محمدعوض نبی زاده
گستریش ناامنیها در شمال افغانستان
افغانستان با داشتن موقعیت مهم ژئوپولیتیک که در چهار راهی حوزه های اقتصادی خاور میانه، کشورهای جنوبی آسیا و آسیای مرکزی قرار گرفته و یکی از مراکز استراتیژیک برای رهبری جنگ در منطقه پنداشته می شود چون آسیای مرکزی دارای ذخایر نفت و گاز و منرالهای نادر و قیمتی است و وتمام بازیهایی راکه قدرت های جهانی ومنطقه ای دراین سه حوزه کلان جغرافیایی انجام می دهند تاثیر مستقیم بر اوضاع داخلی افغانستان می گذارد. افغانستان از چند دهه بدینسو از سوی قدرت های بزرگ جهانی در نتیجه ی « بازی بزرگ » در منطقه ، به عنوان میدان جنگ و زور آزمایی های بین المللی انتخاب گردیده وحالا ناتو,افغانستان را به مثابه تخته ی خیز و مردم آنرا به مثابه هیزم برای رسیدن به اهداف توسعه طلبانه خود در نظر گرفته است. زیرا در یک ونیم دهه حضورنیروهای ناتو در افغانستان برای گروههای بنیادگرا مجال فعالیت مجدد داده شد ، که از طرف ممالک حامی گروه های بنیاد گرای افراطی , کمکهای مادی و معنوی به این گروه ها صورت گرفته ومشارکت انانرا دربمب گذاری انتحاری ، انفجارات، آدم ربایی، و ایجاد بی ثباتی سیاسی و اقتصادی در کشورهای مختلف حمایت پنهانی میکنند که دراین شکل از تروریسم ممالک حامی افراطگرائی از ارتباط و پشتیبانی خود هابا گروه های تروریستی انکار مینمایند .
دراین اواخر نگرانی از فعالیت گروههای تروریستی و افراطی در کشورهای جداشده از شوروی سابق به چشم می خوردکه پرچم سیاه داعش در برخی نقاط کشورهای آسیای میانه مشاهده شده و هراس از توسعه ی آن، روسیه و کشورهای منطقه را بیشتر به یکدیگر نزدیک کرده است.کشور های حامی جهت فعال شدن گروههای ترویستی نظیر داعش در برخی نقاط آسیای میانه و طالبان در ولایات شمال افغانستان فرصتی را فراهم کرده است تا روسیه به بهانه کمک به تامین امنیت کشورهای اسیای میانه ، حضور نظامی و امنیتی خود را در این منطقه تقویت وبدین ترتیب داعش؛ فرصتی برای بازگشت روسیه به آسیای میانه را فراهم میکند . حالا روسیه در پایگاه 201 در تاجیکستان حدود شش هزار نیرو دارد وشمار نیرو های مسلح تاجکستان 20 هزار نفرمیرسندکه با سلاح بازمانده از زمان شوروی مسلح هستند. در نهایت، گستریش ناامنیها در شمال افغانستان یگانه وسیله یی است که توسط آن غرب می تواند رقبای نظامی و اقتصادی خویش روسیه و چین و ممالک مسلمان را مصروف خود بسازند.چون غرب انتقال جنگ افغانستان به حوزۀ فرا افغانستان، را یک ضرورت حیاتی برای تمدن امروزی میداند. جنگ افغانستان از اول ، ماهیت خارجی داشت و فقط از ابزار بومی ارزان (مجاهد، پرچمی، خلقی، طالب) استفاده صورت گرفت وحالا جنگ افغانستان به سوی مضمون جدید گذار می کند.
اکنون در فاز تاریخی، جنگ مطابق نسخۀ از افغانستان به بستر های غنی از نفت و گاز آسیای میانه به حرکت خود ادامه میدهد. .شمال،افغانستان تخته خیز و معبر ترانزیت است ومدیریت جنگ داعشی در اختیار کشورهایی است که پول اردوی ملی، پلیس، و نیمی از بودجۀ دولتی افغانستان از آن جا می آیدو کسانیکه سالیانه شش میلیارد دالربرای افغانستان خرج میکند؛ جنگ را هم به هرجایی که میخواهد؛ انتقال میدهد. داعش را غرب به حوزه های نفتی آسیا میانه و به شمال افغانستان بردند تا مردم کشورما را، به خاطر اهداف نامیمون شان نابود سازند. عملیات ترانزیت گروههای تروریستی به شمال افغانستان از سوی سازمان استخبارات نظامی پاکستان مدیریت شده و در این پروژه عربستان سعودی و ترکیه نیز سهم دارند. در حقیقت امروز دهلیزهای تهدیدات امنیتی برای آسیای مرکزی از طریق افغانستان شکل گرفته است و یکی از آنها دهلیز ترکمنستان میباشد. در مناطق مرزی افغانستان با ترکمنستان نهتنها گروههای تروریستی به شمول هواداران داعش حضور یافتهاند بلکه افراطیهای موجود در داخل ترکمنستان نیز در این اواخر بسیار فعال شدهاند. گروه داعش و طالبان ,ترکمنستان را بخاطر داشتن منابع انرژی سرشارزیر زمینی بعنوان اولین قربانی خود انتخاب و به این کشور هجوم می آورند. گروه داعش با امکانات مالی میلیاردها دالر بعد از طالبان در منطقه به خاطر حفظ و تداوم بحران ایجاد گردیده و یکی از پروژه های خطرناک استعماری برای مدت طولانی ای در کشورهای مختلف اسلامی زنده نگه داشته خواهد شد. است شاخه آسیای میانه داعش، سرگرم بسته کاری اندام ها و تجهیزات خود است. خواب دوصد سالۀ شهر های «بخارا» و «سمرقند» در آستانه پایان یافتن است. داعش، اکنون به یک رومانتیزم و حشتناک مبدل شده است.
دهلیز بدخشان افغانستان را برای آسیای مرکزی، روسیه و چین خطرناک تلقی چون این ولایت با بدخشان تاجیکستان، پاکستان و منطقه سنگکیان ایغور چین هممرز میباشد.ولایت قندوز نیزیکی از خاستگاههای مهم حزب اسلامی حکمتیار و طالبان بوده که امروز طالبان با تغییردادن بیرقهای خود، پرچمهای سیاه داعش را بالا و به فعالیتهای تروریستی در افغانستان میپردازند. در حالیکه طالبان یک گروه ملیگراست ؛ در حالی که داعش دولتهای ملی را به رسمیت نمیشناسد و ادعا میکند برای ایجاد یک خلافت منطقهای میجنگد. دسته جات جنون زدۀ طالب در بدخشان، کندز، فاریاب، بغلان و حتی تگاب و نجراب ، درکشتار و دهشت افگنی، هیچ دست کمی از همتایان داعشی خویش نداشته اند. گردش محوری جنگ، یک پدیدۀ نو از زمان کارمل ونجیب، تا دولت اسلامی و طالبان، است که این جنگ به نام افغانستان جریان یافته و در درون خانه ها ی مردم ما غریده است. حال که چانسی برای ترانزیتی کردن و تجارت جنگی به افغانستان دست داده، چرا ما باید آن را به پاکستان اهداء کنیم واقعیت این است که جنگ و سفربری کنونی، در دست جنوب نیست. گسترش بحران از جنوب به شمال افغانستان به خاطر رسیدن به این هدف، تفرقه افکنی میان شیعه و سنی ودامن زدن به تعصبات قومی، تداوم جنگ در افغانستان و منطقه است جنوب، مثل شمال، خود قربانی این جنگ است شعار ضد جنگ، فقط شعار است. پس از یک دهه که طالبان پیرامون شخصیت مرموز ملا عمر متحد بودند، اکنون آنان در حال انشعاب هستند و صدها نفر از آنان، وفاداری خود را به ابو بکر البغدادی رهبر داعش اعلام کردهاند.
اگر داعش بتواند پیشرویهای بیشتری کند، میتواند به طور بنیادی ماهیت جنبش شورشی را در افغانستان تغییر دهد.فعلا شمار نیروهای داعش در افغانستان به نسبت نیروهای طالبان اندک است وبیشتر نیروهای داعش را طالبان سابق تشکیل میدهند که به خاطر نافرمانی از این گروه طرد شدهاند. البته در شمال، گروههایی از جنگجویان جنبش اسلامی ازبکستان با داعش بیعت کردهاند. گروه داعش،درین اواخر ازولسوالى ارغنجخوا، بدخشان ، دهها کودکی را به زور از مناطق اسماعیلیه نشین از نزد خانوادههاىشان گرفته و به مدارس پاکستان فرستادهاندتا علوم دینى را به شیوۀ افراطى فراگیرند و در آینده از این کتلۀ تندرو در برابر اسماعیلیان و در کل بدخشان استفاده کنندفرقه مذهبی اسماعیلیه از اقلیتهای مذهبی در افغانستان هستند که بیشتر در ولایتهای شمالشرقی بغلان - بدخشان و بامیان سکونت دارند. داعش، تلاش دارد ولایت کلیدی قندز افغانستان را به نخستین پایتخت ترانزیتی خویش تبدیل کند. اما قندز از یک سال به این سو، در جنگ بین طالبان و نیروهای دولت، به شکل یک ویرانه متروک تغییر چهره داده ,از ساکنان بومی خویش درحال تخلیه شدن است .
به نظر می رسد که دو جنگ سرنوشت ساز باید در قندز اتفاق بیافتد. یک جنگ داعش با نیروهای طالبان و,دیگری، جنگ داعش بانیروهای امنیتی دولت کابل که سعی دارند از سقوط قندز جلوگیری کنند.شمال افغانستان تشنه یک نیروی جدید است که وضعیت را یکدست بسازد. این نیرو هنوز در امواج ترس و هراس عمومی پنهان است.با ایجاد حکومت وحدت ملی تحولات در افغانستان به قدری سریع اتفاق می افتد که پیش بینی ناپذیر شده.اگر حکومت وحدت ملی با سیاست های نا عاقبت اندیشانه خویش پایان ندهد بحران سه دهه قبل که بعد از سقوط حکومت دوکتور نجیب الله بوجود آمده بود یکبار دیگر در افغانستان تکرار خواهد شد وعملکرد حکومت و اختلافات درونی رهبران حکومت وحدت ملی کشور را در پرتگاه نابودی سوق خواهد داد . جدی شمردن تهدیدات گروههای تروریستی موجود در شمال افغانستان برای آسیای مرکزی، همکاری و همگرایی امنیتی کشورهای منطقه و کمک به دولت کابل در جهت مبارزه با افراطگرایان و تروریستها را در راستای حفظ ثبات و آرامش منطقه نیاز دارد. -
چهاردهم -ماه –جون– سال – 2015 میلادی