مسلمانان قابل افتخار
نویسنده: خالد القشطینی، نویسنده وتحلیلگرمعروف جهان عرب
برگرداننده: عبدالحفیظ همام
در این ایام آنچه در صفحات شبکه های مجازی انترنت انعکاس می یابد، بازتابی جز ازفضیحت و رسوائی وموجی غیر از فاجعه وتباهی که جهان اسلام را فرا گرفته، چیز دیگری به مشاهده نمی رسد!. روبهمرفته، چندی پیش کلیپ ویدیویی را دیدم که در شهر تورنتوی کانادا، جوان مسلمانی با چهرۀ گندمی وعمامه برسر در قبال فروشگاه های بزرگ با چشمهای بسته وبا دستها وآغوش باز ایستاده است، ودرکنارش تابلویی گذاشته وبرآن این نبشته حک شده بود:"من یک مسلمان هستم، ومردم به من هراس افگن خطاب میکنند؛ ولی من به شما اعتماد دارم، آیا شما به من اعتماد دارید؟".
جمعیت مردم، زن ومرد بصوبش میشتافتند وصمیمانه اورا به آغوش میکشیدند. برخی هم این صحنۀ اثرگذار را با کامره های شان عکاسی میکردند. یکی هم موتر/ماشین اش را در وسط جاده توقف داد، وبه سرعت به معانقه اش شتافت، سپس به ماشین اش برگشت وبه مسیرش ادامه داد. با دیدن این صحنه احساس از شگفتی وستودنی ژرفای وجودم را فرا میگرفت.
باید یاد آور شد که این یک اقدام فردی بود، که نمود از محبت واعتماد واحساس برادری را به نمایش میگذاشت، ودرعین حال هراس وترسی که غربیها از جانب مسلمانان در قالب "اسلام فوبیا" احساس مینمایند، آنرا می زدود. جالب آنکه آن جوان مسلمان چشمهایش را با دستمالی بسته وبه همه اعتماد میکند.
چنین یک گام فردی چقدر زیباست. چند ماه قبل، من کارکرد فردی دیگری را نیز به یاد می آورم که یکی از امامان مسجد در شمال بریتانیا، به آن مبادرت ورزید. درمحله یی یهودی نشین اکثریت باشندگان آن، محله را ترک گفتند. عبادتگرانی که به کنیسۀ آن محله تردد داشتند، تعدادشان اندک وانگشت شمار گشت. حالتی از اهمال وناگواری معبد را فرا گرفت، که در نتیجه نیایشگران غرض ادای عبادت به محلۀ خیلیها دورتری میشتافتند؛ چون نماز درآئین یهودیت کمتر از نصاب ده نفر انجام نمیگیرد. لاجرم حاخام (پیشوای مذهبی) آن محله از سرناگزیری تصمیم به فروش کنیسه را میگیرد.
امام مسجد مسلمانان درآن منطقه از دیدن تابلویی "برای فروش" که برساختمان معبد تاریخی یهودان محله نصب شده بود -آنهم بخاطرمشکل هزینۀ مالی که مانع بازدارندۀ بازسازی وترمیم آن میگردید- نا راحت گردیده و در روز جمعه خطبه یی پیرامون وضعیت کنیسه وحالت اقتصادی متعبدین آن به مسلمانان ارائه نمود، واز ایشان خواست تا با تبرع وکمک مالی زمینۀ عبادت ونیایش را به برادران یهود شان درآن کنیسه، دوباره فراهم سازند. مسلمانان با پذیرفتن تقاضای امام شان کمک سخاوتمندانه یی گرد آوردند که دراثر این جوانمردی، معبد دوباره ترمیم و بازگشایی یافت. این همدردی درنتیجه باعث مراوده و رابطۀ دوستی عمیقی میان حاخام وامام گردید، وهریکی به دعوت وضیافت یکدیگر پرداختند. چنین است زمینه هایی به منظور ایجاد دوستی واحترام متقابل میان گروه ها.
به همین روال، اقدامی را که انجمنهای اسلامی با اعلام "روز باز" در بریتانیا انجام دادند. همه مساجد را یکروز به روی همه مردم باز گذاشتند تا غیر مسلمانان از مساجد ومسلمانان نمازگذار دیدن نمایند. مردم با پذیرش این دعوت، هزارها نفر با اظهار سپاس به مساجد سرازیر گشتند.
چه بسا ما مسلمانان، نیازمند اقداماتی هستیم تا تسامح اسلام، روح آشتی پرورانه، فطرت مبتنی بر زندگی مسالمت آمیز وزیست باهمی را به نمایش گذارد. وتا چه پیمانه سلوک خشن ومتحجرانه که شمار زیادی از خانواده ها و گروه های اسلامی در جوامع غربی از خود به نمایش میگذارند، بنده را اندوهگین ومنزجرمیسازد. مسلمانانی که نه تنها در فعالیتها ومناسبت های اجتماعی دیگران سهم نمیگیرند، حتی رأی دادن در انتخابات دموکرتیک را تحریم میکنند. پس جای شگفتی نیست که غربیها، به ما مسلمانان به دیدۀ ترس وحیرت زدگی بنگرند.
"داعش" و دست آوردهای دهگانه
نویسنده: الحبیب علی الجعفری
برگرداننده: عبدالحفیظ همام
منظور از اصطلاح "داعش" نظام فکری وسلوک انحرافی است، که طبقه بندی فرقه یی وفکری پیروان آن از همدیگر متفاوت اند. گروه داعش همانند سازمانهای جنایت پیشۀ قبلی وبعدی وابسته به اهل سنت وتشیع ویا هم منسوب به گروه های مسیحی وسیکولار، جریانی است که میزان تخریب و ویرانگری آن فراتر از صحنه های زشت مرگبار وخونین، آسیبهای ناگوار وزیانهای جبران ناپذیزی را به حوزۀ دین واندیشه، سیاست وجامعه وامور زندگی واقتصاد رسانده است، که از جمله ناهنجاریها و زیانهای بیکران این گروه، صرف درینجا به آسیبهای ده گانۀ آن قرار زیر اشاره میگردد:
1- بی اهمیت ولرزان نمودن مقام وقدسیت احکام شریعت مطهراسلام در قلبهای مسلمانان. مشاهدۀ تطبیق و اجرای فجیع احکام اسلام بصورت انحرافی ونا بخردانه، باعث فراهمی زمینه برای سیکولارهای افراطی گردیده است، تا زبان طعن به دین بگشایند وکمر به نقد اسلام ببندند. بی تردید اکثریت وطیف گسترده ملتهای مسلمان ازاین تخطیها وإعمال ناروایی که بنام اسلام وشریعت انجام می یابد، آگاه ومطلع اند.
2- عمیق تر شدن شکاف "فرقه یی" میان سنی وشیعه، مسیحی وغیره. اوج گیری "تبعیض نژادی" زیر نام عرب وفارس، ترک وکرد. گسترده شدن فاصلۀ "فکری" میان اسلامگرایان و لیبرالها. این دوری واختلاف به گونه یی است که در صورت تداوم چنین نعره های تفرقه انگیز، آژیر یک فاجعۀ تباه کن فراگیر، جوامع وملتهای مارا به کام طوفانهای مرگباری فرو خواهد برد.
3- اضمحلال طبقۀ فکری "میانه رو". آنگونه که درنظام لگام گسیختۀ اقتصاد سرمایه داری، طبقۀ متوسط اقتصادی درمیان فقرمفرط وانباشتگی بیحد ثروت در جوامع، رو به زوال می نهد؛ همینگونه وجود داعش وامثال آن زمینه را برای به تحلیل رفتن طیف میانه رو فکری وگستردگی افراط گرایی دینی ورشد دین ستیزی جریانهای سیکولاریستی، فراهم نموده است.
4- موضع گیری توافقی وسرسازش ملتهای مسلمان، در قبال مداخلۀ نظامی کشورهای قدرتمند وائتلافهای خارجی. در سال 2003 درجنگ آمریکا علیه عراق، بسیاری ملتهای عرب و مسلمان وحتی طیفهای وسیعی از مردم عراق - با وجود داشتن مخالفت با نظام صدام- حملۀ نظامی را مردود وناپذیرفتنی می انگاشتند؛ اما امروز بسیاری از ملتهای آسیب دیده بواسطۀ داعش وگروه های همانند آن، به نیروهای نظامی بیگانه وائتلافهای بیرونی پناه میبرند وبا دادرسی از آنها میخواهند تا از شر فاجعه وبیباکیهای هولناک داعش وامثال آن رهایی یابند.
5- بربادی ثروتهای کشورهای نفت خیزعرب وسرازیرشدن نفت به بازارهای پنهانی سیاه به اسعار پایین، که ارزش آن درمقایسه با بهای حقیقی آن اصلا قابل سنجش نیست. علاوه برآن، رشد چنین مارکیتهای سیاه درامر قاچاق وربودن آثار تاریخی وسرمایه های معنوی، آثار وپیامدهای ناگواری بجا گذارده است.
6- رونق یابی وشگوفایی کمپنیهای تولید سلاح کشورهای بزرگ، وگسترش تجارت مافیایی اسلحه از حساب ودارائیهای کشورهای منطقه.
7- بسیج وهماهنگ گردیدن اکثریت اندیشمندان فکری وپیشتازان فرهنگی غرب در صف دشمنی با اسلام. درحالیکه پیش ازین افق فکری باز و وسعت نظر ایشان، آنها را وا میداشت تا به قضایای عادلانه ومظلومیت مسلمانان تعاطف داشته باشند؛ آنچنانکه درگذشته پیوسته خواهان رفع بیدادگری وستم از سرزمینهای اسلامی می شده اند.
8- تنزل اقلیتهای مسلمان درغرب ازموقف مطالبۀ حقوق مسلم شان- به موجب شهروندی- به ردۀ پائین حالت دفاعی صرف برای حق وجود وحق زیستن؛ چون مسلمانان در برابر سیل روز افزون اتهامات اندیشۀ تروریستی قرار گرفته، وروحیۀ عدم تحمل وپذیرش ایشان درین جوامع، بخاطر تبلیغ وپروپاگندای اسلام هراسی/"اسلام فوبیا" نا رضایتی وحس بدبینی را در برابرشان، تشدید بخشیده است.
9- خدشه دار شدن نام نیکویی که درجهان از اسلام ومسلمانان وجود داشت. درنتیجه، میزان انتشار طبیعی اسلام درجهان پائین وحتی منجر به ارتداد عدۀ ازمسلمانان از دین مبین اسلام گردیده است. چه بسا افرادی نیز از التزام وتدین سر باز زده اند.
10- اهمال قضیۀ فلسطین وعدم اولویت دهی به آن در جهان اسلام. حوادث جدید در واقع، امنیت مناسب ودست بازی برای رژیم صهیونیستی فراهم نموده است، تا در ارتکاب جنایات غیر انسانی در حق فلسطینیان از هیچ وسیله یی دریغ نورزد. درنخستین گام، اسرائیل استفادۀ اعظمی را ازین رویدادها به نفع خود کمایی کرده است.
درکل، اینها همان دست آوردهای دهگانۀ داعش اند، ودر صورت تداوم وموجودیت این گروه وهمانند آن، آسیبهای فراتر ازان همچنان پیوسته در شرف بوقوع پیوستن است. به ویژه هنگام شکست خوردن، وآنگاه که نقش ابزاری بدوش داشته شان پایان می یابد؛ چون شکست با حالتی توأم با کشته وزخمی دادن ویأس ونا امیدی هزارها جوان گرویده وصدها هزار افراد متعاطف به این گروه آمیخته است، که در وهم و پندار بازگردانیدن خلافت اسلامی به سرمیبرند. این حالت به سان مار زخم خورده میماند تا به بیدادگری بیشتری وجنایات هولناک تری دست بتازند. "پس ای صاحبان خرد عبرت گیرید !".
در پایان..
- بعد ازهمه یی آنچه گفته شد، آیا مجالی برای خاموشی در امر تبیین خطورت این اندیشۀ خارجی مانده است؟
- آیا خاموش ماندن به مثابۀ گناه درحد مشارکت وسهمگیری با جنایاتی که این جنایت پیشگان انجام میدهند، نخواهد بود؟
- آیا برای علمای مسلمین تردیدی باقی مانده است، که ازمنظر آموزه های دینی گناه سکوت وخاموشی، شخص را نزد پروردگار به دائرۀ کیفرکتمان علم، پنهان نمودن شهادت و تضییع دین قرارمیدهد؟
- آیا هنوزهم برای ساده لوحان مجالی برای تأیید ودفاع وتوجیه جنایات این گروه های خوارج صفت باقی مانده است، تا بدینگونه صفوف این گمراهان جنایت پیشه را تقویت نمایند؟
- این یک مرحلۀ نهایت حساس در تاریخ امت اسلامی است، که پیشینه یی با این جنایات هولناک وتوأم با خطورت پیوند داشتن به آدرس دین مقدس الهی، وهمزمان با فراهمی سهولت پخش ونشر بوسیلۀ شبکه های اطلاعاتی، هیچ سابقه یی درتاریخ مسلمانان نداشته است.
- اکنون مسؤلیت عظیم وسترگ، بر دوش همه طیفهای جامعۀ ما، انجمنها وسازمانهای علمای اسلام، نهادهای دولتی، مراکز فرهنگی وفرهنگیان وبازرگانان جوامع ما مسلمانان است، تا با این خطر جدی به مبارزه و رویا رویی برخیزند.
پرورگارا! دیده های بصیرت مارا باز و روشن گردان وباطن مارا پاک وبی آلایش بنما. بارخدایا! تو راه راست و درست را به ما الهام کن وگامهای مارا در راه حق ثابت وپایدارنگه دار. پروردگارا! با لطف ومهربانی بیکرانت به فریاد ما برس، ای فریادرس فریادخواهان!.
"اسلام را دیدم؛ ولی مسلمانان را نه"
نوشته: خالد القشطینی، نویسنده وتحلیلگر معروف جهان عرب
برگردان: عبد الحفیظ همام
شبکه های مجازی انترنت، به صفرۀ مهمانی چربی میماند که غذاهای چیده شده بران با داشتن طعم لذیذ، جسم وجان را سودمندند؛ اما گاهی بوهای گندیدۀ آن سگان وگربگان را بر سر آدمی فرا میخواند. در واقع انسان نمیداند آیا آنچه درین تارنماها وجود دارد، همه درست است ومیشود آنهارا با اطمنان پذیرفت؟ ویاهم نادرست ومغشوش، وبایستی ازانها طفره رفت.
از آنجمله – درین اواخر- ایمیلی پیرامون "گزارش علمی" دانشگاه جورج واشنگتن در ایالات متحدۀ آمریکا، دریافت داشتم. دراین گزارش احوال واوضاع اسلام ومسلمانان در بیشترین کشورهای جهان،از لحاظ تطبیق وعملی نمودن مبانی دین مبین اسلام به بررسی گرفته شده بود؛ به ویژه در بعد اقتصادی وداد وستد معاملاتی. آنچه در این گزارش شگفت انگیز وقابل تأمل به نظر میرسید، این بود که اکثریت کشورهایی که به مبادئ اسلام ارج گذاشته وآنراعملی نموده اند، کشورهای غیراسلامی بوده اند.
کشور ایرلند در تطبیق مبانی اسلامی در ردۀ اول وبعد ازان دنمارک، لوکسمبورگ، سویدن وناروی به ترتیب ردیف شده اند. همه کشورهای که اسلامی پنداشته میشوند، در پائین جدول قرار گرفته وانگاراز تطبیق مبادئ اسلام سر باز زده باشند.
ازینکه به متن گزارش وتفاصیل آن دست نیافته ام پوزش میخواهم. من نمیدانم دانشگاه درین ارزیابی چه مبانی وچه معیارهایی اسلام را اساس قرار داده است؟. بگونۀ مثال، ایرلندیها گوشت خوک تناول مینمایند، و شهروندان دنمارک را دیده ام که ساسیج (رودۀ محتوی قیمه) آماده شده ازخون حیوانی را هنگام ناشتا صرف مینمایند. مسلما این خورشها با آموزه های اسلام در تناقض است. درعین حال کشورهای دنمارک، سویدن وناروی ازخدمات وضمانتهای اجتماعی وطبی رایگان وفوق العاده یی برخوردارند. دراین کشورها همنوایی ومساعدت به فقراء وبینوایان، پذیرفتن آوارگان وتعامل نیکو با آنها به مثابۀ چون شهروند اصلی وجود دارد؛ برخورد انسانی که در بسیاری از کشورهای دیگر نظیر آن دیده نمی شود.
با خواندن این نامه – که نسخۀ ازان را به دوستانم نیز فرستادم - مقولۀ جاودانۀ امام محمد عبده (رح) ،که بعد از بازگشتش از سفر بریتانیا گفته بود، درذهنم تداعی گشت. امام (رح) در دیدارش از بریتانیا،به رقت قلب، معاملۀ صادقانه، خدمات اجتماعی ومسائلی ازین قبیل که به آن معروف اند را مورد توجه قرار داده ودر بازگشت به مصر فرموده بود:" دربریتانیا اسلام را دیدم؛ ولی مسمانان را نه، وچون به مصر برگشتم در اینجا مسلمانان را دیدم، اما اسلام را نه".
با توجه به اینکه این امام فقیه، در زمان و شرایطی می زیسته که آنچه "داعش"، "النصرة"، "القاعده"ودگر گروههای تروریستی آنچه زیر نام اسلام انجام میدهند، ازان هیچگونه تصور وآگاهی نداشته است؛ کشتن وتباهی، غارت وچپاول، تجاوز بر زنان، فروپاشی سرزمینهای اسلامی ومسخ چهرۀ اسلام! جنایات هولناکی آنهم بنام جهاد ودر راه خدا، چیزی که در تاریخ امت اسلامی با چنین چهرۀ زشت وهولناک هرگز سابقه نداشته است!.
چنین به نظر میرسد، که استادان در دانشگاه جورج واشنطن، ارزیابی شان را دران گزارش، در تطابق با معیارهای "امام محمد عبده (رح)" مبتنی برهدایات، ارزشها وآموزه های اسلام، اساس گذاشته باشند.