ابراهیم ورسجی
خطرکدام یک برای افغانستان جدی است؛ناتوانی حکومت یا تروریسم؟
ابراهیم ورسجی
22-12-1393
ازیک ماه بدین سو،دررسانه های ملی،منطقه ی وجهانی ازخطرتازه ی بنام داعش برای افغانستان بسیارسخن گفته می شود.ازاین رو،دراین نوشته، عزم براین است که ریزبینانه بررسی شود که افغانستان ازدرون زیاد مورد تهدید است یا ازبیرون . منظورم ازتهدید درونی،تهدید ناشی از ناتوانی های حکومت کابل وازتهدید بیرونی، تهدید روبه افزایش تروریسم، چه زیرنام طالبان وچه زیرنام تازه قد برافراشته ی داعش یا دولت نام نهاد اسلامی عراق وشام می باشد.باتوجه به بزرگ ساختن خطرداعش دررسانه ها وتروریسم طالبانی جاری درافغانستان که دومی اش جمع ناتوانی وفساد پیشگی حکومت کرزی،باعث شد که هم دولت سازی صورت نگیرد وهم سیاست افغانی امریکابی نتیجه یاکم دستاورد شود،لازم دانستم این بحث را پیش کش نمایم که ازدوخطرجاری درافغانستان،یعنی ناتوانی وفساد درونی حکومت کابل وتروریسم طالبانی که تازه داعش هم می خواهد وارد این بازارمکاره شود،کدام یک جدی تر می باشد؟
اگرچه، درزمینه، ممکن است نظریه وها وبرداشت های گونه گون ارائه شود؛اما نویسنده به این با ورمی باشد که تهدید جدی برای افغانستان نه تروریسم، بلکه نابکاری وفساد گسترده ی درون حکومتی باقی ازدوره ی زمام داری فساد- تفرقه گسترکرزی می باشد که هم فرایند دولت سازی هم سیاست افغانی غرب را درافغانستان ورشکست ساخت هم کمک به بازگشت تروریسم کرد وهم میراث سیاهی رابرای رئیس جمهورورئیس اجرائیه ودرمجموع برای مردم کشورما گذاشت که برای سال ها باید با آن دست وپنجه نرم نمایند.اکنون که، به نابکاری وفساد درون دستگاه دولت به حیث خطرجدی ترازخطر تروریسم طالبانی- داعشی انگشت گذاشته شد،خوب ترمی توان به کالبد شکافی بحران،تروریسم ودیگر تهدید های که افغانستان را درتنگنا گذاشته ومی گذارند،پرداخت.
باتوجه به فوریت دادن به خطر برخاسته ازناتوانی وفساد دستگاه دولت باقی مانده ازدوره ی کرزی، ودرگام دوم گذاشتن خطرتروریسم برای افغانستان،به صراحت می توان گفت که بسیار برجسته باید ها ونباید ها پیشروی سیاست کاران افغانستان خود نمائی می کنند.دررابطه به ناتوانی وفساد دولت به حیث خطرجدی ترازخطر تروریسم،مسئله ی امید وارکننده این است که رئیس جمهورسخن های گفته ومی گوید که دال برنابکاری حکومت وراه اندازی اصلاحات درآن می باشد.دراین راستا،سخن دلگرم کننده این است که دوروزقبل، اززبان وزیرداخله دررسانه ها خواندم که گفته است:"باند بازی ها وتوظیف کردن های بی مورد زورمندان دروزارت داخله، بیشترازتروریسم خطرزامی باشد." دراین راستا،وقتیکه،پیش ازابرازنظروزیرداخله، تاکید رئیس جمهوربه اصلاحات آن هم ازوزارت خارجه راشنفتم وروشن شد که عده ی ازدیپلمات ها را ازبیرون به داخل کشورخواسته وفهرستی ازنابکاران واسطه دار که دربیرون دیپلمات مقررشده اند رانیز مرورکردم؛واقعن،برایم ترسناک بود.ترسناک ازاین نگاه که، چگونه وزیران،معینان،رئیسان،والیان ودیگرزورمداران با بهره برداری ازمقام وموقف شان خویشاوندان نادان خود را دربیرون به حیث دیپلمات توظیف کرده آبروی افغانستان رادرجهان ریختانده اند.
بطورنمونه،چند باری گذارم درآتوا،پایتخت کانادا،به سفارت خود مان افتاد وبسیار برجسته دیدم که عده ی افرادی که درداخل نباید مامورمقررشوند دیپلمات مقررشده اند.جالب این است که، یکی ازهمان دیپلمات های نادان که پس ازدوره ی کاری اش پناهنده شده است؛ درسفارت کویت، درپپایتخت کاناداد، پاک کاری وزباله جمع می کند وسفیر کویت هم می داند که زباله جمع کنش قبلن دیپلمات افغانستان بوده است! ازجانب دیگر،وقتیکه،فهرست دیپلمات های جمع بندی شده برای برکناری ازمقام های درونی وبیرونی وزارت خارجه را دیدم،همان دیپلمات افغانِ اکنون زباله کش درسفارت کویت بیادم آمد وآه کشیدم که کرزی ومعاونان ودسته های نادان همکارشان چه بلای را برسرافغانستان فرود آورده اند؟
درواقع،کرزی ،معاونان وتیم های کاری شان نه تنها سفارت های افغانستان را به جاهل خانه مبدل کرده اند بلکه هم نهاد اداری کشوررا نابود وهم ستون پنجم برای پاکستان ساخته اند تا با بهره برداری ازآن خوب تربرنامه های طالبانی وتروریستی خود را درکشورما به پیش براند.دراین زمینه، ژنرال دوستم،معاون رئیس جمهور دوماه قبل گفته بود که:"اگر ازدرون دولت برای تروریستان کمک نشود،این گونه تروروخراب کاری کرده نمی توانند." درحقیقت،سخن آقای دوستم نشان می دهد که برنامه ی تروریستی پاکستان علیه افغانستان به کمک ستون پنجمش درداخل دستگاه دولت درکابل وولایت ها به پیش می رود.
باتوجه به اینکه، برنامه ی تروریستی پاکستان علیه افغانستان بدون کمک ستون پنجمش درداخل دولت به پیش نمی رود؛پس،هم خطر نابکاری دولت بیشتراز خطر تروریسم جلوه گرمی شود وهم دولت سازی همراه با اصلاحات می تواند تروریسم رامهارودست پاکستانِ دوگانه بازرا ازدست اندازی درامورافغانستان کوتاه کند.دررابطه به دوگانه بازی کردن پاکستان درافغانستان،تنهابه این صل بسنده می کنم که علیه طالبان خودش می جنگد ودرعین زمان می کوشد طالبان افغان ودرواقع شاخه ی طالبان پاکستانی را زیرنام گفت گوهای صلح شریک قدرت درکابل نماید.دراین رابطه،هفته ی گذشته، درمجله ی"ایکانومیکس" / اقتصاد،چاپ لندن،یک تحلیل بسیارجالب همراه بایک تصویر پخش شده بود که درصفحه ی فسبک بنده قابل دید می باشد. هم تحلیل راخواندم وهم تصویرکارتون گونه را دیدم.درتصویر،دیده می شود که یک ژنرال گردن کلفت درپوشش نظامی یک موترریکشاگونه رامی راند ودرپیش پایش سه طالب دیده می شوند که پیش رویشان نوازشریف جای دارد وپیشتراز نوازشریف،یک کبوتر با لای خط آهن پیوسته به ریکشانشسته یک شاخه یابرگ زیتون رادرمنقارخود گرفته به سوی محمد اشرف غنی،رئیس جمهورافغانستان، نزدیک می شود تاپیش کش نماید...ازهمه خنده آوراینکه،زیردستان همان ژنرال،نظربه گزارش نشرشده درسایت روزنامه ی انگلیسی زبان دان / بامداد،درروزجمعه 13مارس،دونماینده ی طالبان ازگروه های حقانی وملاعمررابه اسلام آباد احضاروبرایشان گفته است که اختلافات تان را پایان داده وارد مذاکره با دولت افغانستان شوید! اگرچه درگزارش آمده است که خود شان برای مفاهمه آمده بودند،اماگفته نشده است که ازکجا آمده بودند؟(1)
واقعن،ازدیدن نقش ژنرال پاکستانی درکارتون،هنرنمائی کارتونیست انگلیسی ، بی اختیاری طالبان ونخست وزیرپاکستان درمقاله ی هفته نامه ی اکانومیست ودرادامه ی آن احضارنماینده های دوگروه طالبان به اسلام آباد وتفهیم آن ها که اختلافات خود را کنارگذاشته وارد مذاکره با کابل شوند،تکان خوردم.ازاین رو،به صراحت می گویم که رئیس جمهورورئیس اجرائیه ی دولت افغانستان باید متوجه خطراصلی شوند که نابکاری وفساد گسترده به شمول ستون پنجم پاکستان درداخل دستگاه دولتی کشورما می باشد نه خطرتروریسم وفریب کاری های نظامی های پاکستانی که فساد وتروریسم را به کشورما صا درکردند وامتیازسیاسی هم می خواهند ونمایش هم می دهند که کمک به بازگشت صلح می کنند.خوب است که همان تروریسم اکنون دست وپای کشورخود شان راهم بسته است.باتوجه به اینکه، تروروفساد صادراتی پاکستان این روزها دامنگیر خودش هم شده است،به نفع سیاست کاران افغانستان است که دولت سازی واصلاحات ازطریق توظیف افراد کارفهم وصادق درارگان های دولتی را درسر همه مسایل قرارداده درگام دوم خطر تروریسم وگفت وگوبا طالبان ازطریق پاکستان را درنظربگیرند.
دراین راستا،نویسنده به این باورمی باشد که سیاست گران ،فرهنگیان،خبرنگاران وروشنفکران افغانستان بهتراست این جرئت را به خود بدهند یا درخود ایجاد نمایند که توان وناتوانی خود وتوان وناتوانی دشمن یا رقیب را هوشمندانه بررسی ودرروشنائی آن برنامه ریزی وسیاست نمایند.روشن است.وقتیکه ما توان وناتوانی خود وتوان وناتوانی رقیب یا دشمن را بی طرفانه ارزیابی کنیم،آنگاه می توانیم هم سیاست موفقانه وهم ازمنافع ملی خود مردانه واردفاع نمائیم.ازنگاه نویسنده،درشرایط کنونی،بزرگترین ناتوانی افغانستان نابکاری وفساد گسترده دردستگاه دولت وحضور ستون پنجم پاکستان درآن می باشد که با کمک به تروریستان ازدرون دولت تباه کاری می کند.ازاین رو،تنها اصلاح وکارآمد ساختن حکومت افغانستان است که پاکستان را وا دارمی کند که ابزارتروریستی اش یعنی طالبان را به مدنی شدن یا تن دادن به خواست دولت ومردم افغانستان مجبور کند؛ نه تکرارچانه زنی ها ومذاکرات وقت کشانه ی که در13سال گذشته، بی نتیجه بودن خود را به نمایش گذاشتند.
ازاین رو،باید درگام نخست به اصلاح وکارآمد ساختن دولت ودرگام دوم به به سراغ گفت وگوهای صلح مورد نظرپاکستان باطالبان شتافت.اکنون که، اصلاحات دردولت وکارآمد ساختن آن درردیف نخست جای گرفته است؛پرسش بنیادی این است که، چگونه می توان دولت کنونی را اصلاح وکارآمد ساخت؟ روشن است.برای اصلاح وکارآمد ساختن دولت فساد زده ی افغانستان،باید کارهای زیرانجام داده شوند:نخست،سیاست کادری دقیق تهیه وبکارانداخته شود.درسیاست کادری هم معلوم است که برای کاریاوظیفه نفرپیدا کرده می شود نه اینکه برای نفرکارپیدا کرده شود.بخش دوم،کاری بود که کرزی ومعاونان ودارودسته شان کردند که درنتیجه ی آن هم کمک های بی شمارجامعه ی جهانی ومنابع درونی و13 سال وقت را تلف کردند وهم به بازگشت تروریسم کمک نمودند.دوم،درجریان پیاده کردن سیاست کادری،باید ستون پنجم پاکستان را که کرزی برای فربه کردن تروریسم دردرون دستگاه دولت ساخته است برهم زده برتروریسم ضربه ی کاری زده شود.
درواقع،با پیاده کردن سیاست کادری وبرهم زدن ستون پنجم پاکستان است که، دولت ازناحیه ی درون آرام می شود.وقتیکه با پیاده کردن سیاست کادری دولت سازوضامن منافع ملی، ستون پنجم دشمن برهم خورد،نه حملات دوستانه علیه پولیس وسربازان صورت می گیرد ونه مسافران افغان که ازایران به وطن شان برمی گردند درزابل وجاهای دیگری درلباس پولیس اسیرگرفته می شوند.پس،به یقین می توان گفت که با پیاده کردن سیاست سنجیده ی کادری،گام متین واستواردرجهت تامین امنیت برداشته می شود.اینکه شد برهم زدن ستون پنجم درنتیجه ی پیاده کردن سیاست کادریی منافع ملی محور.پس،ازاین است که سیاست کادری پای تخصص ولیاقت را درگمارش مهره های درشت وریزدولتی پیش کش می کند.بزبان دیگر،سیاست کادری معنای جزسپردن کارها به اهل شان ندارد.سیاستی که بی توجهی به آن عامل عمده ی پس ماندگی و سیاه روزی کنونی افغان ها می باشد.
روشن است.تاکید نویسنده بر تهیه وتطبیق سیاست کادری هرگزبه این معنانیست که برخی واقعیت های موجود درجامعه ی افغانستان نا دیده گرفته شود.مثلن،انکارنقش متنفذین محلی ای غیرسیاسی چه جهادی وچه غیرجهادی که دنبال بهبود وضع امنیتی،اجتماعی،اقتصادی وفرهنگی مردم می باشند تاباند ودسته بازی های که ازدوره ی برخورد های سرخ وسبزدرجامعه ی سیاه بخت مابه میراث مانده است.دراین رابطه،مسئله ی مهم این است که، درجریان تطبیق سیاست کادری درولایت ها وولسوالی ها ، چنان افرادی بدرستی شناسائی شوند تاهرفریب کاری به بهانه های گونه گون خود رانماینده ی مردم جا نزند.درضمن،قابل یاد آوری می باشد که شناسائی وجلب همکاریی متنفذین محلی غیرباندی دربرگزاری انتخابات شفاف هم که بخشی عمده ی برنامه ی اصلاحی وکارآمد سازی دولت می باشد،مفید تمام می شود.
پیش یا بعد ازشناسائی افراد موثرمحلی درجریان اداره سازی ازعلاقه داری ها تابالا،مسئله ی بسیارمهم گزینش مهره ها درسطح وزارت خانه ها،ولایت ها،ریاست ها وولسوالی ها می باشد.آشکاراست.درحکومت 13 ساله ی کرزی،بخاطرنبود سیاست کادری،کسانی بالاکشیده شدند که نتوانستند به ولایت های جای تولد خود بروند.مثلن،به ولایت های دوردست افغانستان نمی روم وتنها به ولایت وردک دردروازه ی جنوب غربی کابل بسنده می کنم.درحکومت نابکارکرزی،رئیس دفترکرزی،وزیردفاع،وزیرمعارف ورئیس امنیت ملی ازوردک بودند ونتوانستند به ولایت خود بروند.ازاین رو،دربخش پشتون نشین ولایت یاد شده، طالبان حکومت می کنند.به این معناکه،ناتوانی وردکی های حکومتی باعث ایجاد خالیگاهی شد که آن را طالبان پرکردند.برخلاف،دربخش هزاره نشین آن ولایت، طالبان موفق به تامین سلطه ی خود نشدند که مسئله ی زبانی نه فعالیت سیاست کاران این قوم بیشترنقش بازی کرد.
برای اینکه، تجربه ی تلخ وردک دردولت وحدت ملی تکرارنشود.پیشنهاد من برای رئیس جمهورورئیس اجرائیه، این است که، هم کارفهمی افراد وهم رابطه شان با مردم محل تولد شان وجرئت وتوان شان برای رفتن بدرون توده ها را دروقت توظیف شان درنظربگیرند.دراین صورت،سیاست کادری جمع پایگاه مردمی وزیران،رئیسان ،والیان وولسوالان، کمک می کند که حاکمیت ملی درسراسر خاک افغانستان تحقق وتمثیل شود.روشن است. وقتیکه حاکمیت دولت بر خاک تامین شود،کشورهای همسایه بویژه پاکستان درک می کند که افغانستان درجهت خود گردانی متحول شده است.ازاین رو،نه تنها تمایل به مذاکره میان کابل وطالبان نشان نمی دهد بلکه دروازه ی مرکزهای تولید وصادرکردن کالای تروریستی خود به قلمرو افغانستان را بسته می نماید.
بهرحال،هرسیاستی که پاکستان درباره ی مذاکره میان طالبان و دولت افغانستان روی دست می گیرد،لازم است که رهبران سیاسی کشورما باهوشمندی با آن برخورد نمایند تا دردام بازی دوگانه ی آن نه افتند.بهرصورت،درکنارتاکید به برخورد هوشمندانه ی سیاست مداران افغانستان با فریب کاری های پاکستان،نویسنده می خواهد توجه کابل واسلام آباد را بدومسئله ی زیرکه برای امروزوفردای هردوکشورمفید می باشد، جلب نماید:نخست،طالبان تروریست چه افغان وچه پاکستانی،دارودسته ی می باشند که باید مدنی ساخته شوند نه بازی گرعرصه ی سیاسی .دوم،تروریست نگهداشتن طالبان درکوتاه مدت ودرازمدت بیشترازافغانستان بزیان پاکستان می باشد.منظورم ازکوتاه مدت،وضع کنونی پاکستان می باشد که خیلی بد ترازافغانستان جنگ زده رقم خورده است.بطورنمونه،شهرکراچی،بزرگترین شهرپاکستان به بزرگترین مرکزتروروجنایت درمنطقه تبدیل شده است.شهریکه ازنظر پیوستگی بدریای عرب وبحرهند،مرکزاقتصاد وتجارت پاکستان بود واکنون هردکانداری درآن مجبوراست که چند محافظ داشته باشد تادکانش غارت نشود.افزون برگسترش غارت گری وتروریسم درکراچی ودیگربزرگ - متوسط شهرهای پاکستان،جنگ مسلحانه ی بلوچ ها برای خود گردانی دربلوچستان،تروریسم درکمربند قبایلی وبحران های انرژی واقتصادی دراین کشور،ایجاب می کند که نظامی های پاکستانی سرعقل آمده بجای صادرکردن تروریسم به افغانستان دست برادری به سوی این کشوردرازنمایند.
دراین صورت،آغوش افغان هابرروی شان بازوتجارت درمنطقه رشد وتروریسم محو وطالبان دردوسوی مرزدیورند یامدنی ، یا روانه ی زندان ویا قبرستان تاریخ خواهند شد.درغیراین صورت،نظامی های پاکستانی توجه نمایند که امریکا واروپا درافغانستان برای مبارزه علیه تروریسم می مانند.ودرسطح منطقه،چین،هند،روسیه،ایران وکشورهای آسیای مرکزی که همه تروریسمی زاده ی پاکستان را تهدید برای امنیت خود می دانند،درکنارافغانستان ایستاد می شوند.مسئله ی که اکنون درگفتارورفتارکشورهای نامبرده برملابه نظرمی رسد.اگرپاکستان حساسیت مسئله رادرک نکرده طالبان رابه نام داعش بازسازی نماید؛همان گونه که، طالبان شریعت مدار اولیه را دربرهه ی دوم تروریست ساخت.دراین صورت،باید متوجه دوپیامد زیرباشد:نخست،عربستان که منبع مالی برنامه ی طالبانی- تروریستی پاکستان بود؛با افتادن سه پایتخت عربی، یعنی بغداد،دمشق وصنعا،بدامن شیعه های طرفدارایران،چنان درمخمصه افتاده است که دیگرنمی تواند نیازهای مالی برنامه ی تروریست پروریی نظامی های پاکستانی را تامین نماید.دوم،درصورت،تبدیل کردن طالبان ویابخش های ازآن هابه داعش،نظامی های پاکستانی توجه نمایند که داعش چنان درجهان اسلام وجهان غرب وشرق منفورشده است که بازی باورق آن جزخود کشی سیاسی چیزی دیگری نخواهد بود.
بطورنمونه،" روزجمعه 13مارس،یک گزارش تحلیلی درباره ی توحش داعش درمنطقه ی زیرکنترولش درروزنامه ی نیویارک تایمزبه نشررسیده بود که خواندن آن هرانسانی را تکان می دهد.وگزارش هم درگفت وگوبا شخصی بنام ابوخدیجه ازدرون گروه داعش فراهم شده است .براساس گفته های ابوخدیجه که شاید نام اصلی خود را برای زنده ماندش نه گفته باشد،بخاطرتوحش داعش وآدم کشی های ترسناکش، هم درصف های آن اختلاف بروزکرده وهم بسیاری اعضایش راه می پالند که ازچنگال این هیولا خود رانجات دهند." (2) ازجانب دیگر،درعرصه ی سیاست های جهانی وخاورمیانه هم،همین که ایران وامریکا درسرکوب این نیروی وحشی باهم نزدیک شده اند وحکومت های عرب هم نسبت به دست اندازی های تهران درجنگ علیه داعش کمترعصبانیت نشان می دهند،بیانگراین است که، دشمنان دیروزرا داعش جنایت پیشه درکنارهم نشانده است.ازهمه مهم تر اینکه،بارک اوباما،رئیس جمهورامریکاهم ازکنگره خواسته است که اجازه رسمی جنگ علیه داعش رابدهد.روشن است.اگرچنان اجازه ی برای کاخ سفید داده شود،سربازان امریکائی مانند دوره ی جنگ درجهت براندازیی حکومت صدام حسین درسال 2003،وارد منطقه می شوند.درواقع،تفاهم ایران وامریکاعلیه داعش ودرخواست رئیس جمهورامریکا، ازکنگره برای اجازه ی جنگ علیه داعش،نشان می دهد که این گروه وحشی ودیگروحشیان ازالقاعده گرفته تاطالبان وبوکوحرام،همه یک وظیفه داشتند وآن اینکه دین ودنیای مسلمان ها را خراب نمایند وموفقانه خراب کردند.ازاین رو،دیگربه نفع پاکستان هم نیست که ازطالبان،القاعده وداعش به حیث ابزارعلیه افغانستان بهره برداری نماید.بهرحال،اگرپاکستان بازهم طالبان وداعش بازی کند که هنرهم درزمینه دارد،برای رهبران افغانستان لازم است که درگام نخست دولت را اصلاح وکارآمد نمایند ودرگام دوم به سراغ مصالحه باطالبان با میانجیگری پاکستان بروند.تاکید نویسنده به اصلاح وکارآمد ساختن دولت درگام نخست و اقدام به مذاکرات صلح باطالبان به میانجیگریی پاکستان درگام دوم؛ ازاین برداشت مایه می گیرد که، خطربزرگ برای افغانستان ناکارآمد وفاسد بودن حکومت می باشد ودرگام دوم است که خطرتروریسم طالبانی وداعشی جای می گیرد.به سخن دیگر،اگردولت اصلاح وکارآمد ساخته شود،بدون شک،پاکستان ازبازی دوگانه دست برداشته صادقانه به کمک افغانستان می شتابد.دراین صورت،چه بامصالحه وچه بدون مصالحه،اکثر اعضای طالبان فرسوده شده ازتروریسم دست می کشند.درغیراین صورت،بحران وتروریسم ادامه خواهد یافت.
پانویس ها:
1-www.economist.com/news/asia/21645837-chances-are-growing-afghan-taliban-will-be-brought-negotiating-table-hof
www.dawn.com/news/116931/end-rifts-or-talks-won’t-take-off-pakistan-tells-afghan-taliban.
2-www.nytimes.com/2015/03/14/world/middleeast/isis-still-on-the-attack-despite-internal-strife-and-heavy-loses.html?h
Isis still on the attack,despite internal strife and heavy loses,by Helene cooper,Anne Barnard and Eric schmitt,March 13-2015