احمد سعیدی
ممثل سیاست خارجی کشور وزارت خارجه است نه مراجع دیگر
چند قبل به نقل از منابع ارگ ریاست جمهوری گزارش شد که طبق فیصلۀ شورای امنیت ملی افغانستان، حکومت وحدت ملی حمایت و پشتیبانی خویش را از حملات ائتلاف برهبری عربستان سعودی علیه کشور یمن اعلان کرد.آنچه را که من از تصمیم گیری ها در امورسیاست خارجی میدانم این است که تعامل و روابط بین المللی چه مثبت و چه منفی باید از طریق وزارت امور خارجه عملی گردد . در روز های اول میخواستم در این باره چیزی بنویسم اما فرصت یاری نکرد. حالا میخواهم به رهبری حکومت وحدت ملی احترامانه بگویم که کشور عزیز ما افغانستان باید در صحنه بین المللی روش ها ورویکرد های جدیدی در پیش گیرد و ریاست جمهوری وشورای امنیت صلاحیت های این وزارت را غصب ننماید اگر این دولت یا هر دولتی بخواهد با موفقیت عمل کند،باید به گونه ای باشد که در مجموعه حاکمیت ،نسبت به مسیر راه اجماع ملی وجود داشته باشد این نوع تصمیم گیری ها در سیاست خارجی که از طریق شورای امنیت فیصله گردیده به باور من بیشتر جنبه تاکتیکی دارد تا جنبه استراتیژیک و اثرگذار. مؤلفه های قدرت ملی در سیاست خارجی آگاهی های بیشتر، کارا تر وارتباطات گستره بین المللی در سطوح جهانی است، اما توجه نکردن به این امر مهم در حکومت وحدت ملی سبب خواهد شد تا این کشور از رهگذر نبود جایگاه مناسب در صف بندی های نوین نظام بین الملل با رشد روزافزون مشکلات اقتصادی، سیاسی، امنیتی باعث کاهش منافع ملی خواهد شد. در شش ماه اول کار کرد حکومت وحدت ملی کمتر کارشناس یا صاحب نظری بوده است که دیپلماسی حکومت موجود را که همه تصامیم در ارگ گرفته می شود زیر سوال نبرده باشد یعنی تصامیم یکجانبه خود سر ونیمه استبدادی است که نتایج منفی آن خیلی روشن است. آنچه بیش از همه مورد توجه محافل کارشناسی قرار گرفته است، مناسبات مبتنی بر برد- برد افغانستان از طریق همکاری با پاکستان و عربستان سعودی بوده است که در دستور کار حکومت موجود قرار دارد. در همین حال عده ای از کارشناسان بر این باورند حاصل عملکرد سیاست خارجی که تصمیم آن در ارگ گرفته می شود خیلی چالش زا بوده است در گذشته نیز مشکلات دامنگیر ما بوده اما در شرایط موجود بعد از انتخابات دور سوم ریاست جمهوری تفاوت هایی است که حاکمیت موجود هم در حوزه نظری و هم در حوزه اجرایی موفق نبوده است. در حالیکه با در نظر داشت فضای نوین، کشور ما نیز در یکی از حساس ترین موقعیت های ژئوپولیتیکی جهان قرار دارد. اما در اثر مداخله ای بی مورد ارگ ریاست جمهوری به سیاست های داخلی و خارجی تا کنون نتوانسته ایم به گونه ای که منا فع ژئوپولیتیکی فعالی با کارکردهای گسترده و موثری را نصیب مردم و کشور خود بسازیم اگر عاقلانه حرکت میشد دور از امکان نبود که افغانستان آهسته آهسته به صورت کانون جاذبه دیپلماسی منطقه ای و جهانی قرار نگیرد با توجه به فراز و فرودهایی که حکومت جدید در شطرنج سیاسی جهانی با ان روبه رو است افغانستان باید برای ایفای نقش فعال در روابط بین الملل و تقلیل مشکلات اقتصادی ، سیاسی ، امنیتی از مدیریت اختلافات منطقه ای به سمت حل و فصل اختلافات منطقه ای حرکت میکرد. که نکرده است افغانستان برای رسیدن به جایگاه مناسب در منطقه وجهان با حفظ استقلال ملی، تعامل منطقی با کشور های آسیا و کشور های غربی و اروپایی باید توجه جدی و همه جانبه نماید . اگر حکومت آقای اشرف غنی در قالب تعامل سازنده با جهان زیاد تر برای رشد و توسعه اقتصادی فکر میکند بهتر است در قدم اول که فهم مسایل، پلان گذاری و سیاستگذاری در افغانستان مستقل از تجربه کشورهای دیگر و مستقل از فهم جهانی نیست. به عبارت دیگر اینگونه نیست که تصور کنیم کشور خاصی هستیم و باید سیاست گذازی ها و استراتیژی های خاصی انجام دهیم. می توانیم از کشورهای دیگر بسیار بیاموزیم. ما هم در همین منظومه جهانی زندگی می کنیم. اما در حال حاضر باید بدانیم که مهم ترین موضوع در اکثر کشور ها بشمول افغانستان و در جهان، پاسخگویی به نیازهای عامه مردم است.
موضوع در خور اهمیت در تمام دنیا این است که چگونه دولت ها به مردم پاسخگو باشند، و مدیریت صحیح را پیش گرفته و سیاست گذاری های منطقی را انجام دهند؟ ملاک اصلی در این پاسخگویی، رفع نیازهای اقتصادی رفاه اجتماعی ورفع تهدیدات امنیتی مردم است.متاسفانه که حکومت وحدت ملی در این مورد خیلی ناکام است. بهتر خواهد بود هر دولتی دارای سیاست خارجی تعاملی، همکاری، ائتلافی و چندجانبه گرایی را تشویق کند تا اینکه از مرحله تقابل به مرحله تعامل راه یابد سیاست خارجی این دولت براین محتوا استوار نیست. از جمله تعامل با نظام بین الملل، موازنه قدرت بر بر مبنی عدالت . اگر سیاست ما در تعاملات جهانی روی این محور ها استوار میبود این نوع محورها موجب افزایش توقع عمومی در عرصه سیاست داخلی و خارجی می شد درحالیکه با در نظرداشت عدم برنامه ریزی های دقیق دولت موجود درین مسیری با کندی روبروست .از برنامه های درنظر گرفته شده در حوزه سیاست خارجی بجای نتایج مثبت نتائج منفی نصیب ما شده. همه میدانند مبنای موفقیت در سیاست خارجی، اجماع داخلی است. وقتی که ما در سیاست های خارجی از طریق مراجع مربوط در چوکات قانون با در نظرداشت اجماع ملی تصمیم را اتخاذ مینماییم آنوقت طرف مقابل درست تر میداند که در مقابل اوجه کسی نشسته و مذاکره می کند، نماینده حاکمیت است. این نماینده حاکمیت بسیار مهم است؛ زیرا هر آنچه را که می گوید و امضا می کند، مورد اجماع حاکمیت ملی این کشور است. کسانی که مذاکره می کنند، و یا در مسایل دشوار خارجی بشمول جنگ و لشکر کشی تصمیم میگیرند باید اجماع داخلی را داشته باشند در آنصورت می توانند موفق عمل کنند. البته در قدم نخست ضرورت و نیاز این است که قبل از ترسیم نقشه راه که ما از حرکت سعودی پشتیبانی کنیم و یا نکنیم با دقت فراوان و جزئیات زیاد و سناریو سازی های گوناگون در داخل کشور مورد بحث و اجماع قرار میگرفت تا با عکس العمل های منفی مردم افغانستان روی این تصمیم مواجه نمی گردید. حکومت و اعضای شورای امنیت باید خود را صرفا انتقال دهنده دیدگاه های اجماع ملی بدانند و حریم صلاحیت های خویش را در تصمیم گیری ها نیز درک نمایند بنابراین اگر این دولت یا هر دولتی بخواهد با موفقیت عمل کند، باید به گونه ای باشد که در مجموعه حاکمیت ، نسبت به مسیر راه، به اجماع ملی رسیده باشد در غیر آن یک دولت خود کامه و بیکاره ای بیش نیست.با توجه به بحران های اقتصادی امنیتی ، سیاسی پیش آمده در کشور ما و چالش های سیاست خارجی در منطقه که بی تاثیر بر رفتارهای سیاسی افغانستان نیز نبوده آیا حکومت وحدت ملی می تواند سیاست خارجی خود را به معادله هایی تبدیل کند تا وضعیتش را بهبود ببخشد؟ که من باور ندارم .فکر می کنم در شرایط فعلی کانون سیاست خارجی ما دستیابی به یک چارچوب جامع عملیاتی پیرامون برنامه های تفاهم منطقوی باید استوار باشد. این را هم میدانم که این تابع زمانی است در شش ماه و یا یک سال آینده چه فراز و نشیب هایی در افغانستان منطقه و غرب به خصوص تمویل کننده ای افغانستان یعنی در آمریکا اتفاق خواهد افتاد وضیعت پاکستان چگونه خواهد بود تا افغانستان بتواند به سمت یک برنامه جامع و شفاف ظرفیتی برای تحقق منافع ملی خود پیش برود. این نیازمند شرایط بسیار زیادی است، که در جهت گیری کل که مورد اجماع حاکمیت در افغانستان در گذشته نیز بوده است و نشان می دهد که در حال حاضر فضاهایی باز شده ای گفت و گو و تعامل با کشور های منطقه مشکل گردیده .پس بهتربود ما سیاستی را پیشه میکردیم تا در روابط منطقوی طوریکه با سعودی و پاکستان زبان مشترک پیدا کرده ایم حرف های طرف مقابل یعنی هندوستان و ایران را نیز می شنیدیم به نفع افغانستان است تا مسیر تعاملی را بین کشور های رقیب یکدیگر بخاطر منافع ملی خود ایجاد کند من میدانم به خصوص پاکستان بشمول سعودی ها به خاطر قرار گرفتن افغانستان در حریم ژئوپولیتیک آنها زیاد علاقه مند اند. بهتر است این کشور ها و کشور های دیگر به تحقق این توافق برسند. که افغانستان پیشرفته و با ثبات و تعاملی در این منطقه پر آشوب به نفع منافع ملی ماست. ریاست جمهوری باید این حقیقت تلخ را بداند که نه تنها پاکستان بلکه ما کشورهای دیگری را در منطقه داریم که چندان علاقه ای به پیشرفت و با ثبات بودن افغانستان نداشته و خیلی علاقه مند به فعال بودن کشور ما در صحنه بین المللی نیستند. در چنین شرایطی است که ما باید در صحنه جهانی عمل و سعی کنیم در راستای منافع ملی و توسعه اقتصادی امنیتی و سیاسی کشور خود کارها را پیش ببریم. این استراتیژی سهل وآسانی نبوده نیازمند اندیشه های تخصصی است و مهم تر از آن ضرورت به اجماع ملی داخلی دارد که باعث می شود کشور به طرف پیشرفت و توسعه حرکت کند. بهتر میبود اگر حکومت وحدت ملی میدانست که جمهوری اسلامی ایران و کشور شاهی عربستان سعودی دو قطب قدرت نه تنها در خاورمیانه بلکه در منطقه نیز هستند و نه تنها تعامل و همکاری این دو بلکه ائتلاف آنها هم می تواند در بسیاری از موضوعات منطقه ای، توازن منطقه ای را به ضرر بازیگران خارجی تغییر دهد همه میدانند اجلاس های بین المللی جایی است که مقامات می توانند با هم دست بدهند و تفاهم نامه، پیمان نامه یا قراردادهایی را منعقد کنند. اما دولت موجود بدون از امضای قرار داد امنیتی با امریکا تا به امروز از این فرصت بهره همه جانبه ای نبرده و در اجلاس های مهم منطقه ای و بین المللی حضور فعال نداشته است. درچنین حالتی آیا می توان دورنمای روشنی از آینده وضیعت اقتصاد سیاسی و امنیتی داشت .افغانستان چگونه می تواند میان اشتیاق مداخله گران بخصوص پاکستان برای حضور فعال در اقدامات برخی دولت ها برای پیاده سازی الگوی سیاسی – اقتصادی امنیتی جدید در منطقه شکاف ایجاد کند؟ یعنی بر روی رفتار دولت ها که به دنبال تغییرات در منطقه هستند و اشتیاق آنها را در چوکات منافع ملی افغانستان آماده سازد .به نظرم برای اینکه ما نقش فعالی نه تنها در روابط بین المللی بلکه در تقلیل مشکلات اقتصاد ، امنیتی ملی افغانستان داشته باشیم، باید در مرحله اول از مدیریت اختلافات منطقه ای به طرف حل و فصل اختلافات منطقه ای حرکت کنیم. که طی شش ماه حاکمیت وحدت ملی چنین کار را نکرده زیرا طولانی شدن اختلافات به نفع ما نیست و باید سعی کنیم روابط نزدیکی با کشور های هندوستان پاکستان ایران بشمول کشور های عربی برقرار کنیم.
حساسیت های مهم این است که ایران و عربستان دو قطب قدرت بین کشور های اسلامی شمرده میشوند که دوشاخه سنی وتشیع را رهبری میکنندو همچنان هندوستان و پاکستان حریفان دیرینه ای یک دیگر اند. تنها تعامل و همکاری این کشور ها بلکه ائتلاف آنها هم می تواند در بسیاری از موضوعات منطقه ای، توازن منطقه ای را به ضرر بازیگران خارجی تغییر دهد. عربستان هند پاکستان هر کدام به نوبه خود در دو سال گذشته ابتکارات وسیعی را در سیاست خارجی خویش دنبال کردند. هندوستان روابط نزدیک با روسیه و امریکا بر قرار گرفته سعودی با چین پاکستان هم از چندی بدینسو لاف دوستی و همکاری با افغانستان را زمزمه میکند
به باور من افغانستان از جمله کشور های شمرده میشود که برای حفظ هویت ملی، استقلال سیاسی و توسعه اقتصادی و امنیتی خود ، ذاتا نباید به یک سمت سوق پیدا کنداین طرز فکر باید جزء اصول ثابت سیاست خارجی افغانستان باشد.به یقین ما کشوری هستیم و در موقف قرار داریم که هم باید با آسیا،هم با اروپا هم با غرب و هم با روسیه همکاری های گسترده داشته باشیم. این نیازمند دکترین نوین در سیاست خارجی ما باشد که محتاج فهم دقیق جایگاه ژئوپولیتیک افغانستان و اهمیت اقتصاد در افزایش قدرت ملی این کشور است. در قدم اول به امنیت سر تاسری به اقتصاد، محیط زیست، استفاده از منابع انسانی و منابع ملی در این کشور داشته باشیم .برای اینکه قدرت افغانستان افزایش پیدا کند این دکترین باید به سیاست خارجی کمک کند تا تمام شاخص های قدرت در کشور ما به سمت مثبت حرکت کند. این محتاج راهبرد حداقل یک دهه برای افغانستان است. این نیازمند به کار گیری تخصص، فهم از وضعیت جهان و درک دقیق از مسایل داخلی کشور دارد.لذا از رهبران حکومت وحدت ملی تقاضا مینمایم اگر در سیاست داخلی وخارجی کشور نمیتوانند الگوی خوبی برای دیگران باشند بهتر است هنجار شکنی هم نکنند ودموکراسی ودیکتاتوری را به هم نیامیزند.مرکب مخلوط در سیاست گزاری های داخلی وخارجی میتواند محصول اندیشه های دگم ودیکتاتور ما بانه با خود همراه داشته باشد نه تعامل وتعادل.