شهلا لطيفی
خشونت
فقط از خشونت علیه زنان خوانده و شنیده ایم. به نظر من- "خشونت "باید قابل بحث باشد. و طریقه اصلاح آن کار دسته جمعی و همگانی یک اجتماع. خشونت و ستم نه تنها بر زنان بلکه بر کودکان، حیوانات، مردان و کهنسالان، از لطمه و صدمه روحی، فیزیکی و پریشان منشی عاری نخواهد بود.
خشونت یعنی استفاده از قوت فیزیکی، روانی و زبانی بر موجودی که اکثرأ ضعیف تر
نسبت به شخص ستمکار و فحاش است.
ستمکار که بیشتر خود شخص بیمار و ذلیل بوده است و در طول عمر از ظلم و ستم به
زور چشیده است، از ماهیت انسانی خیلی کم می داند و با کوچکترین سؤ تفاهم
،اشتباه در برخورد و بعضی اوقات بدون هیچ موجبی عصبی شده و بدون فکر نمودن و
کاربرد منطق در هوش به کتک زدن، فحش دادن، آسیب رساندن به خود و موجودی مقابل و
تهدید فوری انسان و حیوان ی در اختیار، می پردازد. که شاید هم بزودی از عملکردش
پشیمان گردد، لیکن اکثر اوقات ندامت را سودی نخواهد بود، چون با کاشتن زخم و
داغ روحی و قلبی، خسارات جبران ناپذیر را در موجودی مظلوم و ستم رسیده پرورش
داده است.
برای کنترل کردن از خشونت، روش های مختلف وجود دارد که بدبختانه در جوامع زیر سلطه عقاید خرافاتی با آن همه افراط گرایی در اصول اجتماعی، کار آسان نیست. اما هر یک می توانیم تا حدی نهایی با اعضای خانواده و در محیط بیرون از خانه با مظلومان، کودکان و حیوانات روش عاطفی با صله رحم داشته باشیم. تا بتوانیم با شادی و بدون ضرر رساندن به خویشتن و دیگران در آرامش بسر ببریم.
با آرزوی هر خانه و جامعه عاری از ظلم و ستم،
شهلا لطیفی
~~~~~~~~
هر رمز را می توان
با ژرفنای تفکر شکست
هر راز را می توان
با شکوهمندی احساس شنفت
هر آه را
با اشتیاق بلعید
هر اشک را
با تبسم چشید
و می توان هر دریچه را
به روی پرندگان محبوس گشود
فقط اگر در خلسه ی اعتماد
نفس کشید
شهلا لطیفی
10-06-2015
~~~~~~~~~
دختری بودم با خیالات رسا
که شخصیت های اسطوره ای شاهنامه
«شهرناز، بهمن و اسفندیار» را
در سر بودم میزبان
و شخصیت های رمان بینوایان
«ژان والژان و کوزت» را
در آغوش داشتم نهان
و جهان من
چون اوراق کتاب ها و دیوان ها
فقط سپید بودند و سیاه
شهلا لطیفی
10-10-2015