شهلا لطيفی
مصاحبه فرید طهماس با شهلا لطیفی
**********
:شهلا لطیفی
ـــ شاعر زن پدیده ای ست از تبار احساس اگر از صدق دل بنویسد نه از روی تقلید
***
ـــ اگر یک زن واقعأ از یک زن بنویسد، پرده های خام فطرت را می درد و پخته گی احساس را بی ویرایش و پرده هویدا می سازد
***
ـــ اشک یتیم را از رخسارش
با بوسه های یقین برچین
تا لذت مهربانی را
از تو بچشد
***
ـــ چشمانت را ببند
تا ماه را از عقب ابرها بنگری
با تخیل
ــــــــــــــــــ
بانو شهلا لطیفی ، ار خردسالی به هنر و ادبیات علاقه گرفت ، در نوباوگی قریحه نویسنده گی را در خود حس کرد و در دوشیزگی، به نوشتن شعر و داستان کوتاه پرداخت.
"پرستوها" نام مجموعه یی از سروده های اوست که به چاب رسیده است.
لطیفی ، اکثراً سروده هایش را بصدای دلنشین خود دکلمه نیز میکند و همچنان اشعار در زبان انگلیسی می نویسد که خود به دری برگردانی مینماید.
تا جایی که از مصاحبه با او دریافتم ، بانو لطیفی ، در تعلیل و تحلیل نارساییهای اجتماعی ، بیشتر به علل ایجاد آنها مینگرد.
بانو لطیفی در ایالت فلوریدای امریکا اقامت گزیده است.
ـــــــــــــــ
فرید طهماس
بانو لطیفی ، سعدی گفته بود
همه قبیله من عالمان دین بودند
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
آیا ممکن است بدانیم که شما چگونه شاعر شدید و بگفته خودتان ، " به مسند شاعری " تکیه زدید؟
شهلا لطیفی:
من با پدر ادیب که خود مشتاق کتاب و مطالعه بود پرورش یافتم و تحت تاثیر زیبایی های ادبیات قرار گرفتم و در ضمن استعداد فطری من با ادبیات سخت گره خورده است.
شخصأ خود را با تمام معنی یک "شاعر" نمیدانم ، چون دلیل نوشتن برای من صرف نقش احساسات ناگفته ام به روی کاغذ است .دوست دارم با قدرت واژه گان و کلمات، هر ناگفتی را با اظهارات زنده انسانی برملا کنم و به نظرم زمانی "شاعر" خواهم بود که کسب غنای ادبی با سطح دانش و آگاهی، واقعأ مرا به آن رتبه ارتقا دهند تا بتوانم یک شاعر انسانگرا باشم و خدمت گزاری اصیل و جسور فرهنگ و ادبیات. اما اینکه دوستان وعلاقه مندان از روش نوشتارم استقبال می نمایند و مرا چون شاعری در قلب جا داده اند ، به خود افتخار نموده نهایت سپاسگزارم.
فرید طهماس:
نخستین سرودهء تان این بود:
"هوس کردم که سازم آشیانی در اعماق ابر"
"سپید و مخملی و تازه و باران زده امشب"
آیا مخاطبان من میتوانند با تازه ترین اثر تان نیز آشنا شوند ؟
شهلا لطیفی:
اینهم تازه ترین شعر من:
در شاهراه اعتماد به نفس
با متانت خواهم شتافت
کوه ها را خواهم پیمود
با کبودی ها زخم خواهم برداشت
به روی صخره ها خواهم لغزید
شعاع خورشید را با تحمل خواهم بلعید
تشنه گی را طاقت خواهم آورد
لیکن از پا نخواهم افتاد
آخر
در طی کردن هر جاده باید سفت شد
چون سنگ
فرید طهماس:
طبیعی ست که شما در فاصله چندین ساله بین این دو نوشته ادبی تان چیز های زیادی را در عرصه های گوناگون آموخته اید.
چه چیز از آموخته های شما بیشتر برای تان مهم و جالب است؟
شهلا لطیفی:
رشد تفکر و اندیشه هایم برایم مهم و جالب است که فقط هیچ رهگیر و مانعی را از برای بیان نمودن حس درونی ام نمی پذیرد.
در سروده اول- احساس را در اوجش می بینید اما خام بودن در قالب بندی واژه ها هم قابل تأمل است..
در سروده اخیر- سیر تکاملی ذهن را که با شرایط و هدف گره خورده ، در فراز و نشیب کلمات میتوان بصراحت دید.
فریدطهماس:
آیا درست است ، اگر بگویم رشد تفکر شما سبب شده که حالا دیگر کمتر به رمانتیسم فکر کنید و بیشتر به ریالیسم ادبی رو بیاورید؟
شهلا لطیفی:
معتقدم که شاعر باید وارسته باشد و خیلی آگاه از احساسات انسانی خویشتن، رویدادها و دردهای خفته و بیداری جامعه. شاعر باید صادقانه احساس فردی و انسانی خود را در بیان شعر ابراز بدارد ولو که چه قدر دردناک و مملو از یأس هم باشد. به آن منظور من گاهی با وجد زنانه ام بی آلایشانه از ظرافت های عشق، تخیل، هوس و بی تابی و شرارت وجود می نویسم و گاهی هم با تفکر و اندیشه واقعگرانه از حوادث و دردهای علنی جامعه و دنیا پرده می درم. مانند این تراوش احساسم در مورد فرخنده:
در فاجعه بی رحمانه ای کشتار و مرگ (فرخنده) دو سه مرد ملامت نیستند. بربریت و موحش را میتوان در همه افراد و جوانانی که دور و برش را حلقه کرده بودند، با بی اعتنایی محض وی را کوبیدند، لگد زدند، سنگسارش کردند، جسد نیمه جان وی را بر زمین کشانیدند و سرانجام تن شکسته و فروریخته اش را آتش زدند- و هم اشخاصی که از هر کنج و کنار با کمره و موبایل در دست، رویدادها را ظالمانه نگریستند و به داد و فریادهای معصوم از پا افتاده نرسیدند، دید و گنه کار دانست.
اگر شرافت انسانی از درون شان منهدم نشده بود، ظاهرأ هیچ کدام با دیدن چنان حادثه ای وحشیانه، بی باک و خاموشانه فقط نمی دیدند و حصه نمی گرفتند.
آه و افسوس با قلب آگنده از درد من برای آن بانوی قربانی شده و به آرزوی بیدار شدن نجابت و حس آدمیت در همه خرد و کلان و پیر و جوان.
فرید طهماس:
شما در باره قاتلین "فرخنده" و تماشاگران آن صحنه های دلخراش نوشتید : " ... اگر شرافت انسانی از درون شان منهدم نشده بود، ظاهرأ هیچ کدام با دیدن چنان حادثه ای وحشیانه، بی باک و خاموشانه فقط نمی دیدند و حصه نمی گرفتند.
به باور شما ، چرا شرافت انسانی در درون آن تماشاگران منهدم شده است ؟
شهلا لطیفی:
به دلایل مختلف:
نخست- هر کدام در دامان مصیبت ها، فقر فرهنگی و اجتماعی بدون ستون پایدار، با حاجت و درد تحت سلطه مستبد با انواع بدبختی ها رشد کرده اند و روبرو هستند.
دوم- با همه مذلت فرهنگی و اجتماعی، تأثیرات عمیق اضطراب و عقده روحی در نسل مظلوم و ستم دیده شکل گرفته است که باعث نابود شدن احساسات عاطفی و عظمت انسانی در لایه های ذهن شان گردیده است.
و سوم- آموزش وظایف انسانی که یک فرد را بدون اعمال خشونت آمیز وا میدارد تا قربانی دادن به عاطفه ها- در جامعه جنگ زده بسا دشوار است. و بدیهی است که آن همه کمبودی ها دست به دست، شرافت انسانی را منهدم می سازد.
فرید طهماس:
شما داستان نیز می نویسد.
شهلا لطیفی:
بله ، به نظرم یکی از روش های هوشمندانه که بتوان از حوادث و احساسات اصلی و فرعی بیان کرد داستان نویسی است. چون میشود بدون قید در ترتیب نوشتاری موضوع و یا سوژه ای را بیان نمود و به همان دلیل تصمیم گرفتم داستان هم بنویسم.
فرید طهماس:
واضح است که مصاحبه ما ، نخستین مصاحبه نیست که تا حال با شما بعمل آمده است ؛
چه چیز از گفت و شنود های قبلی ژورنالیستان ، برای تان جالبتر بوده است ؟
شهلا لطیفی:
یک آقا (مسؤل مجله ای) میخواست با من مصاحبه کند، در لابلای صحبت تلفنی گفت: واو - شما چقدر شوخ مزاج و شیرین بیان هستید ! گفتم: طرز بیانم صمیمانه است و برای شما شاید درک چنین صحبتها آسان نباشد چون حتمأ دگر خانم ها با شما رسمی و خشک صحبت کرده اند ...
فرید طهماس:
باز چه شد ، با شما مصاحبه کرد یا نی ؟
شهلا لطیفی:
نی ، سرانجام اصل موضوع که مصاحبه با من بود ، فراموشش شد...
فرید طهماس:
سپاسگزارم بانو لطیفی .
ــــــــــــ
پایان ،
می 2015