محمد الله وطندوست

 

نکا تی چند از یادداشت های روزانه

3/2/2015
پارلمان افغانستان در یک روز استثنائی فعالیت خود توانست کار های مهمی را که پارلمان های دیگر کشور ها در ماه ها نمی توانست انجام دهد
به انجام برساند. بودجه یک ساله کشور به تصویب رسید در قانون شورا های ولایتی و قانون کمیسیون انتخابات تعدیلاتی واردنمود واز همه مهمتر با زحمت کشی های بی سابقه در مورد کابینه معرفی شده حکومت وحدت ملی تصامیم لازم اتخاذ کرد واز جمله نزده نفروزرا وروسای معرفی شده نه نفر را منحیث وزیر ورییس مورد تائید قرار داد. از حکومت به اصطلاح وحدت ملی در خواست نمود به زود ترین فرصت اعضای باقی ماند کابینه را که در حدود هفده هژده نفر خواهد بود به پارلمان معرفی نماید تا وکلای زحمت کش پارلمان بعد ا زرفع خستگی وخواب یک ونیم ماهه زمستانی بتوانند باز هم با یک اقدام بی سابقه در مورد هژده نفر باقی مانده اعضای کابینه تصمیم لازم اتخاذ نمایند.
باید این اقدام بی سابقه و زحمت کشی غیر قابل تصور وکلای کرام را مورد تقدیر قرار داد وبه اعضای زحمت کش پارلمان آفرین گفت؟!
امه مسئله اینست که آیا بودجه تصویب شده با واقعیت های جامعه مطابقت دارد وآیا توازنی را که هر وکیل وزیر و رییس ورد زبان خود ساخته برآورده نموده است؟
معلوم است وکلای محترم فقط با علم غیب می توانستند در چند ساعت محدود از محتوای بودجه وتعدیلاتی که به آن وارد شده بود آگاه شوند ودر تصویب چنین سند مهمی که سرنوشت سی ملیون باشنده افغانستان به آن وابسته است اقدام نمایند.
در مورد تعدیل قانون انتخابات نیز چیزیکه جامعه ومردم وحتی رهبران به اصطلاح دولت ملی می خواستند با تصمیم پارلمان هیچگونه همخوانی نداشت بهمین لحاظ دولت تصمیم دارد تا کمیسیونی را غرض تعدیل قانون انتخابات و قانون تشکیلات ووظایف کمیسیون انتخابات تشکیل دهد که دراین صورت پارلمان زحمت کش ما مجبور می گردد بار دیگر در این مورد عطف توجه نماید .
مسئله دیگری که دراین روز ها در همه ولایات سروصدا ایجاد نموده تعدیل در قانون شورا های ولایتی است که خواسته اند وظایف این شورا ها را سبکتر سازند و آنان را از زحمت نظارت وبررسی پروژه های ولایتی معاف نمایند . بزرگانی که به عضویت شورا های ولایتی قناعت نموده اندودعوای جانشینی پارلمان را ندارند این تصمیم پارلمان را غیر قابل قبول می دانند وحذف نقش نظارتی شورا های ولایتی را سلب صلاحیت خود تلقی نموده اند ودر بیشتر ولایات دروازه شورا های ولایتی را بسته اند.
اکنون این سوال مطرح است شوراها ی ولایتی که صلاحیت طرح وتصویب قانون ومقررات را ندارند اگر از حق نظارت وبررسی وکار کرد های ادارات ولایتی نیز محروم گردند چه وظیفه یی را انجام دهند تا فلسفه وجودی شان را بتوانند تبارز دهند؟
می گویند این شورا ها مشوره دهنده های خوب به والی وروسای ولایات بوده می توانند. سوال اینجاست که آیا در سیستم های دموکراسی کشور های دیگرنیز نمونه چنین شورا های بی صلاحیت وجود دارد یا خیر وسوال دیگر اینکه اگر مشوره آنان مورد توجه ادارات ولایتی قرار نگیرد چه کاری می توانند انجام دهند ؟ از جانبی در هر ولایت مشاورینی چه رسمی وچه هم غیر رسمی وجود دارند که شب وروز به والی وروسای ولایات مشوره می دهند . تفکیک وظایف بین شورای ولایتی انتخابی ومشاورین انتصابی را کدام مرجع انجام می دهد؟
معلوم نیست بمنظور ایجاد چنین شورای صرفا مشورتی چرا مردم مظلوم افغانستان را پای صندوق های رای می کشانند و ملیون ها دالر مصرف می کنند در حالیکه چنین شورا ها در زمان شاهی از جانب بزرگان ولایت و ریش سفیدان ولسوالی ها تعین وبه مرکز ولایات فرستاده می شد و هیچگونه مصرفی را نیز ایجاب نمی کرد و مردم هم سرگردان نمی شدند.
چنین سوال ها در ذهن ما بی خبران خطور می کند شاید نزد پارلمان نشینان وبزرگان سرزمین خداداد افغانستان قبلا حل شده و جواب های لازم در یافت داشته است که ما بی خبر مانده ایم؟!


5/2/2015
اذیت و آزار زنان در خیابان های شهر کابل ودیگر شهر های بزرگ افغانستان آهسته آهسته به یک معضل ومشکل بزرگ اجتماعی تبدیل شده شکل فرهنگ مسلط را بخود اختیار می نماید. در ریشه یابی این مشکل نظریات گوناگونی از جانب شخصیت ها ی سیاسی حقوقی دینی واجتماعی ارائه می گردد که هرکدام بجای خود درست وقابل دقت است اما از نظر تاریخی دیده می شود که این پدیده پدیده نو ظهوریست که با مهاجرت گسترده و غیر قابل پیشبینی روستا نشینان به شهر ها و تغیر تناسب شهر نشینان اصلی با شهر نشینان تازه رسیده در ارتباط است.
موضوع را عمیق تر اگر بررسی کنیم دیده می شود که شهرنشینان امروزی همچون شهر نشینان گذشته خود را متعلق به کوچه ومحله ندانسته با همسایگان واطرافیان مراوده و رابطه لازمی که سابق وجود داشت ایجاد نمی کنند. در گذشته ها که تعداد شهر نشینان محدود بود باشندگان یک محله همدیگر را همچون عضو خانواده خود می دانستند حیثیت آبرو وعزت کوچه گی ها وهم محله را همچون حیثیت آبرو عزت خود تلقی می کردنذ .کاکه های کابل قدیم بخاطر دفاع از ناموس وحیثیت دختر وزن هم محله از خون خود می گذشتند اما اجازه نمی دادند دختر وزن هم محله اش مورد توهین واهانت قرار گیرد.
ادارات دولتی مخصوصا نیروهای امنیتی دفاع از حیثیت و آبروی زنان ودختران را وظیفه جدی خود تلقی می کرد و بهیچ صورت در برابر آزار واذیت زنان بی تفاوت باقی نمی ماند. مکتب مدرسه مسجد یا بصورت کل جامعه آزار واذیت زن ودختر را عملی زشت ونادرست تلقی می کرد وشخصی که به دختر وزن آزاری شهرت داشت مورد تنفر وبد بینی جامعه قرار می گرفت و از جانب ریش سفیدان و بزرگان محل مورد توصیه وحتی توبیخ قرار می گرفت.
روحیه دفاع از هم محله هم گذر همصنفی وهم مدرسه ومکتب چنان نیرومند بود که بهیچ صورت به آزار واذیت خیابانی جائی باقی نمی گذاشت . من بیاد دارم از صنف نهم به بعد همیشه همصنقی دختر داشته ام. در صنف در مکتب وبعد ها در دانشکاه و پوهنتون هیچگاهی به دختر همصنفی هیچ شاگردی به نظر منفی نمی دید و همچون عضو خانواده موردحرمت واحترام وحمایت شاگردان پسر قرار داشتند اگر احیانا بین دو هم صنفی تمایلی ایجاد می شد فورا از طریق فامیل ها ارتباط تامین می شد و مطابق عرف جامعه وقوانین نافذه پیوند آن ها عملی می گردید.
زمانیکه نهضت نسوان از جانب مرحوم 
محمد داود خان صدراعظم زمان شاهی در سال سیزده سی ونه یا چهل خورشیدی اعلان گردید تا ختم حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان زنان از جایگاه خاصی در جامعه برخوردار بودند و نقش شان در ادارات دولتی ودر جامعه روز تا روز افزایش می یافت.

اما از آغاز حاکمیت به اصطلاح جهادی ها زنان به حاشیه رانده شدند و در ادارات دولتی محدودیت های به کار این قشر بوجود آمد . با حاکمیت طالبان نه تنها زنان از جامعه بکلی رانده شدند بلکه بمنظور رفع مهمترین ومبرمترین ضرورت های خود نیز نمی توانستند بدون محرم شرعی ا زخانه بیرون شوند . دوره سیاه طالبان نمونه حاکمیت قدون وسطائی را مخصوصا در مورد زنان به نمایش گذاشت.
با ایجاد حاکمیت امریکائی جهادی که قدرت به حلقات مافیائی سپرده شد زنان بمنظور تمثیل دموکراسی غربی در ادارات دولتی دانشکاه ها مکاتب ودر جامعه منحیث المجموع راه یافتند . اما این راه یافتن نه بصورت طبیعی ونورمال بلکه بصورت نمایشی عملی گردید. در پارلمان کشور ودر شورا های ولایتی سهمیه ئی برای زنان تعین شد وعده یی در این ارگان ها راه یافتند. در ادارات مخصوصا در موسسات تعلیمی وتحصیلی و در رسانه های جمعی تعداد زنان ودختران چشمگیر شد وبه ایفای تقش خود آغاز نمودند . اما اذیت وآزار بنا به تراکم بیش از حد روستا نشینان در شهر ها و نابودی سنت های خوب شهر نشینی قدیم روز تاروز گسترش یافت که امروز به معضل بزرگ احتماعی تبدیل شده است.

به مسئله دیگری نیز باید توجه مبذول داشت . تبلیغات لجام گسیخته روحانی نمایان وملا امامان و گروپ های تبلیغی مجهول الهویه در قرا وقصبات و حتی در مرکز ولایات وولسوالی ها علیه زنان وفعالیت آنان در جامعه چنان روحیه زن ستیزی را بوجود آورده است که حتی عده یی از جوانان تحصیل کرده ومکتب دیده نیز حاضر نیستند دختران وزنان عضو خانواده شان به کار اجتماعی بپردازد و منحیث انسان کامل الحقوق ومساوی با مرد در جامعه تبارز نماید.
افکار طالبانی که از جانب نیرو های جهادی اساس گذاشته شد وبا ظهور طالب والقاعده و اینک داعش هر روز نیرومند تر می گرددودر نتیجه زن ستیزی زن آزاری واذیت های خیابانی به مشکل حاد اجتماعی تبدیل شده است اگر دولت در رفع و حل آن تدابیر لازم اتخاذ نکند ورسانه های جمعی جامعه مدنی وارگان های حقوق بشر بجلب توجه مردم به حقوق زنان قدم های موثر ی نگذارند این مشکل نه تنها رفع نخواهد شد بلکه روز تا روز دامن گستر خواهد شد وبه یک معضل عظیم همچون مواد مخدر فقر وفساد تبدیل خواهد شد.



6/2/2015
جنایات داعش در روز های اخیر خیلی وحشتناک و فاجعه بار گردیده توجه جهانیان را بخود معطوف داشته است. 
دو نفر ژورنالستان جاپانی به اتهام ژورنالست بودن در هفته گذشته سر بریده شدند . بخاطر نجات این دونفر مبلغ دو صد ملیون دالر امریکائی از دولت جاپان مطالبه شده بود که دولت جاپان بنابر این دلیل که به گروه های تروریست باج نمی پردازد از تادیه پول در خواستی داعش ابا ورزید و داعشیان وحشی و آدم خوار نیز بدون کمترین ترحمی ژور نالستان را سربریدند.
وحشتناکتر ازین حادثه سوختاندن پیلوت اسیر شده اردنی معاذ الکساسیه توسط ترورستان داعش است که انزجار جهانیان را برانگیخت و نفرین ولعنت مردم را کمائی کرد.
فاجعه بار تر و وحشتناکتر ازین ممکن نیست که انسانی را در قفس آهنین جا دهند وبعدا او را به آتش بکشانند. چنین فاجعه جز در تاریخ از جانب کلیسای کاتولیک در قرون وسطی ودر کوره های آدم سوزی هتلر در جای دیگری دیده وشنیده نشده است. اما داعشی ها این نمایندگان دولت اسلامی عراق وشام به چنین فاجعه دست یازیدند وهیچگونه شرم وآزرم در پیشانی عاملین این فاجعه دیده نمی شود.
هموطنان ما یقین داشته باشند که اگر جلو ایجاد گسترش و انکشاف گروه تروریستی داعش در افغانستان گرفته نشود فجایع بمراتب وحشتناکتر و هولناکتر از سوختاندن پیلوت بی گناه اردنی را در کشور خود شاهد خواهیم بود. زیرا برادران تنی داعش یعنی القاعده و طالب چنین وحشت را فبلا تجربه کرده اند وبا نسل کشی خواسته اند صدای مخالفین خود را خاموس سازند.
متاسفانه در افغانستان نسبت بی سوادی اکثریت مردم نفوذ عمیق عقاید خرافاتی از نام دین وتسلط عنعنات منفی ونابحا همچون انتقام گیری زمینه مناسبی برای نفوذ وگسترش سازمان های افراطی همچون داعش را بیشتر مساعد ساخته است.
سیاست مبهم فرصت طلبانه وحتی تسلیم طلبانه دولت در برابر افراطیون نیز ساحه نفوذ داعش را عملا ممکن نموده است.
مسئله مهم دیگری که زمینه تقویت و گسترش داعش ودیگر گروپ های افراطی را مساعد می نماید اقدام دولت پاکستان است که به بهانه سرکوب طالبان پاکستانی در سرحدات شرقی وجنوبی کشور طالبان پاکستانی را در داخل افغانستان می فرستند . همین اکنون در حدود دو صد هزار پاکستانی در ولایات شرقی وجنوبی افغانستان گویا پناهنده شده اند. این پناهندگان با اسلحه مختلف از جمله ماشیندار ها مجهز هستندو هر زمانیکه خواسته باشند می توانندبه اقدامات مسلحانه مبادرت ورزند.
در حیرتم از تحلیل وابراز نظر عده یی از روشنفکران گویا کار شناس نظامی وسیاسی که ا زطریق تلویزیون ها در مورد مفیدیت افراطیون در کشور داد سخن می دهند و می گویند که گویا موجودیت داعش در افغانستان دولت افغانستان را قادر می سازد تا ازین نیرو ها مطابق پلان واهداف سرمایداری جهانی در آسیای میانه استفاده نماید و افغانستان همچون پاکستان که در دهه هشتاد ونود عیسوی از مجاهدین استفاده ابزاری می نمود واز طریق این نیرو ها نفوذ خود را در کشور ما گسترش می بخشید وبعدا هم با ایجاد طالبان افغانستان را به حیاط خلوت و عمق اسرتیژیک خود تبدیل نمود دولت افغانستان چنین نقشی را متواند ایفا نماید .
این کارشناسان باید درک کنند که دولت پاکستان ونظامیان آن کشور باتسلط عام وتام بر مجاهدین وبعدا بر طالبان اداره این گروه ها ر ا مکمل به اختیار داشتند وپلان عملیات آنها را طرح وتطبیق می نمودند. دولت افغانستان که متشکل از از گروپ های ناهمگون است با قوای مسلح تجهیز ناشده چگونه خواهد توانست گروه افراطی همچون داعش را در ماورای سرحدات کنترول واداره نماید.
بالفرض کامیابی در این پروسه آیا چنین حرکت که نتایج تلخ آنرا مردم ما با گوشت وپوست خود احساس و لمس نموده اند در برابر همسایگانی که هیچگونه نظر سوئ به کشور ما ندارند وهمیشه مخصوصا در سالهای حساس پراگندگی و قدرت های ملوک الطوایفی کوچکترین حرکت علیه تمامیت ارضی کشور ما نداشته اند لازم مفید وانسانی است؟
یقینا که چنین ابراز نظر یا از سبکسری ناشی می شود ویا هم دست استمارگران بیگانه در آن جدا دخیل است . در غیر آن یک افغان واقع بین ویک روشنفکر آنهم کارشناس نمی تواند عیر مسئولانه گسترش نفوذ گروه های افراطی همچون داعش را به نفع افغانستان بداند وفکر نماید که این نیروی وحشی بدون مزاحمت به مردم افغانستان اهداف اسراتیژیک غرب مخصوصا ایالات متحده امریکا را در آسیای میانه عملی نماید.
بایست ذهنیت مردم را علیه این پدیده شوم ونفرت انگیز هر چه بیشتر روشن نموده نفوذ وگسترش داعش وامثال داعش را در نطفه خفه نمود. در غیر آن عواقب وخیم وخطر ناک نفوذ افراطیون بدوش سیاسیون مسوول وکار شناسان مغرض خواهد بودو مردم مظلوم ما باز هم متحمل وحشیگری هاومظالم مضاعف افراطیون خواهند بود

 

 


بالا
 
بازگشت