محمد الله وطندوست
نکا تی چند از یادداشت های روزانه
10.2.2015
به نماینده گی از انحصارگران جهاد وتیکه داران دین جناب تورن اسمعیل خان باز هم
در فشانی هائی داشتند وعده یی از پیروان خود را با سخنان آتشین به ابراز
احساسات وتبارز هیجان جهادی کشانیدندو عده یی را به خلسه فروبردندو وعده اعاده
روز های خوش گذشته را دادند. زهی سعادت که مردمما چنان رهبرانی دارند که هروقت
اراده کنندبا سخنان پار وپرار وبا تکرار مکرراتمی توانندمردم را بر موجاحساسات
سوار نمایند و خودسوار بر شانه های مردم به قدرت وکرسی تکیه زنند وزندگی
افسانوی بر خود فراهم آورند.
جناب اسمعیل خان مولانا سیاف شیغ آصف محسنی وعده یی دیگر
در چنین موقعیتی قرار دارند وهر زمانی که اراده کنندنیروی پیروان ومریدان را
برخ حریف می کشند و آنان را به باج دهی وامیدارند. اکنون نسز هدف تورن اسمعیل
خان از انتقاد از حکومت ویا اذعای چند روز قبل وی کهگویا داکتر عبدالله به
هراتی ها ظلم رواداشته ودر کرسی های وزارت سهم آنان را در نظر نگرفته است فقط
وفقط کسب امتیاز برای خودش ونزدیکانش است وبس.
امیر هرات جناب اسمعیل خان در یک گردهمائی پیروانش مدعی شد که کابینه وحدت ملی
متشکل از کمونیست ها واشخاص دو تابعیته است که بهیچ صورت امنیت را تامین کرده
نمی توانند و از کفایت لازم برخوردار نیستند.
اکنون ببینیم هدف امیر هرات از کمونیست هاکی هاست؟
از مجموع وزرای معرفی شده صرف جنرال علومی ومحترم
فیض الله ذکی منسوب به حزب دموکراتیک خلق افغانستان واز کسانیکه موفق به کسب
اعتماد ا زدلسی جرگه شذه اندتنها جنرال علومی منوسوب به حزب دموکرتیک خلق
افغانستان است در آن حزب هم نه در مقامات تصمیم گیری بلکه در مقام اجرائی قرار
داشت وچه بسا صد ها شخصیت تظامی سیاسی واداری در سطح وموقف علومی وجود داشتند.
از جانبی کمونیست خواندن علومیو دیگر اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستاننه
منطقی است ونه هم درست وبهیچ سند ومدرکی هم متکی نیست فقط وفقط مخالفین بیمار
حاکمیت با منسوب نمودن آن حزب شهدا وقهرمانان به کمونیسمبه فریب مردم می
پرداختند و مردم را از هیولای کمونیسم بوحشت می انداختند در عیر آن عقل سلیم
نمی تواند قبول کند که در جامعه فیودالی ونیمه فیودالی نیم قرن قبل افغانستان
بتواند حزب وجریانی اعما کمونیسم را هدف خود قرار دهد. برای روسن شدن ذهن
جوانان امروزی باید متذکر شد که حزب دموکرتیک خلق افغانستان حزب ملی مترقی
ودموکرات وانقلابی بود که از راه رشد غیر سرمایداری جامعه را از ظلمت شرایط
قرون وسطائی می خواست بیرون بکشد ودر شاهراه ترقی وپیشرفت سوق دهد که تفصیل این
موضوعدر این جا ممکن نیست در آینده ها باید به آن پرداخت.
اما موضوع اینست که اسمعیل خان به نمایندگی از انحصار گران جهادی می خواهد
بگوید که اعضای حاکمیت دیروز که توانسته اندبنام کمونیست در ذهن ساده شده
پیروانشان گویا بد نام بسازند در حاکمیت فعلی نیم قدرت را کسب کرده اند در
حالیکه غیر از جنرال علومی وفیض الله ذکی شخصیت دیگری از حزب دیروزی در لست
کابینه اعلان شده دیده نم شود ومسلما دو نفر د رمجموع لست بیست وهفت نفری نمی
تواند پنجاه فیصد را تشکیل دهد.
از جهت دیگر اگر مسئله را بررسی کنیم محترم علومی از ده سال بدین طرف در
افغانستان فعالیت مستقل سیاسی دارد ورهبر یکی از احراب راجستر شدهکشور است که
بهیچ وجه به او نمی توان بر چسپ کمونیستی زد ودر جبهه یی عضویت دارد رهبری جبهه
را داکتر عبدالله به نمیندگی جهادی ها بعهده دارد و جناب اسمعیل خان هم تا چند
ماه قبل یعنی تا اعلان نتایج انتخابات ریاست جمهوری عضویت این جبهه را داشتند
وبا جنرال علومی یکجا در موارد مختلف تصامیم مشترک انخذ می کردند. چگونه می
توان قبول کرد که دیروز علومی شخص خوب ومثبتومسلمان مورد تائید بود وامروز عیر
قابل قبول وکمونیست شده است؟
چنین منطق ومحاسبه فقط از جانب اسمعیل خان و همقطاران شان ممکن است وبس. مسئله
مطروحه دیگر اسمعیل خان دو تابعیته بودن نیمی ا زاعضای کابینه استکه خوشبختانه
دراین مورددر صفحات اجتماعی صاحب نظران وتحلیلگران با شمارش اعضای دو تابعیته
کابینه های زمان حامد کرزی که جناب اسمعیل خان نیز یکی از اعضای پر نفوذ آن
کابینه ها بود جواب دقیق و لازم ارائه داشته اند از جدول هائیکه با مشخصات
وزرای زمان کرزی نشر شده معلوم می شود که از شصت تا هفتاد فیصد کابینه های قبلی
را شخصیت های دوتابعیته تشکیل داده بودند که بهیچ وجهه مخالفت جناب اسمعیل خان
را بر نیانگیخته بود ومرد تائید شان نیز بوده است. معلوم است که مخالفت امروزه
با دوتابعیته ها مطبق کدام اصول وپرنسیب نیست بلکه بخاطر راه نیافتن به کرسی
وزارت مطرح شده است.
مسئله مهم اساسی دیگری که جناب اسمعیل خان با پیروان ومریدان مطرح نموده بودند
عدم کار آئی حکومت وحدت ملی به تامین امنیت ومبارزه بر ضد هراس افگنی وتروریزم
است. موصوف خود وهمقطاران را پهلوان میدان می داند وبس.
این ادعا نیز جای تامل را دارد . جناب اسمعیل خان وهمفکران وهمقطاران شان امروز
آن نیروئی نیستند که سی سال قبل بکمک آی اس آی وکمک های باد آورده جهان غرب
وجهان عرب با مجهز ترین سلاح های ضد تانگ وطیاره مجهز بودند و افکار عامه جهان
نیز با روحیه بیگانه ستیزی مردم افغانستان بهنفع شان عمل می کرد و هر گونه عمل
تخریبی آنان را تا سرحد مکتب سوزی ومعلم کشی با اغماض می نگریستند. اما امروز
مردم عملکرد ها وحکمیت جهادی را پشت سر گذاسته اندو حاکمیت مافیائی کرزی را که
عمدتا سهمداران آن جهادی های دیروز ی بودند بخوبی بیاد دارند. لذا این ادعا که
گویا جهادی ها یگانه نیروی مدافع مردم افغانستان اند وهیچ نیروی دیگری در برابر
هراس افگنی کار آئی لازم راندارند از ریشه نادرست است وامروز بر عکس نیروهای
جهادی می تواند با افکار ارتحاعی وعقب گرادی که دارند در صف مخالفین ترقی
دموکراسی قرار گیرند وعلیه حاکمیت موحود بسیج شوند. چنانکه سه سال قبل نماینده
بارزجهادی مرحوم مارشال اعزازی گفته بود در صورتیکه در حاکمیت سهم شان نادیده
گرفته شود نا گزیر دوباره به کوه ها خواهند رفت وبه مقاومت وجهاد خواهند پرداخت.
با تذکر نکات بالا می توان مدعی شد که نیروهای به اصطلاح جهادی در سراشیب سقوط
ونابودی قرار دارند وهمه تلاشها وتقلا های بخاطر کسب امتیاز بیشتر و ابقا در
کرسی ها ومقامات است و بس
برای رفع هرگونه سوئ تفاهم وتعبیر نادرست می خواهم تذکر دهم که جهاد و فداکاری
های مردم افغانستان از حساب معامله گران و انحصار گران به اصطلاح جهاد جدا است
وهزاران خانواده مظلومی که در طول سالها وهمین اکنون قربانی هراس افگنی می شوند
مورد احترام هستند
2015/2/12
پاکستان در این اواخر تصمیم گرفته است تا مهاجرین افغانستانی را که سند اقامت
ندارنداز آن کشور اخراج وجبرا به افغانستان بفرستند. روی این تصمیم در یک ماه
اخیر در حدود سی هزار نفر از آن کشور اخراج وفعلا هم روزانه در حدود سه صد
فامیل رد مرز می شوند . این اخراج شده گان مورد اذیت وآزار پولیس پاکستان نیز
قرار می گیرند وموقع آن برای شان میسر نیست تا دادوستد ومعاملات پولی خود را
تصفیه نموده به کشور مراجعه نمایند.
گفته می شود این اقدام بعد از حمله هراس افگنان در یک مکتب اشراف زادگان در
پشاور اتخاذ شده است.
معلوم نیست چرا اخراج مهاجرین افغانی در حمله هراس افگنان در مکتب اشراف زادگان
پاکستانی ارتباط داده شده است در حالیکه حمله در مکتب متذکره از جانب طالبان
پکستانی صورت گرفته نه تنها مهاجرین مظلوم افغانستان در این حادثه سهمی نداشته
اند حتی گروه های افراطی وتروریستی افغانی ساخت پاکستان همچون طالبان گروه
حقانی ویا هم حزب اسلامی گلب الدین حکمتیار که اصولا هراس افگنی را وظیفه خود
می دانند در حادثه حمله در مکتب سهیم نیستند. از اینجا می توان استنباط کرد که
دولت پاکستان اخراج مهاجرین را دراین برهه تاریخی منحیث وسیله تامین خواسته های
خود در افغانستان وبه حیث اهرم فشار بر حکومت وحدت ملی تلقی می کند ومی خواهد
در میز مذاکره با دولت مردان افغانستان قطعه برنده در اختیار داشته باشند. در
غیر آن نه مهاجرت در پاکستان ونه موجودیت مهاجرین بیدون سند در آن کشور پدیده
تازه است وسال های متمادی این مهاجرین در آن کشور زنده گی کرده اند ودر بازار
کار پاکستان نقش داشته اند. از جانبی در کدام مقرره قانون وکنواسیون های بین
المللی گفته شده که مهاجرین وپناه گزینان باید بزور وفشار اخراج گردندو به
کشوری که از نظر امنیت واقتصاد با مشکلات عدیده ئی دست به گریبان است فرستاده
شوند.
چنین حرکت ها را صرف کشور های همسایه ما پاکستان وایران می تواند انجام دهد در
حالیکه با هردو کشور مشترکات فراوان فرهنگی زبانی اقتصادی واجتماعی وجود دارد.
جالب است که پاکستان از یک طرف با اخراج مهاجرین نیات شوم خود را بروز می دهد
وبا فرستادن گروپ های تروریستی دشمنی خود را به اثبات می رساند واز جانبی می
خواهد نظامیان کشور ما را تربیت نماید ودر تقویت نیروهای مسلح ما نقشی داشته
باشد. خواستی که از آغاز حاکمیت حامد کرزی مطرح بوده واخیرا با فرستاده شدن
اولین گروه نظامیان در آن کشور در عمل تحقق یافته است.
چنین مهربانی مهربانتر از مادر از جانب پاکستان نه تنها پذیرفتنی نیست بلکه جدا
سوال برانگیز است واینکه سردمداران حکومت وحدت ملی به این خواست پاکستان به این
زودی وآسانی جواب مثبت داده اند باز هم سوال بر انگیز است وحتی این سوال را
مطرح می کند که نشود نمایندگان ارگ نشین پاکستان در کابل بازهم همچون
سابق د رتصمیم گیری ها نقش داشته باشند وهر دیکته پاکستان را بیدرنگ در عمل
پیده نمایند.
در چنین حالتی وای بر حال مردم مظلوم افغانستان؟!
2015/2/14
در مورد وضع اقتصادی
کشور تسلط مافیای اقتصادی قاچاق مواد مخدر حرف های فراوان گفته شده ودامنه جر
وبحث ها در این اواخر در تلویزیون ها ودیگر وسایل ارتباط جمعی وسیعا گسترش
یافته است .
همه ما بیاد داریم با
سقوط طالبان واستقرار نیروهای مسلح بیشتر از چهل کشور جهان به سردمداری ایالات
متحده امریکا شعار باز سازی کشور وایجاد افغانستان مرفه وپیشرفته ورد زبان همه
حاکمان نو بدوران رسیده بود
و استفاده از تجارب گذشته را دراین ساحه وساحات دیگر مردود وغیر کار آمد می
دانستند.
اقتصاد بازار آزاد مسوولین اقتصادی ما را چنان
گیچ نموده بود که فکر می کردند اقتصاد بازار آزاد معجزه آسا همه مشکلات کشور
تخریب شده وبه غارت رفته را یک شبه رفع می نماید ومردم از این ابتکار بی سابقه
زمام داران جدید نه تنها پشتیبانی بلکه کار نامه آنان را تقدیس هم خواهند نمود
. وقتیکه صدای اعتراض نسبت نا کارآمد بودن اقنصاد وارداتی بازار آزاد بلند می
شد چنین صدا ها را در نطفه خفه می کردندودارندگان چنین صداها را به طرفداران
بلوک شرق وحاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان متهم می کردند و می کوشیدند چنین
عناصر را هر چه زود تر تجرید و در گوشه انزوا بکشانند.
سیزده سال حاکمیت وتطبیق سیاست بازار آزاد باعث
گسترش غم انگیز فقر و بیکاری در جامعه گردید و در حدود شصت فیصد مردم را به زیر
فقر کشانید.
بقایای سکتور دولتی را که از چور وچپاول جهادی ها
وحاتم بخشی های طالبان به پاکستان هنوز باقی مانده بود بجای تقویت احیا وباز
سازی به معرض لیلام قرار دادند و مافیای مسلط اقتصادی به تقسیم این موسسات
پرداختند.
در عرصه زراعت هیچگونه توجهی مبذول نگردید.
آبیاری زمین های بکر جستجوی بدیل زراعتی بجای کوکنار تقویت دهقانان کم زمین وبی
زمین تغیر زراعت ابتدائی وبدوی به زراعت مدرن و معاصر ابتدائی ترین وساده ترین
کار های بود که می توانست در سیزده سال نتایج ملموسی داشته باشد ومردم را به
بهبود وضع شان مطمئن نماید.
تامین شهر ها با برق یکی از ضرورت های اساسی دیگر
مردم بود که متاسفانه عملی شده نتوانست. دولت بجای ایجاد زیر ساختهای اساسی در
این عرصه به وارد کردن برق از کشور های همسایه آغاز نمود و کلید موسسات اقتصادی
اجتماعی وخدماتی را که شب وروز به برق ضرورت داشته ووابسته به نیروی برق است به
اختیار همسایگان گذاشت. به این معنی که اگر همسایه مالک برق نخواهد موسسه یی
تولید نماید تلویزیونی نشرات داشته باشد ووسیله مخابره فعال باشد می تواند با
بکار بردن یک سویچ همه موسسات را فلج نماید.
امروز که نتایج بازار آزاد و اقتصاد بازار بر
همگان روشن شده باز هم طبقه حاکمه سرمایدار نو بدوران رسیده ودلالان تجاری بهیچ
وجه حاضر نیستند د رعرصه های مهم وحیاتی سرمایه گذاری کنند وبرای دستیابی به
مفاد لازم مدتی چند منتظر باشند. آنان می خواهند هر چه زودتر جیب مردم را بصورت
مطلق خالی کنند و سرمایه خود را نه در کشوری همچون افغانستان بلکه در کشور های
دیگر بکار اندازند.
گرچه در عرصه اقتصادی کوچکترین تخصصی ندارم اما
فکر می کنم به دانستن این واقعیت که اقتصاد بازارآزاد د رکشوری مثل افغانستان
به تنهائی نمی تواند کار آئی لازم داشته باشد به تخصص ضرورت نخواهد بود وضع
مردم و گسترش روز افزون فقر و بیکاری خود گواه نا کار آئی این سیستم است که
مردم ما با پوست و گوشت خود لمس واحساس نموده اند.
حکومت به اصطلاح وحدت ملی اگر ار جنجال های تقسیم
قدرت وکرسی توانستند پیروز بدر آیند لازم است نیم نگاهی به وضع رقتبار معیشت
مردم عادی هم داشته باشند تا آه جگر سوز مظلومان دامن حاکمان جدید را نسوزاند
وبی اعتمادی وعدم اطمینان مردم به حاکمیت با عث بروز جنجال های عظیم و غیر قابل
مهار نگردد