خوشه چین
مادروطن گریه دارد
هدف هدف است زنده گـــی درکـــف است
راه ما دراز،آهنگ سفرداریم،نی ودف است
تنازع البقا،ضدین درخود،تعمیر وتخــریب
شب است تاریک،هرکوچــه سگ جف است
خروس سحری،پیام شفق داد،سگ خاموش
مورومورچه دانه چیند،حیوانات راعلف است
درنده های وحشی گوشت میخورند واستخوان
بنی آدم((انسان))دهقان وکارگررا شرف است
((خوشه چین)) زبان سرخ دارد وسرسبــــز
خائن شرمنده وخدا ناترس،دلکش دوکف است
مادروطن گریه دارد
فرزندم فضـــل فروش نمی کند که روی صحنه آید
فرزندم ناموس فروشی نمی کند که روی صحنه آید
مدافع،سقاو،چوب شکن،جولا،دهقان کارگرمعلم است
به علم وخــرد دل بستــــه است که روی صحنه آید
بگوبرای من!چرا؟ به خاطرچی؟ روی کدام هدف؟
غریب انسان است،دهل زند،خواست را بِـسُرنایـــد
انجام وظیفه ازتونیست،وظیفـــۀ اونیست،ازمـــن است
ارواح،ابومسلم،یعقوب لیث،حبیب کلکان روی صحنه آید
کاکوی قندهارم،دشمن کوکنارم،هوشیارم((خوشۀ))عزیز
حضور،میباید وشاید وباید،ورنه بیگانه روی صحنه آید
مادروطن گریه دارد
"سوخته لاله زارمن رفتــــــــه گل ازکنارمن"
گل های چمن زارمن ،چمن زارومغزارمــن
آن قلــم بدستان شریـــف،خردمندان نجیب
ازپکتیا تا به مزار،مردان شرف ازکنارمن
همه دردل موج خون داشتند به رنگ انار
عیاران چهاریکار،کاکـــوهای قندهار من
آن کاکه های کابل با مفلر کالرونکتـــایی
قدیفه سرشانه،چپلی به پای ننگرهارمن
شیطان رویش شده سیاه،گفــت چه کسی؟
به مادر،آن سربازدلیرلغمــانی هوشیــارمن
اوچه گفت؟،وطنم،جانم گفـــــت،فدای وطنم
جان مادر،آبم فدایت،هوایم فدایت،اوبیــــدارمن
ناخلف دارم،فرزندان شرم می آید مـــرا،ذکرش
اعتبارنکنید به این فروخته شده های،چِوتارمـن
خرمن«خوشه چینها»جبهۀ است،ازخیل عیارمن
مادروطن گریه دارد
فرزندان من بی وطن اند،لالهان وسرگردان اند
خانه های حزبی،تنگ بی زینه وبـــی دالان انـد
شیران خرد بسته به زنجیر،مولانا خوانی دارند
درپیش روی شان،موش وروباه درجــولان انــد
گویند،پندارنیک،گفتارنیک،دعوت به کردارنیک
ازاختلافات درونی خــویش نادم،خیلی پشیمانند
اشارۀ تنگ است محیط خانه درخانه نمی گنجند
هررنگ واندازه،جبهه میدان بزرگ،هم خواننــد
مبارزه ودفاع ازوطن، کارمردان بود،جان مادر
مقدم مادرشریف،عزت واحترام هردو ارمان اند.
مادروطن گریه دارد
ظالم برفت قاعدۀ زشت ازاوبماند
عادل برفت نام نیکو اختیارکــــرد
نام مادر،درخانۀ پدریـــک چیــزاست،درخانۀ شوهرکه رفت دیگر، چیزاست،دروهمسایه به رسم واحترا م صـــدازنند.همسر،خانم،فلانی،به زبان خوب چیزاســت.فرزندان من مرا ازگریه بنشانید،گریه می آید مرا،بپرسید چرا؟جواب میدهم ((کشور))نام زن است.من وطن تان هستم،کشورتان هستم،دست درازی،به زن((کشور))چه معنی دارد.این سوال،سوال خطرناک است.که مادر وطن گفته است.کشورنام((زن)) است. زن یعنی مادر،زن یعنی،خواهر،زن یعنی ناموس.بناً دست درازی به ناموس وطن چه معنی دارد.بگویید چه معنی دارد.چه معنیییییییییی داااااا اااااااااااااااااااااااااااااااارد؟
مادروطن گریه دارد
هی هی هی،دشمن چشم ابلق دارد
پلنگ وشـیر،خال وخــــط ابلق دارد
میگویم ازین که بگــذریــم پسرانم
مارواژدها،تمساح رنگ ابلق دارد
ازحیوان وحش چه می پرسی نفسم
دشمن طیاره وتوپ وتفنگ ابلق دارد
توده های مردم سنگروحشت بوددایم
آتش جنگ میان مردم تلق وپلق دارد
دزد گوید دزد،صاحب خانه هم گوید دزد
قضاوت دردست عیاراست((خوشه چین))
بن غلط ،دولت حرامی دعوای ناحق دارد
مادروطن گریه دارد
گفت فرزند عیارم،اگرحرف درست ننویسی،تا ابد ازتو بیزارم،گفتم که چه بنویسم مادروطن،مادروطن گفت:اگرمادری به همراه پدربنا برحکم شرعی نکاح نشود،فرزندی که به دنیا می آید.حرامی است،طفلش،حرامی است،نواسه اش حرامی است.همینطور دوام دار.دولت موجود افغانستان،همان طفل حرامی است که حرامی بودن خودرا ازبن باخود به میراٍث آورده است. اگردولت حرامی نمی بود درهمین قدروقت ملیاردها دالر،صرف اعمار جامعه می گردید درجیب افراد جمع نمی گشت.کنون ما شهرخاک آلود وگرد آلود نداشتیم،درسطح ملی وبین المللی،به حیث دولت بی کفایت ناکاره،چهره نمی کشید.
مادروطن هنگام گریه خنده کنان می گوید. عرضه وتقاضا درذهن خردمندان امپلق میزند.
گویند زمانی،درقریۀ دهقانی ابتکاری را به خرچ داد،زمین خودرا پیازکشت. ازپیازدرهمان سال حاصل فراوان بدست آورد.دهقان به شرایط وقواعد اسلامی کاملاً پای بند بود.همان بود که رفت به حج ازان وقت بعد به حاجی پیازی معروف شد.سال دیگرش همه قرأ منطقه پیازکشت کردند.وقت حاصل کسی پیازرا نخرید.کوچه وپس ازوفرت پیاز،بد بوشده بود،دهاقین پیازرا به گاووگوسفند خود می دادند.ازکشیدن نفس حیوانات فضا ومحیط ازپیاز گندیده بد بوشده بود.گاوهای شیری به صاحبان خود،شیر پیازبو می دادند ازپیازگند یده،کوچه وپس کوچۀ بد بو،گاوبدبو وشیربدبو.فهمیده شد که مالکان حقیقی زمین ازین چه باید بکنند؟
مادروطن بعد ازگریه
قلمت باریتــــم زمـــان،درمــــــکان می رقصد
ازمـــوقـــف راست به چپ به پـــــلان می رقصد
وطن میدانش وسیع است،دهل آزادی،دم،دم به صدا
آزادی معنیش کثیرا لبعدی،هم این،هم آن می رقصد
آب رفته به جوی بازنمی گردد،تیر په هیر،به خودآیید
باشنیدن پیــــام نسیم سحری،تاجک وپتان می رقصد
رویت صبح،مناظرسبز،گلهای سرخ،نشانۀ دگراست
می رقصد،می رقصد، دوام دار،همه انسان مـی رقصد
خائن آمد،دشمن علم،به جا گذاشت،ویرانه ومخـــروبه
میــان قفس سینه((قلب))انسان باوجــــــدان می رقصد
ازپندارنیک،باران نطق،زبان درکاسۀ الفاظ ،درگردش
لب خند،مهر،محبت است ازآسمان بیگمان می رقصد
محبت،ازمحبت،ایجاد می گردد،طبعیت پاسخش مثبـــت
سربیرون ازخاک،انواع گل ســــــرخ به گفتمان میرقصد
تیکه داران بهشت روی زمین،کور،کالی،دودی،اعتراف
((خوشه چین)) فرزند غریب،دراک شده،به فغان میرقصد