خوشه چین

 

باورداشتم

دشمن مسلط براوضاع ،همه امکانات را دراختیارخود دارد((میدیا)):طفا له ها وسیله های که زمانش سپری گردیده است چون طفالۀ بادنجان رومی((سرخ)) وسیبزی پا لک گنده را به دور می اندازد.درین ماجرا تروخشک یک سان میسوزد.

 وطن پرستان عزیز!سرشکستۀ کنیز را همه می بینند ولی ازدل شکستۀ بی بی کسی حرف نمی زند.تاکه متحدانه برای دفع وطرد دسیسه که هم اکنون گلوی دفاع ازحق مظلوم، انسان وانسانیت را می فشارد راه دیگری وجود ندارد.

عیاران وارد درقرن بیست ویک این معماران حقیقی کشور،درنقش،نجار،درنقش، آهنگر،درنقش بافنده،درنقش کوبنده،درنقش دیواربند،درنقش خیمه باف،درنقش مهماندار.شمارا دعوت میدهد میگوید بیایید که برای نجات مادربزرگ ملت،اززیر پاشنۀ آهنین،نجاتش بدهیم،حفاظت مادر ملت را به دوش دانش پژوهان بگذاریم. زمانیکه درمکتب شامل شدم،میدانستم که بسیار چیزهارا نمی دانم،پس معلم است که میداند.به حرف معلم گوش میدادم،آنچه را که بالای تخته می نوشت، میخواندم ومی آموختم،به فهمیدن معلم خود باورپیدا کرده بودم.دورۀ بود آغاز ازصنف اول، الی تحصیلات دوره های متوسط وعالی.هردورۀ را معلمی بود واستاد.تاآن زمان که خود معلم شدم.زمانی که ما معلم شدیم شاگردان ما هم به نوبۀ خود باور داشتند که ما میدانیم.با تفاوت اینکه دورۀ معلمی ما متأثراز،اندیشه های نوین انقلابی ((تربیت نسل نوین))به منظور،نقش انسان نوین،درآتیۀ زنده گا نی نوین ((انسان طرازنوین))درسطح ملی((به حیث انسان وطنی))ودرسطح جهان،به ((حیث انسان جهانی))درتاروپود هریک شاگردان((دارالمعلمین)) آن زمان بافت خورده بود. گذشت زمان،حوادثهای ناگوار وبحران های ایجاد شده یکی ازپی دیگر برای ما آموختاند که،تنها به گُرگفتن دهن شیرین نمیشود،باید نیشکرکشت تا ازنیشکر، گربدست آوری.آنچه را که خیلی ضعیف آموخته بودیم،صرف شعار بودوبس. حتی به پیمانۀ همان ضعف آموزشی به کرکتراخلاق وفرهنگ ما مبدل نگشته بود. شعارازشعرگرفته شده است.درشعربه عقیدۀ من،خواست ونیازدرونی یک شاعر نهفته است که برایش الهام می آید وآنرادرقید ادبیات مینگارد.شاعرصرف میتواند مطلب خودرا،خوب،کثیرالمعنی بنویسد ودرزیبایی کلام توجه نماید.اما نمیتواند. سرودۀ خودرازیبا بسراید.این هنرمندان هستند که به اتفاق هم گروه آرکستررا، بوجودمی آورند.شعررا برایش سُرولی تعین مینمایند.

طورمثال لاهوتی:درزمانی شعرگفته بود:دربیان شعرش معنی ومفهوم،زنده گی نهفته است((تنها انسان های خردمند اند که به ماهیت زنده گی پی میبرند))

زندگی آخر سر آيد، بنــــــــدگی در كار نيست
بندگی گر شرط باشد ،زنــــدگی در كار نيست
گرفشار دشمنان آبت كنــــــــــد مسكين مشو
مردباش ای خسته دل،شرمندگی دركارنيست
با حقارت گر ببـــــــارد بـــــر سرت باران دُر
آسمان را گو برو بارندگــــی در كــــار نيست
گر كه با وابستـــــــگي داران دنيــــــا شوی
دورش افگن، اين چنين دارندگی در كار نيست
گر بشــــــرط پايكـــوبی سر بمــــاند در تن ات
جان ده ورد كن كه سر افكندگی در كار نيست
زنــــدگی آزادی انسان واستقـــــــــلال اوست
بهــــر آزادی جدل كن بندگی در كــــــار نيست

لاهوتي

این مرحوم احمد ظاهر بود که با آواز گیرایش،وگرداننده گی واستادی نی نواز،سرودۀ زیبارا زیبا سرود.

نظریات،مارکس،انگلس،لینن،ماو،میلودوآهنگهای بودند که خواسته ها ونیازهای های عصرنوین،کلیه زحمت کشان ازان شمع افروخته یافته،درسراسرجهان پخش گردیده بودند.اما درکشورما بنا برموجودیت ابرهای تیره وتار،کمترروشنی تأثیرات خودرا به جا میگذاشت.درمتن این همه خواستها ونیازهای زحمت کشان جهان،اصول وقواعدی وجود دارند که درشناخت اناتومی،تاریخ تکامل جامعه، خصلت ها وعادتهای به جا مانده ازدوره های گذشته،وچگونگی تطبیق،با وضع فعلی جامعه،شیوه وادبیاتی که باید بکار گرفته شود.شیوۀ ترک گفتن ازمناسبات کهن را باذکراین مطالب((فلسفۀ برگزیده شده است که فهم حتمی بود واست. سیاستی،برگزیده شده است که خود شناسی وبیگانه شناسی توام،با ازخود بیگا نگی، بیگان شدن،بیان داشته است.اقتصادی که سیاست ازآن الهام میگیرد وبازبرای رهبری خود((اقتصاد))کمک می طلبد.میبایست که به حد کافی به آموزش حزبی وسیاسی مبدل می گشت بد بختانه که خمیرنارسیده به دیوار تنورزده شد،ونانش چکید. کنون مصروف بودن بالای همان نان چکیده و فطیرعبث است وخیانت به روند تکامل آیدیولوژی،ایدیولوژی درزندگی بهتر انسان ها نقش مینماید میباشد.

  تفاوت این زمان،استاده شدن به پا دوباره به معنی آنست که خمیرگران فراوان داریم،این خمیرگران اول آرد را خوب می بیزند.به اندازۀ آرد ی که درمیان طغاره است،آب وجدان میریزانند.آنقدرمشت صداقت درخمیر میزنند که خمیرخوب به قوام برسد.یعنی نانی که پخته میشود باید بی نمک نباشد((اخلاق سیاسی)).زمانی که این گونه نان دربازار خرد وشرف عرضه گردید.دیگرجایی برای اشتباه خیلی ها نادروقابل رفع خواهد بود.

هیپچ جریان سیاسی،درآینده نخواهد که حاضرشود به تنهایی  صرف درفکرگرفتن قدرت سیاسی باشد.بلکه همه طرفها،بازور،ایجاد اعتباردرمیان مردم،وارایۀ منطق قوی وتوضیحات برناموی برای مردم،دریک رقابت سالم ومنطقی،عملاً آرای مردم را دریک دورۀ مشروط باحفظ منافع عامه((رعایت ازقانون))ازآن خود میسازند.

   برای اینکه شرایط را به همچویک اصل آماده ساخته بتوانیم. 

  اول –ازبحران موجود باید که عبورنماییم((جبهۀ نجات ازبحران)) گذشتن ازبحران،گذشتن ازدریای خروشان است.گذشتن ازدریای خروشان همان دست دادن به همدیگراست.تا به آنطرف دریا.آنطرف دریا صحنۀ صلح است،همان گونه درصحنۀ جنگ وحشت حاکم میباشد. درصحنۀ صلح انسانیت وعقلانیت برهمه امور حکم میراند. 

 

 

 


بالا
 
بازگشت