خوشه چین

 

مکتب را مدرن بساز

 

اوبرادر،اوجوانک،به تومیگویم،بسیارچیغ نزن،گوش مره کرنکن،خیزک وجستک میزنی،آن بایسکیلی که داری توصیف میکنی،ازقبل به سواری اش،سفری انجام داده ایم،کنون این بایسکیلکی که تو به سواری آن میخواهی سفر کنی،کنون کهنه فرسوده ازمد افتیده،پنچرشده است.حتی دربازار لیلامی خریدش منع است.این آهن کهنه باید که سرازنودرکورۀ کاوۀ آهنگر ذوب به آهن جدید مبدل گردد.

مکتبت را مدرن بساز:

هرزمان حال وهوایی دیگری دارد

لحظه وثانیه می آید وسفــری دارد

راه توده دورودرازاست یاران عزیز

هی هی میان خلق،رفتن هنری دارد

به تما شا،منشین که آفتاب ازشرق صعود میکند،درغرب نزول،ازبرآمد آفتاب بیاموز،درروشنایی اش حرکت کن،به دورخود،به دورفامیل وخانواده ((سیاسی)) درخود بسوز،محبت بده،به سبزه ودشت ود من،کوه وکمر،سبزه ودرختان چون طفلکان وزاد،به رخ پدرومادرلبخند میزنند.

مکتبت را مدرن بساز:

اوبرادر،اوجوانک،به تومیگویم،بسیارچیغ نزن،گوش مره کرنکن،خیزک وجستک میزنی،آن خری که داری توصیف میکنی،ازقبل به سواری اش،سفری انجام داده ایم،کنون این خری که تو به سواری آن میخواهی سفر کنی،کنون پیروفرسوده شده درین عصربرایش میگویند((ان انکرالاصوات لصوت الحمیر)) ازمد افتیده، تنها ((خربدلان))آنرا درروز میله اورا پمپ میکند وقتی که خریدار میبیند خررا با این چاقی،بعد ازخریدن باد خرمیرود،خرپوچ میشود،فروشنده فرارکرده میباشد.

مکتبت را مدرن بساز:

امروز روز دیگری است

روز،از بـــد،بد تـــری است

عاقلان را همه سربریده اند

نوبت،لنگ ولوق کری است

به تما شا،منشین که آفتاب ازشرق صعود میکند،درغرب نزول،ازبرآمد آفتاب بیاموز،درروشنایی اش حرکت کن،به دورخود،به دورفامیل وخانواده ((سیاسی)) درخود بسوز،محبت بده،به سبزه ودشت ود من،کوه وکمر،سبزه ودرختان،به پاس توزیع محبت چون جوانان تازه به دوران رسیده،به دامن باغبان میوه میریزاند

 

مکتبت را مدرن بساز:

صداقت وجدان ازقریه بالا میشود

حقیقت ازکوبیدن داریه بالا میشود

سزای قروت را آب گــــرم میدهد

آه وناله اش ازجهریه بالا میشود

فرزند دهقان بوده ام،خروگوسفند وگاوچرانده ام درخرسواری بلد هستم فراوان خردوانی کرده ام.

دربازارخرفروشی وخرخری گشت وگذارکرده ام.خربدلان،خرفروشان وخریداران خررا میشناسم.

فراوان توپ وتفنگ انتقال داده اند

ناموس وطن را به بقال داده انـــد

این شیخان  گمــــراه دشمن خلــق

دخترکان را افسقالی قنغال داده اند

مکتبت را مدرن بساز

این زمان،آن زمان نه زمان،دیگراست

عاشقی یکطــرفه میان لـــروبــراست

آنطرف درموقف بــاداری نشســـته

این طرف احمق لوده نوکـــراست

اوبرادر،اوجوانک،به تومیگویم،بسیارچیغ نزن،گوش مره کرنکن،خیزک وجستک میزنی،آن بیلی  که داری توصیف میکنی((حزب دموکراتیک خلق ))ازقبل ذریعۀ آن تاک بیل زده ام،زمین را آبیاری کرده ام،همان تاکها،همان مزارع ویران گردید. کنون همان بیل کهنه فرسوده ازمد افتیده،زنگ زده شده است.پاکستانیها این آهن کهنه را ازبازارازنزد هیرویینی ها به قیمت ارزان میخرند.ازنو دوباره ازکوره بیرونش میکنند.ازان بم های انفجاری میسازند.

مکتبت را مدرن بساز:

این زمان زمان دیگـــری است

فکرپیرامون خیروشـــــری است

چپ وراست فـــــــــرسوده شدیم

نتیجه ماسکاو،جامع اظهری است

 اوبرادر،اوجوانک،به تومیگویم،بسیارچیغ نزن،گوش مره کرنکن،خیزک وجستک میزنی،آن کفتری آبی که تو میبینی((حزب وطن))اززمین به هواتوسط دشمنا ن ((خود آگاهی ملی))کفتر صلح را شکارکردند.یکی ازین شاهدان عینی، آقای((اشرف غنی احمد زی))هنگام عودت هفت غند اتحاد شوروی سابق استاده درکنارراست مرحوم((شهید داکترنجیب))به حیث نمایندۀ کوچی ها،منظره رابه تماشا گرفته بود.منظرۀ که افغانستان را ازهمان تاریخ به حیث کشورآزاد،مستقل غیروابسته معرفی میکرد.وباید مطابق به پلان پنج مادۀ ملل متحد.تمامی طرف های درگیر،دست ازسلاح بردارند.

اگر عشقی به کشف خود نداشتی

سبب ازچه بود،راه دیگرگزیـــدن

ملا عمرکورنبود گفت((متوکل)؟)

علتش هم همین بود کرزی خریـــدن

اگر ریگی به دریـــای آمـــوندیـــدی

روی کدام علت،روی دریا پل بچیدن؟

 اگرهدف زرسفید ونفت حــزر نبودی

سبب چیسـت غنی هوشیـار!آفریـدن؟

به تماشا منشین که آفتاب شرق،روشن اندازی میکند،بعدش سیاهی شب ،ازغرب دامن میگستراند.چنان که همه درخواب،دزدان ماهر،برای چوروچپاول حاصل ازقرنهارابه ویرانه مبدل کنند.دربالا  ببین نظام شمس را،درزمین گوش کن نغمۀ فرهاد شمس را،درهوا همه((عطارد،زهره،مریخ..........زمین)) تابع آفتاب،آفتاب به همه اقمارخود،درخود میسوزد.نورمیدهد.درزمین آهنگ محبت آفتاب،طبعیت خواب برده درزمستان را بیدار،همه موجودات بغل باز،به رنگهای مختالف، درجنب وجوش وحرکت،ریتم زمان را تعقیب،گل میدهند،میوه به بارمینشانند.میان هوتل،دهل چی،ارمونیه چی،رباب چی،سارنگ چی،آهنگ دلنواز،فرهاد شمس را تعقیب،همه باهم ریتم آهنگ را همزمانی وهمزبانی میسازند.چنان آوازگیرپخش مینمایند که که نه دختری ونه پسری آرامش میگیرند.همه به رقص وپای کوبی میدان را گرم میسازند.گویا که هنگام جوش خروش توت،درختان همه آهنگ شمال سرد سالنگ را همراهی مینمایند.

مکتبت را مدرن بساز:

امروز آن روز،نه رو دیگـری هست

فهمیدن مطالب میان خیروشری هست

موج پرطلاطم عصــــرانترنت وکمپیوتر

فهمیدنش هرگونه دریارا گذری است

مکتبت را مدرن بساز:

شاگرد تربیه کن که ازلحاظ فهم خود کفا شوی،وطن پرست شجاع دلیر،بانا موس،سیاست شناس متعقل وطن دوست باشرف،اقتصاد دان متبحر،ساینس دان،شاعر،نویسنده،تاریخ دان وتاریخ نویس،شخصیتهای کشورت به نام آنها زنده بمانند.

افغانستان زنده به نام های شاهان دیکتاتوری ومرجعیتهای وابسته به شیاطین لعین،بنام کشورشرف باختگان معروف شده است.نمیدانم که حاکمیتهای بعد ازتغیرنظامهای شاهی را چه نام بالایش بمانم این اختیار به مردم است.

اما من میخواهم مکتبی داشته باشیم وایجا نماییم که این لکه های بدنامی را از سرخود دورداشته باشیم.

 

 

 


بالا
 
بازگشت