احمد سعیدی

 

بحران اقتدار کنونی، به سخنی بحران نبود اپوزسیون آلترناتیف است

نقطه عطفی که در زندگی سیاسی کشور ما در سال 2002 آغاز گردید، اگر از یک سو دستآورد های انکار ناپذیری داشت اما از جانب دیگر سرشار است از فرصت های از دست رفته که محصول بلافصل سیاست های ورشکسته و بی هدف زمامداران کشور ما و نخبگان قدرت می باشد.

سیزده سال تلاش و زحمت مردم افغانستان که در حمایت و همیاری جامعه جهانی برای ایجاد یک افغانستان با ثبات، دارای امنیت و حد اقل های دموکراسی صورت گرفت، امروز در آستانه یک ورشکستگی خفت آور قرار گرفته است. عدم کارآیی نهاد های دولتی ما و نهادینه نشدن دموکراتیک آن ها، همراه با ضعف فرهنگ دموکراتیک موجب شدند تا فاجعه انتخابات1393 به وقوع بپیوندد. انتخابات به نمایشی از تقلب مسخ شد. مردم آسیب دیده از جنگ ها و ویرانی ها، نگران شدند که نکند یک بار دیگر نخبگان قدرت، کشور ما را به سوی یک جنگ خانمان برانداز  بکشانند و موجب شوند تا بخش های از کشور بدست طالبان و پاکستان سقوط کند و دستآورد های سال های اخیر نیز نابود شوند .

نخبگان قدرت کشور ما مغایر با موازین قانون اساسی کشور، همانگونه که کمیسیون انتخابات نیز تأیید کرد، به دلیل تقلب سیستماتیک، بدون اینکه کسی برنده انتخابات شود، دست به تشکیل "حکومت وحدت ملی" زدند. مردم افغانستان هم به امید این که این افراد بتواند راهی به سوی ایجاد یک حکومت کارا و قانونمدار بردارند و برنامه های بزرگی مانند تحقق صلح، اصلاحات قانونی، گسترش قانونمداری و قانونمندی، تحقق برنامه های رفاهی و انکشافی را به واقعیت تبدیل کند، با بی میلی ایجاد این حکومت را پذیرفتند. واقعیت این است که تشکیل "حکومت وحدت ملی" با شور و شوق از جانب مردم استقبال نگردید. مردم اندوهگین و از سر ناچاری به آن تن دادند. همان گونه که بازیگران این حکومت نیز چنین کردند و زیر فشار خارجیان و با معماری آن ها خواستند تا از یک انتخابات پر از تقلب و جعل نظامند، مولودی را برون کنند و بر اریکه قدرت تکیه دهند. اما این حکومت در 100 روز اخیر نشان داد که حتا توانایی تقسیم قدرت بدست آمده را نیز ندارد. در اوضاعی که مردم از فقر و بیکاری و جنگ رنج می برند حکومت افغانستان در اجرای  آنچه که به مردم وعده داده بود، موفق نگردید. به همین دلیل هم، فعالیت های رأس این حکومت تقلیل یافته است به حرکات بی معنی پوپولیستی که هرگز متناسب با چالش های بزرگ ملی ما نیست. مردم افغانستان با حیرانی بی مانندی به آنچه که در کشور می گذرد، می نگرند و بیش از هر زمانی نگرانند. دلیل حیرانی و نگرانی مردم ما تنها از ناتوانی و ورشکستگی سیاسی حکومتداران ما ناشی نمی شود، بلکه افزون بر آن به این دلیل مردم حیران و نگران اند که بدیل و جانشینی را برای این حکومت نمی بینند. بدیلی که از جنس سیاسی دیگری باشد.

حکومت مردم و حکومت قانونمدار در هیچ جای جهان بدون رقابت برنامه ها و دادن فرصت به مردم تا بتوانند میان آرا و افکار گوناگون نیرو های سیاسی انتخاب کنند، معنی و مفهوم نداشته است. هرگاه یک برنامه سیاسی در اوضاع معینی موثر نباشد و نتواند به نیاز مردم از طریق حکومت داری مسؤول پاسخ بگوید، مردم باید بتوانند بدیل و جانشین آن را برگزینند. و این بدیل و یا بدیل ها بدون شک که اپوزیسیون و یا "مخالف سیاسی"  حکومتداران می باشد.  "مخالف سیاسی" بر خلاف تصور برخی ها، عبارت است از جنبش سیاسی دارای برنامه در مخالفت با برنامه های سیاسی گروه های حاکم برای بهتر انجام دادن امور حکومت داری و خدمت به مردم.

"مخالفت سیاسی" وقتی معنی و مفهوم موثر پیدا می کند که بگونه مخالفت سازماندهی شده و صلح آمیز  مردم تبارز یابد. این مخالفت سازماندهی شده به آرزو های سیاسی مردم زمینه مادی تحقق را از طریق کسب قدرت به شیوه های دموکراتیک، رقابتی و مشارکتی، فراهم می سازد.  در هرجایی که چنین آلترناتیف های وجود نداشته باشند، بگونه اجتناب ناپذیری نظام حکومتداری به یک نظام قدرت گرا و قانون گریز تقلیل می یابد. نظام سیاسی به فساد گسترده مبتلا می شود و نهاد ها کارایی شان و مردم اعتماد شان را به سیاست و دموکراسی از دست می دهند. مشکل سیاسی اساسی در کشور ما این است که بازیگران سیاسی کنونی، سیاست را به یک تلاش بی معنی برای تقسیم مقام های قدرت به منظور تداوم و تحکیم روابط زورمدار چند دهه گذشته تلقی می کنند. در حالی که افغانستان به یک بدیل وفادار به قانون، اصلاح طلب و باورمند به دموکراسی نیاز دارد. نبود الترناتیف سیاسی و اپوزسیون قدرتمند در افغانستان موجب شده است تا مردم ما همه روزه آزموده ها را بیازمایند و جامعه از دایره اهریمنی خشونت، فقر، بی ثباتی و انشقاق های قومی برون نیاید.

من بر این باورم که طیف های وسیعی از مردم افغانستان، از اقشار گوناگون، شهری و روستایی در آرزوی داشتن یک جنبش سیاسی بدیل می باشند؛ جنبشی که بتواند با طرح های آلترناتیف عبور جامعه از این بحران سیاسی را رهبری کرده و به مثابه نیروی اپوزسیون مشروع بتواند به جنگ، خونریزی، قانون شکنی و شیفتگی به قدرت و ثروت اندوزی غارتگرانه پایان دهد. با صدا های پراکنده و نا متشکل نمی توان به قانون شکنی گسترده و بی برنامه گی سیاسی پایان داد و مردم را برای تغییر بسیج کرد.

به همین دلیل از مدتی بدینسو، جمعی از شخصیت ها و افراد وطندوست و جانبدار دموکراسی و اصلاحات در تلاش ایجاد یک جنبش فراگیر سیاسی شدند و در این راستا رایزنی های در سراسر کشور آغاز شده است. ما باید با گسترده ساختن گفتمان سیاسی برای ایجاد یک جنبش بدیل متحد شویم. صرف با ایجاد یک جنبش نیرومند افغانستان شمول و بدیل است که می توان هم از لحاظ برنامه و هم با حضور متشکل گسترده از گسترش این بحران جلوگیری کرد و به بی پروایی صاحبان قدرت پاسخی در خور ارایه داشت. از همه وطندوستان و آنانی که به امروز و فردای این سرزمین مسئولانه می اندیشند دعوت می کنم تا با مشارکت در این گفتمان، این موج تازه را برای ایجاد  یک نیروی متشکل سیاسی برای نجات کشور و گرفتن مسؤولیت سیاسی یاری کنند.

افغانستان خانه و سرزمین همه ماست. دموکراسی ایجاب تشکل های با برنامه و مبارز را می کند. از همه عاشقان افغانستان دعوت می کنم تا به این ابتکار بپیوندند تا بتوانیم به اقتدار اجتناب های داومدار از خدمت به مردم و قانون گریز پاسخی قانونمدار و اصلاح طلب ارایه کنیم.

 

 

 


بالا
 
بازگشت