مهرالدین مشید

 

جاسوسان پاکستان و ایران در یک جنگ رقابتی در افغانستان

پاکستان و ایران جاسوسان خویش  را در افغانستان در مقابل هم قرار داده اند

 

رخداد های غم انگیز بیشتر از سه دهه افغانستان را به لانۀ جاسوسی شبکه های استخباراتی غرب  و شرق و یویژه پاکستان و ایران مبدل کرده است. نه تنها این که حساسیت جاسوس های افغانی نسبت به ولی نعمتان شان به مراتب بیشتر از سایر جاسوسان در جهان است. شماری از این ها حتا در برابر انتقاد از ولی نعمتان شان چنان قهر و برافروخته می شوند که حتا خلاف معیار های دیپلوماتیکی و استخباراتی دست به واکنش زده و به گونۀ بی شرمانه یی از تمامی امکانات دولتی وغیر دولتی برای به مجازات کشاندن نویسنده و منتقد استفاده می کنند. بدین وسیله برای دفاع از منافع آن کشور در افغانستان می پردازند. هرچند جاسوسان کشور های دیگر خیلی قشنگ و فیشنی تر و حتا فراتر از رسم جاسوسی ها در کشور ما عمل می کنند  و بدون این که لب بر زبان بگشایند،  خیلی ماهرانه و زیرکانه از ردههای بلند قدرت دولتی، اجتماعی، رسانه یی و غیره به دفاع از مناقع کشور متبوع خود در کشور میزبان می پردازند. این افراد در افغانستان بیشتر شامل آنانی اند که برخلاف قانون اساسی کشور به مقام های بلند دولتی ارتقا میابند؛ اما در این میان آنانی که برای پاکستان وایران جاسوسی می نمایند و از خادمان حرمین و شریفین آنان اند، چنان احساساتی و خلاف عرف استخباراتی از منافع کشور های یادشده در افغانستان به دفاع می پردازند که حتا از پنهان کردن این وابستگی ننگین خود احساس خجلت نمی کنند.

این ها به گونه های مختلف از منافع اقتصادی و سیاسی کشور های پاکستان و ایران به دفاع پرداخته و در هر مقام دولتی، سیاسی و اجتماعی که قرار دارند. بر میزان توانایی های خود در این راستا عمل می نمایند. ایران و پاکستان از سال ها بدین سو در کشور ما پول های هنگفتی را صرف کار های استخباراتی نموده است و توانسته اند که در افراد را در ردههای بلند دولتی اسخدام نمایند و بیشتر کوشیده اند تا کار های استتخباراتی خویش را تحت پوشش مذهب و روابط فرهنگی و سیاسی مخفی نگهدارند. از این سکوها طوری عمل می نمایند که بوسیلۀ اچنت های شان اختلافات قومی، زبانی و مذهبی را درافغانستان دامن بزنند. این ها اند که هر از گاهی وارد میدان شده و بویژه زمانی که منافع اقتصادی و سیاسی کشوری به خطر قرار می گیرد که آنان بر آن کشور وابستگی استخباراتی دارند. شماری از این ها که در مقام های بلند دولتی قرار دارند و شماری ها دارای شبکه های رسانه یی اند و حتا بر نهاد های حقوق بشری، مدنی اعم از موسسات اقتصادی،انجویی، شورا های سیاسی و مراکز فرهنگی و مذهبی مسلط هستند و هر یک دارای عبا وقبای خوب مذهبی و سیاسی را به بر کرده اند و از خشکه مقدسی ها هم یاری گرفته اند. هر کدام به اندازۀ خود به دفاع از ایران و پاکستان پرداخته و با ایجاد نفاق واختلافات گونه گون قومی ومذهبی منافع ملی راقربانی منافع ملی ایران و پاکستان می نمایند؛ زیرا ایران و پاکستان بسیاری شبکه های مختلف رسانه یی و جوامع مدنی را حمایت می کندو از لحاظ مالی تمویل می نماید. این شبکه ها اند که هر از گاهی یک دست و زنجیره یی به دفاع از منافع ایران و پاکستان در افغانستان می پردازند. این دو کشور چنان دست قوی در افغانستان دارند که نه تنها در جاسازی مزدوران خود در مقام های بلند دولتی دست دراز دارند؛ بلکه برای دفاع از آنان در هنگام دشوار نیز از توانایی های بلندی برخوردار هستند. چنانکه در افغانستان گاهی که جاسوسانی حتا بصورت افتابی افشا گردیده است، نه تنها مجازات نشده اند  که در یک حرکت تاکتیکی از صحنه رانده شده و دیری نگذشه است که به مقام بلند تر ارتفا یافته اند.

در این شکی نیست که شبکه های استخبارات خارجی در هر کشوری فعال  اند و برای رسیدن به هدف از عمال داخلی کشور  ها سود می برند؛ اما در افغانستان در نتیجۀ اضافه تر از سه دهه جنگ و ناامنی و بویژه پس از جهاد مردم  افغانستان برضد شوروی سابق و مرکزیت مبارزه از پشاور سبب شد تا شبکه های مختلف استخباراتی جهان در افغانستان نفوذ پیدا کنند. اوضاع جنگی اففانستان بستر مناسبی برای دخالت های استخباراتی کشور های منطقه و جهان بوده که کشور های منطقه، بویژه پاکستان و ایران بیشتر از هر کشوری از جنگ افغانستان سود بردند. به  هر میزانی که جنگ در افغانستان شدت یافت و ویرانی ها در افغانستان افزایش یافت. بهره گیری ها و استفاده جویی های ایران و پاکستان به همان اندازه بیشتر افزایش یافت و بر میزان دخالت های شان درامور افغانستان افزوده شد. گفته می توان که آبادی هر خشت در این دو کشور، بویژه در پاکستان به بهای ویرانی خشتی در افغانستان تمام شده است.

از همین رو ایران و پاکستان توانسته اند، بیشتر از هر کشوری در افغانستان نفوذ استخباراتی نمایند و از تاریکترین زوایای زنده گی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی مردم افغانستان آگاهی دارند؛ اما باید گفت که به دلیل اشتراکات فرهنگی و دینی این دو کشور با افغانستان هر کدام به نحوی از این رابطه به نقع خود استفاده کردند. ایرانی ها از طریق گروههای تشیع زیر چتر مذهب وارد قضایای افغانستان شدند و بیشتر عرصه های فرهنگی و سیاسی افغانستان را مورد تهاجم قرار دادند تا منافع اقتصادی شان را در افغانستان حفظ کنند. مشکل آب هلمند، بحیث بزرگترین مشکل میان افغانستان و ایران است که ایران هر از گاهی برای استفادۀ افغانستان از این آب جلوگیری جلوگیری نموده است. برنامه های دارزمدت اقتصادی افغانستان در مسیر آب هلمند را تخریب کرده است و در سه دهۀ اخیر به نسبت موجودیت ناامنی ها در افغانستان اعظمی ترین بهرۀ اقتصادی را دراین رابطه برده است؛ اما پاکستان از لحاظ مداخلۀ نظامی و استخباراتی در پیوند به افغانستان در زمان جهاد دست بالاتری داشت؛ زیرا مرکز شش گروۀ جهادی در این کشور سبب شد تا میزان مداخلۀ استخباراتی و نظامی پاکستان در افغانستان بیشتر شود. طرح عمق استراتیژی پاکستان در افغانستان نیز از همین نقطه آب خورده است که خط موهومی دیورند بیشتر بر آن اثر افگنده است.

هر دو کشور با استفاده از اوضاع ناامن افغانستان و بویژه جهاد مردم افغانستان در زمان شوروی ها توانستند تا مداخلات شان را در امور افغانستان به نحوی مشروعیت ببخشند و حتا هر گونه پیوند استخباراتی و نظامی با این دو کشور دینی شمرده شد. از این طریق توانستند، بر رهبران جهادی نفوذ گسترده و ژرفی نمایند و حتا پیوند داشتن با استخبارات این دو کشور نه تنها این که گناه و خیانت ملی شمرده نمی شد؛ بلکه نوعی امتیاز دینی نیز شمرده می شد؛ اما با سرنگونی شوروی سیمای واقعی سیاست های  ایران و پاکستان افشا گردید و پرده از روی سیاست های اصلی و واقعی آنها فرو افتاد. هرچند بعد  از دهۀ نود مناسبات استخباراتی نیرو های جهادی سنی و شییعی با هر دو کشور تغییر کرد و بازی تازه در افغانستان آغاز گردید که در این بازی هر دو کشور منافع شان دگرگون شد؛ زیرا پیش از سقوط شوروی هر دو کشور در پیوند به سقوط رژیم کابل وحدت نظر داشتند و اما با سقوط آن منافع شان بهم خورد و هر یک هدف خاص خود را دنبال کردند. گفته می توان که روابط ایران و پاکستان پس از سقوط شوروی در پیوند به افغانستان تغییر کرد و حتا گاهی تا سرحد خصمانه به پیش می رود. وجود نیرو هایی مانند جندالله های ایران در کویته و حمایت آنان بوسیلۀ نظامیان پاکستان معادله های سیاسی و نظامی را در هر دو کشور تغییر داده است.

آشکار است که تغییرات فوق بر روابط استخباراتی هر دو کشور در افغانستان وزنه افگنده است و از میزان وحدت نظر و همگرایی شان نسبت به افغانستان کاسته شده است. اکنون بیشتر بر میزان رقابت های شان نسبت به افغانستان افزایش یافته است. این افزایش بر سرعت مداخلات و روابط استخباراتی و نظامی شان نیز اثر افگنده است. این تفاوت ها حتا بر روبط عمال شان در افغانستان تاثیر افگنده است و جاسوسان ایرانی و پاکستانی را در افغانستان در مقابل هم قرار داده است.  از همین رو است که اکنون جاسوسان پاکستان و ایران در افغانستان در رقابت شدیدی به سر می برند. این رقابت به حدی است که هر نوع انتقاد از ایران را به معنای حمایت از پاکستان  و برعکس انتقاد از پاکستان را به معنای پشتیبانی از ایران تلقی می نمایند. چنانکه روزی در یک ادارۀ دولتی با چنین رویکردی مواجه شدم و دریافتم که آغا انتقاد از پاکستان را حتا به نحوی دشمنی با یک قوم افغانستان عنوان کرد. ایران و پاکستان هم از این رقابت به نفع  خود سود برده و هر کدام با استفاده از هویت ایتنیکی و قومی و مذهبی مردم افغانستان به مانور های خطرناکی در افغانستان پرداخته اند. هردو کشور از زوایای گوناگون وارد قضایای افغانستان می شوند و بااستفاده از ضعف های قومی و مذهبی به شکار جاسوسان تازه نفس تر می شتابند. هر دو کشور ناظر بر اوضاع افغانستان هستند و هر رخداد در افغانستان برای شان سکوی پرش جدید برای رسیدن به هدف است. رخداد های سیاسی،  نظامی واقتصادی در افغانستان از برگذاری انتخابات شورا های ولایتی، پارلمانی و ریاست جمهوری و حتا گزینش رییسان مجلسین و معاونان شان همه و همه بستر مداخلات هر دو کشور بوده و هر کدام به نحوی می خواهند در این مراکز نفوذ بیشتری داشته باشند. چنانکه مداخلۀ ایران در انتخابات پارلمانی گذشته و دادن صد ها هزار دالر به شماری از اعضای ولسی جرگه به همگان آفتابی است. بدون تردید پاکستان نیز در این رابطه بی تفاوت نیوده و از طریق شبکۀ آی اس آی نه تنها در تسلیح، تجهیز و آموزش سوق و سازماندهی طالبان نقش مرکزی دارد؛ بلکه در امور دولت هم از طریق عمال خود نفوذ نموده است. گفته می توان که نفوذ پاکستان و ایران در تمامی رخداد های نظامی، سیاسی و اقتصادی کشور یک سان و به قول معروف بر مصداق" دو گوش اسپ" است. اکنون که انتخایات ریاست جمهوری در افغانستان وارد مرحلۀ حساس و نهایی گردیده است. هر دو کشور بصورت پیدا و پنهان تلاش دارند تا نامزد مورد نظر شان را حمایت های مالی و سیاسی نمایند. هرچند مقامات پاکستان بصورت رسمی و غیر رسمی از مداخله در امور انتخابات ریاست جمهوری افغانستان و حمایت از یک نامزد اعلان بیطرفی نمودند و حتا کارشناسان پاکستانی این موضوعگیری پاکستان را به گونه یی تخطی سنتی عنوان کردند؛ اما با این هم خوش باوری خواهد بود؛ اگر پذیرفت که گویا پاکستان در امور انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان مداخله نمی کند. بعید نیست که موضعگیری رسمی دولت پاکستان و تبصرههای کارشناسان آن ترفندی برای مخفی کردن مداخله های آن در امور  انتخابات ریاست جمهوری کنونی باشد. پاکستانی ها به دلیل خط دیورند و اشتراکات فرهنگی و سنتی دو طرف خط ترجیح می دهند تا از یک نامزد پشتون تبار حمایت کنند؛ زیرا استخبارات جهنمی پاکستان از روی مکر  و فریب به نحوی با اقوام پشتون کشور ابراز همدردی می نمایند. در حالی که مردم ما می دانند که پاکستان دشمن منافع ملی مردم افغانستان بوده و درجۀ دشمنی آن با اقوام مختلف ساکن در کشور یک سان است.  آی اس آی می خواهد با  عنوان کردن همچو مسایل به بهانۀ اظهار همدردی نفاق میان اقوام کشور را دامن بزند و شماری افراد ضعیف النفس و بی اراد را مزدور گوش به فرمان خود  نماید. تاسف آور این است که شماری افراد ناآگاه و سست اراده در میان اقوام گوناگون مردم افغانستان فریب این تبلیغات پاکستان را خورده و ناآگاهانه نفاق قومی را در کشور دامن می زنند.

مردم ما باید بدانند که باشنده گان این سرزمین اعضای یک بدن و گل های رنگارنگ یک بستان هستند  و جدایی یکی از دیگر ناممکن بوده و هر شخص، گروه و حلقه یی که با تبلیغات غلط اختلافات قومی را دامن می زنند و شعار های ضد ملی شمال و جنوب راسر می دهند، دشمنان مردم افغانستان و نوکران ایران و پاکستان هستند. این نوکران باید بدانند که افغانستان سرزمین تسخیر ناپذیر و بک پارچه بوده و هیچ گاهی از هم جدا نمی شود؛ چنانکه در مواقع خطیر و حساس تاریخی یک پارچگی خود را حفظ کرده و بعد از این هم حفظ خواهد کرد. یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت