دوکتور محمد عابد حیدری 

 

شیخ الاسلام هرات

بمناسبت (892) مین سال تولد، و(830) مین سال وفات امام فخر رازی )   )

 شاهان و سلاطین سده های میانه یا قرون وسطی  ، به گواهی تاریخ ، از دید اداره ، سیاست ، جنگ و لشکرکشی ، زدن و بستن و بردن ،  به غنمیت گرفتن اموال شکست خورده ها و اسیر و برده و کنیز ساختن درمانده گان مناطق به اصطلاح مفتوحه و ...  تفاوت چندانی از هم نداشته اند. دلیل عمده اش هم ، متاسفانه تقاضای عصر و زمانه  چنان بوده است. اما صفحات تاریخ  عده ئی از سلاطین و شاهان را نیزدر خود ثبت و بما معرفی میدارد که  با سایر هم قطاران  و هم مسلکان شان فرق داشته اند.  بدون شک ، در بارها درعصر مورد بحث ، محل تجمع علما ، فقها ، شعرا و دانشمندان بوده است. موجودیت مدحیه سرایان ، کاتبان و خوشنویسان و بعضآ هم تذکره نویسان و تاریخنگاران ، جزء عظمت ، شان و دبدبه دربار بشمار میرفته است که این وضع تا دهه های نخستین سده پیشین نیز چنین بوده است. حضورآنها بدربار، بمعنی عالم دوست و علمپرور بودن سلاطین و شاهان  نبوده ، متاسفانه در اکثریت موارد ، به این قشربیشتر بعنوان متاع  و زینت دربارنگرسته میشده ، تا عالم ، شاعر ، تذکره نویس و ... .  این هم نباید نا نوشته بماند که معدودی از شاهان و سلاطین نه تنها عالم دوست و علم پرور بوده ، بلکه خود عالم و فاضل و شاعر...، و در بخشها ئی از علوم مروجه عصرشان دسترسی داشته اند. در تحریراین مقالت، معرفی شخصیت خاصی مطمع نظر است ، بنآ بازتاب عصر زندگی او ، وضعیت عمومی علوم ، ذکراسم حکام که  نسبتآ حامی علما و دانشمندان بوده اند ، در معرفی بیشتر و بهتر شخصیت علمی  ،عرفانی و تدریسی ... او ضروری پنداشته میشود.   دوره مورد بحث مقالت  مصادف است با سالهای اوج قدرت و حاکمیت سلطنت غور. عده ئی از سلاطین غور علمدوست ، عالم پرور و دربار آنها مرکز  تجمع علما ، فقه ها ، مفسران ، شاعران ... بوده که در کارهای تالیف ، تصنیف ، تدریس و آموزش ، مصدر خدمات میگردیده اند . مدرسان ، مفسران ، فقه ها ، شعرا و نویسندگان ، نه تنها مورد تقدیر و تشویش ، حمایت های مادی – معنوی و نوازش این عده از سلاطین غور قرار میگرفتند ، بلکه به مقامهای بلند ملکی و نظامی نیز میرسیدند. بعلاوه خصلت ذاتی فرهنگ دوستی  سلاطین غور ، تعدادی از آنها خود شاعر ، منجم و... بوده اند که این امر نیز بر روحیه علمدوستی ، عالم  و شاعر و مفسر و مدرس نوازی آنها خالی از تاثیر نبوده است.

به روایت مورخان و تذکره نویسان ، تعدادی از سلاطین غور، خود منجم  و شاعر بوده اند .   بقول طبقات (ص 331) امیر عباس بن شیث [شیش ] بن محمد بن سوری که یک امیر شجاع بود ، از علم نجوم نصیب کامل داشت. در تحصیل علم نجوم جد و جهد وافر نموده ، یک منجم خوب شده بود... درپای کوه زارمرغ بر بالای تلی  ، قصری بلند بنا کرد با دوازده برج. در هر برج آن قلعه سی دریچه نهاد. ( شش برج شرقی و شمالی و شش برج غربی و جنوبی ) و در هر برجی صورت برجی از ملک بنگاشت ووضع آنچنان کرد که هر روز خورشید از یک دریچه به آن درجه که مطلع او بودی درتافتی. چنانچه اورا معلوم بودی که آنروز آفتاب در کدام درجه و از کدام برج است ؟ این امیر که خود در علم نجوم استاد بود ، علما و فضلا را دوست میداشت و احترام میکرد  .  

شخصیت دیگر ، سلطان علاوالدین حسین بن حسن بن سام ، بانی و موسس حقیقی سلطنت  غور است . سلطان مذکور همانطوریکه در اداره ، سیاست و جنگ پهلوان بود ، شاعرخوب زبان پارسی نیز بوده است. اشعار و ابیاتیکه از او در کتب تاریخ حک اند ، سطح حاکمیت اش بزبان فارسی را بنمایش میگذارد.  اشعار منسوب  به  او ، بخصوص قطعات که  فی البدیه و بمناسبت  های معین  سروده ، میرساند که موصوف  یک شاعر توانا بوده است . ابیات ذیل از اوست :

جهان داند که سلطان جهانم                           چراغ دودهء عباسیانم                   

علاوالدین حسین بن حسینم                      که باقی باد ملک جاودانم              (الخ)

--------------------------------------------------------------  و یا هم           :

آنم که هست فخر زعدلم زمانه را              آنم که هست جور ز بذلم خزانه را             ا

انگشت دست خویش به دندان کند عدو         چون بر زه کمان نهم انگشتوانه را        (الخ)

   تعدادی از شعرا و نویسندگان  دربار او به مقامهای  بلند اداری سیاسی نیز رسیدند. وزیر  دربار (صدراعظم)  علاوالدین یکتن از شعرا و نویسندگان مشهور ، ملک الکلام مولانا فخرالدین مبارکشاه المروزی بود ، که بقول طبقات (ص318) نسب نامه سلاطین غور را با اسم سلطان علاوالدین حسین و از عهد این سلاطین تا به اول دولت ضحاک تازی جمله ملوک را پدر به پدر ذکره کرده ، شروع کرده بود ، به اسم سلطان غیاث الدین سام به پایان رسانده است . این دو بیت که دریک محفل وبه غیاث الدین سروده ، از اوست :                                                                                      

     اندر می ومعشوق ونگار آویزی                 به ز آن باشد که در شکار آویزی            

     آهوی بهشتی چو بدام تو دراست                  اندر بزکوهی به چه کار آویزی            

دربار غور ، وبطور خاص  ، ایام زمامداری سلطان غیاث الدین  محمد سام برای علما ، فقه ها ، مفسران ، مورخان و... ارج و احترام خاص گذاشته میشد ، و دربادش محل تجمع اهل علم و فهم بشمار میرفت. شخصیتهای زیادی حضور داشتند که  معرفی همه مقدور نیست. اماچند تن ایشان که به سلطان مقرب و درامورات سیاسی – نظامی نیز فعال بودند.مثلآ :  احمد کافی شاعران  بزرگ  و مشهورکه در دوران  سلطنت غیاث الدین سام  که به رتبه ریاست دارالتحریر سلطنتی  او ارتقا نمود. خواجه صفی الدین محمود ، ندیم و هم صحبت خاص سلطان غیاث الدین محمد سام بود. حکیم سعدالدین منجم  ، در عهد سلطنت غیاث الدین عضو ارتش خاص سلطان و همیشه در رکابش بوده است . مورخ  مشهور ، مولف  کتاب گرانسنگ طبقات ناصری  که بقول خودش در قلعه فیروزکوه و در حرم ماه ملک دختر سلطان غیاث الدین محمد سام بزرگ شده است.  وبه همین ترتیب دهها شخصیت نامدار دیگر . 

      و اما شیخ الاسلام هرات .

 علامه زمان امام فخرالدین رازی یکی از شخصیت های بزرگ عصرش و مایه افتخار هرات است که ، این مقالت با مقدمه نه چندان مختصر ، بمناسبت هشتصدو نودودومین    ( 892 ) سال تولد و یاهم هشتصدوسی مین  ( 830 ) سال وفات آن عالم متبحر ، به نگارش گرفته میشود .  ( قابل ذکر است که   تفاوت  روز تولد  او با  روز وفاتش صرف پنج  روز است .بهمین دلیل درعنوان مقالت هردو تاریخ ، (سال ) ذکرشده است.)  درین کوتاه  مقال ، تولد ، تحصیل ، تدریس ، تالیف ، تفسیر... و سایر خدمات معنوی ، مرگ  و تدفینگاه  شیخ الاسلام هرات مختصرآ  به معرفی گرفته میشود. 

ابو عبدالله محمد  بن عمر بن  حسین  رازی الهروی  ملقب به   " فخرالدین رازی  " و معروف  به     " شیخ الاسلام هرات  " میباشد .  امام رازی تاریخ  بیست و پنج  (25)  ماه مبارک رمضان سال (544) پنجصدوچهل و چهار قمری در ری ( در بعضی نوشته ها آمل طبرستان ،زادگاه پدرش ) تولد گردیده است. ابو عبدالله محمد  دروس اولیه  را در زادگاه  و نزد پدر خود  شیخ  ضیا الدین  که در ری میزیست ، فرا گرفت.  چند سالی نگذشته بود که پدر گرامی اش وفات کرد. ابوعبدالله جهت ادامه آموزش ، در مرکز ری نزد  یک تن  از علمای آنجا به اسم کمال " سمعانی " مراجعه ، موصوف را بعنوان مرشد  و استاد خود برگزیده  و به جهت تکمیل دروس خود نزد او  باقی ماند. پس از سپری شدن مدتی  ، جهت کسب بیشتر علوم به  " مراغه " سفر نمود ، و نزد یکتن از اساتید به نام  آن دیار به اسم محمد " جبلی " علم کلام و حکمت آموخت. ابوعبدالله در جریان این سفر درسی ، در   تمام عرصه ها  و زمینه های علوم عقلی و نقلی مهارت کامل حاصل داشت.فخر رازی در پایان کار تحصیل ، عازم دیار خوارزم گردید و مدتی در آنجا باقی ماند. ازآنجائیکه  در مباحثات و بحثهای کلامی و اعتقادی شرکت می ورزید ،  محیط  خوارزم  چندان آماده ای  پذیریش او  و هضم نقطه نظراتش نبود.  لاجرم بعد از چند سالی ، از خوارزم به ماورالنهر و در نهایت به هرات رفت که الی پایان حیات خویش در آن شهر باقی ماند.  هرات در ادوار مختلف حیات موجودیت خود ، بخصوص دوران حاکمیت سلطان غیاث الدین محمد سام  از معمورترین  شهرهای منطقه بشمار میرفت. به نوشته مورخ مرحوم  غبار(218) :  "  درین عهد [ دوران غیاث الدین ] هرات دوازده هزار دکان  (12000)  ، چهارصدو چهل وچهار هزار (444000) خانه ، سیصدو پنجاه (350) مدرسه و خانقاه و طعام خانه داشت."  

سلطان غیاث الدین سام بعد از اعمار جامع هرات ، دستور تعمیر یک باب مدرسه بزرگ در جوار مسجد را نیز داد که  در مدرسه مذکور صدها جوان از محلات مختلف کشور توسط علمای بزرگ  دین مقیم آنشهر مصروف آموزش علم  ، بخصوص علوم اسلامی  بودند.  دین اسلام که آخرین دین سماوی و پیامبرش خاتم  الانبیا ست ، آموزش احکام آن در خراسان زمین بواسط علمای متبحر اسلامی  دراین ایام ازنظم و رونق خاص برخوردار بود. علما منحیث " وارثان پیامبران "  در تبلیغ ، ترویج آموزه های دینی و تربیت نسل جوان خدمات شایانی را انجام میدادند که در دوره های مختلف تاریخ اسلام  ، شخصیت های بزرگ  علوم دینی  پا بعرصه گذاشته ، مصدر خدمات بزرگ برای اسلام و مسلمین گردیده اند که تا امروزهم مایه فخر امت مسلمه اند که  درین جمله میتوان از شخصیت والا مقام ، ابو عبدالله  شیخ الاسلام هرات  نیز اسم برد.

شیخ الاسلام هرات امام فخر رازی در دانشنامه آزاد ، مختصر چنین معرفی گردیده است :   

 " ابو عبدالله محمد بن عمر بن حسین بن حسن سیمی بکری طبرستانی رازی ، فقیه ، متکلم ، فیلسوف ، مفسر و حکیم مسلمان ایرانی که در سال (544 ) قمری در ری تولد شد و وفاتش در سال ( 606 ) قمری در هرات انفاق افتاد ، لقبش فخرالدین است و به امام رازی یا امام فخر رازی نیز شهرت دارد . او بر علوم عقلی و نقلی ، تاریخ  ، کلام ، فقه ، اصول و علوم ادبی عصر خود تسلط کامل داشت . کتابهایش در دوران حیاتش  بسیار مورد استقبال  قرار گرفت و بعنوان کتب درسی از آنها استفاده میشد.

 بروایت اسناد تاریخی ، شیخ الاسلام هرات  در عرصه های مختلف علوم دارای آثار گرانبها بوده ، که طبق بعضی منابع به بیشتر از (75) عنوان میرسد و تعدادی از این  تالیفات چند  و چندین جلدی هم بوده اند ،  معرفی کامل آنها درین مقالت مقدور نیست . حتی تنها اسم بردن از این همه آثار هم این نوشته را مطول میسازد .  مرحوم پژواک (ص 274) بعد از معرفی شرح حال فخر رازی ، به نقل از ابن خلکان ، آثار و کتب مهم  و مشهور فخرالدین رازی را چنین معرفی میدارد :   

 " تفسیر قرانکریم ، [  منظور همان تفسر کبیر است که به " مفاتیح الغیب " موسوم است ، میباشد ] ، تفسیر سوره فاتحه ، نهایت العقول در علم کلام ، کتاب اربعین کاب المحصل ، کتاب بیان و برهان در رد اهل زیغ و طغیان ، مباحث المعادیه فی المطالب العادیه ، کتاب تهذیب الدلایل و عیون المسایل ، ارشاد النظار فی لتطایف الاسرار ،  کتاب اجوبة المسایل  و تحقیق الحق ، الزبدة المعالم  ، کتاب             المحصول و معالم در اصول فقه ، کتاب ملخص در حکمت ، شرح اشارات ابوعلی سینا درمنطق ، شرح عیون الحکمتة ، کتاب سر مکنون در طلسمات ، کتاب مختصر در اعجاز و مواخذات جیده بر نجات ، کتاب شرح کلیات قانون ، کتاب علم فراست ،کتاب مناقب شافعی. و نیز گویند که حضرت امام ، کتابی بنام لطایف غیاثی بنام سلطان غیاث الدین غوری نگاشته است . "    

درسطور قبل اشاره شد که غیاث الدین محمد سام سلطان عالم پرور بود و تعدادی از علما ی مشهور ، از جمله فخر رازی بدربار او میزیست. مدرسه ایکه در جوار مسجد جامع هرات اعمار گردیده بود ، بدستور سلطان در اختیار فخر رازی قرار داده شد تا در آن به تدریس بپردازد . شاگردان مدرسه  از بابت اعاشه و اباته  ، مورد حمایت  دستگاه قدرت قرار داشتند.  

بروایت تاریخ ، در مجمع درسی فخر رازی ، یا همان مدرسه که از طرف سلطان غیاث الدین در اختیار رازی قرار داده شده بود ، [ این مدرسه تا کنون موجود ، و بنام مدرسه غیاثیه فعالیت دارد]    بیشتر از دوهزار نفر از شاگردان او و سایر دانشمندان حضور ، و در درسها و بحثهای امام فخرالدین رازی اشتراک میکردند. حتی روایت است که فخر رازی را در هنگام سواری نیز بیش از سیصد نفر از فقها و شاگردانش  برای بهره بردن  از دانش اش ، درحال حرکت نیز همراهی میکرده اند.         

سلطان غیاث الدین محمد سام ، به پاس احترام به این مفسر ، متکلم ، متصوف و... عصر ، طوریکه شایسته مقام بلند این عالم  ارجمند بود ، مقام و عنوان نهایت بلند و بزرگ  «   شیخ الاسلامی  »  را  

 برایش اعطا نمود ، و بهمین دلیل به  شیخ الاسلام هرات  مشهور است.    

شیخ الاسلام هرات فخرالدین رازی نه تنها در عرصه علوم دینی ، عقلی و نقلی تبحر داشت ، بلکه در زبان و ادب فارسی و عربی نیز حاکم  ، و  به هردو زبان شعر میسروده است .   دردایرة المعارف اسلامی  طهور ، در مورد شعر و اشعار امام فخر رازی آمده که  :  از فخرالدین رازی همچون اکثر متفکران و دانشمندان زبان فارسی اشعار اندکی بجا مانده است. سروده های پارسی او بسیار کم و بیشتر در قالب رباعی است. رباعی های متعلق به فخررازی با اشعار  شعرای چون ابوسعید ابوالخیر ، عمر خیام ، ابن سینا بلخی ، بابا افضل  و... بگونه در هم آمیخته است.   این ابیات که بعدآ کتیبهء سنگ نوشته قبر او نیز شده ، از اوست :  

هرگز دل من ز علم محروم نشد     -     کم ماند ز اسرار که مفهوم نشد               

هفتاد و دو سال درس گفتم شب و روز    -    معلومم شد که هیچ معلوم نشد             

بزبان عربی هم  اشعاری از شیخ الاسلام هرات  فخر رازی موجود است .  به قول همین منبع ،  مفصلترین اثر منظوم پارسی منسوب به فخرالدین رازی ، منظومه نو یافته ای است در منطق و فلسفه . رازی این منظومه را در میانه سالهای ( 589 تا 593 ) قمری تالیف و تدوین و در آن بخشهای از فلسفه ، منطق ، الهیات و طبیعات را بمنظور آموزش نو آموزان و طالب العلمان به نظم آورده است. این منظومه خطاب به ناصرالدین ملکشاه فرزند تکش خوارزمشاه سروده شده ؛ رازی در برخی ابیات منظومه ، از آن شهزاده ستایش کرده است. فخررازی بعد از سفر خوارزم ، که این منظومه درجریان همین سفر سروده شده ، به ماورالنهر ( سمرقند ، بخارا ، خجند ، خوقند ... )  و اقامت کوتاه در آنجا ، به هرات رفت . در آن شهرمتوطن و تا پایان عمر آنجا ماند و بکار تدریس و تبلیغ و تحریر آثار مشغول بود. 

همه تذکره نویسان و مورخان او را  دارنده شخصیت عالی اجتماعی ، علمی ، دینی ، درسی ، و دارای قوه قوی نطق و بیان و خطیب زبردست معرفی نموده اند که سخنانش تاثیر عجیبی بالای سامعین بجا میگذاشته است. مردم برای شنیدن سخنان او شوق و رغبت خاص نشان میدادند. سامعین هنگام شنیدن موعظه های شیخ الاسلام هرات بی اختیار به گریه می افتیدند. شیخ الاسلام  فخرالدین رازی شافعی مذهب بود ، اما بسیاری از پیروان  سایر مذاهب نیزبخدمت او می آمدند و در مجالس و سخنرانی های  علمی او اشتراک میکردند و  بهره می بردند. به همین دلیل بود که  مورد احترام همه قرار میگرفت. 

شیخ الاسلام هرات فخرالدین رازی که مورد احترام دربار و شخص سلطان قرار داشت ، هفت سال بعد از وفات سلطان غیاث الدین غوری (599 – قمری ) روز دوشنبه اول شوال المکرم (روز اول عید سعید فطر ) سال ( 606 ) قمری ، که مصادف بود با دوران سلطنت  غیاث الدین محمود ، پسر غیاث الدنیا و الدین محمد سام ، در حالیکه روز بیست و پنجم ماه مبارک سال ( 544 ) قمری در ری دیده بجهان گشوده بود ، بعمر شصت و دو سالگی در شهر هرات دیده از جهان بست و به رحمت حق پیوست . شیخ الاسلام را در شمال غرب شهر هرات در دامنه کوه مزدا خان ( محله حالیه قلعه خانان)  سمت غربی متوسط جاده خیابان هرات بخاک سپردند.

درمورد مقبره شیخ الاسلام هرات امام فخررازی ، باید نگاشته شود که قبل از دوره تیموریان هرات هم بر مزار  رازی ساختمان وجود داشت که بمرور زمان تخریب گردیده بود. در عصر تیموریان و به همت امیر علیشیر نوائی ، عمارت عالی بر مزار امام رازی ساخته شد که گنبد مذکور در اثر حملات شیبانی ها و صفوی های ایران [ پارس]  صدمه زیاد دید و بخشهای زیادی از آن تخریب گردیده بود. در سال (1328 )  هجری خورشیدی توسط شخصیت خیرخواه هراتی به اسم آدم خان  گنبد مذکور بار دیگرترمیم گردید . در سال (1354 ) خورشیدی در کنار آرامگاه شیخ الاسلام هرات یک باب مسجد ، و در سال ( 1356 ) خورشیدی ، توسط تاجران هرات یک کتابخانه نیزاعمارگردید. در دو دهه اخیرهم یک سلسله مرمت کاریها صورت گرفته است .     

مقالت با تحریر این تبصره کوتاه پایان بخشیده میشود.  درسطور قبلی مقالت نگاشته شده بود که فخرالدین رازی در زبانهای فارسی و عربی شعر میسروده است. یک چهار بیتی که منسوب به اوست ، در متن آورده شده که همین چهاربیتی بعدآ به کتیبه سنگ مزار او نیز حک شده است . مصرع اول بیت دوم شعر قابل تاًمل است .   

( هفتاد و دو سال درس گفتم شب و روز        ---------         معلومم شد که هیچ معلوم نشد  )   

فهمیده نمیشود که چرا شیخ الاسلام هرات نوشته " هفتاد ودو سال "  درس گفتم شب و روز ؟  در حالیکه خودش شصت و دو (62) سال عمر نموده است. ( 544 – 606 ) قمری . اگر این " هفتاد و دو سال درس گفتم " بخاطر برابری وزن شعر در نظر گرفته شده باشد (کاری زیاد معمول نبوده و امروزه هم چنین چیزی  کاربرد ندارد ) خوب ،  در غیر آن هفتاد و دو سال عمر رازی صحت ندارد . شیخ الاسلام  بعمرشصت و دو سالگی وفات نموده است. جمع ایام درس گفتن او از خوارزم تا سمرقند و بخارا و هرات ،حد اکثر چهار دهه بیشتر نمیشود.  اگر بفرض مصرع اول بیت دوم شعر منسوب به او را صحت بدانیم که او هفتاد و دوسال تدریس کرده باشد ، در آنصورت باید رازی حداقل نود (90) سال عمر نموده باشد ، پس این سالهای تولد و وفات او ( 544 – 606 ) صحت ندارد . اما باید با قوت نگاشته شود که : در اکثریت کامل منابع  ومتون تاریخی و به همه زبانها ، سالهای زندگی او بین 544 تا 606 هجری قمری ذکر شده است .  

( منابع در متن معرفی شده است. )                                                                           

رمضان المبارک 1436 قمری/ جوزا 1394 خورشیدی                                                  

 

 


بالا
 
بازگشت