خوشحال آصفی 

 

بحران مدیریت در افغانستان

مدیریت عبارت از هماهنگ ساختن نیروی مادی و انسانی جهت نیل به هدف یا حد اقل مصرف در کوتاه ترین زمان است. هدف ، منابع ، موثریت و مثمریت از عناصر مهم اداره و مدیریت به شمار میروند . اصل تخصص ، اصل وحدت در فرمان دهی ، اصل حیطه نظارت ، اصل اختیار و مسوولیت ، اصل تعادل ، اصل انعطاف پذیری و اصل کارایی از اصل های مهم در یک اداره سالم به شمارمیرود. مدیر هم به معنای اداره کننده و کارگردان میباشد و در اصطلاح شخص است که مسوولیت عملکرد تیم کاری خود را به عهده دارد وظایف عمده و مهم یک مدیر هم پلانگذاری ، سازماندهی ، استخدام ، رهبری و کنترل است . مدیریت در سه سطح مطرح است مدیریت عالی یا استراتیژیک عبارت از تشخیص وظایف و محیطی که این وظایف درآن انجام می پذیرد  و این سطح از مدیریت برای نیل به اهداف طویل المدت کمپنی یا شرکت کار می کند، مدیریت میانه یا مدیریت تکتیکی با پلان گذاری تدابیروتصمیم گیری در مورد بهترین شیوه برای انجام عمل و کنترل سر وکار دارد وسوم هم مدیریت سطح پایین است این نوع مدیریت به صورت مستقیم پلانگذاری و کنترل فعالیت های کارکنان  را به عهده دارد تا به وظایف سطح بالایی مطابقت حاصل نماید. حال برمیگردیم به افغانستان که شدیدآ از ناحیه عدم موجود یت یک مدیریت

سالم آسیب پذیراست از مدیریت عالی گرفته تا مدیریت پایین در این کشور با بحران روبرو است نه ،مدیریت سالم وجود دارد ونه هم مدیر کارا و مسلکی اگر مدیر کارا و تحصیل کرده غرب وشرق بیاید تا مدیریت سالم بسازد اول شناخت دقیق از افغان و افغانستان ندارد و مطالعه دقیق از تاریخ ، قوانین ، لوایح ، مقررات و ارزش های افغانی ندارد و به سیستم افغانی اصلآ بلد نیست انچه در غرب و شرق خوانده میخواهد پیاده کند بعداش هم با یک سیستم فاسد وکهن مواجه است با تشکیلات عجیب وغریب روبرو خواهد شد بالاخره با نبود اصل های یک اداره سالم مواجه است و اگر سیستم و ساختار را اصلاح کند و یک تشکیلات مشخص و مطابق نیاز در یک اداره را به وجود بیارد با واکنش های بسیار تند کارکنان و مدیران سطوح پایین یا هم میانه مواجه میشود و آخر کارهم از وظیفه سبکدوش میگردد و به جای وی کسی دیگر معرفی میشود که با نام مدیر و مدیریت اصلآ آشنایی ندارد و سیتسم را فاسد و منجمد میسازد . در ادارات دولتی و خصوصی افغانستان به اکثریت قاطع اصل های مدیریت سالم قطعآ وجود ندارد و رعایت نمیشود  ، اصل تخصص اصلآ وجود ندارد کسی مدیر و رییس یا هم مسوول اداره مقرر میشود که صنف ششم یا هم هشتم مکتب را خوانده قبلآ یک روز هم نه مدیر بوده ونه هم رییس ولی به اساس قوم ، رابطه ، پول ، مذهب ، زبان و گرایش های سیاسی به این پست مقرر می گردد یا کسانی که تحصیل یافته هم هستند ولی رشته شان مدیریت و اداره قطعآ نبوده و نیست نه کارکرده عملی و نه هم تیوری چیزی میداند ، اصل وحدت در فرمان دهی وجود ندارد معین امر وزیر را قبول ندارد رییس امر معین را یک مدیر از شرق میگوید دیگری از غرب یکی امضای دیگری را قبول ندارد و هم دیگر را به فساد و خویش خوری متهم میسازند ، اصل تعادل در کار  ها وجود ندارد هم در ادارت دولتی و هم خصوصی یک نفر هیچ کار نمی کند روزانه سه یا چهار ساعت کار میکند ولی ماهانه یک صد هزار افغانی معاش میگرید ولی دیگری هشت الی دوازده ساعت کار می کند هشت الی ده هزار افغانی ماهانه معاش می گیرد و مثمریت کارش هم نسبت به فرد اول زیاد است ، اصل اختیار و مسوولیت هم زیر سوال است مسوولیت است ولی صلاحیت نیست همه سمبول هستند حتی کوچکترین صلاحیت ها از مدیران سطح عالی و میانه گرفته شده است و به نام مدیر ورییس هستند ، در ادارات دولتی و خصوصی مدیر پلان استراتیژیک ، میانه و کوتاه مدت قطعآ ندارد و نه کسی است تا نظارت کند هر سه ماه بعد یا شش ماه بعد از موثریت و مثمریت کار ، مدیران سطح عالی ، میانه و پایین به اساس روابط ، پول ، شناخت ، مسایل قومی ، مذهبی ، گروهی ، زبانی و گرایش های سیاسی در ادارات دولتی و خصوصی به کار گماشته میشوند چیزی به نامی ظرفیت ، تحصیل ، کارایی ، تجربه ، پلان و برنامه قطعآ در نظر گرفته نمیشود اگر باشد هم در شعار و حرف باقی می ماند ، مدیر نه نظارت دارد و نه هم کنترل فقط در صدد حفظ کرسی و معاش خود است و بس ، تقسیم وظایف در کار قطعآ وجود ندارد یک نفر همه کاره است هم پالیسی وضع می کند و هم خودش اجرا می کند و خودش هم تخصص در طب ، انجینری ، فارمسی ، حقوق و علوم سیاسی ، زراعت ، اقتصاد ، شرعیات ، هنرهای زیبا ، ساینس ، تاریخ ، علوم اجتماعی ، فلسفه ، ژورنالیزم ، انسان شناسی ، جامعه شناسی ، ساختمانی و ده ها رشته و مسلک دیگر دارد و به خود حق هم میدهد که از تمامی متخصصین در تمامی بخش ها امتحان اخذ کند . مشکل دیگر ما در بحث رهبریت و مدیریت در افغانستان این است که ما تاکید بالای تحصیل کرده های غرب و شرق داریم خوش هستیم فلانی خان از فلانی پوهنتون دنیا ماستری و دکتورا دارد و بسیار شتاب زده و غیر منطقی برایش وظیفه میدهم و اعتماد می کنیم و به خود تلقین کردیم که هرکس که در غرب و شرق درس خوانده بهترین رهبران و مدیران هستند وبس در حالیکه بحث مدیریت و رهبریت اول آمیزه از هنر وفن است ثانیآ تجربه کاری شرط است و ثالثآ شما وقتی به حیث یک مدیر در یک اداره مقرر و یا معرفی میشوید باید شناخت دقیق از حال و احوال او اداره و در کل شرایط افغانستان داشته باشید ، بدانید از قوانین و لوایح داخلی ، از برخورد ها ورفتار های مردمان مختلف داخل یک اداره از شرایط حاکم در یک کشور و بالاخره از افغان و افغانیت در غیر آن شما با ناکامی و ضعف مواجه میشوید مشکل ما همین است که تعدادی زیادی از غرب و شرق آمدند درطول سیزده سال گذشته ولی چی کرده غیر از چور و چپاول و غارت دارایی های عامه ودر اداره خود هم یک مدیر بی کفایت ، بی ظرفیت و رشوت خور ثابت شدند چون آنها اصلآ از ارزش های افغانی ، شرایط حاکم ، قانون اساسی ، قانون کار و قوانین دیگر اصلآ خبر نبودند به نام ماسترو داکتر بودند ولی وقتی وارد سیستم شدند دیگر جام ماندند ودر فکر جیب پرکردن شدند، حال برای اینکه یک مدیریت سالم داشته باشیم و یک اداره سالم را به وجود بیاریم باید به نکات زیر توجه جدی و همه جانبه صورت بگیرد به عنوان یک رهیافت وراهکار از این معضل .

1.     به وجود آوردن یک سیتسم کارا ، مدرن ، منظم و پاسخگو در چهارچوب قانون .

2.     آوردن اصلاحات در تشکیلات یعتی تقسیم وظایف ، تعین و تثبیت حدود صلاحیت ها و مسوولیت ها و تعین روابط منطقی واحد ها و سلسله مراتب در یک اداره .

3.     استخدام مدیران کارا ، با تجربه ، فعال ، با ظرفیت و با پلان در سطوح مدیریت های عالی ، میانه و پایین نه به اساس سند تحصیلی بل به اساس تجربه کاری ، پلان دقیق ، ظرفیت کاری ، گذشته وی ، رهبری درست ، سازماندهی درست ، نظارت دقیق و آگاهی وی از قوانین ، لوایح ، مقررات ، عرف و عنعنات قبول شده و ارزش های بلند انسانی ، اسلامی و افغانی .

4.     تفویض مسوولیت توام با صلاحیت در محیط کار به مدیر ومدیران

5.     ایجاد یک میکانیزم مشخص ، واضح و روشن در چهارچوب قانون برای استخدام افراد در پست های مختلف که معیار و اصل چی باید باشد کی به اساس کدام اصول و معیارها به کار گماشته شود.

6.     نظارت و مراقبت دوامدار و سیستماتیک فعالیت ها .

7.     بازدهی درکار .

این همه موارد دست به دست هم داده و میتواند به عنوان یک راهکار مشخص برای بیرون رفت از این معضل مطرح شود .

 

 


بالا
 
بازگشت