فرهاد فاریابی
آزادی بیان، شامل بیزاری جستن و انتقاد از دین نیز میشود!
اشرف غنی، رسما و علنا درانستیتوت صلح امریکا گفت« طالبان تا حدی در افغانستان مشروعیت سیاسی دارند و به عنوان الترناتیو و اپوزیسیون سیاسی دولت ما به حساب میروند»؛ با این حساب،تحریم نوروز، آتش زدن مدارس دخترانه، تحقیر خانم ها ، هتک حرمت زنان، سنگسار زنان، چندان هم در کوچه و خیابان، برنامه ریزی نمیشود؛ بلکه این طناب دار، یک سر آن در ارگ کابل، بافته میشود و سر دیگر آن در دست اپوزیسیون سیاسی دولت( طالبان) است.
این که می گویند« فرخنده قرآن را
نسوختانده»، « فرخنده حافظ قرآن بوده!» و برای نسوختاندن قرآن،انبانی از گواه و
سند و مدرک جمع میکنند؛معنایش این است که هرکس، هر زمان ، متهم به سوختن یا
اهانت به قرآن باشد؛سزاوار مجازات سنگسار است! فرخندهء مقتول، گویا در نظر است
پس از مرگ،تبرئه شود، اما فرخنده های بعدی، بایستی در صف اعدام و آتش ، ایستاده
شوند!
این است جامعه و دولتی که در دستان دست نشانده ای فرومایه ، مرتجع و شیاد به
اسم حامد کرزی پس از ۱۴
سال نوکری اغیار، تهدابگذاری شده است!
باید این قانون اساسی دستپخت اشغالگران امریکایی و اسلامگرایان را چون شکمبه
گوسپند دور انداخت؛ باید قانونی به دست و بازوی جوانان زهر شریعت چشیده ، زنان
در اعماق دخمه ها فرو برده شده و هزاران فرخندهء بی پناه ، که همه روزه جان
میبازند یا چندمین عیال« استاد محقق »ها میشوند، از سر نگاشته شود ودر آن ،
آزادی بیان بدون محدودیت و « حق تبری و انتقاد از دین»نیز به رسمیت شناخته شود.
پس چه باید کرد با آدمکشان؟
در افغانستان، نیاز شدید به تجربه وتمرین « آزادی بیان» است ؛نیاز شدید به کم
کردن «روی» ملا های آموخته خور و جاسوس است؛در افغانستان ، نیاز شدید به «
سکولاریزم دولتی » یا دولتی برخاسته از سکولاریزم دموکراتیک است
اسلام ، هیچ گاه ، حقوق زن وکودک را ، به رسمیت نمی شناسد؛ اسلام می خواهد ، مجازات های دست بریدن و سنگسار کردن را به اروپا و امریکا، صادر کند؛ پخش صدای اذان محمدی از داخل اتوموبیل ها دربرون مرز های اسلامی ، پخش صدای اذان ازماحول ورکشاپ های ترمیم موتر که صاحب آن عرب یا پاکستانی است در امریکا و اروپا، مقدماتی درراستای تحمیل اسلام به ملل اروپایی است.
در ابتدای اسلام نیز، فتوحات
اسلامی همواره به نیروی شمشیر و زوربوده است ، نومسلمانان به مجرد تصاحب یک
سرزمین جدید؛ بیدرنگ، کتابخانه هارا آتش میزدند و آثار هنری را ، منهدم
میکردند.
اینکه داعش، در فتح موصل و بلاد دیگر، نخست تندیس ها را واژگون ساخت؛ مبتنی بر
سنت مسلمانان پیشاهنگ است.
سنگ اول تهداب سکولار دموکراسی، هوشیاری وبیداری است. کشتن ترس و توهم است.
بسیج کردن افکار عامه، در جهت اضمحلال و فرو پاشاندن همه مراکز و لانه های
ارتجاع از قبیل مدارس اسلامی شخصی،شورای علمای سرکاری، و همه پایگاه های است
که توسط محسنی و سیاف و محقق و گلب الدین و شرکاء ، تدویر و تمویل میشود!
به تمسخر گرفتن ریش های قلابی و مزورانه است که اشرف غنی، عبدالله و سائر
حکومتگران تحمیلی ، برای فریب خلق های زیر ستم، مثل علف هرز بر چهره خویش،
رویانده اند!
به تمسخر گرفتن حجاب های عربی و نقاب های غیر متعارف است که زنان افغانستان را
از هیات و شمائل بومی ،بیرون ساخته است!
دور افکندن لباس ها ، روسری هاو ترمه های سیاه تحمیلی بر خانم هاست، که نشانه
های فرهنگ عزاداری یکی از همسایه گان و یا سمبل مرگ آفرینان داعشی است!
بازگشت هشیارانهء خانم های روشنفکر هموطن است به اسلوب و طرز لباس پوشیدن خانم
های کارمند و دانش آموختهء دوران ظاهر شاهی ، ومقاومت در برابر حجاب عربی و
اسلامی!
اینکه بگوئیم « اسلام ، بی عیب و
منزه است»، عیب در ملا نیازی ها و حسن زاده ها و تعویذ نویس ها و ملک سلمان
هاست، حرف پرت و پلایی است.هماطور که قبلا گفتم، عیب و مشکل اصلی، بحران دیدگاه
اسلام در جهان معاصر و عدم هماهنگی شریعت اسلامی با دنیای پسا مدرن است!
گریه و شعر و شعار بر مرگ فرخنده و فرخنده ها ، و تکرار و تکرر آن، نمایشاتی
است که شاید لازم باشد؛ اما نه فرخنده را به خانواده اش بر میگرداند، نه دولت
متکی بر اجنبی و شعائر اسلامی را به مخاطره، روبرو میسازد!
در یک جامعهء سکولار و باز ، هیچ چیز «مقدس» و « تابو» نیست. سرزنش و انتقاد از
ادیان مثل چیز های دیگر، ساده و معمولی است؛ سنگباران افکار و عقائد ، عملی
است سخیف ؛آنچه مقدس ،محترم و غیر قابل تغییر است، حق شهروندی است؛ حق ابراز
نظر آزادانه است !
آیا قتل فجیع فرخنده، سرآغاز یک رستاخیز فکری و فرهنگی، در افغانستان خواهد
شد؛پیش بینی آن دشوار است ، اما در روند تحولات آینده اثر گذار خواهد بود!