عبدالرووف  ليوال

 

 

اثبات جهان دیگر

بمناسبت روز مادر :

درحم مادردوقلوی بایکدگرمشاجره دارند.

اولی ((تو قبول داری که بعدازتولد یک زندگی دیگر است؟))

دومی { چرا ! بدون شک که هست ، ما چیزیکه اینجا انجام میدهیم  ، فقط آمادگی به جهان دیگرست}

اولی   (( یاوه سرایی میکنی ، ازینجا بیرون هیچ چیزی وجود ندارد ، هرچه هست ، همین جاست ، دربیرون ازین محل ، دنیا یی چه خواهد بود ، توکه درموردش هیچ نمیدانی ))

دومی { من بیشترازین نمیدانم ولی به این باورم که: جهانی دیگری است وآنهم خیلی وسعیتر وروشنتر ازینجا واحتمال دارد ما به پای خود روان شویم ، ذریعه ی دهن خود غذا تناول نماییم وممکن حواسی دیگری هم داشته باشیم ، که کنون نداریم }

اولی میافزاید (این یک وهم وخیال است ، به پا گشتن هیچ امکان ندارد وتناول ذریعه ی دهن هم ، این مسله محال است ، اگر این رشته ی پیوندی (پلاسنتا) ازماقطع شود، راه تغذیه ی ما هم مسدود خواهد شد ، این تونل غذایی آنقدر طویل نیست که به ما دربیرون ازرحم حیات بخشد ، پس منطق هم حکم میکند که جهان سوا ازین وجود ندارد )

ولی دومی استدلال مینماید { من تصور مینمایم که ازین محل بیرون یک چیزی است  وازین جهان دنیای متغییری دیگری وجود دارد – شاید درآن جهان ما از بند این نلکه آزاد شویم وبه میل خود تناول نماییم ، زندگی کنیم  ، سفر نماییم }

اولی به عصبانیت میگوید ( سخنان بی اساس ومذخرف میزنی ! ازینجا که رفتی هرچه ختم میشود ، تا وقتیکه اینجا هستیم زنده ایم ، این نلکه ( پلاسنتا ) که گسیخت ، همه چیز ختم است وتمام  ، بعد از تولد زندگی نیست ، حیات همین است وبس .)

بازهم برادر دوقولو اش تاکیددارد { من به این ایمان دارم ، که ما ازینجا بیرون میشویم ، به آغوش مادر میرویم " آن مادری که هم محبوب است وهم مهربان "

بازهم اولی نمیپذیرد ( مادر! اوهو یعنی چی ؟ اگر مادر میبود پس او کجاست ؟ چرا ظاهر نمیشود؟ من مادر واهی را نمی پذیرم ).

دومی برای متیقن ساختنش  میگوید { مادر در احتوای ما موجود هست – ماهردودرحصار مادریم ، این همه چیزی را که داریم از بدن مادر است ، این مادراست که مارا زنده نگه داشته  ، اگر مادر نباشد ، نه توخواهی بود ونه هم من ، دنیا ی که من وتو درآن زندگی داریم نیز نخواهد بود }

اولی قبول ندارد ومیگوید ( پس کدامست مادر ، چیزیکه اثرآن دیده نمیشود – برایم قابل باور نیست ، در عقل وادراک من هم نمیگنجد)

مگربرادرش اذعان میدارد {زمانیکه سروصدایی نباشد وسکوت تام حکمفرما شود ، دقیق شو ،گوش بده  ، نفس بگیر آن زمان صدایی را خواهی شنید و احساس وجود مادررا خواهی نمود ، آواز پرمحبت اورا خواهی شنید وتماس دست مهربان اورا برسرت احساس خواهی کرد ، مادربه صدای نوازش وپراز محبت آهسته ، آهسته به تو خواهد گفت :

× اولاد های عزیزم ! (( من مادر شما ام ، شما دلبندان من هستید )) ×

ازمتن ترجمه شده ی فوق که از مضمون ی به لسان انگلیسی ترجمه شده استنباط میشود که بعد از مرگ ما جهان دیگر هم موجود است که نیکو کاران مانند رحم مادر درآن به عیش وعشرت زندگی خواهند نمود ولی نه برای تنظیمی های کشور ما که چون دوقلوی اولی به این باور نیستد وبه آن ایمان ندارند ـ زیرا اگرایمان میداشتند این همه غصب زمین ، حق سایربنده ها را خوردن ، رشوه ستانی ، فساد وبی عدالتی را درحق مردم مظلوم ما روا نمیداشتند ، حتی سقراط فیلسوف بزرگ یونان اعتقادداشت که جهان دیگر موجود است و مسله ی فوق باعث تکفیرش از جانب دگمانستان شد سقراط برخلاف تنظیمی های ما انسان صادق وپاک بود و قبل ازینکه جام زهررا بنوشد به (کریتون ) شاگردمحبوبش وصیت نمود : {{ از ( اسکلیپوس) یک خروس دیندار هستم، لطفاٌ آنرا برایش تادیه بدار  تا درآن دنیا  از نزدم بازخواست نشود }}

عبدالرووف لیوال .

 

 


بالا
 
بازگشت