مهرالدین مشید

 

 

عاشورا حماسۀ نور در اوجی از ایثار به معنای بشکستن زنجیر ها  و پاک کردن اشک ها

عاشورا یک حادثه نه؛ بلکه دمیدن صور رهایی در روح  زمان

 

محرم ماهء سوگواری و دهم محرم یعنی روز عاشورا روز زنجیر زنی و اشک ریزی و رجزخوانی نیست. این روز تجدید پیمان با خدا و وارثان راهء حسین و تمامی حسینیان زمان است. به معنای دقیق کلمه رحل سفر بستن با کاروان حسین و گام برداشتن به قافلهء حسین یعنی وارث حقیقی آدم و درفش دار ایثار، آزاده گی و مقاومت؛ اما این ایثار عملی است برضد خود و به نفع دیگران یعنی حماسه یی در تراژیدی ترین لحظه های مرگ و زنده گی، برای یک قیام برجا ماندنی که تداومش عاشورا و شکوه اش کربلا است. آری این عاشورا و این کربلا دیگر با افسانهء ساخته شده و پرداخته شدهء زنجیر زنی وسینه زنی سرسازش ندارد؛ زیرا زنجیر زنی و سینه زنی نقطهء ضعف است نه نقطهء قوت. در حالی که عاشورا روز رستاخیز و هیبت و فریاد برآوردن بر دشمن مکار و یزیدیان زمانه ها است؛ یعنی روز عربده بر دشمن مکار است، از هر طیف و رنگی باشد چه یهود باشد و چه نصارا و چه مسلمان نما و جهادخوار و چه جاسوس و نوکر شبکه های استخباراتی و مهم هم نیست که ریش بلند و انبوه و نکتایی و پکول و لنگی و چپن و ... باشد. پس د چنین روزی باید دست ها را د کمر محکم بست و از تهء دل بر دشمن خدا از هر قماشی که باشد باید فریاد زد. این عاشورا دیگر به چندتا تیکه دار رهبرنمای خوش قیافه نیاز ندارد که برای غارت ارزش های عاشورا أرمان های انسان مظلوم را به گروگان بگیزند . با آنانی سر و کار ندارد که عشقی سرشار از حماسه های انسانی را در پای اشک ها قربانی می کنند. این عاشورا با حماسه أغاز شده و دوست دارد که همیشه سرشار از حماسه و شور سازنده گی باشد. از آنانی متنفر است که با ریش های کذایی و عمامه های قشنگ و سیما های به هفت قلم آرایش شده احساسات اسلامی قیام آوران حسینیان زمان را غرق اشک می سازند . با ریختاندن اشک های مردم عصیان را در پای تضرع به قربانی می گیرند. یل سپید اسطوره های فنا ناپذیر میدان نبرد حق و باطل تاریخ را در گرداب می اندازند و با ساختن خس پوش های اشک آلود رخش شکوهمند حسین را زمینگیر اشک و ماتم می کنند. برای این عاشورا نباید گریست و باید برای آن قیام کرد و با پیوستن در رکاب قیام آوران راستین عاشورا زنجیر تداوم نبرد داد برضد بیداد را با قوت به اهتزاز درآورد تا باشد که رسم حماسهء حسین را نخ با اشک؛ بلکه باخون پیوند زد و میثاق نجات انسان را تا فراسوی شفق سرخ تاریخ دوباره پیمان بست. آری سخن از عاشورا یعنی یادآور بزرگترین حماسه در تاریخ بشری که چون رود خروشانی از آنسوی عصر ها به حرکت درآمده و به هر نسلی عبور میکند و سرزمین های خشکیده و تفتیده را سیراب شوق حماسه ها میکند. درست حماسه یی که از خون انسان جان گرفته و روح عصیانی حسین را در آ غوش دارد و زینب به مثابهء پیام آور راستین قیام حسین صدای انقلاب حسین و جنایت یزید و ابن زیاد و شمر را به جهانیان رساند. در این شکی نیست که حسین در کربلا حماسه آفرید و شهادت را به اسطورهء فنا ناپذیر مبدل کرد. اسطوره یعنی اوج حماسه ها یا ایده آل های انسانی که در وجود اسطوره ها قامت می کشند؛ یعنی رخدادی که در حلقوم زمان می دمد و چنان پرحجم می شود و رحم زمان را آبستن می کند که تولد آن را جز اسطوره چیز دیگری نمی توان عنوان کرد. این اسطوره هوای رسیدن به واقعیت دارد تا در جبین حقیقت طلوع کند. بنا براین از خرافات زنجیر زنی ها و شرک اشک ریزی ها فرسنگ ها فاصله دارد. حسین در حقیقت در رحم زمان دمید و صور رهایی انسان را در آن آبستن کرد تا بالاخره عاشورای تاریخ در میدان کربلا تولد شد.

 امروز که می گوییم هر میدان کربلا و هر روز عاشورا است. این به معنای آن است که کربلا و عاشورا با قیام حسین شکل گرفتند ورنه هزاران میدان و هزاران معرکه در محل های مختلف جهان رخ داده است. هیچ کدام عظمت و شکوهء کربلا و دهم محرم را ندارد. قیام حسین بود که کربلا را جاودانه کرد و مفهوم جاوداوگی را در دل تاریخ تجسم عینی بخشید. حسین بود که رادمردی ها در رکابش جوانمردی یافتند و مردانگی در میدان نبردش آبدیده تر شدند. هزاران شرنگ شرنگ شمشیر ها در گلو زمان دمیده شده است؛ اما تنها صدای شرنگس های شمشیر حسین بود که هنوز هم در فضای کربلا طنین انداز است و روح پرفتوح حسین در آن در تلولو است. دلیلش آشکار است؛ زیرا که حسین پیامبر آگاهی بود. او برای حقانیت رزمید و به آنچه بر آن باور داشت، برای آن عاشقانه جان داد. او با این کار رسم پایداری را برای نسل انسانیت آموخت و با شکستن طلسم بی ثباتی ها اسطوره ءاستواری ها را با خون خود رقم زد.حسین می دانست که سرنوشت اش در آن جنگ نابرابر به کجا می انجامد؛ اما او خواست با این فداکاری رسم وفاداری ها و وفا به عهد ها را برای راهیان راه ء خود بیاموزد. او به اثبات رساند که جان باختن در راه ء حق هرچند خیلی دشوار و تحمل ناپذیر است؛ اما او خود را قربان ساخت تا حق جاودانه بماند. شهادت حسین در واقع گواه روشن بر اثبات حق و نابودی باطل بود. هرچند در این معرکه در ظاهر یزید برنده شد و اما این برنده گی تصویر وارونه ء یک واقعیت بود که وجودش در نماد باطلی به ظهور رسید؛ اما بازنده گی حسین گواه ء واقعیتی بود که در نماد یک حقیقت جاودانه و انکار ناپذیر تجسم عینی پیدا کرد. از همین رو است که امروز حسین در عاشورا به ابدیت پیوسته و اما یزید برای همیش در جمع سیاه کار ترین های تاریخ محکوم به نابودی شده است.
فلسفه ء وجودی عاشورا فلسفه ء جنگ اضداد است که در کربلا در صورت تاریخ تجلی یافت و بار دیگر ب حقانیت هابیل در یک جنگ نابرابر مهر تایید نهاد. بار دیگر به اثبات رساند که فلسقه ء تاریخ از خدا تا به خدا است و مضمون آن انسان است که این معرکه ءبی سرانجام را تا پایان زمان ادامه می دهد و این که در این سناریوی حیرت انگیز برد با کی است و بالاخره هابیل تاریخ در کجای آن قرار دارد. هنوز روشن نیست؛ زیرا که بهشت دوزخ ابدی است و اگر چنین نمی بود و باید چیز دیگر می بود. در این شکی نیست که حسین برای یک حقانیت آگاهانه به استقبال شهادت رفت و اما امروز آن ملا و روضه خوان و منقبت خوان که یا حسین می گوید و صد ها زنجیر به حرکت می آیند و ده ها پشت پهلویی را با خون نقش می بندند. این را نمی توان د فلسفه ء عاشورای حسین پیدا کرد. دلیل اش همان " طایلات لاطایلات " که بوسیله ءبلعم باعور تاریخ در آن نفوذ کرده است و باعور هم که خیلی سخت جان است و مکرش هم فراتر از خروار ارزن. به این ترتیب جنگ مذهب علیه مذهب را در انقلاب حسین به تصویر کشیده است که محو کردن این نقش چندان ساده نیست؛ زیرا فراتر از یک سنت به عنعنهء نابودناشدنی مبدل شده است. شرک و خرافات را در نماد زنجیر زنی ها بر انقلاب حسین تحمیل کردند و بدین وسیله خواسته اند تا سیمای اصلی انقلاب حسین را تحریف کنند. سوگواری ها و ب گزاری محافل زنجیر زنی در واقع انحراف افکار از فلسفه ء وجودی عاشورا و رها کردن مسلمانان در باطلاق خرافات که بدین وسیله روح عصیانی زمانه باید اسیر زنجیر ها شود و در پای اشک ها قربانی شود.یاهو

عاشورا تنها یک روز حادثه آفرین در مقطع ویژهء تاریخی نیست که با ریختن اشک ها و کوبیدن بر سینه و زدن زنجیر ها بر شانه ها از آن تقدیر به عمل آورد و عظمت انسانی و تاریخ و دینی آن را در پای شور آفرینی های تفننی افگند و از آن ملعبه یی برای تماشا درست کرد. به این ترتیب از آن محفل های سرگرمی و دل خوشی های زودگذر درست کرد.
از همین رو است که عاشورا تنها یک حادثه نیست؛ بلکه تداوم تاریخ است و صوری است که در تاریخ و فرهنگ آن روز دمید و انسان آن روز را دگرگون کرد و تاریخ را نبرد حق و باطل را وارد فصل جدیدی کرد. بنا بر این عاشورا نه یک رخداد ساده است که حسین در آن روز با ۷۲ تن از یاران راه و اعضای خانواده اش در سال ۶۱ هجری قربانی کرد. او با ریختاندن خون خود نه تنها میدان کربلا را با خون رنگین کرد؛ بلکه او با قطره های خون خود تاریخ را دوباره نوشت و سیر حوادث را دگرگون کرد و بر روح فرهنگ آن روز تحرک تازه یی و موج تازه یی از بالنده گی و پویایی به آن بخشید. د بستر این بالنده گی ها بود که افتاده گان تکان خوردند، نشستگان به پا خاستند، ایستاده گان به حرکت آمدند، قیام آوران قیام شان را قوام بخشیدند و بالاخره نفخ تازه یی در روح انقلابیون و دگراندیشان دمید که تا امروز هم می وزد. تخم تحول جدید را در جامعه های آن روز کاشت و نهال سبز دگرگونی ها را تا آنسوی زمان با خون آبیاری کرد و باغستان های سرخ شهادخت را با خون عاشقانه زیستن و عاشقانه ماندن های پیهم با شیرء جان پرورید. این قیام نه تنها سیر تاریخ را تغییر داد و انسان تمامی زمانه ها را برای ساختن ها و آفریننده گی های جدید روح تازه بخشید. پس از این قیام چگونه می توان خوب پاسداری و عظمت آن را جاودانه کرد. مگر با زدن زنجیر ها و ریختن اشک ها ممکن است، چنین جاودانگی را ثبت و سجل تاریخ نمود و چهره تاریخ را از آلوده گی ها پاک کرد. در حالی که این زنجیر ها در ه ضربه دل قیام آوران کربلا را می شگافد و آرمان خونین شان را بر خاک می ریزد و اشک ها قطره های ندامت اند که روح عصیانی قیام آوران کربلا را جریحه دار می سازد. پس برای پاسداری از کربلا و کربلاییان تاریخ نباید آرمان حسینیان را با نجیر ها بست با ریختن اشک ها خون کربلاییان و قیام آوران آن را شست. بگذار تا سیل خروشان انقلاب حسین به تمامی عصر ها و نسل ها جاری شود و سرزمبن های خشک و اسارت زده را به جنبش و قیام وادارد. با این زنجیر ها قیام آوران زمانه ها را مبندید و با اشک های دروغین سیلاب بیداد را بر سر راهء عاشقان آزادی، آگاهی و عدالت سرازیر نسازید. زیرا پیام عاشورا پیام انسانی برای یک رستاخیز انسانی برای نسا بشریت است که به مذهب خاص و دین خاص تعلق ندارد. زیرا حسین نه تنها به شیعه و سنی هابی پنجپیری تعرق خذطر نداشت و از همه وابستگی های مذهبی مبرا بود؛ بلکه پیام اوبرای تمامی ادیان و تمامی بشریت است. از این رو دعوت حسین همگانی و قیام او جهانی بود که هدفش رهایی بشریت از ظلم بود.

عاشورا در واقع مظهر تلاش و تپش بی پایان برای ساختن های بی پایان و سعی خستگی ناپذیر برای آبادانی وشگوفایی سرزمین خدا است. هر آنکس که سد راهء چنین شگوفایی و رفاه ء عامه باشد. عاشوراییان رسالت تاریخی دارند تا د برابر همچو رکود آفرینی قیام کند. نه این که با زنجیر زنی ها بر درد های مردم اشک بریزد. در حالی که چنینن اشک ریزی ها مفهوم آب ریختن در آسیاب دشمن را دارد. این گونه اشک ها نه تنها رسالت زدا است ؛ بلکه ریشه های تحرک و پویایی را در جامعه نابود می سازد که خطرناک تر از خطر استعمار جدید و حتا صهیونیزم جهانی است. یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت