ف.بری
افـــزار فتنـــــــه
هرگاه به لباس دیگر اشرار برآمد
با خرقه ء دین فتنه و مکار بر آمد
با نام جهاد مصدر تفتین و ریا شد
خود در طلب دالر و کلدار بر آمد
سالها بخون غرقه بشد خلق پریشان
برنعش وطن کرگس وکفتار برآمد
دزدی وچپاول بودی دستورغنیمت
دزدان زغنا سرخوش وسرشاربرآمد
با شیوه اسلام بشـــدی کافــر انسان
چون طالب وحشی به سرکاربرآمد
آثار گرانمـــایه و اسباب تمــــد ن
بر دست فنا رفت زانظـــار بر آمد
زنان همـــه محکوم زندانیی برقه
تا ظلمت موهــــوم بر انوار بر آمد
مجاهد وطالب زیک سکه دورواند
بر دست فســـاد خنجر آبدار بر آمد
هرجانی وبی رحم زهرگوشهء دنیا
با نام جهـاد دســت به کشتار برآمد
این ها همــه زایدهء تفتین و ریا اند
زانرو بـــدان شکل عرب واربرآمد
هم داعش وایسیس وبوبکر حرامی
از مکه از آن مسنـــد دینار بر آمد
این فتنه روان است به هرگوش وکناری
بر دست دغا حیله و افــزار برآمد
اینست بری حاصل جهد در رهء موهوم
بر جاهل و نادان چو افسار بر آمد
++++++++++++
رسم سگ بازان
سگی دیدم قوی و چست و چـــــالاک
به جنگ با دیگران چون شیر بیباک
بودی صاحب از او راضی وخنـــدان
حریفش کی بودی ســـــگها به میدان
به هرکی رخ نمودش می نمود جنگ
چو بودی هم جوان وهم قوی چنگ
زخوراکش نبودی هیچ کــم و کاست
مهیا بود بر وی هرچه می خواست
پــــــگاهش بود با گوشـــت و نواله
بـــــه بیگاه تخم و شرینیش حــواله
بیاسودی به خوابگاهش به راحـــت
چو مهمــــان عزیز، با قرب وعزت
بهای این همـــه تیمار و نعمــــــت
نبـــودی جز جدال و خشم ووحشت
به جنگش مینمودهرگاه که میخــــــواست
بودی دشمن به هرکس خواست ونا خواست
بیامد آن گهی کاو را نبـــود حـــال
نه زوربـــــــازوو نی فک وچنگال
مقابل کی شدی با شیــــــر مستـــان
نبـــــــودش جرئت و نی قوت جان
چو افتاد از سگی و از مهــــــارت
نبــودی صاحبش را بر وی حاجت
وجودش بی بها بود با هــــــــزینه
نبـــود صاحب دیگر خوش پرورینه
بدارش بر کشید آن یار دیــــــــــرین
رهـــــانید خویش را زین بار سنگین
به دنیا رسم سگبازان همیـــــن است
سخا و مهر شان کی راستیــــن است
سگ بیچاره در پایش ســـــــگی کرد
ندانســـــت کاز برای کی و چی کرد