استاد صباح
جهان چگونه به نابودي وجنگ وستيزتهديد ميگردد؟؟؟
« درآينه ي ارقام وحقايق » پژوهش ( صباح ) بخش نخست
بودجه پنتاگون در سال دوهزاره دردولت باراک اوباماششصدوهشتاد ميليارد دالراست.اين در حالي است که در سال دوهزارنوميلادي،يعني زماني که بوش پسرآخرين سال حضورخود درکاخ سفيد را سپري مي کرد اين بودجه ششصدپنجايک ميليارد دالر بوده است.نکته قابل تامل ديگر آنکه اين بودجه پيشنهادي درسال دوهزاريازده ،هفتصدوهشت ميليارد دالرمي باشد.گويا اين تصاعد حسابي تا آخرين لحظه حضور اوباما درمسند رياست جمهوري ادامه خواهد داشت.
سازمان ملل متحد درگزارش به وضعیت امنیت درجهان پرداخته و به ایجاد شکاف میان کشورهای غربی و کشورهای واقع درخاورمیانه وشمال آفریقا اشاره نموده است. درسال دوهزاروچهارده هشت میلیون نفر بر میزان آوارگان جهان افزوده شده و به شصت میلیون نفر در سراسر دنیا رسیده اند. است پنجاه نومیلیون وپنجصد هزار نفر درين سال در سراسر جهان در نتیجه درگیری ها ، خشونت ها و نقض حقوق بشرناگزیر به ترک خانه های خود شدند که این ارقام از شمارپنجاه يک میلیون ودوصد هزار نفر در سال دوهزارسيزده وسي هفت میلیون وپنجصد هزار نفر در یک دهه قبل بیشتراست واگر این افراد کناریکدیگرقرار گیرند، می توانند بیست و چهارمین کشور بزرگ جهان را تشکیل دهند.
برمبنای این اطلاعات شاخص صلح وآرامش در ۸۱ کشور جهان به نسبت سال ۲۰۱۳ افزایش یافته است.
در این تحقیق که با بررسی يکصدشصت دوکشور جهان صورت پذیرفته است، سوریه هم چنان ناامن ترین کشور جهان و در رده آخرقرار دارد. سودان، سومالی، آفریقای مرکزی، سودان جنوبی، افغانستان و عراق، قبل ازسوریه در انتهای جدول شاخص صلح جهانی قرار دارند. پژوهش گران این نهاد سازمان ملل همچنین اعلام کردهاند که شاخص صلح جهانی درلیبی نیز به شدت کاهش یافته و بحران این کشور را به شدت فراگرفته است. لیبی که در آن جریان تروریستی داعش قدرت یافته، در رده ۱۴۹ شاخص صلح جهانی قرار دارد. بیش از نیمی از آوارگان جهان را کودکان تشکیل می دهند و شمار افرادی که ازخانه های خود گریختند تنها طی مدت سه سال چهل درصد افزایش یافته است. درگیری های سوریه وعراق بیش ازپانزده میلیون نفر را ناگزیر به فرار از خانه های خود کرده است.
بر اساس تازه ترین شاخص صلح جهانی که توسط موسسه تحقیقاتی صلح و اقتصاد درسوئد ن منتشر شده است، حرکت جهان ازصلح به سمت درگیری درسال گذشته چهارده تریلیون دالر برای اقتصاد جهان هزینه داشته است.
معیار بررسی این موسسه برای تعیین میزان صلح درهرکشور، عوامل گوناگونی بودهاند چون شمار برخوردهای خشونتآمیزدرآن کشور وشمار آوارگانی که ازاین برخوردها ناشی میشوند. از دیگر معیارهای تعیین شاخص صلح جهانی، حضور یک کشور در جنگ های خارج از مرزهای خود است. درشاخص صلح جهانی همچنین آمارهایی چون میزان بودجه نظامی هر کشور، شمار کشتگان در درگیریها و امنیت اجتماعی کشورها بررسی و منتشر میشوند.
استیو کیلیلیا، موسس و رئیس موسسه تحقیقاتی صلح و اقتصاد در باره مناطق بحرانی خاورمیانه و شمال آفریقا میگوید: بسیار نگرانکننده است که بحرانها در این مناطق از کنترول خارج شدهاند و شرایط را دردیگر کشورها نیز برای توسعه فعالیتهای تروریستی آماده میکنند.
درسال دوهزارچهارده، جهان بيش ازسيزده درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف ناآرامی ها کرده است که این میزان برابر است با تمام تولید اقتصادی برزیل، کانادا، فرانسه، آلمان، اسپانیا و انگلیس. بیش ازسه تریلیون دالر برای هزینه های نظامی صرف شده است.
جنگ داخلی سوریه که چهارسال به طول انجامیده است تقریبا چهل دو درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور را بلعیده است. سي يک درصد از تولید ناخالص داخلی افغانستان وسي درصد از تولید ناخالص داخلی عراق صرف ادامه ناآرامی ها در این کشورها شده است. درنقطه مقابل خاورمیانه و شمال آفریقا کشورهای اروپای قراردارند. ایسلند، دانمارک و اتریش، سه کشوری هستند که موسسه تحقیقاتی صلح واقتصاد آنها را به عنوان سه کشور نخست در شاخص صلح جهانی معرفی کرده است. آلمان دراین شاخص در رده شانزدهم قرار دارد.
درشاخص صلح جهانی آمده است که در سال ۲۰۱۴ در مجموع در سراسر جهان ۲۰ هزار نفر در جریان اقدامات تروریستی کشته شدهاند. این رقم به نسبت ارقام سال گذشته موسسه تحقیقاتی صلح و اقتصاد نودرصد افزایش را نشان میدهد. بیشترین شمار کشتگان عملیات تروریستی (۸۲ درصد) در کشورهای عراق، افغانستان، پاکستان، نیجریه و سوریه بودهاند.
اختلافات درآسيا
با نگاهی گذرا به تشکیل کشورهاي زيروپراکندگی وقومیت های مختلف این مناطق مشخص میگردد که اساس آنها بر پایه اسعتمار سیاسی ، چپاول نفتو گاز ، چپاول آثار باستانی و تسلط بر مناطق استراتژیک بنا نهاده شده است. امروزدرگیریها ، جنگهای داخلی و قومی و مذهبی در این مناطق از اثرات همین مرزبندیهای غیرواقعی می باشد:
-> اختلافات ارضی و درخواست تجزیه کردها از ترکهای ترکیه که منجبر به جنگهای مسلحانه حزب کارگران کردستان ترکیه از سال نوزده هشتادوچهار تا کنون وکشته شدن بیش ازپنجاه هزار تن گردیده است .
- > منازعه دهها ساله عربستان ، يمن درمورد ولايات نفت خيز مرزي جزان نجران و آثيه وسرانجام به جنگ تمام عيارتبدطل وباوحشي گيري هاي عربستان خون هزاران انسان بي گناه يمني ميريزد وآب ازآب تکان نمي خورد.
- > اختلافات ارضی ارمنستان و آذربایجان وجنگهای دراز مدتی که میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان برسر منطقه قره باغ به وقوع پیوسته است . در اثر این جنگهای حدود یک میلیون اهالی آذری و کرد و ارمنی جنگزده این منطقه بی خانمان گشته و تعداد کثیری هنوز درپناهگاههای موقتی و نیمه موقتی بسر میبرند و حدود پنجاه هزارتن کشته شدند .
- > اختلاف ارضي عربستان وقطربرسريك باريكه بيست وپنج كيلومتري در نزديكي مرز بين المللي خود با امارات متحده عربي.
- > ادعاي مالكيت عراق بر كويت كه بارها مطرح شده و اين كشور به همين دليل در سال نوزده نود بطور كامل كويت را اشغال كرد و باعث بروز جنگ خليج (نفت) شد .
- > اختلافات ارضی ترکیه و قبرس . در سال ۱۹۷۴ ترکیه با دخالت نظامی خود بر علیه کودتای یونانیان در قبرس مانع از الحاق قبرس به یونان شد. در سال ۱۹۹۶ باز نیروهای نظامی ترکیه دولت قبرس را ساقط کرد.
- > اختلافات ارضی گرجستان ، آبخازیا که در سال دوهزاروهشت منجر به جنگی بزرگ در آن مناطق شد .
- > مناقشه قطر ، بحرين راجع به جزاير (هوور) در بيست كيلومتري جنوب بحرين و در نزديكي ساحل قطر كه در سال نوزده هشتادوشش اين دو كشور را در آستانه جنگ قرار داد .
- > اختلاف ارضي و دريائي عربستان ، كويت در مورد منطقه بيطرف بين دو كشور وهمچنين دو جزيره قارو و ام الماردين در سواحل كويت .
- > مناقشه عمان، امارات متحده عربي ، درمورد مالكيت واحه ، بورايمي و العين.
- > ادعاي عمان درمورد شيخ نشين رأس الخيمه ، كه پس از كشف نفت در آبهاي ساحلي آن عمان در دسامبر نوزده هفتادويک مدعي بخش شمالي اين امير نشين شد.
- >اختلاف نژادی ، زبانی و فرهنگی ازبکها وپارسیان جنوب ازبکستان . پارسي زبانان ازبکستان که درشهرهای باستانی خراسان بزرگ منجمله خوارزم ، سمرقند ، بخارا ، تاشکند و... زندگی میکنند تا ۴۰ درصد همه کشورازبکستان را تشکیل میدهند وزبان وهویتشان رو به نابودی قرار دارد .
- > اختلاف و پراکندگی های تاجیکها درکشورهای منطقه . کشور کوچک تاجیکستان برخلاف جمعیت هفت ونيم میلیونی خود میلیونها تاجیک درکشورهای ، ازبکستان ، قرقیزستان پراکنده دارد و شکایت ازمرزهای غیر واقعی همیشه به میان بوده است .
- > جنگهای قومی و مذهبی چندین دهه ی درپاکستان که موجب کشته شدن صدها هزارنفر گردیده است نتیجه ایجاد کشوری ساختگی ازدو منطقه هندی نشین و افغان نشین بوده است . قسمت غربی پاکستان، منطقه وسیعی وجود دارد که به بلوچستان مشهور بود، این قسمت در طول تاریخ جزء لاینفک خراسان بود . بیش ازچهل میلیون نفر ازجمعیت پاکستان را آریایی های بلوچ ، پنجابی وپشتون تشکیل میدهند .
- > افغانستان نیز مانند باقی کشورهای ساخته شده توسط انگلستان ازدیرباز با پاکستان برسر خط دیورند مشکل مرزی دارد.
- > اختلافات چندین دهه ای کوردهای عراقی با حکومت مرکزی . کمتر ازبیست درصد جمعیت عراق را کوردهای خراسانی نژاد تشکیل میدهند که بالغ بر هفت میلیون نفر می باشند . تنها چند سالی است که با سقوط حکومت دیکتاتوری صدام حسین کردها خودمختار شده اند ومنطقه فدرال تشکیل داده اند . زیرا هیچ همخوانی فرهنگی ، نژادی و زبانی میان آنها و اعراب عراق وجود ندارد . وموارد بسیار دیگرکه دراین منطقه کوچک مایه شگفتی است . ریشه یابی این اختلافات و درگیریها را باید در سیاست های استعماری وضد بشری انگلستان قديم وامپرياليزم جهانخوارکنوني جستجو کرد . ریشه تفرقه ها ، عقب ماندگی ها ، مرزبندی های غیرواقعی نیز به بریتانیا بازمیگردد . تفرقه میان آریایی ها که یکی ازکهن ترین تمدنهای بشری محسوب می شوند.
- > بلوچستان پاکستان وغرب کشور پاکستان مناطقی که در طول تاریخ بخشی از مناطق آریایی خراسان بزرگ محسوب میشد که درنهایت به موجب حکمیت گلد اسمیت 1288 هـ.ق (1871 م.) و قرارداد 1323هـ.ق (1905) جدا وزیر نفوذ استعمار بریتانیا قرار گرفت.
- > تاجیکستان یا سرزمین سغد باستان که بخشی ازخراسان بزرگ محسوب می شود نیزدرپیش از اسلام در زمان هخامنشیان ، اشکانیان ، کوشانیان و پس ازاسلام دردوره سامانیان ... بخشی ازخراسان زمین شناخته میشد. این منطقه کهن که سهم بسزایی که فرهنگ و تمدن خراسان زمین دارد درنهایت مردم آریایی بخشی ازخراسان بودند.
- > درمرزهای جنوب کشورهای کوچک دیکتاتوری عرب که بر پایه خواسته های امریکا و انگلستان سیاست های خود را تدوین میکنند نیز تشکیل شده اند .
جهانخواري درارقام وحقايق
نیروهای آمریکایی به رغم حضور فعال در کشورهای مختلف جهان که معمولا اکثر شهروندان این کشورها نیز با حضور آنان مخالف هستند ، نتوانستهاند درطول تاریخ خود به پیروزی دست یابند و همیشه طرحهای توسعهطلبانه آنان با شکست مواجه شدهاست ، زیرا از پشتوانه مردمی و یا استدلال منطقی برای ایجاد جنگ افروزیهای خود ارایه ننمودهاند. دراین راستا میتوان به شکست نیروهای نظامی آمریکا در ویتنام اشاره کرد . طبق گزارش رسانههای بینالمللی ، نیروهای این کشور درعراق و درافغانستان نیز درحال شکست قرار گرفتهاند که حتی بعضی از دولتمردان این کشور به این امر اذعان نموده و خواستار خروج آبرومندانه از این کشورها شدهاند. علت شکست نیروهای نظامی آمریکا را میتوان بدین گونه بیان کرد که حضور نیروها و پایگاههای آمریکایی در تمام کشورها ناخواسته میباشد و مردمان کشورهایی که پایگاههای نظامی در آنها مستقر هستند با حضور آنان بشدت مخالف هستند. یکی دیگر از علل شکست مکرر نیروهای آمریکایی را میتوان در بعد ماهیت اشغالگرانه حضوراین نیروها دانست . بدین ترتیب سربازان آمریکایی انگیزه ای برای جنگیدن ندارند زیرا از مملکت خود دفاع نمیکنند، بلکه در سرزمین دیگران و بهمنظور اشغال آن کشورها این نبردها صورت میگیرند که سربازان آمریکایی به راحتی احساس خستگی و دلسردی میکنند.
از دیگر عوامل مهم این شکستها و ناکارایی نیروهای آمریکایی در جنگ هایی که خود برای تامین منافع اقتصادی و سلطه بر دیگر کشورهای براه میاندازند، با شعارهایی همچون هدف این جنگ افروزیها « ایجاد دموکراسی وحقوق بشردر کشورهای مختلف» صورت میگیرد ، هیچ عقل سلیمی نمیتواند آنرا بپذیرد ، زیرا دموکراسی وحقوق بشربا اعمال زور و کشتار مردم بیگناه محقق و میسر نمیشود و مضافا اینکه کلمه زور و نظامیگیری خود مخالف دموکراسی و آزادی است. بنابراین اینامر برای سربازان آمریکایی که اکثرا هم مزدور هستند تداعی میشود که به چه دلیل بایستی جان خود را به خاطر بیاندازند ، تا دیگران آزادی داشته باشند ، زیرا حق ایجاد و انتخاب با خود مردم است و نه با نیروی ثالث و به همین دلیل سربازان آمریکایی میدانند که برای ایجاد دموکراسی نباید اسلحه بکار گرفته شود. بطورمثال سوالی را که میتوان دراین راستا مطرح نمود این است که « آیا چنانچه مردم عراق و یا افغانستان طی یک رفراندم عمومی خواستار خروج نیروهای اشغالگربيگانه از کشورشان باشند» دولتمردان آمریکا به این خواسته مردم احترام خواهند گذاشت و کشور عراق را ترک خواهند کرد ؟
تحلیلگران
براین عقیده هستند که تجربه نشان داده است که آمریکا پس از اشغال هر کشوری
علاوه براینکه از سایر کشورها برای کنترول اوضاع درخواست کمک نیرو و مالی
مینماید، و خود به اجرای طرحهای سلطه گرانه و چپاول اموال و دارایی کشورهای
تحت اشغال میپردازد که حتی بهغنای فرهنگی کشور اشغال شده هم رحم نمیکند ، از
آن جمله میتوان به تخریب و تخلیه موزيمهای عراق پس ازاشغال این کشور اشاره
کرد.
به نظر میرسد که آمریکا و حامیان آن دیگر قادر به قانع کردن افکار عمومی با
استفاده از شعار ایجاد دموکراسی، توسعه و رفاه درکشورهای دیگر، نیستند، زیرا
تجربه نشان دادهاست که این کشور همیشه درصدد تامین منافع اقتصادی و نظامی خود
بوده و بخصوص پساز دوران جنگ سرد ، بهاین روش شدت بیشتری بخشیده است تا به
تواند هر جایی که صدای مخالفی با طرحهای سلطه گرانه آن وجود داشته باشد، آنرا
درنطفه خفه کند و بههمین دلیل هم مساله جنگهای پیشگرانه را مطرح میکند. اما
بارجوع به گذشته و تاریخ میتوان به این نتیجه رسید که هر قدرتی که در رسیدن
بهاهداف خود ، با نادیده گرفتن حقوق اولیه ملتها شدت عمل بیشتری در مقابله و
برخورد با آنها در پیش گرفته است ، به همان اندازه زودتر از هاله قدرت خارج
گردیده و در نزد مردم بیاعتبارتر شده است.
آمریکا برای
حفظ سلطهخود ، دارای
۷۳۷پایگاه
نظامی در ۱۳۰کشور
جهان است . روزنامه یونانی زبان الفترو تیپیا در شماره اخیر خود مینویسد :
البته این تعداد شامل گزارش ساخت و احداث پایگاهها از سال
۲۰۰۵میلادی
به بعد نمیشوند و با احتساب پایگاههای جدید و یا در حال تاسیس ، در واقع
تعداد پایگاههای نظامی آمریکا در جهان ، به بیش از یک هزار واحد می رسد. هم
اکنون تعداد یک میلیون و
۱۴۰هزار
نظامی آمریکایی در این پایگاهها مستقر هستند. از این تعداد
۴۰۰هزارنفر
سرباز نیروی زمینی،
۳۱۰هزار
نفر نیروی دریایی،
۱۳۰هزار
نفر تفنگدار دریایی و
۳۰۰هزار
نفر جزء نیروی هوایی هستند که در این پایگاهها فعالیت دارند. بر اساس آماری که
« انجمن بینالمللی گرد آوری پایگاهها » که اخیرا تاسیس گردید و رسانههای
بینالمللی هم تا حدی از اخبار تشکیل این انجمن بینالمللی خودداری کردند،
پایگاههای آمریکایی هماکنون در
۱۳۰کشور
جهان و در مساحتی بالغ بر
۳میلیارد
هکتار مستقر هستند. طبق آماری که این انجمن ارایه نموده است هم اکنون تعداد
۱۲۰هزارنظامی
آمریکایی در کشورهای اروپایی،
۲۰۰هزار
در خاورمیانه،
۹۰هزارنفر
سرباز در خاور دور و بقیه در سایر کشورهای جهان و بخصوص در آفریقا مستقر هستند.
این روزنامه بهنقلازگزارش انجمن بینالمللی گردآوری پایگاهها،مینویسد:
نیروهای نظامی آمریکا در کشورهای مختلفی که دارای پایگاه هستند، مرتکب جنایات
فراوانی شدهاند، که به عنوان نمونه میتوان به تعداد ۱۰۰هزار
مورد اقدام جنایتکارانه از سال ،۱۹۴۵یعنی
دو جنایت در هر روز، درکوريا اشاره کرد. رونالد سیبولان در اجلاسی که انجمن
بینالمللی گردآوری پایگاههای خارجی در اکوادور ، برگزار کرد گفت : به رغم
اینکه پایگاههای آمریکایی در کشور فیلیپین از سال
۱۹۹۲میلادی
برچیده شدهاند ، نظامیان آمریکایی که برای تعلیم سربازان داخلی به این
کشوراعزام میشوند، دختران فیلیپینی را برای تفریحهای غیراخلاقی خود مورد
بهرهبرداری قرار می دهند. همچنین میتوان جنایاتی را که سربازان آمریکایی در
عراق، افغانستان ، ایجاد زندان ابوغریب و زندان گوانتانامو و زندان هاي بگرام
وقندهاردرافغانستان برخورد سربازان آمریکایی با زنان و کودکان در کشورهای مختلف
و منجمله کشورهایی که به اشغال در آوردهاند همچون عراق وافغانستان که باعث
رسوایی و سر و صدا در تمام رسانه های بینالمللی و حتی محافل خبری این کشور
قرارگرفت را به فهرست اقدامات جنایتکارانه نظامیان این کشور افزود.
نیروهای
آمریکایی به رغم حضور فعال در کشورهای مختلف جهان که معمولا اکثرمردمان این
کشورها نیز با حضور آنان مخالف هستند ، نتوانستهاند درطول تاریخ خود به پیروزی
دست یابند و همیشه طرحهای توسعهطلبانه آنان با شکست مواجه شدهاست ، زیرا از
پشتوانه مردمی و یا استدلال منطقی برای ایجاد جنگ افروزیهای خود ارایه
ننمودهاند.
دراین
راستا میتوان به شکست نیروهای نظامی آمریکا در ویتنام اشاره کرد . طبق گزارش
رسانههای بینالمللی ، نیروهای این کشور در عراق و در افغانستان نیز درحال
شکست قرار گرفتهاند که حتی بعضی از دولتمردان این کشور به این امر اذعان نموده
و خواستار خروج آبرومندانه از این کشورها شدهاند.
روزنامه اسپانیایی ال پریودیکو نوشت : بیشتر آمریکایی ها معتقدند که عواقب شکست در عراق وافغانستان به مراتب فاجعه آمیزتر از ناکامی های گذشته کشورشان در ویتنام خواهد بود. به گزارش این روزنامه ، جرج دبلیو بوش برای تحکیم برتری جویی جهانی آمریکا چشم به پیروزی در عراق وافغانستان دوخته است ، مشاوران نو محافظه کار جنگ طلب وی از همان ابتدای وقوع حادثه يازده سپتامبر دوهزاريک بارها به بوش تاکیدکردند ، باید کلید گشایش درهای نفوذ واشنگتن بر خاورمیانه را در کابل وبغداد بیابدو بوش به پیروی از همین جنگ طلبان و به بهانه مبارزه ای نا محدود با تروریسم حمله به افغانستان وعراق را آغازکرد. رئیس جمهور آمریکا در طرح اولیه جنگ،بر این گمان بود که پس از براندازی صدام به سرعت می تواند در بغداد، دولتی موافق و مطابق با منافع آمریکاییان ایجاد کند. براساس این طرح بوش امیدار بودکه پس از عراق می تواند به راحتی سیاستهایش را بر عربستان سعودی تحمیل کند و همچون گذشته ، وفاداری مقامات این کشور نفت خیز عربی را متوجه خود کند. همچنین رئیس جمهور آمریکا تصمیم داشت ، پس از این مرحله، کنترول بهای نفت را مطابق با طرح برتری جویی خود در دست گیرد و بدین ترتیب کشورهای عربی خاورمیانه را مطیع و پیرو خود سازد.
ال پریودیکو با اشاره به اینکه بوش و همراهانش برای دستیابی به اهداف سلطه جویانه خود از دروغ گویی و وارونه نشان دادن گزارش سرویس های اطلاعاتی برای راه اندازی جنگ در عراق و اجرای طرح های از پیش تعیین شده خود در خاورمیانه کوتاهی نکردند ،خاطر نشان کرد، رئیس جمهور آمریکا در حقیقت برای ریشه کنی تروریسم ، جنگ برضد عراق را به راه نیانداخت ،بلکه هدف اصلی وی از این جنگ کنترول نفت و متوقف ساختن طرح های نفتی فرانسه، روسیه و چین در خاورمیانه بود. ال پریودیکو برتری جویی آمریکا را حول دو محور جداگانه نظامی و اقتصادی دانست و نوشت:اگر چه آمریکا در فراهم آورن نیروی جنگی نخستین قدرت نظامی در جهان به حساب می آید اما این واقعیت را نباید فراموش کرد که این ابر قدرت نظامی برای خنثی سازی نیروهای مقاومت مردمی ،بارها با ناتوانی و ناکار آمدی بیشتری مواجه می شود. آمریکا دیگر قادر نیست شهرکوچکی چون بغداد را تحت کنترول خود در آورد. این روزنامه همچنین با اشاره به عواقب جبران ناپذیر جنگ در عراق نوشت این جنگ بیش از هر چیز موجب شد افزایش نفرت مردم در خاورمیانه از آمریکا تا آنجایی افزایش یابد که سالیان سال نیز نتوان به این احساس پایان داد.
آمریکا با وجود اینکه قدرتمند ترین کشور جهان از نظر میزان و حجم تجهیزات دفاعی و تهاجمی است اما در عین حال از یک روانشناسی ترس برخوردار است .یک اصل ثابت در سیاست خارجی و سیاست نظامی آمریکا توهم توطئه و ترس از دشمن وهمی و یا دشمن واقعی است.امریکا همواره با ایجاد دشمنان فرضی به دنبال اهدافی است که حداقل یکی از آن اهداف بحران زائئ و ایجاد جو بدبینی و سوء ظن و دامن زدن به مسابقه تسلیحاتی و فروش سلاحهای انبار شده آن کشور است .آمریکا تا کنون میلیاردها دالر سلاح به کشورهای مختلف فروخته و بهترین بازار فروش این سلاح ها در منطقه خلیج فارس است.در همین راستا کنگره آمریکا بزودی در خصوص تصمیم دولت بوش برای فروش بيست میلیارد دالر اسلحه به چند کشور عربی حاشیه خلیج فارس تصمیم گیری می کند. امارات متحده عربی درخواست خرید دوصدوهشتادهشت راکت پاتریوت باک سه ودو و تجهیزات مربوطه آنها به ارزش نومیلیارد دالر و کویت درخواست خرید هشتاد راکت پاتریوت باک سه و دو و تجهیزات مربوطه آنها به ارزش 1.36 میلیارد دالر نموده اند .منطقه خاورمیانه منطقه تناقض ها،تضادها، بدبینی ها، سوء ظن ها و تعارفات است . در همان حالی که کشورهای عربی در زیر یک سقف جلسه وحدت تشکیل می دهند در بیرون جلسه بدنبال مسلح کردن خود هستند اختلافات عربی – عربی و عربی و خارجي همواره بر جهان عرب سایه افکنده است. این سوتفاهمات زمینه لازم را برای بهره برداری آمریکا و حتی انگلستان و فرانسه از بازار این کشورها فراهم ساخته است.