محمدعوض نبی زاده

 

جلریز قتلگاه انسان هزاره

افغانستان در سه قرن اخیرشاهد جنگ های خونین وقتل عام های بزرگ انسانی بود که ،در طی  این مدت بی اعتمادی میان اقوام گوناگون افزایش یافت وهویت های قومی جرم پنداشته میشد که حتی حاکمان یک ونیم دهه ی اخیر نیزبا نکتای غربی دارای روحیه قبیلوی  بنام قوم, دین و وطن  افراطی تر از گذشته, وطن را به قتلگاه انسان تبدیل وپروژه ی انحصارگرائی قومی را روی دست گرفته است.کار کرد  حاکمان معاصر قبیله  ویرانگری وشکاف های قومی وسیاسی را افزایش داد ومانع ملت شدن درین کشور شده اند زیرا مطرح نمودن  هویت ها ی قومی گوناگون  برای حاکمان قبیله  بیک هیولا  مبدل شده است.گرچه با حمایت  جامعه ی جهانی زمینه ی برای مطرح شدن هویت اقوام گوناگون در افغانستان کنونی فراهم  شد ولی بعضی از حلقات سیاسی با روحیه قومگرایانه در تلاش اند که یکبار دیگر پروژه های حذف  اقوام را داغ وافغانستان را در پرتگاه سقوط همیشگی قرار دهد ودر ویرانه های جنگ, اقوام رانده شده از قدرت را دفن نماید .خشونت، تجاوز، غارت و جنگ از سوی کوچی های مسلح از عصر امیرعبدالرحمن خان تا کنون در سراسر کشور و خصوصا  در هزاره جات بیداد می کند.

کوچی های تباری و سیاسی با حکومت های میراثی و قبیلوی همواره در غارت علف چرها و پامال کردن مزارع اقوام غیر از خود ، در سراسر هزاره جات بزرگ ترین جنایت را به دوش دارند. در یک ونیم دهه ی آخیر، طالبان در همکاری با کوچی های مسلح وبا حمایت حلقات حکومتی ، جنایت نا بخشونی را به صورت مسلحانه در هزاره جات مدیرت کردند . در چنین وضعیت باید برعلیه دیدگا های قبیله گرایانه مبارزه وپروژه ویرانی  وطن را ناکام ساخت .شاهراه میدان- بامیان از ولسوالی جلریز عبور  و یکی از راه‌‌های مواصلاتی کلیدی مناطق هزاره نشین مرکزی به شمار می‌رود. جلریزاز دهه ی هشتاد میلادی الی تشکیل حکومت مجاهدین اشیانه ی قطاع الطریقی تورن امان  یکی از قوماندانان حزب اسلامی حکمتیار بود که درمسیر جلریز ,سیاه خاک ده ها تن از مسافرین مردم هزاره را سر به نیست میکرد و چند سال قبل نیزمسافرین هزاره‌تباراز ولسوالی‌های بهسود، ولایات دایکندی , بامیان وغور حین عبور از این شاهراه ، به طورداومدار مورد تهدید، خشونت و اذیت و آزارطالبان و باشندگان محل قرار می‌گرفتند؛ که بارها تعداد زیادی از مسافرین هزاره راسربریده و گروگان گرفته شدند، باالاخره ، باشندگان مناطق بهسود ولایات بامیان و دایکندی و غور در پی حل مشکل برآمدند.

حکومت مرکزی رامجبور نمود تا تعدادی از جوانان هزاره و پشتون محل را برای تأمین امنیت شاهراه میدان- بامیان بحیث پولیس اربکی  استخدام و در مناطق ناامن جابجانماید. حدود دو سال ، اربکی‌ها با قبول خطرات ، امنیت مسافرین شاهراه را تأمین و هرنوع خطر طالبان را بموقع دفع می نمودند.تا این‌که در روزهای اخیر، حملات سازمان یافتۀ طالبان در همکاری با مردم محل  بر علیه پوسته  های  پولیس اربکی هزاره تبار راه‌اندازی گردید و  پس از سه شبانه روز جنگ شدید، تقریبا به تعداد 40 تن از نیروهای اربکی مظلومانه به شهادت رسیدند وجنازه‌های آنها نیز مورد اهانت قرار گرفت. برخلاف انتظار، کمسیون حکومتی‌ باید براساس واقعیت‌های موجود به بررسی بی‌طرفانۀ جوانب قضیه می پرداخت و چگونگی جنگ و عوامل غفلت ارگان‌های امنیتی را روشن میساخت که چنین نکرد، چون در منطق قبیله هر کسی می تواند قانون را آنگونه که می پسندد اجرا و به جای دستگاه عدلی کشور تصمیم بگیرد. بناء نباید گذاشت که انگیزه مقدس دفاع از وطن، قربانی توطئه های خیائنانه آدم های متعصب  قبیله  شود. چون حلقاتی وابسته به  ارگ میخواهداز مساله جلریز تقابل قومی میان هزاره و پشتون بسازد واز آن منفعت های غیرمشروع بگیرد .از انجائیکه اقای اشرف غنی احمدزی  با داشتن  گرایشات شدید قبیلوی در طی مدت بیش از ده ماه حکومتش سیاست نزدیکی با پاکستان  و گروه های تروریستی  طالبان و گروه حکمتیار ر ا در پیش گرفته  و این سر زمین را هر روز بیشتر از گذشته به پرتگاه سقوط نزدیکتر و نا امنی در سراسر افغانستان را  گستریش داده است که  جنگ در جلریز , بدخشان , قندوز و دیگر ولایات کشور حالا زیر نام داعش از مردم کشور قربانی میگیرد زیرا  حامیان  منطقوی وجهانی  اقایان اشرف غنی  و عبدالله  میخواهند تا جنگ  طولانی افغانستان را بطرف اسیای میانه از لحاظ جغرافیائی عبور داده  و  درین جنگ از افغانستان بحیث تخته ی خیز استفاده نمایند.

فاجعه ی جلریز  نیز همراه با  حمایت برخی از حلقات  قوم گرا حکومتی  از گروه طالبان  و داعش  راه اندازی  و یکتعدا د از سر بازان  اربکی هزاره تبار را   بشکل  دست جمعی وغیر انسانی و فجیعانه  قربانی نمودند.  چنانچه درگیری ها و منازعات میان هزاره ها و کوچی های مسلح ، که سال های متمادی، افکار عمومی را مشوش کرده و تاکنون بحیث میهمان ناخوانده ی هزاره ها در مناطق مرکزی و دیگر مناطق کشورشده است .مداخله مستقیم رییس جمهور در حادثه چندی قبل نزاع  میان هزاره ها و کوچی ها در بهسود که انتقاد نهادهای مدنی را برانگیخت  زیرا هدف از جنگ میان کوچی های مسلح و هزاره ها در هزاره جات، سرگرم کردن سران هزاره و پشتو و فراغت حواس ایشان از امور مهمتر مملکت داری است  که  میگویند"تفرقه بیانداز و حکومت کن" این مثل همواره درخصوص ، پادشاهان و روسای جمهور افغانستان  به کار گرفته می شد چون جنگ کوچی و هزاره محصول دست مداخله گر و مغرض حکومت در طول زمان است که در واقع هر دو طرف به نوعی قربانیان  اند .گماردن گروه ویژه  برای حل منازعات کوچی ها و هزاره هااز سالها به این طرف ودر حال حاضر به سرپرستی صبغت الله مجددی، تاکنون ثمره و نتیجه ای نداشته ودردرگیری  اخیربهسود همچنان از تلفات مالی و جانی هر دو قربانیان حکایت دارند.

 تجربه‌ی چهار دهه بحران افغانستان نشان داده است که تمامیت‌خواهی، حذف‌اندیشی و انحصارطلبی جز تباهیِ کشورچیزی دیگر  به همراه نداشته که درک واقعیتِ شعارهای ملّی و کردارهای تباری، فرصت اعتماد  را میان اقوام گوناگون کشور سلب کرده است. سران حکومت از کنار پیامدهای فاجعه جلریز و تأثیر آن بر  منازعه بین‌القومی نباید به آسانی عبور کنند. زیرا فاجعه ی جلریز را  هزاره ها جنایت مشترک طالبان و برخی از حلقات حکومت وحدت ملی میدانند.   هزاره‌ها ماهیت فاجعه جلریز را احساس ودچار شوک شده وبه سرعت روی عاطفه و روان جمعی هزاره‌ها تأثیری عمیق برجای گذاشته است ، هزاره‌ها آن را نشانه‌ای از بی‌تفاوتی و بی‌احترامی به فرزندان شهیدشان از جانب حکومت فعلی  میدانند. این نوع رفتار عاطفی و خودجوش یادآور سال‌های پر التهاب مقاومت غرب کابل است که دید هزاره‌ها را در مورد سرنوشت سیاسی شان دچار تحول بنیادی کرده اند.زیرا درماجرای فاجعه جلریز، واکنش حکومت آمیخته با بی‌تفاوتی بوده که این فاجعه ، پیامدهای سنگین و ناگواری را برای نظام سیاسی فعلی در پی خواهد داشت. اگر هزاره‌ها به عنوان  حامیان نظام سیاسی فعلی، به مخالفین آن تبدیل شوند، فروپاشی دموکراسی نحیف افغانستان به یک امر قابل پیش‌بینی بدل خواهد شد.

حادثه جانکاه جلریز نه اولین و نه آخرین خواهد بود، کشور انتظار حوادث مرگبارتری را خواهد داشت، اگر در دستگاه سیاسی نظام تغیراتی رونما نگردد وحکومت در رفتن به راهی که تا امروز ادامه داده است تغییر جهت ندهد، همه بازنده این بازی ها خواهند بود. زمان آن رسیده است که حکومت انتخاب خود را میان دوباره مراجعه به مردم و یا تسلیمی به ترور و وحشت نماید.حوادث تلخِ زنجیره‌ای پسین وفقدان نگاه ملّی و تدبیر علمی ، وضعیت را به سوی بحران شتاب میبخشد. گروگان‌گیری‌ها، سربریدن سربازان در بدخشان، حمله‌ی انتحاری به مجلس ملّی، سقوط برخی ولسوالی‌ها و تلخ‌تر از همه حمله‌ی  گروهک تروریستی داعش و طالبان در «ولسوالی جلریز» که با مقاومت مردانه‌ی سنگرداران میهن مواجه شد و سی ساعت مقاومت کردند ، تا فاجعه‌ی کشتار سربازان در جلریزرخ داده است . افغانستان خانه‌ی مشترک همه‌ی اقوام و شهروندان کشور است، باید حرمت این خانه‌ی مشترک و پیشینه‌ی فرهنگی و تمدنی آن از طرف تیم حاکم  نگا ه‌ داشته شود.                

-نزدهم - ماه – جولای – سال – 2015 میلادی


بالا
 
بازگشت