دكتر نبي هيكل
درحاشیه فراخوان:" وطنپرستان میهن متحد شوید!"
قسمت دوم
فراخوان "وطنپرستان میهن متحد شوید!"یکبار دیگر آنانی رامورد خطاب قرار میدهد که ادعا دارند از منافع مردم و حقوق دموکراتیک آنان دفاع میکنند. فراخوان بر 7 موضوع کلیدی آتی تاکید دارد:
1. شرایط کنونی
2. وحدت نیروهای به دور یک محور ملی و دموکراتیک
3. خصایص نیروها؟
4. درسهای تاریخ
5. گذار از شیوه اندیشه و عمل معمول و مروج به شیوه اندیشه و عمل جدید
6. شیوه مبارزه
7. تکیه گاه مبارزه
در قسمت اول بر نیاز نشر چنین فراخوان مکث گردید. سوال نخستی که این بحث برآن میچرخد این است که: آیا ادعای نیروهای سیاسی مبنی بر نمایندگی از مردم و منافع آنان و دفاع از حقوق دموکراتیک مردم حقیقت دارد؟ چرا باید چنین ادعایی را مورد سوال قرارداد؟ برای هردو سوال دلایلی وجود دارد که نخست به آن توجه میکنیم.
ادعای فوق باید دارای اساس خارجی باشد. داشتن سازمان و حزب سیاسی با برنامه مردمی و ادعا مردمی بودن بخش نورماتیف و ریتوریک را میسازند نه اساس خارجی ادعای انجام شده را. در حالیکه جایگاه سلازمانهای سیاسی ملی هنوز خالی و نیاز آن محسوس است. لازم به تذکر ارقام و شواهد نیست که افغانستان سر شار از احزاب سیاسی و برنامه های مردمی است، زیرا این یک حقیقت آشکار مانند افتاب است. این نیز حقیت دارد که هیچیکی از بیش از یکصد حزب سیاسی رسمی و غیر رسمی توانایی بسیج نیروهای مردم و اعمال فشار بر پالیسی ها را دارا نمیباشد. هیچیکی از این احزاب نتوانسته اند به آن سطحی رشد و ارتقا نمایند که بتوانند بدون فشار مسلحانه نیروها را بسیج و بر پالیسی ها اعمال فشار کنند. بدین لحاظ هم ادعا ی انجام شده و هم احزاب و سازمانهای سیاسی مورد سوال قرار میگیرند. بدین ترتیب شرایطی که نیروهای سیاسی متشکل و غیر متشکل در آن زیست و فعالیت دارند دارای اهمیت است. این شرایط را بهتر است به شرایط ذهنی و مادی منقسم نماییم زیرا شرایط ذهنی و مادی برهمدیگر تاثیرات متقابل دارند. این شرایط موضوع نخستی بحث را میسازد.
1. شرایط ذهنی و عینی
شرایط ذهنی را به هدف ساده سازی بحث به شرایط ذهنی نیروهای سیاسی و شرایط ذهنی حاکم تقسیم مینماییم.
شرایط ذهنی نیروهای سیاسی دارای مشخصات آتی آند:
· نیروهای سیاسی از نظر ذهنی در سنگرهای ایدیولوژیک بزرگ و تربیت شده اند. شرایط عینی رویارویی مسلحانه سنگرهای ذهنی را به سنگر های عینی مبدل ساخته است . در نتیجه تفکر گروپی نهادینه و گروپ بحیث سنگر مبارزه تبارزه و از آزمون زمان موفقانه بیرون آمده است.
· نیروهای سیاسی ( چپ و راست) با تنوع فکری و موضعگیریها روبرو گردیده اند.
شرایط ذهنی حاگم متنوع و پیچیده است زیرا بیانگر رقابتهای ایدیولوژیک و رقابتهای منافع حلقات داخلی و خارجی میباشد. درجامعه داخلی مبارزه شدید میان نو و کهنه عقبگرایی و ترقی پسندی و مبارزه قدرت میان آنها در جریان است.
شرایط عینی که این نیروها در آن فعالیت دارند خیلی از هم متفاوت اند.
· برخی از این نیروها در جامعه داخلی فعالیت دارند و از زمره حرم نشینان (insiders) اند. و برخ دیگر در حاشیه قراردارند و حاشیه گزینان(outsiders) اند.
· برخ دیگر نیروهای سیاسی در بیرون از مرزهای جامعه داخلی از زیر سایبانهای دولتهای رفاهی فعالیت میکنند.
· شرایط عینی مارکیت سیاسی را به بازار آزاد مبدل ساخته است که در آن امتعه سیاسی بحیث متاع قابل تبادله میباشد. در این مارکیت تنها مردم بحیث خریدار شرکت ندارد در حالیکه مشتریان اساسی امتعه سیاسی را منابع غیر از آن مانند افراد زورمند، گروپهای اجتماعی، اجنتهای خارجی و حکومت ها تشکیل میدهند.
ماموریت شخصیتها و سازمانهای مردمی در چنین شرا یط چیست؟ سه اقدام اساسی میتواند راه حل را ممکن گرداند:
· گذار از شیوه مروج اندیشه و عمل به شیوه جدید اندیشه و عملکرد ما را از بند تعصبفکری و گروپی آزاد میسازد و موجب میگردد تنوع فکری و گروپی را تحمل نماییم. این گذار تغییر دید ما را در رابطه با مبارزات مردمی ما نیز احتوا میکند. به عبارت دیگر ما در همه ی موارد: به خدمتگذاری به مردم، به حیات درون حزبی و بیرون حزبی ، به مبارزه سیاسی و برخورد با مسایل و حل آنها به گونه جدید میاندیشیم.
· اتحاد به دور افکار و ارزشهای ملی موجب میگردد منابع گروپی و صنفی را در منافع ملی تامین نماییم و درک جمعی را تقویت نماییم. این گام را بدون انجام گذار از شیوه اندیشه مروج به شیوه جدید نمیتوان انجام داد.
· گروپها و سازمانها را بر اساس خطوط کلی و مشترکات به سازمانهای ملی مبدل سازیم. یعنی آنها را از سنگرهای گروپی به سنگرهای ملی مبدل سازیم. دلیل اساسی ناکامی مساعی برای اتحاد احزاب و تشکیل یک ساختار سیاسی ملی در این حقیت نهفته است که ما به شیوه مروج می اندیشیم و عمل مینماییم.
2. وحدت نیروهای به دور یک محور ملی و دموکراتیک
همه ی نیروها را میتوان به دور یک محور ملی و دموکراتیک جمع کرد اما همه ی انها را نمیتوان در یک حزب سیاسی متحد ساخت. بدین ترتیب محور ملی و دموکراتیک دو معیار تعریف کننده را بوجود میآورند. در محور ملی باید همه ی نیروهای سیاسی در منظره سیاسی کشور اولویتهای ملی را بحیث حریم واجب الاحترام بدانند، در حالیکه محور دموکراتیک تنها آنانی را احتوا میکند که برای احقاق حقوق دموکراتیک میرزمند.مشخصه های اساسی این نیروها باید بصورت عملی تعریف گردند تا مرز و تمایز میان دموکراتیک و غیر دموکراتیک مشخص گردند. تعیین خصایص نیروهای سیاسی میتواند ممد واقع گردد.
3. خصایص نیروهای سیاسی
فراخوان تعدادی از مشخصه های نیروهای سیاسی را که لازم است باهم متحد گردند نام میبرد. مهمترین این خصایص شیوه اندیشه و عمل جدید است. این تمایز شخصیت سیاسی مبارز و سازمان مربوطه وی را از سایرین متمایز میسازد زیرا و ی و سازمان سیاسی وی به گونه دیگر ( فارغ از تعصبفکری و گروپی) می اندیشند و عمل میکنند. چنین یک مبارز و چنین یک سازمان سیاسی در میان بیش از یکصد سازمان سیاسی رسمی و غیر رسمی به سادگی قابل تفکیک خواهد بود. این شیوه تفکر علمی است تا ایدیولوژیک، و بر تخصصگرایی و اخلاق مسلکی استوار است. معرفی این شیوه تفکر را به مقاله جداگانه میگذاریم.
4. درسهای تاریخ
درسهای تاریخ را در مبارزه سیاسی نباید کم ارزش داد. این سوال دارای اهمیت است که در گام نخست پرسیده شود: برای موفقیت مبارزه سیاسی و برای گذار به شیوه جدید اندیشه و عمل از تاریخ چه میتوان فراگرفت؟ تاریخ خاطرات ثبت شده زندگی یک ملت است که دارای فراز و نشیب ها ی زیاد است. از تاریخ میتوان خصومت و انتقام گیری را آموخت و از آن همچنان میشود همبستگی و همزیستی را آموخت. نتیجه گیری نخستی همواره عنصر متمم شیوه اندیشه مروج و معمول را میساخته است در حالیکه نتیجه گیری همبستگی و همزیستی عنصر اساسی شیوه جدید اندیشه و عمل را میسازد.
5. گذار از شیوه اندیشه و عمل معمول و مروج به شیوه اندیشه و عمل جدید
تا زمانی که ما از تعصبفکری و گروپی خویشتن و افکار خود را آزاد نسازیم با انسان نمیتوانیم بحیث انسان برخورد نماییم. زیرا تعصب فکری موجب میگردد در برابر دیگر اندیشی حساس و بی حوصله باشیم و به وابستگی دیگران به ایدیولوژی و تعلقات فکری و گروپی فکر نماییم. این تمایل که همه باید مانند من یا ما فکر کنند تا بتوانیم باهم متحد گردیم میتواند دگر گون شود و به جای آن اصول نورماتیف کلی امکان گوناگونی داخلی و وضعی را بپذیرد. بدین ترتیب زمینه های انطباقی و همزیستی میان گوناگونیهای داخلی (مانند تفاوتهای فردی اعضای یک خانواده) فراهم میگردد.
6. شیوه مبارزه
شیوه مبارزه نیز بر اساس شیوه جدید اندیشه و عمل عیار میگردد. مبارزه سیاسی در این شیوه از شیوه سنتی و کلاسیک آن متاوت است. دو مشخصه اساسی آن عبارت اند از:
· مبارزه مردمی به مبارزه سیاسی و مبارزه سیاسی به مبارزه مردمی مبدل میگردد.
· به عضو حزب و حزب به گونه جدید دیده میشود: مبارز بیش از این سرباز ایدیولوژی نه بلکه سرباز برنامه سیاسی ملی و حزب سازمانی است که خدمات مردمی را به گونه دیگر عرضه میکند.
7. تکیه گاه مبارزه
تکیه گاه مبارز و سازمان سیاسی وی مردم است . نه حزب سیاسی نه آرمانهای مردمی آن و نه هم تکیه گاه مردمی آن امتعه سیاسی اند که در مارکیت سیاسی بتوانند مورد مبادله قرار گیرند. با در مبارزه سیاسی در کشورما از یکسو بر توانایی مالی و قدرت سیاسی سازمان تاکید بیشتر صورت میگیرد و از سوی دیگر از عدم استقلال و وابستگی احزاب سیاسیدر ریتوریک سیاسی انتقاد میشود.
در حالیکه هرنوع مساعی برای اتحاد افراد و ساختارهای اجتماعی همفکر بدون درهم شکستن مرزهای تعصبفکری و گروپی ممکن نیست، موفقیت سیاسی هر سازمان سیاسی به در جه گذار آن از شیوه معمول اندیشه و عمل به شیوه جدید بستگی دارد. این گذار در شرایط فقدان اعتماد سیاسی حتمی و لازمی پنداشته میشود.
پایان
´´´´´´´´´´´´´´´´
در حاشیه فراخوان
فراخوان "وطنپرستان میهن متحد شوید!"یکبار دیگر آنانی رامورد خطاب قرار میدهد که مدعی اند مدافع مردم و حقوق دموکراتیک آنان اند. فراخوان بر 7 موضوع کلیدی آتی تاکید دارد:
1. شرایط کنونی
2. وحدت نیروهای به دور یک محور ملی و دموکراتیک
3. خصایص نیروها؟
4. درسهای تاریخ
5. گذار از شیوه اندیشه و عمل معمول و مروج به شیوه اندیشه و عمل جدید
6. شیوه مبارزه
7. تکیه گاه مبارزه
هریک از موضوعات فوق مستلزم دقت است، اما نخست این سوال در برابر هریکی از ما قد راست میکند که نیاز به چنین یک فراخوان- بخصوص در شرایطی که جامعه افغانی از احزاب و سازمانهای سیاسی مشبوع است و تمایلات برای ملی شدن سیاست نیز در دستور روز قراردارد- از کجا ناشی میگردد؟
بعلاوه تعدادی استدلال میکنند که به عمل نیاز است نه به فراخوان. اما آنها فراموش میکنند که همه ی کارها نخست اعلب بحیث یک تصور و یک مفکوره تبارز میکنند و دوم کارجمعی به دیگران نیاز دارد و فرا خوان این دو کار را همزمان انجام میدهد. فراخوان بعلاوه نخستین افکار را بحیث ئیشنهاد در برابر همه برای بحث قرارمیدهد و تفاوت آن از سیاست آشپزخانه (kitchen politics) که نخست غذا در آن آماده میشود . بعد هنگام صرف غذا نظر خواهی و نقد صورت میگیرد در این جا متبارز است.
نیاز به وحدت نیروها از دو لحاظ بنیادی مطرح است:
نخست ، شکلگیری درک جمعی به محور ملی یک ضرورت کلیدی برای بقا، استقلال واقعی و رفاه ملی میباشد. افراد و گروپهای منافع() و گروپهای فشار() نیز باید به درک جمعی در مورد بقا و استقلال و رفاه ملی باید بدون چون و چرا احترام گذارند. این درک موجبات مشارکت جمعی را فراهم میکند.
دوم، از نظر سیاسی درک جمعی فوق در محراق فعالیتهای سیاسی قرار میگیرد. و برنامه های سیاسی این سازمانها را استقامت میبخشد. این درک جمعی در جامعه وجود دارد و آن را باید در دستور کار اجتماعی و سیاسی قرار دهیم.، زیرا در شرایط کنونی این درک جمعی تحت تاثیر تعصبفکری و گروپی قرار دارد.
نیاز فراخوان نه تنها از این نیاز منشا میگیرد که به احزاب سیاسی ملی نیاز وجود دارد بلکه بدین سبب نیز که احزاب و سازمانها و شخصیتهای سیاسی باید بر تمایلات فکری گروپی فایق آیند. قوت تمایلات فکری گروپی منافع گروپ و تفکرمعیین را در محراق توجه و در اولویت قرار میدهد و این حقیقت را تجربه تاریخی سه دهه گذشته بما میآموزاند، حاکمیت تک - فکری و تک- گروپی نه تنها ناکارگی خود را ثابت کرده است بلکه نشان داد تاچه حد کشنده وبدبختی آفرین است. گذشته کشور خانه یک فکر و یک گروپ نیست بلکه خانه گروپه و افکار متفاوت است.
از سالیان متمادی برای اتحاد نیروهای سیاسی تلاش میشود اما به ایجاد سازمان سیاسی سراسری و ملی منتج نشده است. دلایل ناکامی این مساعی بسیار اند اما میشود آن را خلاصه کرد.
1. تعصبفکری و گروپی احزاب و سازمانها مانع اتحاد و کار مشترک آنها در ساختارهای بزرگ ملی شده است. این دو خصم به گونه مار آستین عمل میکنند. ما با شیوه معیین فکر عادت کرده ایم و خود را در آن و آن فکر را در خود میابیم. در گروپ معیین بزرگ شده ایم و هویت و حیثیت ما نه تنها با گروپ مرتبط اند بلکه گروپها بحیث سنگرهای دفاعی و منابع قدرت نیز خدمت کرده اند. برای اعضا گروپ سنگر دفاعی و رزمی است و برای رهبران گروپ منبع قدرت و ابزار اعمال فشار. ما اغلب کار را با همفکران آغاز کرده ایم و بدین ترتیب نه خود را به دیگران نزدیک ساخته ایم و نه دیگران را در صف خود راه داده ایم. ما بدین ترتیب نتوانستیم از مرزهای تعصبفکری و گروپی فراتر رویم و به شکلگیری درک جمعی کمک نماییم. فراخوان چنین گامی را بر میدارد. زیرا سنگی در میان میگذارد و همه را به شمول خود فرا میخواند تا پیرامون آن بحث و متحد گردند.
2. شیوه کار ما برای اتحاد و یا تشکیل حزب سراسری نیز دارای دشواریهای طبیعی بود. بصورت طبیعی برای حل منازعات بر منازعات بحث میکنند تا آن را حل نمایند. این منازعات میتوانند عمده و ارزشی باشند یا فرعی. باید قبول نماییم که رفع اختلافات بصورت کامل ممکن نیست زیرا هرباری که موضوعات جدید بروز میکنند اختلافات با آنها یکجا بروز میکنند. بنا برآن بهتر است از مشترکات و ارزشهای کلیدی آغاز کرد تا از یکسو احساس نزدیکی و هم فکری را بازتاب دهیم و از سوی دیگر حضور زمینه ها و امکانات کار مشترک را با وصف تفاوتها نشان دهیم. برای حل منازعات باید از دانستنیهای علمی استفاده نماییم و تنها به دیدگاه ها و تجارب شخصی اکتفا نه نماییم. فراخوان چنین زمینه ها و امکانات رابا برجستگی نشان میدهد و آنها را با سایر دلایل در یک ژانر واحد بیان میدارد. نیروهای سیاسی- برای خدمت به مردم و تامین استقلال و رفاه ملی- به انحلال همه ی افکار و گروپها در وجود یک سازمان سراسری سیاسی ضرورت ندارد. آنچه لازم است این است که همه ی افراد و اعضای یک سازمان سیاسی بخصوص به سربازان برنامه های ملی سازمان سیاسی مبدل گردند و بتوانند منابع و نیروها را در راه تحقق آن اهداف بسیج نمایند. بدین ترتیب ما از تفکر کلاسیک در مورد حزب و اعضای حزب بحیث سربازان ایدیولوژی معیین فاصله میگیریم.
در بخش های بعدی بر هریک از موضوعات کلیدی هفتگانه مکث مینماییم.
پایان