مریضی یعنی اینکه هنوز هم قومگرا باشیم!
با قومگرایی، محض رهبران جنبش های قومگرایی و استفاده کننده گانِ این فرصت به قدرت رسیده اند. قومگرایی، فریب بزرگیست که با آن به ساده ترین ترفندی مردم و فقط مردمِ افغانستان را احمق میسازند.
اکنون که این روزها بحث حلقه سازی بیشتر از آدرس پشتونان و تاجکان مطرح میشود و پرونده تذکره الکترونیکی بیشتر میان این دو گروه گیر مانده است؛ نه آیتِی قرآنی برای این تعصب گران که خوی شان بوی بد میدهد، بکار می آید و نه هم اسرار برای ملت خواهی.
ببینید دوستان! آنانی که سالها در درون و بیرون از کشور فریاد فاشیستی میزدند، حالا حتا همان آدمان چرخ فکری خود را دور داده اند اعتراف میکنند که کار خوبی نکرده اند.
یعنی اینکه ممکن نیست تا این همه پیوند های خونی و خُلقی مردم افغانستان را چهار تا آدم سفله و «بویگین» به پشت بزنند و ما را به سرنوشت بدی بکشانند.
حتا تعدد احزاب در کشور راــ با آنکه در روند مردم سالاری یک نیاز است ــ به فال بد میگیرم و این را دریچه یی برای قومی سازی میپندارم. گپ دور و دروغ نیست؛ تاکنون هر نوع بد بختی یی که به مردم رسید همه یا کار احزاب بر مبنی فکر قومی بوده است و یا هم کار مردمی که همیشه عادت دارند با پسوند «اسلامی» مردم را در گرو خود بیارند.
افغان ملت ــ ... و این که به همه آشکار است
حزب کنگره ملی ــ این که به همه آشکار است
حزب وحدت اسلامی ــ این که به همه آشکار است
حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان ــ این که همه آشکار است
جنبش ملی ــ زیر نام ملی امتیاز و نفع آن حزب بیشتر قومیست
محاذ ملی اسلامی ــ زیر نام ملی و اسلامی بیشتر نفع برده است و تا اندازه ی هم شخصی و قومیست
حزب اسلامی ــ امتیاز و نفع آن بیشتر قومی و با نام اسلامیست
خوب، این که به همه آشکار است و قابل پنهان کاری نیست؛ بیشترین خیانت و انسانیت کشی دست همین ظاهراً ملی خواهان و اسلام گرایان بوده است. حالا کدام وجدانی میتواند بپذیرد که جنبش ملی یک تاجک را بنابر ملی گراییش به چوکی حکومت برساند. حالا کدام وجدانی انتظار پشتون خواهی را در حزب وحدت اسلامی و کنگره ملی دارد.
بنابران
با توجه به این وضعیت و نام های در ظاهر ملی گرا و اسلام گرا، نیاز است تا ملی
گرای واقعی به میان آید و همه ی اقوام افغانستان را به تعداد مشخص و بر حجم
نفوس شان، در خود داشته
باشد.
امان ریاضت
روزنامه نگار