دستگیر نایل

 

پیشینهء عرسِ بیدل

       بتاریخ 27 ماه دسامبر سال 2015 میلادی از طرف انجمن دوستداران بیدل _مولانا در لندن برای بزرگ داشت از مقام ارجمند ابوالمعانی میرزا عبدالفادر بیدل مجلس (عرس) برگزار شد که در آن عده ای شاعران، نویسنده گان و دوستداران بیدل گردِ هم آمده بودند.در نشست، سخنرانی ها و مقالات زیادی پیرامون شخصیت عرفانی وادبی بیدل چون بیدل، شاعرِ فطرت، خود شناسی از نظر بیدل، ترکیبات و صورِ خیال بیدل ، تفسیر چند بیت از بیدل ، غزل هایی از بیدل و پیشینه عرس بیدل خوانده شد.اینجا یکی از ان مقالات (پیشینهء عرس بیدل ) خدمت خواننده گان عزیز تقدیم میشود:

      ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل همانطوری که دوستان گفتند در سال ۱۰۵۴ هجری قمری از کِتم عدم با بعرصه ی هستی گذاشته و در سال ۱۱۳۳ هجری از جهان رحلت نموده است.یکی از شاگردان ودوستداران نزدیکش « رابندرابن خوشگو» که کتابی زیر عنوان ( سفینه خوشگو) در احوال بیدل نوشته روز رحلت بیدل از جهان فانی را چنین سروده است:  

افسوس که بیدل از جهان روی نهفت //  وان گوهر پاک در ته ٔخاک بخفت 

 خوشگو چو زعقل کرد تاریخ سوال //    از عالم رفت میرزا بیدل گفت »

  پس از رحلت بیدل ؛ دوستداران وشاگردانش هر سال در « شاه جهان آباد» ( دهلی ) به مزار بیدل رفته مراسم عرس را با خواندن غزل ها یا مثنوی هایی از او بر گزار میکردند.خیرات ها می کردند؛ مهمانی ها میدادند و این روز را یاد بود میگرفتند.برگزار کننده گان عرس در شاه جهان آباد معنی یاب خان؛ محمد عطا الله خان میرزا محمد سعید خان برادر زاده بیدل؛ بندرا بن داس خوشگو؛ وآنندراس (مخلص)و بسیاردیگر بودند که هرسال این سنت جلیل را ادامه میدادند.در یکی از مراسم عرس؛ میر عبد الولی خان عزت که برای اولین بار در مراسم شرکت کرده بود خواست بداند که ایا بیدل از امدنش آگاه بوده است ؟ کلیات بیدل را باز کردند این غزل که مطلعش چنین است آمد:

 «‌چه مقدار خون از عدم؛‌خورده باشم  

  که در خاکم آیی و من؛ مرده باشم »

  این واقعه را مولانا آزاد بلگرامی در کتاب ( خزانه عامره) خود که در سال ۱۷۷۱ تدوین شده نیز ثبت کرده است.هندی زبانان بارسی گوی در هند بیشتر از فارسی زبان در تدویر عرس بیدل شایق بودند.میرزا اسد الله غالب شاعر شهیر هند که به فارسی هم شعر های بلندی دارد؛ یکی از پیروان وشاگردان مکتب بیدل بود.(آنندراس مخلص) هم که از پیروان مکتب بیدل بود چنین گوید: « پس از امیر خسرو دهلوی هیچ شاعری در هند ظهور نکرد تا بتواند با بیدل؛ همسری نماید...» 

میرزا اسدالله خان غالب بیدل را چنین می ستاید :

« همچنان آن محیط بی ساحل //  قلزمِ فیض میرزا بیدل (1 )

  آثار بیدل در آسیای میانه و ماورا النهر هم بسیار زود انتشار یافت و بیدل در انجا به یک شاعر بلند پایه وعارف بزرگ مشهور شد.در ان زمان مردم ماورا النهر با هند؛ روابط نزدیک فرهنگی و ادبی داشتند.در نوامبر سال ۱۸۹۲ بود که دیوان غزلیات بیدل در تاشکند به چاپ رسید. درسال ۱۹۰۰ در سمرقند هم غزل های بیدل اقبال چاب یافت.و عنعنه بیدلخوانی وبر پا کردن عرس همه گیر شد.دانشمند تاجیک احمد مخدوم دانش در کتاب خود بنام ( بیاض منثور) در سال ۱۲۰۵ هجری منتخبی ازرباعیات بیدل را شرح داده است.دانشمندان دیگر تاجیک چون صد رالدین عینی و ابراهیم مومن اوف نویسنده ازبیک در باره بیدل تحقیقات زیادی کردند.

در زمان حکومت شورا ها در اسیای میانه هم عنعنه ی بیدل خوانی ادامه داشت.و اثار بیدل ترجمه و منتشر میگردید.در سال ۱۹۴۷ م در مجله (شرق سرخ) مقاله صدرالدین عینی زیر عنوان (‌میرزا عبدالقادر بیدل وایجادیات او) به طبع رسید.در دوشنبه شهر مرکز تاجیکستان»‌توره بیک اسکندری » کاندیدای علمی خود را بنام بیدل نوشت.در ماسکو نیز منتخب غزلیات بیدل به روسی ترجمه شد.    در ایران؛ آثار بیدل به دلایل خاصی انتقال نیافت.لذا عرسی هم برای بیدل گرفته نمی شد.یکی از دلایلش منسوب شدن سبک اصفهانی یا صفوی؛ به سبک هندی بود.وبسیاری از سخنوران ایرانی چون کلیم همدانی عرفی شیرازی؛ طالب آملی؛ صایب تبریزی وبسیار دیگر در هند بودند و قدر می دیدند وبر صدر می نشستند.لذا سبک هندی یا مکتب هندی برای انان پذیرفتنی نبود.بنا براین بیدل که یکی از قافله سالاران مکتب هندی بود؛ در ایران جای پا نیافت.در نیمه دوم قرن بیستم بود  که سخنوران ایرانی متوجه عظمت وبزرگی آثار بیدل شدند وبیدل خوانی اغاز شد.وتحقیق در اثار بیدل هم صورت گرفت.دوکتور شفیعی کدکنی بود که کتاب ( بیدل شاعر آیینه ها) را نوشت.

بیدل در افغانستان :

 احمد شاه ابدالی که هند را فتح کرد؛ پسر خود تیمور شاه را والی پنجاب مقرر کرد.تیمور شاه چون شخص هنر پرور و شاعر نازک خیال بود کلیات بیدل را از کشمیر به قندهار اورد .و پس از بقدرت رسیدنش درتخت شاهی قندهار؛ انجمن ادبی را تاسیس کرد که در ان عاجز افغان ؛‌ عایشهء افغان، میرهوتک افغان؛سردار مهردل خان مشرقی؛ سردار غلام محمد خان طرزی ؛‌محمد امین خان عندلیب و بسیار دیگر بودند .پسانها در قندهار انجمنی بنام (ادبستان قندهار) هم تاسیس شد.که در ان شاعران و نویسنده گان زیادی به زبان های پشتو ودری شعر میگفتند و بیدل خوانی را عاشقانه دنبال میکردند.

سردار مهر دل خان که خود از علوم اسلامی وعرفان بهره کافی داشت؛ شاعران و نویسندگان را در قصر خود فرا میخواند و بمشاعره می پرداخت.در عصر امان الله خان؛ سردار عنایت الله خان معین السلطتنه مجمعی از سخن شناسان وسخن پردازان را گرد خود فراهم اورده بود وبه بیدلخوانی می پرداخت. وغزل هایی از بیدل را می خواندند و از ان پیروی می کردند. پیروی از بیدل، به یک عنعنه و رسم شاعری بدل گشت.عبدالغفور ندیم کابلی،عبد العلی خان مستغنی عبدالحق بیتاب واصل  کابلی وصد ها شاعر دیگر در کابل وسراسر افغانستان از مکتب بیدل پیروی میکردند.

 دربیشتر از نیم قرن اخیر بزرگان و سخنورانی چون استاد بیتاب؛ محمد انوربسمل،هاشم شایق؛ مولانا خسته؛‌مولانا قربت؛ عبدالسلام آثم؛ ضیا قاریزاده شعر سرودن به سبک بیدل را از شایستگی های شاعری خود می دانستند وبدان فخر میکردند.علامه صلاح الدین سلجوقی در همین دوره کتاب ( نقد بیدل ) را نوشت. وکتاب دیگری بنام ( فیض قدس) هم در باره شرح زندگی واثار بیدل به چاپ رسید. محافل بیدل خوانی بیشتر در منزل هاشم شایق هرسال چهارم ماه صفر قمری مطابق پنجم دسامبر دایر میشد.این سنت جلیل را پسان ها عبدالحمید اسیر مشهور به قندی آغا میراث داری کرد و انرا به نیکویی به پیش بُرد. قندی اغا در واقع، مکتبی برای بیدل خوانی باز کرد که شاگردان و دوست داران زیادی را در اغوش عشق وعرفان بیدل تربیه کرد. یکی از میراث داران مکتب بیدل ، جناب حیدری وجودی است. در ولایات افغانستان هم عرس بیدل با شایستگی وشکوه دنبال میشد.در بدخشان، اقای سید محمد دهقان؛ ضمنی دروازی؛ عبدالواحد  رشته، این سنت جلیل را میراث داری میکردند.در تخارستان جمشید خان شعله چاه ابی؛ حاجی عین الدین خان عینی؛ محمد اعظم احساس استادعبد القیوم قویم؛ و مستوفی نصرالله  خان و دهها تنِ دیگر بودند.در  بغلان، پروانه ء اندرابی عبدالکریم برلاس،استاد محمد علم ساحل؛ مفتی نور احمد خان پنجشیری؛ محمد عثمان نالان، محمد علی اسود، ملزم، صوفی گدامدار دوشی چی، به سبک بیدل شعر میگفتند وعرس برپا میکردند.    در این نیم قرن اخیر؛ شاعران و نویسند گان درافغانستان اثار و تحقیقات فراوانی در بیدل کرده اند. دوکتور اسد الله حبیب از پژوهشگرانی است که بیشترِ عمر خود را در این راه صرف کرده است. دوکتور حبیب، با همکاری محققان ایتالوی در دانشگاه « ونیز»، مثنوی« طور معرفت»  بیدل را ترجمه و به چاپ رسانید.همزمان با ان، پنجاه غزل بیدل را ترجمه کرده به چاپ فرستاد. دوکتور نورالحق کاوش، کاظم کاظمی، انجینیر عبید الله صافی  دوکتور حمید الله روغ وبسیار دیگر تالیفات وتحقیقات زیادی در اثار بیدل کرده اند که شایسته یاد اوری اند.لله الحمد این سالها باز مکتب بیدل خوانی گل کرده و عاشقان زیادی چه در افغانستان و چه در مهاجرت ،بدور این چراغ معرفت گرد امده اند تا این فانوس محبت وعرفان را پیوسته فروزان نگه دارند. میتوان گفت که پس از کتاب شاهنامهء ابوالقاسم فردوسی و مثنوی معنوی جلال الدین محمد بلخی، ثُمَ رومی، اثار بیدل در شمار سوم اثار عرفانی و ادب فارسی است که تا این حد مورد تحقیق و توجه بینظیر قرار گرفته است.      (1 ) اکثر مطالب این مقاله از کتاب « سی مقاله در بارهء بیدل، تالیف محمد سرور پاک فر» نقل شده است.

 


بالا
 
بازگشت