محمدعوض نبی زاده
هویت شناسی واحیای هویت قومی هزاره های سنی
پس از قتل عام بیش از۶۲ فیصد مردم هزاره توسط عبدالرحمان جابر؛ مردم هزاره دچار فروپاشی ساختارقومی گردیدو ضربات جبران ناپذیری برآن وارد آمدو درجریان جنگ ده ساله ی امیرعبدالرحمن جلاد علیه هزاره ها تعداد کثیری ازهزاره ها از سرزمینهای پدری شان مجبور به کوچ اجباری شدند و امیر کابل بااعلان فتوای جهاد ,هزاره هارا کافرو مرتد دانست اما,هزاره ها ی بومی از مناطق اصلی و پدری شان رانده شده ودرمشهد ایران – کویته ی پاکستان – ترکمنستان - قزاقستان - داغستان روسیه – در برخی از مناطق هندوستان – عراق وسوریه – ازبکستان و تاجکستان به سکونت اجباری وادار گردیدند, براساس اعلان جهاد امیر کابل برخی از هزاره هابه تغییر مذهب وهویت قومی خودها مجبور ساخته شدند و از آن زمان تاکنون هزارهها ,درمناطق تاجیک , ازبیک وپشتوننشین تاهنوزنتوانستند هویت قومی خودها را داشته باشند؛ اما به خاطر تسلط سیاست حذف و سانسور و کتمان هویت هرگز انها موفق نشدند که با حفظ هویت هزاره گی خودها در لباس تاجیک و پشتون به هویت هزاره گی خویش در جامعه ی افغانستان باز گردند.
با آنکه نیمی از ساختارقومی جامعه ی هزاره را هزاره های سنی مذهب تشکیل می دهندولی طی سده ها هزارههای سنی دریک سر در گمی هویتی قرار گرفتند وبه اقوام مختلف خود را پیوند میزنند که گاهی «هزاره» ، گاهی «ترک» و گاهی «تاجیک» میشدند؛زیرا« هزارههای اهل سنت با برادران تاجیک و پشتونشان سدهها در کنار هم زیستهاند و تعامل فرهنگی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی دارند.تنها پرسشی که مطرح میشود، این است که برادران تاجیک و پشتون، آیا حاضر هستند هزارههای سنی را با بینی پهن، لهجه و قیافهی هزارگی، وبا «هویت» خودشان بپذیرید؟ که این یک خواست انسانی آنهاست. در حالیکه تحقیر هزاره های سنی مذهب بومی درمناطق مختلف کشور از جانب تاجک تباران به انجام کار های شاقه از قبیل انجام خدمت سربازی بشکل پیشکی وتوظیف به کارهای پائین وشاقه در ادارات دولتی وانجام بیگاری های حکومتی و پرداخت بیشتر حواله های حکومتی توسط آنان از جمله سیاست سرکوب، حذف و سانسور هویت قومی هزاره های سنی از جانب اقوام داعیه دار قدرت بخصوص اقوام تاجک تبار بوده است.
به دلیل برقراری سیاست سرکوب، حذف و سانسور؛ ملیت هزاره به هویت مذهبی هزاره های شیعه محدود شدند در حالیکه هزاره ها اقوام متنوع و گروپ های مختلف مذهبی و دینی را شامل می شوند. بایدهر عضو از پیکره ی بزرگ ملیت هزاره اعم از هزاره های اهل سنت، اسماعیلی و دوازده امامی، در کنار هم به عنوان یک ملیت واحد وبازیابی هویتی شان تلاش نمایند. که با وجود فراهم شدن شرایط باز تر سیاسی در کشور هنوز هم از جانب برخی ها دریکتعداد از ادارات دولتی تبعیض و تعصب پنهان و پیدا دربرابر مردم هزاره اعمال و سران هزارههای سنی به گونهی سیستماتیک از سوی رهبران سایر اقوام از صحنه ی سیاسی حذف میگردند.عدم حمایت تنظیمهای شیعه مذهب در زمان جهاد از هزارههای سنی، زمینهی تفارق مذهبی را بیشتر کرد. بخاطر جلوگیری از شگل گیری هویت بزرگتر هزاره گی، ایران، پاکستان و عربستان بیشتر از هرکشوری دیگر با استفاده از احساسات مذهبی مردم افغانستان هویت مذهبی را تقویت کردند. تلاش این کشورها خصوصا ایران برای تقویت احساسات مذهبی به خاطر ترس از شکل گیری هویتهای قومی هزاره ها در سالهای اخیر بیشتر از گذشته تشدید یافته است.
شهید مزاری را میتوان بانی طرح عبور از هویتهای مذهبی و رسیدن به هویت قومی درافغانستان نامید. به باور شهید مزاری دولت - ملت در افغانستان شکل نمیگیرد مگر اینکه هویت قومی گروه های اتنیکی به رسمیت شناخته شده و تقسیم عادلانه قدرت بر مبنای قومیت صورت گیرد . شهید مزاری میگفت که «مذهب مشکل هزارهها نیست، بلکه سیاست مشکل هزارههاست»،او توانست هزاره را در قالب «جمعیت سوم» در افغانستان تثبیت و جایگاه آنها را در قدرت نشان دهد. هزارههای سنی نیاز دارد تا به جای پا فشاری به ارزشهای مذهبی به ارزشهای قومی شان تاکید کنند. باید همه ی گروه های قومی هزاره درک نمایند که زندگی در افغانستان برای هزارهها زمانی ارزشمند است که هزارهها به عنوان یک قوم واحد در کنار سایر اقوام افغانستان از حقوق شهروندی برخوردارشوند.
هزارهها درطی یک قرن اخیر سهمی اندکی در قدرت سیاسی داشتند ،حافظه تاریخی هزارهها پر از محرومیتها ی سیاسی بوده که همواره فدای فرهنگ سیاسی حاکمان دیکتاتوربوده و میباشد. هزارهستیزی آنقدر عمیق است که به عنوان اقلیت سرکوب شده از لحاظ قومی و مذهبی همیشه مورد حذف و سانسور قرار داشته وبدین لحاظ هزاره ها با نگرش «هزارههراسی» هنوزهم از اصل فرار میکنند. در حالیکه فرار از اصل هویتی، هزارههای سنی را صدسال در حاشیه راند و درتعا ملات سیاسی وقومی نامی از آنها برده نمیشود . هزارههای سنی دربحرانات سیاسی چهار دههی اخیر، به دلیل همگرایی مذهبی در کنار تاجیکها و ازبیکها رزمیدندو هزاره های شیعه را کشتند و خود نیز از سوی برادران شیعه ی خود کشته شدند چون هزارههای سنی تعاملات فرهنگی و اجتماعی با هزارهها ی شیعه کمتر و با سایر اقوام بیشتر دارند.
با وجود سرکوب و«کتمان» شدن هویت قومی هزارههای سنی ,حالا پیکرههایی از هزاره های بومی سنی مذهب عمدتا در ولسوالی های شیخ علی, سرخ و پارسا, ودر برخی مناطق غوربند ولایت پروان ,ولسوالیهای خوست وفرنگ , نهرین , اندراب , خنجان ,دهنه ی غوری و تاله وبرفک ولایت بغلان .و در مناطق سیغان , کهمرد و منطقه غندک شیبر و درمرکز ولایت بامیان ودر برخی ازمناطق ولسوالی دره صوف ومنطقه پشت بند مرکز ولایت سمنگان و در مناطق چهارکنت ,کشنده وشولگره ولایت بلخ ودر ولسوالیهای خان اباد و علی اباد ولایت قندوز. و در برخی ولسوالی ها و مرکز ولایت تخار و در ولسوالی دره هزاره و در مناطق دیگر ولایت پنجشیر ودر ولسوالی دولتیار ودر دیگر مناطق ولایت غورو در مرکز وبرخی مناطق ولایت بادغیس وهم چنین در برخی از مناطق ولایت های بدخشان , لوگر, وردک میدان ، کنر، ننگرهار، ارزگان و لغمان و زابل – کابل – غزنی – میدان وردک - هلمند-هرات و در یکتعداد ازولایتهای دیگر زیست دارند .
که میتوان از یکتعداد از چهره های سر شناس هزاره های سنی در چند دهه ی اخیر از مناطق مختلف کشور یاد اوری که هرگز آنها قادر نشدند تا«هویت قومی »شان را به صورت علنی ابراز کنندکه ازجمله وکیل محمد نظر خان از مرکز ولایت تخار وکیل در زمان حکومت ظاهر شاه- شیر خان فرهود ریس عامل بانک کابل که بخاطرهزاره بودن زندانی شد از خان ابادقندوز و حاجی عبدالخا لق سارنوال بنام حاجی ابغه نیز شهرت داشت از خان اباد ولایت فندوز, جنرال عیسی خان و دگروال خیرالله خان افسران عالیرتبه در زمان ظاهر شاه از ولسوالی سرخ پارسای ولایت پروان , سناتور ملک شریف و حاجی محمد سرورسناتوران در زمان حکومت داکتر نجیبالله از دره ی هزاره ولایت پنجشیر- فضل الحق خالقیار اخرین صدر اعظم زمان داکتر نجیب الله از هزاره های هرات از قوم تیموریهای بادغیس و حاجی غلام حضرت ابراهیمی از هرات از قوم تیموری غور, عثمان خان قوماندان قطعه قومی از مرکز ولایت بادغیس- وکیل عبدالجبار از دولتیار ولایت غور وکیل در زمان ظاهر شاه وکیل نورمحمد تاتار وکیل در زمان ظاهر شاه ازولسوالی روی دواب ولایت سمنگان و مولوی عثمان سالکزاده از چهار کنت ولایت بلخ وعبیدالله رامین از بغلان میرزامحمد یارمند وفهیم هاشمی و دیگران هستند.
هزارهی سنی شکافی عمیق در قلب قومیت و مذهب است، میزان همدلی با خواست انسانی هزارهی سنی، نشانگر و فاداری به عدالت و برابری است که این خواست، به یک خواست درونی و خودجوش باید بدل گردد.چنانچه تشکیل شورای مرکزی ملیت هزاره در دهه هشتاد میلادی پیام آورمعرفی هویت قومی کاملتر هزاره ها دربین اقوام دیگرکشور بود که نشر اخبار سمعی وبصری در مورد هزاره ها کلمه ی هزاره را در میان جامعه ی افغانستان رایج ساخت تا دیگر هزاره بودن جرم نبوده و از رده ی کلمه ی دشنام انراخارج نمودو اعضای شورای مرکزی ملیت هزاره را در آن زمان نمایندگان هزاره های , پیروان سه فرقه ای مذهبی ,شیعه ی دوازده امامی , فرقه اسماعلیه و اهل تسنن تشکیل میدادندکه در گذشته ها یکدیگر را کافر میدانستند وحتی دریک جا و یک ظرف غذا نمی خوردند.به مرور زمان نفاق میان پیروان مذاهب سه گانه ی اعضای شورای مرکزی ملیت هزاره پشین رفع و در میان مردم عادی هزاره نیز تاثیر و روابط نزدیکترنسبی میا آنان فراهم گردیدند.
تجربه نشان دادکه دشمنان هزاره بارها در هنگام قتل عام مردم هزاره فرق میان پیروان سه فرقه ی مذهبی آنها را نکرده و صرف هزاره را بخاطر هویت هزاره گی آن قتل عام نمودند . چند ماه قبل ایجاد شورای قومی مردم آبشار دره ي هزاره پنجشير بازتاب عيني “برگشت به خويش و هویت شناسی مجدد هزاره های سنی ان دره بود”وحالا تشکیل شورای سراسری هزاره های سنی نیزدر سطح وسیعتر آن نمادی از هویت شناسی مجدد و احیای هویت قومی آنان میباشد حالا یکی از خواسته «انسانی» هزارههای سنی «بازگشت به خویشتن»؛ است. زیرا وضعیت هزارههای سنی در سه دهه قبل برآشفتهتر از وضعیت «هزارههای شیعه» بود اما هزارههای شیعه در سه دهه قبل برتری های نسبت به هزارههای سنی در زمان حاضر داشتند که آنها با هویت هزارگی برای «قدرت» رزمیدند تا از آن طریق موقعیت اجتماعیشان تثبیت شود. مبارزهی هزارههای شیعه برای احیای هویت قومی شان، ده ها سال طول کشید تا از خودشان رهبر داشته باشند.
شورای هزارههای اهل سنت» نباید برای دیگران ترسناک باشد، که ترس هزارههای شیعهگرا از این شورا بیپایه است و هم سنیهایی که هزارهبودن را در شیعهبودن تقلیل میدهند. در صورتیکه این گسست، وحدتبخش میان مردم هزاره است هزارههای سنی باید مانند هزارههای اسماعیلی، به عنوان یک گروه اجتماعی مستقل و البته در پیوند با هزارهها و دیگر اقوام موجود در افغانستان، برای ساختن آیندهی بهتر برای کشور تلاش نمایند. به گوﻧﻪﺍﯼ كه همزمان هزاره بودن و سني بودن نه شرم باشد و نه براي ديگران پرسش برانگيز.تمام این فعالیت هاباید در استقامت وحدت همگانی هزاره ها اعم از شیعه اسماعیلی، اثنی عشری و سنی، به عنوان یک تبار واحد، بیانجامد و نیت انسجام کلی هزاره ها، باید سرلوحه کار وفعالیت همه نهادهای هزاره تبار باشد. این یگانه راه هویت بخشی وبازخوانی تاریخ تمدنی ، فرهنگی این تبار بوده که پی آمد آن مطرح کردن هزاره ها به عنوان یک پیکر واحد در عرصه های سیاسی ، فرهنگی، اقتصادی واجتماعی افغانستان خواهد بود.
-سی ویکم - ماه- می- سال – 2015-میلادی