خوشه چین
حق من است
حق من است که بگویم وطن اصل است آزادی وطن فرض عین،ماهی درآب،ماهی است،درنبود آب ماهی اصلاً زنده نیست،وطن خانه است درخانه انسان زنده گی مینماید.ورنه این حیوانات هستند که درآغیل بیگانه زنده گی مینمایند.
اورفیق حزبی عزیزبدان!
درصفحۀ فیس بوک دیدم درجنگل وحش،به خود اندیشیدم که گاوها به زور خود نمیفهمند.ورنه هیچ پلنگی،هیج درنده خویی را تاب مقاومت،درمقابل قوت گاوها نیست.آن گاویکه پا به فرار ازصحنه گذاشته است عاقبت طعمۀ شیر گشته است.ازراهت برگشت کن،دردرون تشکیلات حزبی کوچک توخورد هستی،(( باحفظ تشکیلاتی ات))جبهۀ نجات وطن ازبحران تورا بزرگ وباقوت نشان میدهد.بناً مدت طولانی باقی ماندن درجزائربه معنی آن است که هریکی درفکرآن است،ازنعمات دنیای غرب بی نصیب نمانند ورنه باید بدانند که ازدهن هریک سشما زمانی مرگ بر امپریالیزم شنیده شده بود.وهنوز ازدهنت به اصطلاح بوی شیر می آید.توکسی نیستی که به حیث یک انسان مکمل وطن درشمار لست آنها ثبت شده باشی.به خود بیا چهارطرفته نگه کن.خوده جمع جورکن.
وطن داران عزیز!این نوشته را به حیث هوشداریه بخوانید وبه حافظۀ تان بسپارید.
چپ درافغانستان با روحیۀ سازنده گی،درمسیرارتقایی راه خویش درپیش گرفته بود.روی همین دلیل درحاکمیت چپ،کلمۀ فساد اداری ماهیت خودرا ازدست داده بود.
راست ازهمان آغازدرمقابل، باروحیۀ ویرانی گری،تخریب،زدن وکشتن قدبالا کرده بود.ازهمین خاطراست که راست درهرقدم دراعماق کثافات غرق شده روان است.تا آنجا که به تباهی نسل های افغانستان بیانجامد.
اگرراست می گویم این حق من است،راست گفتن حتی درآخرین دقایق زنده گی هم میشود که گفته شود.نقطۀ پایانی است،که تاریخ این بیان حقیت را همیش درحا فظۀ نگه می دارد.
بعد ازفروپاشی اتحاد شوروی سابق،حزب دموکراتیک خلق افغانستا ومتحدین سیاسی آن که((س،پ،ک،ج،ا))هم درثواب وگناهش شریک بود.حمایۀ معنوی آن اتحادشوروی متوفی را باخود داشتند.
منحیث جریان سیاسی بی پشتوانه درمقابل دشمن ایدیولوژیک قوی ونیرومند.که حمایۀ لوژستیکی ومعنوی 143کشور،جهان را باخود داشتند.به سراسیمگی ودستپاچگی مواجه گردیدند.
آب تا به گلوبچه زیرپا
دوست ودشمن کاملاً چهره اش روشن گردید.
گاومرد پیوارسکلید
امتیازات که کتلۀ روی گلیم جمع کرده بود.اختلافات درونی بالآخره آن گلیم را ازمیدان جمع کرد بدست شمال داد شمال آنرا به هوا بلند کرد باخود دربحرهند نارسیده دراسلام آباد سقوت کرد.
سقوت وشکست حالتی است گذرا((برای کسانی که وجدان دارند)) نفس گرفتن است وآمادگی برای فرداهای که وظایف باقی مانده باید به سامان برسد.
اشغال اشغال است تحت هرعنوانی که باشد.چون دراشغال،تفنگ توپ،تیاره بم های هزارکیلویی به کاررفته است.این زور،شخصیتی را دررأس قوت چون ((دیگران)) گماشته است.وضعیت جاری درافغانستان به مثابۀ تجاوزانگلیس 1839-1843 میماند.چرا آن دوره مدت چهارسال را دربرگرفت،این دوره،چهارده سال هنوزپایانش معلوم نیست.درآن وقت وجدانهای بیدار،درپیشا پیش یورش خلقهای((زمین داور،گر شک،فراه،قندهار،قلات،غزنی،بامیان،کوهدامن وکوهستان،زرمت،بتخاک،خورد کابل،تیزین،جلال آبادودرۀ خیبر))تجاوزانگلیس درچهاریکار وغارت اموال مردم،به مقاوت شدید خلقهای کوهستان مواجه گردید وجنگهای خونینی به راه افتاد.وضعیت پیش آمده درشمالی،هموطنان دیگرمارا درسراسر کشورآرام نگذاشت وضعیت زمینه را برای وحدت ملی آماده گردانید.آن مردان باشرف ازمیان خویش،با وقارترین مردان را((عبدلله خان اچکزی، میر مسجدی خا کوهدامنی،نایب امین الله خان لوگری،وزیرمحمد اکبرخان))به حیث شخصیت های سیاسی ونظامی برگزیدند.دراثرکاوپیکار مجاهددت درصف اول جنگ ونبرد. بالاخره انگلیس را شکست دادند.نام شان پرافتخار،ارواح شان شاد.دربالا تذکردادیم اشغال تحت هرنامی که باشد،اشغال است. اشغال فضای کشورمارا ازاثر تصاعد دود باروت تلخ گردانید،هوای کشورمان تلخ شد.درهوای تلخ دود آلود، زنده گی به مردم تلخ شد.اما درین طرف تلخیها وناکامیها.جزایر جدیداًشکل یافته ازبدنۀ خانوادۀ جنبش چپ سیاسی.بدعت های سیاسی کاملاً به اوج خود رسیده است.زمانی که((بعضاً)) نخبگان یک کشور درسطح،حماقت سقوت نماید. پس دیگر ازمردم بی سواد چه توقع برده میشود.احزاب درسطح محل سقوت کرده اند.زبان بالاتر ازموقف انسانی قرارداده شده است.همینجا دراروپا صف بند ی های قومی سمتی ولسانی را به چشم وسر می بینم.کمتردیده میشود که تاجک درمراسم عزاداری پشتون شرکت نماید،برعکس پشتون درعزاداری،تاج نمیرود. درخصوص مطلب بیان کرده میتوانم که احزاب شکل گرفته به گندم زاری میمانند که قد کشیدند.دراثر وزش باد،ازکمرشکستند.دانه وثمرندارند.فقط درنقش کاه بی دانه،درشرایط موجود وآتیۀ کشور بدرد نخوردند ودرآینده هم به درد نمی خورند. الی اینکه احزاب،درقدم نخست بگویند.
حق ما است که بگویم وطن اصل است آزادی وطن فرض عین،ماهی درآب،ماهی است،درنبود آب ماهی اصلاً زنده نیست،وطن خانه است درخانه انسان زنده گی مینماید.ورنه این حیوانات هستند که درآغیل بیگانه زنده گی مینمایند. قبل ازانکه حزب داشته باشیم،بهترآن است اول وطن داشته باشیم،بعد دربارۀ وطن برمراد برنامه واساس نامۀ خود اندیشه کرده میتوانیم. این جا به اثبات میرسد که آزادی خواهان درزمان جنگ اول وانگلیس چه کردند.وکنون سیاست مداران ما درزمان اشغال امریکا چه می نمایند.آنها درکارنامه های خود،جایگاه خویش را به حیث باشرف ترین انسانها درتاریخ افغانستان ثبت کردند.ببینیم سیاست مداران ما درو ضعیت موجو د افغانستان کدام موقف را به خود اختصاص میدهند.بناً حکم شرافت همین است همه با یک آوازازگوشه وکنارکشور،صدای آزادیخواهی خود را علیه اشغال سردهیم.این جنب وجوش است که وحدت ملی را درچوکات ساختارجبهۀ نجات وطن ازبحران،سروسامان می بخشد.اما وطن داران محترم! بابیان سخنان تلخ وشیرین،که بالآخره تقدیر،همه مارابعد از اعتراف،به همه خوبیها وزشتیها، دارد که یکی شویم.این بارهوشداریه! نشود روزی که پیروزی به دشمن را ،نا سرکشیده!مبادا به تکرار،کرات ومرات بازهم،ازنسل شاه شجاع((کرزی))ازنسل امیردوست محمد خان((وزیرمحمد اکبرخان))ازنسل امیرعبد الرحمن خان ((نادرخان)) درصف مبارزان حقیقی،جاگیرشود.به گونۀ که امیردوست محمد خان ازپل متک پشت به ملت زد((ووزیرمحمدخان))درسنگرمدافعه رفقای خودرا ازپشت سرخنجر زد.ازموده را هزارمرتبه ازمودن خطااست.خلاصه اینکه مارا نباید مجال آن باشد که دربارۀ قوت وتوانمندی امریکا،حرف بزنیم،وبگوییم که روسیۀ امروزی توانمند تراست.روسیۀ امروزی،اتحاد شوروی دیروزنیست،روسیه میرود که پترکبیر را پترکبیربگویند.
روسیۀ امروز درپی منافع خودش است.حفظ منافع وامکانات بدست آوردن منافع،خارج ازجغرافیای سیاسی کشورهای توسعه به انسان وانسانیت ارزش قایل نمی گردد.برای ما باید که روسیه وامریکا یک نوع محاسبه شود.یعنی که امریکا دست ازاشغال کشورمان بردارد.روسیه هم ازآماده گی بعدی اش،درکشورمان دست درازی نخواهد توانست. اما دررابطه به ثبات سیاسی بعدی نمیتوانیم روابط حسن متقابل وهمبستگی منافع متقابل را هم باروسیه وهم با امریکا ازنظردور انداخت. ما باید بگوییکم که وطن ما کوه های سربه فلک دارد. دردل ودامانش مردان وزنان آزاده آفریده است،ازهوای پاکش تنفس مینمایند،فضای ابی اش، برای مردم روح انسان زیستی بخشیده است،آفتاب گرمش،به مردمش آئین محبت بخشیده است.هوای سردتند بادش انتقال دهندۀ صفاوصمیمیت است هم به سمت شمال وهم به سمت جنوب.قطرات آبهای سیلانش،مسیرتنگناهای زیر زمینی را باخود،انواع منرالها هارا توشۀ سفرباخود گردانیده،جویان وسرگردان،درمسا بقات همدلی،سیالی وشریکی،ارزشهای متقابلاً مفید،جرعه به جرعه،جوی به جوی، دریا های خروشان ساخته وخودرا به مامعرفی کرده اند.من دریای هلمند آبت هستم،من در یای آمو آبت هستم،من دریای کنرآبت هستم،آب رویت هستم،آب رویت را ازاثر اتفاق واتحادت بخر.
اگرتوصلاحیت استفاده دریای کنررا با خود داشتی،هرگزدرپای پاکستان به سجده نمی رفتی،مشک آب درپشت طرفت برای رفع تشنگی می امد.اگرتو صلاحت استفاده ازدریای هلمند را میداشتی،امروز،ایران درمقابل هربشکه آب برایت، هربشکه تیل عرضه می کرد.اگرتوصلاحیت کنترول دریای آمورا به خود داشتی ثمرقند وبخارا،ازنام تو آبیاری می گردید.توهم دربحرهند راه داشتی،هم دربحیرۀ سیا،وهم شریک درخلیج فارس.