محمد الله وطندوست
نکاتی چند از یادداشت های روزانه
2015/3/10
کار
شاق کودکان
اطفال
وکودکان افغانستان شاید بد چانس ترین, بد بخت ترین و محروم ترین کودکان جهان
باشند.
وقتیکه در کشوری بیشتر از شصت در صد جمعیت با فقر دست به گریبان باشد و کتله
های عظیمی از مردم کار نداشته باشند, در کشوریکه دو ملیون انسان در طول سال های
جنگ شهید وکشته شده باشند , کشوریکه بیشتر از یک ملیون معتاد به مواد مخدر
داشته باشد, در کشوری که بیشترین تلفات را مادران وکودکان در مقایسه با کشور
های همسایه داشته با شد ,در کشوری که ملیون ها انسان بیجا شده از قریه وقصبه در
زیر خیمه ها و خانه های غیر صحی حیات بسر می برد, در کشوری که اطفال ونو جوانان
از ذباله دانی غذای روزانه خود را در یافت می دارد , در کشوری که به کودکان
رفتن به مکتب و نشستن در چوکی متعلمی آرزوی غیر قابل دسترس باشد, کار کودکان
امرطبعی است و هیچگونه تعجبی را بر نمی انگیزد.
طبق
خبر نشر شده عده یی اطفال ونو جوانان در معادن ذغال سنگ دره صوف ولایت سمنگان
در شرایط بی نهایت خطرناک و غیر صحی به کار شاق مصروف اند . این اطفال خود ذغال
سنگ را از عمق زمین با دستان کوچک خود استخراج می کنند و توسط حیوانات باربر از
معدن بیرون می کشند ودر قبال چنین کار شاق و طاقت فرسا پول نا چیزی در یافت می
دارند تا به خانواده در مانده و محتاج خود کمک کنند . این اطفال در صحبت با
ژورنالست تلویزیون طلوع از مجبوریت خود در کار کردن و احتیاج وحشتناک خانواده
های شان به کار آنان , قصه ها وحکایت های تلخی داشتند که هر انسان با احساس را
با اندوه عمیق ودرد جانکاه مواجه می کرد
.
آنان
بلا استثنا از علاقمندی شان به تعلیم وتحصیل یاد می کردند و آرزومند بودند تا
کاری کمتر شاق و کمتر خطرناک داشته باشند . اطفالی که باید با بازی های کودکانه
توانائی های جسمی و ذهنی خود را رشد می دادند وبا تحصیل و تفریح با روحیه عالی
بزرگ می شدند, در سنین هشت, نه تا دوازده وسیزده سالگی همچون پیر مردان از
مجبوریت تامین تفقه فامیل صحبت می کنند و خود را مکلف می دانند تا نان آور
خانواده باشند
.
البته
کار شاق کودکان تنها در معدن ذغال سنگ سمنگان محدود نمی شود . هزاران طفل در
ورکشاپ ها, قالین بافی ها و کفاشی ها نیز در شرایط سخت به کار مشغول اند. عده
یی از کودکان با رنگ کردن بوت یا با دست فروشی چند پول سیاهی بدست می آورند و
به خانواده های خود مدد می رسانند.
آیا
جامعه, دولتمردان , موسسات مسوول کودک , موسسات خیریه وثروتمندان در برابر این
اطفال مکلفیت و وظیفه یی دارند یا خیر؟
آیا
دولت در قبال آنان مسوولیتی احساس می کند؟
مسلما
جواب منفی است.
اگر
دولت پاسخگو و مسوولی وجود داشته باشد کار شاق کودکان را منع و زمینه اشتغال
پدران ومادران این کودکان را مساعد می نماید و امکان تحصیل کودکان کشور را بلا
استثنا فراهم می سازد . اگر مافیای اقتصادی در سیزده سال گذشته در کشور مسلط
نمی بود, اگر جنایت کاران بنام جهاد ومذهب در گرده مردم سوار نمی بودند, اگر
کمک های جهانی با چنین وحشت حیف ومیل نمی شد , اگر سیستم به اصطلاح بازار آزاد
این چنین با آزادی کامل از جیب مردم هست ونیست شان را غارت نمی کرد , اگر بجای
محافل, متنگ ها ,گردهمائی ها, ورکشاپ های به اصطلاح آموزشی ,تجلیل از تولد ومرگ
قهرمانان خود تعین کرده دولت, قسمتی از بودجه دولت به فقر زدائی واشتغال زائی
بمصرف می رسید, یقینا اطفال معصوم ما ناچار نبودند تا در عمق چند صد متری زمین
به کار شاق استخراج ذغال سنگ بپردازند و در شرایط کاملا خطرناک, مضر وغیر صحی
با حیات خود بازی نمایند.
در
صورتیکه درحکومت وحدت ملی اراده ,تصمیم ومسوولیت وجود داشته باشد , تامین آینده
خوبتر برای اطفال وجوانان ما قابل پیشبینی است اما از آنجائیکه در حکومت وحدت
ملی نیز همان مهره های بی عاطفه و بی احساس حاکمیت مافیائی کرزی تسلط عام و تام
دارند داشتن چنین امید بیجا واضافی خواهد بود.
2015/3/11
مذاکره با طالبان و تامین صلح در کشور که در این اواخر سر وصدای زیادی ایجاد
نموده و گویا به ابتکار دولت پاکستان به مسئله روز تبدیل شده, واکنش های مختلفی
را میان اقشار و طبقات مختلف مردم مخصوصا در میان نخبه گان سیاسی کشور بوجود
آورده است. رئیس سنای کشو با آگاهی و ورودی که به قضیه دارد, معتقد است که آی
اس آی پاکستان میخواهد دولتمردان افغانستان را فریب دهد وبا مصروف ساختن آنان
در مذاکره با طالبان ,صفوف نیروی تازه دم داعش را توسط صفوف طالبان تقویت و جنگ
را ا با
چهره جدید و شکل نوین ادامه دهد حتی او معتقد است که شاید مذاکره با طالبان و
تامین صلح به دادن امتیازات بزرگ به پاکستان منجر شود و شنا سائی خط دیورند
بدون مشوره با مردم وارگان های قانونی کشور از جانب دولت وحدت ملی صورت گیرد.
همچنان عبد الرب رسول سیاف وحامد کرزی رئیس جمهور پیشین کشور معامله با پاکستان
را خطرناک می دانند و پروسه مذاکره با طالبان را با شک وتردید می نگرند.
در میان این نظریات و واکنش ها صحبت عطامحمد نور فرمانروای بلخ خیلی جالب است.
او می گوید صلح بیدون مشوره با مجاهدین مخصوصا جمعیت اسلامی بی معنی است.
از آنجائیکه در رهبری جمعیت اسلامی جناب فرمانروا نقش اساسی دارد تلویحا می
خواهد توضیح دهد که بدون مشوره با جناب ایشان هر گونه صلحی بی معنی و فاقد ارزش
است.
باید متذکر شد در مورد مذاکرات صلح که به ابتکار دولت پاکستان آغاز شده در
یادداشتی قبلا نقطه نظر خود را توضیح نموده ام که در اینجا تکرار آن را لازم
نمی دانم اما موضوع وقتیکه از منظر جهادی ها مطالعه می شود حرف های جالبی بروز
می کند.
عبد الرب رسول سیاف و جناب حامد کرزی با وجودیکه در این مورد نظریات و مشوره
های خود را با رهبران دولت فعلی شریک ساخته اند باز هم از گنگ بودن موضع دولت
حرف می زنند و این پروسه را مبهم می دانند در حالیکه این شخصیت ها در مرکز
قضایا قرار دارند بهیچ صورت فکر نمی شود که رهبران حکومت وحدت ملی بدون مشوره
آنان گامی گذاشته باشند.
در مورد ادعای استاد عطامحمد نور باید توضیح شود که رئیس اجرائیه وحدت ملی
جلالتماب محترم دکتور عبدالله عبدالله! منحیث نماینده عام وتام جمعیت اسلامی نه
تنها مورد مشوره قرار دارند بلکه یکی از مجریان این سیاست هستند و وزیر خارجه
این حکومت نیز سرپرست جمعیت اسلامی تشریف دارند , لذا مشوره با جمعیت اسلامی
عملا وجود دارد واین تنظیم از مبتکرین ومجریان این سیاست است و ادعای فرمانروای
بلخ قابل سمع نیست. اما اینکه آقای عطا محمد نور چنان خود خواه تشریف داشته
باشند که بین خود وجمعیت اسلامی منحیث یک سازمان وتنظیم فرقی قائیل شده نتواند
وفکر کند که جمعیت اسلامی مساوی با
ولایت بلخ وولایت بلخ نیز یعنی فرمانروا یعنی جناب عطا مخمد نور . دراین صورت
دکتور اشرف غنی با معاونینش و جلالتماب محترم! دکتور عبدالله عبدالله رئیس
محترم اجرائیه و معاونینش مکلف اند در پای صحبت جناب عطا محمد نور بنشینند
ونظریات شان را بشنوند وبا دقت در عمل تحقق بخشند در غیر آن تامین صلح بی معنی
وبی ارزش خواهد بودو طبعا برهم زدن صلح بی ارزش نیز وظیفه جمعیت اسلامی و در
مرکز این تنظیم وظیفه جناب عطا محمد نور خواهد بود؟!
12/3/2015
قرار بود دیروز از سارنوالان شهر کابل که به سه صد نفر بالغ می گرددد امتحان
سویه اخذ شود ولیاقت وکفایت سارنوالان از جانب مشاور عدلی رئیس جمهور تثبیت
گردد.
در زمان حاکمیت حامد کرزی نیز اداره یی بنام اصلاحات اداری وجود داشت . این
اداره پست ها وکرسی های دولتی را در معرض داوطلبی قرار می داد و داوطلبان کرسی
, خود را کاندید می کردند و بعد از اخذ امتحان لابد تحریری وتقریری, برنده کرسی
تشخیص ودر پست مورد نظر مقرر می شد . فساد در این اداره نیز چنان رسوخ یافته
بود که از دو کاندید با سویه تحصیلی صنف دوازدهم وسویه تحصیلی لسانس وحتی ماستر
ودکتور, فارغ صنف دوازدهم بنابر روابط ودلایل دیگر پیشی می جست و برنده امتحان
اعلان می شد. رشوت واسطه و وابستگی به کارمندان اداره اصلاحات اداری عامل تعین
کننده در کسب پست موردنظر محسوب می شد و این امتحان همچون صاعقه بر فرق کارمند
بی واسطه وبی رابطه فرود می آمد و باعث اخراج انسان های شریف و پاک نفس و چه
بسا کارفهم می شد. اگر این ادعا را منسوبین اصلاحات اداری نا درست می دانند
باید ثابت کنند بعد از ترویج سیستم امتحان چه تغیراتی در ادارات دولتی بوجود
آمده وچند درصد از بیروکراسی و سوء استفاده کاسته شده و در فساد اداری کشور از
مقام اول به مقام چندم رسیده است.
به ادامه امتحان کادر ها و کار مندان فیصله شده تا سارنوالان پایتخت در ارگ
ریاست جمهوری به امتحان حاضر گردند و سند کار فهمی و لیاقت از مشاور ویا
مشاورین ارگ ریاست جمهوری بدست آرند. اخذ امتحان از مجموع کارمندان یک ارگان
گسترده همچون سارنوالی آنهم در یک روز, معلوم است که بیشتر به یک شوخی می ماند
تا جدی.
آیا امتحان گیرنده می خواهد تحریری امتحان اخذ نماید ویا تقریری ؟
در صورتیکه امتحانی همچون امتحان اصلاحات اداری مطرح باشد چرا در ارگ ریاست
جمهوری و چرا تنها مشاور حقوقی رئیس جمهور مکلف به اخذاین امتحان شده است. از
جانبی کارمندانی که بیست, سی و حتی چهل سال سابقه کار دارند چکونه در سنین پیری
و در سالهای که به تقاعد شان مدت زیادی با قی نمانده در امتحان سوق داده می
شوند وبرای ادامه وظیفه که مسلما مدت طولانی نخواهد بود باید از امتحان مشاور
ارگ بگذرد.
آیا مشکل در ارگان های عدلی وقضائی, عدم لیاقت و عدم کفایت است ویا سوء استفاده
از وظیفه و تر ویج رشوت واخاذی ؟
فکر می کنم عدم لیات وعدم کفایت مشکل عمده نیست, مشکل عمده سوء استفاده و گسترش
رشوت خواری و اخاذی است که اتفاقا سارنوال وارد به کار, زیرک ولایق خوبتر وبهتر
می تواند زمینه سوء استفاده را مساعد نماید و از موقف خود بیشتر بهره مند شود
.از جانبی فراخواندن کتله عظیم کارمندان یک ارگان در دفتر مشاوری که سابقه وکار
فهمی وی هنوز مشخص نیست خود بی احترامی در برابر کارمندان و تحقیر ارگان مربوطه
است که مسلما با عکس العمل جدی مواجه می شود چنانکه سارنوالان در ارگ و در جاده
های شهر کابل غوغا بر پا کردند و در برابر این اقدام اعتراض جدی نمودندوبه این
امتحان حقارت بار تن در ندادند.
فکر می شود که اخذ امتحان کتلوی از سارنوالان در حالت عصبانیت از جانب کدام
مسوول بلند پایه گرفته شده وبدون بررسی عواقب آن, به ارگان مر بوط ابلاغ
وسارنوالان در پشت دروازه ارگ فرا خوانده شده اند. در حالیکه اصلاحات در ارگان
های عدلی یکی از ضرورت های جدی است لازم است این اصلاحات سنجیده شده, دقیق ودر
مدت معینی که به کار اداره سکتگی وارد نشود, عملی گردد.و هدف از آن محو فساد و
ایجاد اداره سالم و قابل دسترس عامه باشد تا مردم بتوانند به ارگان های عدلی
وقضائی و همه ادارات دولتی اعتماد نموده کارمندان ادارات دولتی را خدمت گذار
صادق خود بدانند.