خوشه چین
دست ازقلم برندارم
قسمت چهارم:
دست ازقلم برندارم،برندارم
تاخلق ما ن بخوانند وبدانند
اولین خواست عیاران ازحکومت وحدت ملی،همین است، اگر((تبعیضی درمیان نیست))مسأله مرقدامیرحبیب الله خادم دین رسول الله واضح بیان گشته واقدام لازمه به عمل آورده شود.
خلق های کوهدامن وکوهستان،ازین منبعد،قربانی این پشتون وآن تاجک نمیشوند.این ها مردمان شریف مهمان نواز،پاک دل،پا ک طینت هستند.مردمان جنگجو وطن پرست،بیگانه ستیزهستند.اینها مردمانی هستند که درکنارخود همه برادران هموطن خود را به حیث یک همشهری خوب پذیرفته اند ومی پذیرند، باهمدیگرسیالی وشریکی دارند،نسل مشترک دارند،مرحوم داکترنجیب خواهرزاده ونواسۀ مردم کوهدامن است.
به ادامۀ قبلی،که دراخیر نوشته شده نام این ماتم کده راچه بمانیم. من نام این ماتم کده را((مرکزآسیا))ب می گذارم هرکسی درین آسیا آمدغلۀ خودراآردکرد،آسیابان را،احمق،خنده رو،یافتند هرکاری که خواستند بالایش کردند،مزدی برایش ندادند ورفتند.
تک تک ساعت
تک تک ساعت چه گویدت گوشدار
گویدت بیدار باش ای هوشیـــــار
ازتــن آسایی وبیــکاری بتــرس
هم مشویک ثانیـــه غافل زدرس
عقربک آهسته پنـــــدت میدهـــت
پند شیرین تـــــــرزقنــــدت میدهــد
گویدت جانا گذشتـــــــــه درگذشت
هیچ عاقل گرد بگــــــــذشته نگشت
هم چومن طاقت ورو ورزیـــده باش
روزوشب درغــــــــــــم آینده باش
تنبلی آرد به چشمان تــــــوخواب
میشود آینده ات یک سرخـــــراب
زنده گی پیوسته بـــا آینده است
هرکه را آینده باشد زنده است
هرکه اوغافل زآینده شــــــــود
بردرآینده گــــان بنده شـــــــود
هم مشوغافل یک ثانیه درس
تجربه معلم است که درس میدهد
کدام درسهارا؟همه درسهارا:درس اخلاق را،درس ارزشها ومعیار هارا،درس محاسبات((ارزش زمان وارزش مکان را))درس مغرور شدن راودرس ازخودراضی بودن را،درس به زورقبولاندن اندیشه ها راسرانجام، درس عبرت گرفتن ازگذشته را،وبعد درس به خود آمدن را.هیچگاهی،نقش ببرک کارمل را،منحیث ستارۀ سرخ در تارک،تاریخ سیاسی افغانستان،منکرشده نمیتوانیم.همان زمان همان،جایگاه((تربیون،پارلمان،پارک زرنگار))رابرایش بخشید.وبه نامش ثبت کرد.تاریخ منحیث منبع،نسل آینده رابرایش آدرس میدهد آنها می خوانند،راجع به تاریخ سیاسی کشورخود جروبحث می کنند.چنانچه که ما امروز.ازاخوان اول شروع،اخوان دوم،دورۀ،مشروطۀ اول ودوم،ویش زلمیان وغیره وغیره.
مگرما هم حق نداریم که ازکارمل مذهب بسازیم وبه حیث پیشوای مذهب،ازنام ومقامش بهره برداری سیاسی نماییم.جفایی است که درحق او روا دیده میشود.ببرک کارمل هنگامی که توسط ارتَش سرخ دررأس قدرت برگزیده شد((شخصیت سیاسی اش))منحیث رهبراپوزیسیون به تاریخ تعلق گرفت.دیگراورهبرنجات بخش باقی نماند،اوصاحب دولت شد،قاضی ومحکمه،سارنوالی،زندانها درخدمتش قرارگرفت.مخالفین سیاسی اش درزندان رفتند. مرحوم داکترنجیب،شاگردسیاسی حزب،انسان پرکار جسور، دلاور،با استعداد،مرکزجلب وجذب،جوانان آنو قت،دور محورحزب بود،او شخصیتی بود.با داشتن قریحه واستعداد سخن وری خاص وبی نظیرش،شنونده هارا به سوی خود جلب مینمود.اوشان درهنگام اپوزیسیون،حزب دموکراتیک خلق افغانستان((پرچم))پویاوجویا((احمدالله ونسیم))چون معمار باتجربه،موقف خودراتثبیت کرده بود.
اما برآمدحزب((تصادفی))ازحالت اپوزیسیون،به حیث حزب حاکم، رفته رفته درپروسۀ عملی که((اختیارات بین المللی نداشت))وضعیت صادرشده درتغیر مهره ها،بنا برتغیرات جوسیاسی وتأثیرمتقابل آن،نقش چهره ها راطوردیگری به معرفی گرفت.آفتاب موقعیت متحرک معین دارد، ونورمی تابد،هرمانع که،ازنظرارتفاع،ضحامت،طول وعرض درپیش روی،آفتاب واقع گردد،سایه اش راانعکاس میدهد. اگرگرباچف را،درنقش،ابامای آنوقت بگیریم،وابامای امروزی را درنقش،گرباچف آنروز،پایان ودورۀ اشغال شوروی،همینگونه به ظاهر پایان دورۀ اشغال امریکارا،مصالحۀ ملی آن وقت،متأثر ازپریسترویکه بود.عقب نشینی،ازافراطی گری ایدیولوژی،سویتزیم.اعلان دولت وحدت ملی که پیش وند((اسلامی ندارد))درحقیقت،به ظاهر،اما دراصل برآمد((داعش))عقب نشینی ازایدیولوژی،اسلام سیاسی تیپ ریگان است.آنچه که درین برهۀ زمانی،بامرحوم داکترنجیب یاری نکرد،همانا موقف یک جانبۀ جهانی،به ضررافغانستان به نفع پاکستان بود.ضمانت حفاظت وپشتیبانی مرحوم داکترنجیب الله،ازاختیارات،حزب بیرون آمده بود((آب تا به گلو بچه زیر پا))((دریا برنده ها))برای نجات خود شان،دست به خس وخاشاک زدند.با وجودیکه خودم هیچگاهی ازپیوند ایدیالوژی خود منکرشده نمیتواتنم.داکترنجیب شخصیت بی نظیروقت قهرما تاریخ عصربود،این واشنگتن بود که لکۀ ننگین تاریخ را درپیشانی خود تاپه زد.وبه وضعیت تراژدیک کشورما به گذشته تعلق گرفت.من به نوبۀ خود نمی خواهم که به غیراز((عیار))پیشوای مذهب بپذیرم.
این نمایاشات کارملی گری،تره کی گری،ونجیب گری،دراوضاع واحوال درامتیک کنونی،دربیان حقیقتت رفتارهای را برای ارزش گذاری فراخورآنها می طلبد،که یادش رفتار اکادمیک.
فصل نو زمان نو ازما رفتارنو برای ایجاد حزب نو،دروجود نسل نو می طلبد.
´´´´´´´´´´´´´´´´´´
قسمت سوم:
دست ازقلم برندارم،برندارم
تاخلق مان بخوانند وبدانند
بد بختانه که هیچ گاهی،ازجانب تحلیل گران سیاسی،پیرامون چهرۀ زشت ووحشت ناک آینده درزمانش تذکر به نیامده است.همه مصروف درحا ل بوده اند.که اگراز کیسۀ خلیفه چیزکی،را نصیب شوند.
به ادامۀ قبلی:قبلن تذکار یافه بود که مشکل درکجا است؟بلی!هردورۀ تاریخی، افراد شایستۀ را با خودداشت که اوضاع واحوال را مورد تحلیل ارزیابی،قراردهد. ازعمل شخصیت ها،حاکمیت ها ونظام ها، وقتی که مطالب درک میشود که جهان سرمایۀ((انسان خور)) به طرف کشورمان به حیث طعمه می نگرد،نطاق می خرد،انسان که ازجانب حاکمیت نا مشروع واستبدادی تحقیرو توهین شده است،می خرد،انسانی که بنا بردلایل وعواملی مسبب قتل شده شده است را می خرد،آنان را چون مرغان خواننده ((قفسی))آب ودانه فراوان میدهد درهرجا که خواست به میل خودش، درجای مورد نظرش،آویزان مینماید.ازین قماش فراوان. همین اکنون بعضاً ازسیاست مدارهای که فعلن تحت نام فعالیت ها جریان به نحوی از انحا به سابقه اگرنظر اندازی نمایی به قتل دست زده بودند.ازین گونه مردمان((سادستان)) رااجیرمی خرد،بلوسیلۀ آنها خردمند،آزاد اندیش را می درند ویا ازبین می برند وقتی که همه میدانیم. پس مشکل درکجااست؟ بد بختانه که هیچ گاهی،ازجانب تحلیل گران سیاسی،ازچهرۀ زشت ووحشت ناک آینده درزمانش تذکر به نیامده است.همه مصروف درحا ل بوده اند ازگذشته پند نگرفته بودند. طورمثال،اگرچنین توضیح می گردید که جنبش اعتراضی که ازطرف ایالات متحدۀ امریکا درزمان گویا که!اشغال افغانستان ازطرف اتحاد شوروی سابق((اسلام امریکایی))درخطراست.ترور معلمان،استادان،مامورین دولت،راه گیری قطارها، بستن وسوختان به اتفاق قریب کلیه مکاتب خارج ازشهرها که صرف فرزندان دهقانها درآنجا درس می خواندند.راکت پراگنی درداخل شهرها،کوچانیدن اجباری اهل خبره((فرارمغزها&شکارمغزها))نتیجه به آن میشودکه حاکمیتی که((مجاهد ین)) بعد ازسقوت حاکمیت((حزب دموکراتیک خلق& حزب وطن)) بوجود می آورند.پس منظرش((ریگ میان دبه))چهرۀ وحشت ناک میزاید.اگرسیات گذاران آن زمان اوضاع را دقیقاً به تحلیل می گرفتند که پس منظرطالب،چهرۀ بس کثیف ونجس به بار می آورد،با حفظ ازین مطلب که امریکا،ویا هرکشوربیگانه،به طرف افغانستان به حیث طعمه نگریسته است.به بهانۀ طالب ساختۀ دست خود،مستقیماً به اشغال افغانستان پادرمیان گذاشت.
تفاوت بین دواشغال
اشغال سفید،به بهانۀ اینکه امکان نفوذ بنیاد گرایی،یا اسلام سیاسی،ازطریق افغانستان((به حمایت هم ایدیالوژی های،خود دفاع ازمنافع کارگروزحمت کشان وسرمایه داران ملی))به حرکت نظامی اقدام نمود.باوجودی که تنظیم های جهادی به ظاهر((قیام علیه اشغال را))سازماندهی مینمودند.مگرالفبای که ازمکتب سید قطب محمد قطب آموخته بودند.درعمل آنرا نه برای آزادی کشور بلکه برای نطبیق پلان تجاوزگری های کلان علی الخصوص درکشورهای اسلامی((شاخ درخت دستۀ تبر)) تحویل دهی کشورازیک دست به دست دیگرآماده گی گرفته بودند.حاصل اشغال سفید مورال بلند بالا را برای حکومت داران عرضه کرده بود.رشوت واختلاص رنگ وبویی نداشت.گدا درشهروبازار دیده نمیشد.زن این نیم پیکرجامعه،جایگاه خودرا، درداره وسیاست یافته بود،
اما اشغال سیاه واقعاً برای مردم ما هزارویک نوع بداخلاقی رارواج داد،دزدی چوروچپاول رابه خصلت عدۀ کم ظرف درجامعه مبدل نمودند.
درزمان اشغال سفید،گدا دربازاربه ندرت دیده می شد،دزدان دولتی قطعاً وجود نداشت،برای آفتابه دزدان امکانات مساعد بود.اما اکنون تحت اشغال سیا،دردهن هردوکان اگربه دکاندارپول تحویل دهی همزمان ده دست بالا می گردد دزدان،اماکن وسرمایه های ملی،به حد کافی تکثرنموده است . آنچه که سرنوشت مارااززمانه های قبل تابه اکنون درگروخودگرفته است همانا،دهن کجی،گدایی گری،دزدی و((؟؟؟؟بده بوریابخردرمسجد تاله بکن))است.
دهن کجی چیست:به آدرس کسانی گفته میشود که دریک دست شمشیردارد ودردست دیگرقرآن،اگرندیدی دزدی واگردیدی بازی،قسم خوران دهن دروازۀ محکمه،به این دهن کج ها باید گفت ماردرون آستین.
دهن کج به به آدرس کسانی گفته میشود که شخصاً دردرباراستخبارات استکبارات جهانی میروند.هیچ برنامۀ روی دست ندارند فقط طلب میدارند که هرنوع معاملۀ درزادگاهم داشته باشی به سروچشم وجان ادا مینمایم.گداها،یاهمان منگان،قلندران،همان((جاسوسان))مجاوران،زیارتگاها،میباشندکه برای شستشوی مغزی مرمان بی اطلاع از((حقوق به حیث یک انسان)) نقش کلیدی را بازی مینمایند.گداهای عادی خدا شرمانده که هیچ تکلیفی را به خودراه نمیدهند.هنگام طلبیدن خیرچهرۀ مقبول خودرا،خیلیها خراب به نمایش میگذارند. به مانند ماموران چا پلوس دردفاتروغیره مؤسسات رسمی.اگرحکومت حکومت گدایی ازاستکبارات جهانی نمی بود.این نبشتۀ انجنیر صاحب عزیزرفیعی.صد فی صد. به محتوی نوشته مفید واقع می گردد.
نام این ماتمکده را میدانید؟
انجنیر عزیز رفیعی : نام کشوری را
فراموش کرده ام؛ اما نشانی هایش را میگویم تا کمکم کنید به یادم آید:
1. تاریخ و فرهنگی پنج هزار ساله دارد، اما مردمش در بی فرهنگی زندگی می کنند؛
2. هندو بودند، زردشتی شدند؛ اندکی بودایی و سپس مسلمان شدند، اما هرگز ازین
دین ها نیاموخنتد؛
3. پس از گذار از سوسیالیزم به امارت اسلامی رسیدند و اینک از همدیگر پذیری به
مرحلۀ همدیگر کشی رسیده اند؛
4. فعالان مدنی و حقوق بشری اش شهره در غیر مدنی بودن و ضد حقوق بشری بودن اند
و پس از تنفیذ قانون معافیت در 1389 (2008) از محتوا خالی شده اند؛
5. استادان پوهنتون هایش به شاگردان شان که حیثیت دختران شان را دارند، حق آزار
جنسی و حتی تجاوز دارند؛
6. ملاهایش به شاگردانِ نو باوۀ پنج ساله و نه سالۀ خود تجاوز می کنند؛
7. مفتی شهرش فتوا به آشوب و کشتار میدهد؛
8. دولت مردانِ واجب الاحترام و غیر مسئولش را سرپرستان بی مسئولیت و مصروف در
چور می نامند؛
9. سیاستمداران، سرمایه داران و جنگجویانش همه مسئول اند اما در برابر تابعیت
های دومی خویش؛
10. بی سوادانش مدیر و مأمور و وکیل و قاضی و قوماندان؛ ولی با سوادانش بیکار
اند؛
11. مردمش قربانی و عدالت قربانی، اما از ظالم معذرت خواه و به جنایتش امتیاز
ده اند؛
12. قانونش با زور و پول تطبیق میگردد و داروغه هایش حتی از خویشتن دفاع نمی
توانند؛
13. لاف از دیموکراسی می زنند؛ اما قبیله گرایی را خجالت داده اند؛
14. علمش پایین ترین و مودش بالاترین است؛
15. در دوستی با زنان چنان اند که حتی گاه گاهی با محارم در زنا گیر می آیند؛
16.وقتی با مشکلی سرخورند،اول می کشند سپس می پرسند؛
نمی دانم شما نام این ماتمکده را می دانید؟؟؟؟؟؟؟؟
باقی دارد
++++++++++++++++++++
قسمت دوم:´
قلم میگوید،ترشحات ذهن خوشه چین درصفحۀ کاغذ،چون مرچ ومسالۀ دیگ، خواندن ومطالعه را برای خواننده لذت آورمیسازد چون(( ضربۀ تبر به درز کنده))بدین لحاظ است که درسبک ونگارش ویزه گی خاص خودرا دارد.
قلم می گوید:تلخ مینویسم وزشت می گویم،به منزلۀ انتی بیوتیک،جهت ازبین بردن عاملین امراض مفید واقع می گردم.قلم می گوید:من چون عیاران با وجدان امانت کارهستم،آن مطلبی که ازذهن نگارنده تراوش میکند،مینویسم،اگراحیاناً سهو قلمی واقع گردید گناه نویسنده است او با بازنگری خودش،فی الزمان یا زمان دیگری طبق اوضاع واحوال بازنگری درسیاست((سیاست علم ثابت نیست))رنگ وبوی خودرا چون میوه های سردرختی،ازآفتاب ومهتاب میگیرد. درین جا مراد ازآفتاب ومهتاب:انکشافات علوم است.علم است که ماهیت ترکیب دوعنصر متضاد را به، حیث((آب))معرفی کرده است.
نه به حیث نفی طرف مقابل(( تضاد ایدیالیزم وماتریالیزم)) درقضایای جاری افغانستان،به حیث پایه واصل،جادۀ است برای عبورازبحران موجود.سیاست گذاران((وطن پرست))بدانند که آهنگ دهل سیاست گذاران بین الملی جامعۀ مریض لگدخورده وپا مال را درمیدان محشرکشانیده است.باید که همه به خود آیند.
قلم میگوید:درقرأ وقصبات کشور،خانواده های فقیرفرزندان خودرا،به حیث مزدور،نزد خانواده های توان مند روان می کنند تااگربتوانند لقمۀ نانی را برای پدران ومادران ضعیف وناتوان خودکمایی نمایند.
قلم میگوید:هستند عده کسانی که همه زمینه های عقبمانی وبی سوادی راخواهان اند.بدین لحاظ میروند به دربار اجانب،تعهد نوکرمنشی را امضا وخودرا به حیث ستم گرجا میزنند.
قلم میگوید:نوکرگرفتن ونوکرشدن هردورابطۀ همگرایی دارند.کشورمتجاوزبه کشوری که دارای منابع دست نا خورده میباشد.ازان سرزمین مزدور می خواهد که داشته باشد.مزدورشکارکردۀ خودرا درآنجا ازامکانات مادی،بی نیازمی گرداند.تا بتواند.درآینده زمینه های حضورفعال درخود کشور مورد نظرآماده گردد.
قلم بیان میدارد:خلق های کوهستان وکوهدامن زمین((افغانستان))این خلق های زنجیرشکن اطراف ونواحی کابل زمین سکندرشکن،چنگیزشکن،عرب وحشی دوان چون((یعقوب لیث))انگلیس دوان ووووغیره.به دام انداختن مرغان هوایی ازقبیل((قزلاق،تورغی،یارمخشی،اگن، قره قش،شیخ دو(سابق) انواع داغ سر، جبل داغ،انواع بودنه،انواع قرچه،انواع چوچلی،انواغ مرغابی،کلنگ، قرقره، قطان،قو،قلبغه،اقار،واق،کبک،بغره قره، التای،سیمسیمک،مرغ دشتی وغیره مهارت تام دارند.تفصیلش را درقسمت دم مطالعه میفرمایید.بلی!خلقهای کوهدامن وکوهستان زمین،اطراف ونواحی کابل دارای صفات ((عیاری))جوان مردی، مردمان جسور دلاور وباشهامت،مهمان نوا زغریب دوست،وطن دوست((دشمن اجانب میباشند))اگرکشورهای که درمجاورت ابحار زنده گی مینماید طبعاً که آنها ازماهی های بحری استفادۀ غذایی می کنند. طبعاً فضای کوهدامن زمین کوهستان زمین وکابل زمین،جادۀ عبور ومرور پرنده های مهاجر است.بدین حساب برای خود حق میدهند که ازپرنده مهاجر هنگام عبور ازفضای محیط زنده گی شان حق العبور اخذ نمایند،چرا؟ بخاطریکه هنگام ازفضای کشورمان آنها هم درفصل بهار، وهم درفصل خزان ناقل انواع ویروسها میباشند بدین مناسبت تمامی مرغهای خانگی که جزاز((تولیدات زراعتی))است به مرض انفلانزا مصاب می گردند. احتیاجی جهت تدام زنده گی بدیلی ازگوشت مرغ خانگی،به جزازشکارپرنده های هوایی چارۀ دیگرنیست.
وطن داران محترم برای شناخت دشمن،شیوه وطریق نفوذ بیگانه درداخل کشور، مطالب پایینی بهتر ازهمه تحلیل های فلسفی،که درقبل خواتده بودید شما را به کنه مسایل نزدیک میسازد.
درینجا تعریف ازدشمن چی است؟.دشمن کسی است که طرف توبه حیث امتعه می نگرد. وتودرمقابلش،ازخود دفاع مینمایی،ازعزتت دفاع می نمایی،ازمنافع ملی ووطنی خود دفاع مینمایی.برای رفع مشکلش به کشتنت اقدام مینماید.((ترور شخصیتهای ملی،سیاسی ونظامی مستقل آزاداندیش)).
قزلاق نوع پرنده است، هنگام مهاجرت،ازآسمان برزمین می نشیند.تا آب ودانه بچیند وبعد به مناطق دوردست جهت نسل گیری پروازنماید.نزدشکارچی قزلاق یک طعمه است.برای شکارقزلاق، درروزهای تابستان تناب دراز،تهیه می بیند.وحلقۀ دام،ازیال اسپ.مراد شکارچی به حساب قدیم،آغازاز 18دلو ماه شمسی،حاصل میگردد.دامی را درزمینی که ازقبل مدنظر گرفته((افغانستان)) میگستراند.قزلاق های خواندنی،بودنه های خواندنی،کلنگ وقرقره وغیره وغیره ((سخن گویان احزاب متمایل به اشغالگر))به خوانش می آیند،گنجش های مهاجر بی خبرازماجرا باشنیدن آوازهمنوع ازآسمان به امیددانه پایین میشوند.دردام شکارچی بند میمانند.همین قسم برای شکارانواع پرنده های آبی وسردرختی ((تور،دام،دند آب،دار بودنه،اشکال وفورم های مشابه))وغیره.وقتی که مطالب درک میشود پس مشکل درکجا هست؟.
باقی دارد
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
دست ازقلم برندارم،برندارم،تا خلق مان بخوانند وبدانند.
قلم میگوید: ارواح،گذشتگان سیاسی که به حیث پیش مهره ها،عرض اندام کرده بودند.((تره کی،کارمل،امین ونجیب))دراتفاق هم می گویند که ازما میراث خوبی به جانمانده است که خانوادۀ جنبش روی آن محاسبه نمایند.بناً این تناب های ذهن ما وشما بوده است که گلیم سیاه بدبختی جنبش چپ توسط آن بافت یافته است.باید که فرهنگ منتهی ذلت بارعقب مانی را همراه همین گلیم سیاه بختی مردم درداد وسوزانید.
قلم می گوید:به هرکسی که خدا استعداد فراوان داده است.به همان اندازه وظایف سنگینی را به شانه اش گذاشته است.بدین حساب ازهمه اول ترباید که به زبان مردم وجامعه مسلط بود.بعدش به زبان طبعیت((ریاضی)).این انسان متکامل است که بازبان طبعیت آشنایی پیدا مینماید((تاریخ محاسبۀفلسفه وطبعیت)) درتفاهم با طبعیت وآنرا به نفع بشریت تغیر میدهد.یعنی سرزمینی که ازحملات سکندرآغاز وتابه کنون فروبرده شده راازاعماق جهالت وخرافات را بیرون آوری.
درجای دیگرقلم میگوید:اوبعضیها روشن فکرهای فرومایۀ خطا یافته ازبدنۀ حاکمیت سیاسی چپ دیروز تقسیم به زیاده ازصدحلقۀ گویا سیاسی!،تو درصدد ازین نباش که جمع ازچند نفر محدود را دورخود جمع نمایی اگر بتوانی باردوم سوبه دارشوی.چون مواد غذایی،مغازه های اروپا،تاریخ استفادۀ تو گذشته است. ومن الله توفیق.
قلم میگوید:حاکمیت سیاسی دست نشانده چون تخم((گندۀ باد قاق))درفرق تمامی تخم های تازه به نسل گیری میکوبد.چنان میکوبد که دیگرتوان چوچه کشیدن به سوی حرکت ارتقای ازمیان برداشت شود.
قلم میگوید:توموج متحرک عظیم بی سروبی سامان،چنان درحرکت نامنظم قرار گرفتۀ ای که همه داروندارافتخارات،ملی،علمی وفرهنگی تورا اوباشان ماقبل التاریخ به یغما برده ومیبرند.وتوتوان مقابله به آن را نداری.
بلی قلم به گفتۀ!دوچرخۀ ثابت است.شمارا به جایی نمی رساند ولی عضلات دماغ شمارا که به درک حقایق ازموهومات وخرافات رهنمون کرده است.تمرین میدهد. چنان تمرین میدهد که گذشته را کشان کشان،می آورد،روی فوکس تحقیقات قرارداده،اشتباهاتی که فاجعه آفریده است.پنهان کاران پیرامون فاجعه هارا به معرفی میگیرد،آینده گان را به سفربری سالهای متمادی رهنمون میسازد.پنهان کاران همین اکنون عارقشان،فضای کشورمان را بوی ناک ساخته است.باد شکم شان،برای خودشان فرحت بخش است.مگرتوده های ملیونی را،این گازمیتان کورساخته است.قلم بیان میداردکه زنده گی هرانسان به حساب انسانیت حق طبعی وآزادی اوست.دهقان با شورانیدن زمین نان حلال میخورد.باغبان باغرس نمودن نهال باثمر،نان حلال کمایی مینماید.روشن فکربا نقاشی،ابتکارات وخلاقیتهای تئوریکی ورهنمودهای سالم برای زنده گی،نان حلال نوش جان مینماید.معلم باتوضح مطالب آموزنده به شاگردان نفقۀ،بخورونمیربرای فامیل،تهیه میدارد.کارگردرپشت ماشین بافت.
قلم مطلب دیگری راهم عنوان میدهد:
خیله خند ها
بعضی ها به به اصطلاح برسرمنبرمی برآیند ازکوها برای مردم گوشت وعده میدهند وازدریا ها شوربا،روی کدام امکانات داخلی او خیله خند میدهی قلم فراوان به رنگهای سرخ وسفید وسیا،نشان بیرق عیاران،همه را برای پرهیز ازخرافه گویی گزافه گویی دروغ وریا دعوت میدهد.
قلم درجای دیگرصفحۀ کاغذرا رنگین میسازد.یک زمانی شنیده می شد میان دو دعوا گر،نکو به خدا که ده گیرآگسا میدهمت که نام ونشانت گم شود.زمان دیگری،کام به جای اکسا ارتقای مقام یافت.درمرحلۀ بعدی((خاد))کمی عمرش طولانی شد.درآن طرف مقابل مجاهدین برای کشتن معلمان واستدان وکارمند دولت برای دست دراز داشتند.کشتن توسط مجاهدین یکی ازدستا وردهای بزرگی بودکه ازطرف دشمنان صلح((تقدیرنامه))اخذ میکردند.
شصت وشهادت دروسط راه باقلم ملاقات نمودند.تکیه برصبابه درمجاورت کو چکترین اعضا که لایق نگین گشته بود. انگشت،شصت وشهادت وسط همراه صبابه،درمشاوره باکوچکترین،انگشت،دراتفاق هم گفتند که همۀ ما متحدانه ومتفق القول،درمحورقلم چرخ میزنیم.چراقلم؟بخاطریکه قلم ترجمان حقیت است. قلم میگوید که اگر ازنی ساخته میشوم،ترجمان ذهن مولانا جلا ل الدین بلخی می گردم که خواسته درونی خودرا ازحوادث روزگار چنین بیان میدارد.
بشنو ازنی چون حکایت می کند
ازجدایی ها شکایت مـــــی کند
اگرازفلزمیسازندم،به مانند منقار بلبل،صاحب زبانچه میشوم ازجنس چوب،تراوش ذهنی وطن پرستان را،ازستیژ بلند شرافت ووجدان پاک عیاران درصفحۀ تاریخ یکایک شرح میدهم طورذیل:مردمی داشتیم عقب نگه داشته درتاریخ،مکردارای همت بلند،با یک لنگی ملک قریه صد ها نفر،شاه میگردید عروس خودرا به خانۀ بخت می آورد.کمتر کسی دیده می شد که درزمستان پا پوش گرم داشته باشد، اکثرن زمستان هارا با یک جوره نعلی تاه به آمد آـمد بهار،زمستان را پشت سر می گذاشتند.
بخوان بلبلک برف زمستان گذشت
صندلی برداشته شد مرگ غریبان گذشت
اما همین مردم پا برهنه ها،وشکم کرسنه ها بودند که درمقابل بیگانگان،برخلاف بعضی احزاب سیاسی راجستر شدۀ موجود،اشغال کشورراهویت قانونی می بخشند گویا که ازحاصل اشغالت مجاهدین راسیراب گردانیدی،قطرۀ به جانب ما گنهکاران دیروزومدیحه سرایان امروز،بریزان.
قلم بیان میدارد.این پابرهنه ها بودند،همه شاها ن که را درپیشاپیش کشورمهاجم می آمدند،ازقدرت ساقط می ساختند،کشورمهاجم را ازما م وطن به زورقیام سراسر ملی بیرون می راندند.سه بارشکست انکلیس نام غازیان را درمنار، دهمزنگ ثبت حجر نموده است. انگلیس را غافل ازان که درقضایای افغانستان چه گذشته است،گذشته هایش،به جزاز ویرانی،ایجاد وحشت دهشت کشتار،شخصیت ها وآزادی خواهان بوده واست.اما کنون ببینیم که چه می گذرد،زیرعنوان صلح رنگ دیگری شکل گرفته است ومی گیرد،متعرض واشغال گر،مواضع را تغیر نداده است تنها کاری کرده است،چهره بدل کرده است وازراه میگذرد.یعنی که جنگ پایان نیافته است.اهداف خودرا توسط((ملی گک)) به کرسی مینشانند.
مـُلی به گونۀ وِلی((پشتو))یعنی چرا؟ تلفظ می گردد.
قلم بیان میدارد:خلق های کوهستان وکوهدامن زمین((افغانستان))این خلق های زنجیرشکن واطراف ونواحی کابل زمین سکندرشکن،چنگیزشکن،انگلیس دوان ووووغیره.به دام انداختن مرغان هوایی ازقبیل((قزلاق،تورغی،یارمخشی،اگن، قره قش،شیخ دو(سابق) انواع داغ سر،جبل داغ،انواع بودنه،انواع قرچه،انواع چوچلی،انواغ مرغابی،کلنگ،قرقره،قطان،قو،قلبغه،اقار،واق،کبک،بغره قره، التای،سیمسیمک،مرغ دشتی وغیره مهارت تام دارند.تفصیلش را درقسمت دم مطالعه میفرمایید.