محمدعوض نبی زاده
تبعیض وتعصب علیه اقوام هزاره پایان نیافت
حکومتهای افغانستان از بدو تأسیس توسط احمد شاه ابدالی بر اساس ماهیت قومی وتبعیض بنا یافت و حکومت های خاندانی تکقومی دیگر, تبارهای قومی و بخصوص اقوام هزاره را از قدرت دور نگهداشته و در انزوا سیاسی قرارداد که امیرعبدالرحمن جلاد با تکفیر هزاره ها ,ملاهای درباری سنی مذهب راعلیه انها بسیج و جنگ با هزاره ها را جنگ کفر واسلام خواند، اوبا استفاده ی ابزاری ازمذهب ,هویت قومی هزاره ها را به شیعه تبدیل وبه واسطه آن توانست از تبارز هویت واحد قومی هزاره ها جلوگیری و زمینه ی سرکوب تاریخی و ساختاری هزاره هارا فراهم نماید؛ جامعه هزاره به نام مذهب از هم جدا ومیان هزاره های سنی، اسماعلیه و شیعه روحیه ای بدبینی را ایجاد که در گذر زمان حافظه ی جمعی میان هزاره ها به باد فراموشی سپرده شد ند .
خوشبختانه درین اواخرهزاره های سنی حرکت احیاگری هویت شان را آغاز تا هویت اصیل خود را زنده نمایند.از سوی دیگر هزارهها ، در طول تاریخ با مشکلات درون قومی مواجه و کسانی در داخل جامعه هزاره بودند که زمینه را برای تاراج انها مساعد واین قوم را از درون با چالشها روبرو ساخته و می سازد.تاریخ به یاد دارد که چگونه هزارهها به خاطر منافع چند شخص قربانی شده و مورد خشم حاکمان مستبد قرار گرفت. در زمان عبدالرحمان ستمگر کسانی بودند که به خاطر خوش خدمتی به امیر، پیشاپیش لشکر عبدالرحمان به سوی هزارجات شتافته و لشکر خصم امیر را به هزاره جات راهنمایی کردند. باورهای سنتی و استفاده از احساسات پاک عوام وسوء استفاده از باورهای مذهبی مردم به خاطر تاراج داشتههای هزارهها واقعیتهای تلخ تاریخیِ افغانستان است .
هزاره ها در مبارزه علیه باورهای سنتی و جهل عوام تا هنوز قربانی داده وستمهای بی شماری برهزارهها روا داشته شده است، هزارهها در افغانستان رنجِ فروش به عنوان برده را در بازارهای برده فروشی به دوش کشیده وقتل عام و نسل کشی ورنج زندانی شدن در زندان طبیعت و تحمیل گرسنگی و زندگی در سایه مرگ را به جان خریده است. جامعه هزاره نیاز به هوشیاری داردتا با یک نگاه گذرا به گذشته سیاه شان متوجه مشکلات درونی در میان جامعه هزاره شوند. زندگی هزارهها در سایه توهم و فریب توسط نوکران خارجی و بد خواهان ، هنوز هم از هزاره ها قربانی میگیرد.اگرچه لشکر کشی شوروی پشین و مداخله ی نظامی ناتو در افغانستان در تاریخ کشور ما تجاوزو اشغالگری شمرده میشوند ولی پیامدهای مثبتی هم برای جامعهی مان داشته که ، یکی از این تبعات، سهیم شدن اقوام گوناگون رانده شده از قدرت در نظام سیاسی کشور و پایان ستمگریهای ملی و قومی میباشد.
زیرا پیش ازآن ، قدرت و ثروت در انحصار یک خانواده وقبیله ی ویژه بود ، اما باامدن نیروهای شوروی پیشین و بعدا ناتو این مرزبندیهای خیالی درهم شکسته شد و عملاً فرایند هویتیابی وسرآغاز نافرمانی اقوام و حقخواهی آنان فراهم و افسانه وطلسم استبدادی خاندان ال یحیی نابود و موجب از همپاشی انحصار گرائی خاندانی تکقومی واستعمار داخلی گردید. در طی مدت چند دهه جنگ , اقوام رانده شده از قدرت ، هنگامی که به اسلحه دسترسی پیدا نمودند، در برابر همهی زورگوییهای داخلی «نه» گفته و نشان دادند که از جمله ساکنان این سرزمین بوده و از حقوق برابر با سایر شهروندان برخوردارند.هزارهها یکی از قدیمی ترین ساکنانِ این سرزمین و مانند سایر اقوام در افتخارات تاریخی این کشورسهمِ داشته که تاریخ افغانستان مملو از جان فشانیهزارهها برای سربلندی این خاک است .
سهمِ هزارهها برای حفظ هویت تاریخی افغانستان کمتر از هیچ قومی نبوده اما سهم آن از حکومت در طول تاریخ بسیار اندک ویا بشکل سمبولیک با حضور تشریفاتی چند چهره ی هزاره در حکومتهای گوناگون خلاصه میشده است وغالبا هزاره هامورد خشم و تبعیض حاکمان وابسته به اقوام داعیه دار قدرت در افغانستان قرار گرفته و میگیرند زیرا تاهنوز هزاره ها در ساختار وبدنه اصلی قدرت به تناسب شعاع وجودی شان در همه ی ادارات مرکزی ومحلی حضور نداشته و در تصمیگیریهای کلان کشوری غایب اند . گرچه فصل مقاومت هزارهها که با خون رنگین و با مبارزه ادامه پیدا کرد که شهید مزاری به خاطر احیای هویت هزارهها ، دست به یک حرکت هوشیارانه ی سیاسی زد او با طرح مشارکت سیاسی و تکیه بر اصل انتخابات و تقسیم قدرت براساس شعاع وجودیِ اقوام ، فصلی نوی در تاریخ افغانستان گشود.
او میگفت هزاره، به هزاره حاشیه ای ومرکزی، یا اصیل و غیر اصیل قابل تقیسم نیست؛ هرگروه یا فردی که با چنین رویکرد به هزاره ها ببیند بر خود و هزاره ها جفا رواداشته است.گرچه حالا ، اقوام هزاره در معادلات سیاسی افغانستان به یک وزنه ی سیاسی تبدیل گردیده ، ولی تبعیض وتعصب علیه اقوام هزاره پایان نیافته است . اما هزاره ها مردان نامی چون شهید عبدالعلی مزاری را در دامنش پروراندکه حقوق هزاره ها را در سطح ملی و جهانی با صدای رسا عدالت خواهانه مطرح نمود. شهید مزاری هیچ گاهی در مقابل خطرات داخلی خاموش نه نشست و همواره برای جلوگیری از هم پاشیدگیهای درونی هزارهها تلاش کرد. اکنون نیز هزارهها با چالش ازهم پاشیدگی درونی مواجه است.
دراین روزها تلاش برای احیای سنت هزاره ستیزی در هم پیمانی با مخالفان داخلی پیمان حذف هزاره ها جان میگیرد.حالا تکرار اشتباه تاریخیِ یک قرن فرصت را از هزارهها خواهد گرفت. دوران حاضر یکی از تلخ ترین دوران از همپاشیدگی جامعه هزاره است که بدبختانه تا به امروز آثار شوم و زیانبار انرا ، در نفاق و شکاف اجتماعی این مردم میتوان مشاهده کرد؛ و هنوز هم این جامعه نتوانسته از هولوکاست ۶۲٪ عبرت بگیرد، پس باید علی الرغم تفاوت ها ، در کنار همدیگر با وحدت و اتحاد کوشش نمود وبعنوان یک خانواده سعادتمند واحد، بدور از ترس از دشمن امروز و فردا، زندگی مقتدرانه ی را به پیش برد. هزاره ها باید با احترام به تفکر سیاسی و مذهبی همدیگر، زمینه ی همپذیری ، مثلث مذهبی جامعه ی خویش را به رسمیت بشناسندوبا داشتن ( قومیت و تاریخ) مشترک راه را برای ( همدلی) با هویت واحد، بقا و دوام خویش را در آینده تاریخ تضمین نمایند؛
قابل پیش بینی است که جنگ داعش، طالب، مجاهد و حکومت، به زودی شتاب می گیرد ، چون حکومت کابل کشمکش درصحنه اداره محلی بامیان، را به طور مستقیم رهبری وهزاره ها رابرسرهیچ، مصروف می سازند که بستر طبیعی زیست خود را داوطلبانه هزاره ها به تکتازی های داعشی و طالبی بسپارند. این وضع نشان میدهد که انحطاط سیاسی درمیان هزاره ها درحال ظهور است. هزارههای بدبخت قربانی باورهای غلط خوداند. در جریان درگیریهای سیاسی افغانستان، هزاره جات به منطقهیِ کشتار بدل شده وگروگانگیری در جاغوری جریان داشته ومسافران هزاره د در راه غزنی و جاغوری اسیر میشوند، ولی هزارهها حاضرند تمام هستی خود را در پای ایدئولوژی (شیعهگری) فدا کند، اما برای خود کوچکترین کاری نکنند.
ارسال چادر از سوی زنان جاغوری به اقایون داکتر غنی و داکتر عبدالله معنایش همین است که شما دو مدعی مردانگی و حکومت داری با وضع وخیم امنیت راههای کشور که حتی ناموس مردم تان در امان نیست نباید ادعای مردی و مردانگی داشته باشید. این کنش زنان جاغوری نشانگر ژرفای بحرانی است که زنان و خواهران جاغوری دست به چنین ابتکاری زده اند, در فرهنگ افغانستانی کنایه ی است به سران حکومت کابل که ای نا جوانمردان ناکارآمد حتی از ناموس مردم تان حفاظت نمیتوانید . متاسفانه دو روز بعداز گروگان گیری دو زن ودومرد جاغوری ,مردم بهسود شاهد تهاجم و فجایع کوچیان در بهسود و سوزاندن قریه جات در این ولسوالی بودند اگر بازهم دولت در برابر این قبیل حوادث از خود واکنش مناسب نشان ندهند, به زودی ما شاهد حوادث تلخ تر از این خواهیم بود.
بیست ویکم -ماه – جون – سال - 2015