ، نباید تنها از طرف زنان مطرح گردد ، هر انسان با وجدان افغان یک فرخنده است.

من در میتنگ اعتراضیه شهر کوپن هاگن ، پیشنهاد اعمار منار دوم علم و جهل را در مــــــحل سوختاندن فرخنده مطرح کـــــــــــردم . منار اول علم و جهل را شاه امان اله برجسته ترین نماد نوگرایی افغانستان بعد از سرکوب ملای لنگ در نو آباد دهمزنگ اعمار کرد و اکنون با گذشت حدود یک قرن ، مــا متآسفانه در دور باطل تاریخ با اخلاف ملای لنگ و با ابعاد بسیار خشن و خـطر ناک منطقوی و بین المللی مواجه می باشیم و فرخنده که قربانی جهالت می باشد ، باید به سمبول پر افتخار در مبارزه یی تاریخی علم وجهل ارجگذاری گردد.

شهادت منصور وار فرخنده مسوولیت خطیری را به عهده روشنگران افغان قرار داده است ، بــاید این رسالت را با امانت و صــــــادقانه ، بخاطر روح پر فتوح فرخنده و هزاران خواهر و برادر او که طی سالهای مصیبت قربان گردیده و روزمره فدآ میگردند ، انجام داد.

و بی نیاز از تذکار خواهد بود که این رسالت نه ربطی به دین ستیزی دارد و نه بخاطر گل روی غرب مطرح است.

شــاید مقدرات تاریخی آزادی و عدالت در آن ســر زمین بــلا کشیده بــا خــون پاک فرخنده رقم بخورد و روشنگران متعهد این روز را بمثابه تولد دیگر و آغاز « رنسانس افغانی » به نسلهای بعدی معرفی بدارند

 


بالا
 
بازگشت