الحاج عبدلواحد سیدی
تحولات پس از یازده سپتمبریا هجوم قوای امریکائی در افغانسستان
و ایجاد یک دولت تحت الحمایه و مزدور در افغانستان
تحولات سال های گذشته در سطح جهانی و حصول تفاهم جامعهء جهانی دربارهء بازنگری مسأله افغانستان و پدید آمدن زمینه های مساعد داخلی پس از حادثهء 11 سپتامبر، منجر به توافقات بن گردید که ظاهراًفرصتی مساعدی بود برای تشکیل یک دولت خدمتگذار بمردم که برخی از چهره های شامل و قدرت گرفته از آن نشست ، و جامعه جهانی، برای حل بحران افغانستان و باز سازی آن وارد میدان گردیدند .
مردم افغانستان توقع داشتند با استفاده از این فرصت نواقص و خرابی های فراوانی که در جنگهای دوران جهاد و بعداً حکومت طالبان سراسر کشوررا به خرابه زار تبدیل کرده بود فرصتی میسر گردد تا اینهمه مشکلات ، خرابی ها و نا بسامانی های سیاسی ، اجتماعی و حالت بحران امنیتی با ایجاد ادارهء موقت، برگزاری لویه جرگهء تصویب قانون اساسی، تصویب قانون احزاب سیاسی و نهادهای اجتماعی، راه اندازی انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات پارلمانی و شوراهای ولایتی، نصیب مردم ما گردد.
ما در اولین روز های به کرسی نشستن رئیس اداره موقت شاهد امنیت سرتاسری در تمام کشور بودیم که نشانه ای از عناصر شورشگر و طالبان دیده نمیشد . پسانها که حکومت موقت و بعداً حکوت های انتخابی در دو دوره در سال 2003 و 2009 و2014میلادی در کشور راه اندازی شد بعوض اینکه کشور بطرف ثبات برود روز بروز واقعات تروریستی و عناصر طالبانی در کشور رو به افزونی نهاد. و همچنان در نهاد های دولتی از اثر تراکم دالر های امریکائی و کمک های بی حد و اندازه ادارات امریکائی و جامعه اروپا که در افغانستان سرازیر شد، زمینه های رشد فساد های گسترده مالی از قبیل دستبرد هنگفت به پولهای تخصیصی برای برنامه های انکشافی وزارتخانه ها مخصوصاً وزارت های دفاع و داخله ، انکشاف شهری، فوائد عامه و. . . ، قاچاق مواد مخدر وموجودیت گروه های هراس افگن و مافیائی را ازدیاد بخشید. به علاوه اینکه در شعبات دولتی رشوه ستانی ، بی قانونی و . . . جریان داشت نهاد های خارجی غیر مسئول که نمایندگان دونر های بزرگ بودند در حین اجرای برنامه های عمرانی و انکشافی بر علاوه این که تابع حساب دهی در هیچ مرجع رسمی دولتی نبودند در ظرف سیزده سال گذشته نه تابع قوانین و مقررات کشور ما بودند و نه به دولت مالیات پرداختند.
حملات بی نتیجه و اشتباه آمیزی که گاه گاه از طریق رسانه های ملی و بین المللی پخش میشد حتی تا اندازه ای غیر انسانی و ناگوار بود که مردم ما را در مراسم عروسی هدف قرار داده با بمباردمانها نابود گردانیدند و فردای آن که به اشتباهات شان پی بردند فقط با یک معذرت خواهی اکتفا کردند.
عوامل دیگری نیز که باعث تخریب بدنه های صلح در کشور شده است اعمال تجاوزکارانه جنسی سپاهیان خارجی میباشد که نمونه های زیادی از آن در ارشیف رسانه ها موجود میباشد . این امر موجب شد تا مردم به صفوف دشمن بپیوندند.
عدم نفوذ وبیکارگی دولت ، برای مهار عوامل فوق باعث شد تا کوتاهی های گسترده ای در تأسیس یک ادارهء سالم و مدیریت مؤثر وخدمتگذار به مردم با بی برنامگی، امتیاز طلبی، ضعف و ناتوانی ادارهء رو به رو شود و فرصت های به دست آمده تلف گردیده ، مشارکت سایر نیروهای ملی را در چار چوب نظامهای دولتی ونیرو های خارجی را در چار چوب تعهد شان در راه «کمک برای صلح و باز سازی افغانستان» به ناکامی رو برو ساخته و در اجرای تعهدات در حیات سیاسی و اجتماعی، بازسازی مؤسسات زیربنایی و ایجاد مشاغل، بلند بردن ظرفیت ها از طریق تقویه کار آموزی ،آیجاد شبکه سرتاسری گسترده امنیتی بخاطر محو کشت کوکنار و تجارت آن ، مبارزه در برابر مواد مخدر، جرایم و جنایات سازمان یافته همه نقش بر آب گردد و از طرف دیگر ، عدم دقت در اجرای فعالیت های رزمی نیروهای خارجی که بیشترین آسیب آن را افراد ملکی متحمل می شوند، خشم و نارضایتی فزاینده مردم را روز بروز ازدیاد بخشیده زمینه یا بستر مناسبی را برای ایجاد یک بحران جدید اجتماعی در کشور مساعد ساخته که در نتیجه دشمنان کشور ازاین وضعیت استفاده نموده زمینه مناسبی را برای برهم زدن صلح و امنیت به وجود آوردند.
دولت به عوض آوردن اصلاحات لازم در نهاد های اجرائیوی و کاربردی در وزارتخانه ها و واحد های اداری کشوری، اعم از نیرو های پولیس و عسکری ، با متمرکز ساختن قدرت در دست حلقات محدود که بعد از نشست بن قدرت را محار کردند، باعث راندن اشخاص و گروه های فعال، دلسوز و متخصص زیر عناوین گونه گون از صحنهء خدمتگذاری گردیده ،زمینه های حیف و میل پولهای« باد آورده» از کمک های جامعهء جهانی گردیده و به این هم بسنده نکرده تمامی تاسیسات و تصدیها و شرکت های دولتی اعم از صنعتی ، کشاورزی و صنایع معدن را به ترتیبی به حراج گذاشتند که پول ما حصل آن از گاو غدودی هم مصارف ساختمانی اولیه این جایداد ها را پوره نمیکرد و معلوم هم نشد که این پولها به کجا رفت؟
از میان برداشته شدن تصدی های بالقوه صنعتی ، کشاورزی و صنایع باعث این شد تا کشور کلاً از لباس صنعت ، کشاورزی بری گردد که این امر باعث تراکم اشیای وارداتی در کشور گردید که سالانه ملیونها دالر خساره در رشد عاید ملی این کشور رونما میگردد که آهنگ توسعه اقتصاد کشور را بطرف ارقام منفی زیر صفر می برد که نتیجتاً تراژدی بزرگ اقتصادی و اجتماعی ای را بار آورده است که نسل های بعدی هم از خساره و مصیبت آن نمیتوانند از تأثیر بالقوه آ ن مصئون بمانند. زیرا ما امروز به اندازه ای به واردات تعلق داریم که مثلاً در قندز ، بغلان ، هرات ، هلمند و قندهار و حتی ننگر هار و پروان واکثر جا های دیگر ، بازار های ما متکی به حبوبات و اقلام مختلف محصولات کشاورزی وارده اتکا دارند . امروز آرد و گندم ما از پاکستان و قزاقستان تأمین و وارد میشود ، برنج ما از پاکستان و هند وارد میگردد حتی پیاز و کچالو نیز از بازار های بیرونی وارد کشور میگردد ، کندو ها وسیلو های کشور که در دهه های قبل از کودتای کمونستی در هرات ، قندهار ، پلخمری ، بلخ و سایر جا ها ساخته شده عاری از ذخایر گندم ، وبرنج برای ضرورتهای استراتیژیک نیز ضروری میباشد ، زیرا ما کشور در حال جنگ هستیم و اردوی ما به این ذخیره های احتیاطی مواد غذایی اولیه حتی برای اعاشه اردو وپولیس خود نیاز مند آن میباشد. این در حالیست که بیشتر از 85 در صد مردم در روستاها مصروف کشاورزی هستند ولی همان کشاورزان ما ، خود نیز از امتعه وارداتی بازار استفده مینماید . اگر روزی ما توانائی وارد ساختن اینچنین کالاها را نداشته باشیم و یا پول بدست داشته ما ته بکشد و کیسه های مان خالی گردد و یا راه های واردانی و بنادر تعطیل گردد فکر میشود چه مصیبتی و به کدام عمقی جامعه ما را نابود خواهد ساخت؟ آیا هر گز دولت مردان ما به این معضلات فکر کرده اند و راه بیرون رفت آن را سنجیده و یافته اند ؟ فکر میشود که این وضعیت ، مردم ما را به چه سرنوشت شومی روبرو میسازد؟
دولت در ارتبات با سیاست های سلیقه یی بدون وقفه و بدون دست آورد خود چه در دوره های حکومت آقای کرزی و چه در حالت موجوده در رابطه با از بین بردن مخالفین صلح وامنیت کشور هیچگونه قدم مثبتی را نتوانسته و یا هم نخواسته است بردارد که این وضع لطمه بزرگی به صلح و امنیت در کشور ایجاد کرده باعث یأس ونومیدی مردم و شاید هم باعث موج تازه ای از مهاجرت های اجباری مردم گرددیده موجب وسعت دامنهء جنگ و نا امنی در کشور و دست اندازی همسایگان ما در حریم کشور ما گردد.
ایجاد یک دولت تحت الحمایه و مزدور در افغانستان
امریکا فقط در افغانستان میخواست حضور نظامی خودش را تثبیت و دولت مرکزی را تحت کنترول خود داشته باشد . گر چند بدیل های دیگری نیز در مورد دست اندازی امریکا در افغانستان وجود داشت اما امریکا نخواست از این بدیلها استفاده کند. بهمان اندازه که حملات تروریستی بر نیویارک در یازدهم سپتمبر 2001پر از شرارت و وحشتناک بود به همان اندازه حمله امریکا به افغانستان از نظر کارشناسان امور سیاسی و حقوق بین الدول خیلی مایوس کننده و از جمله اعمال سیاسی بدی بود که امریکا بار بار در جهان تکرار نموده و از آن استفاده کرده و اعلامیه ها و میثاقهای بین المللی را که از طریق ملتهای دنیا در جامعه ملل منعقد شده و ایالات متحد نیز یکی از تعهد کنندگان آن میباشد آنرا معیوب وساقط اعتبار بالقوه بین المللی ساخته است. قابل ذکر میدانم که همه این تجاوزات و حملات نظامی در بعد از جنگ جهانی دوم و در کشور های آسیائی و امریکائی لاتین ،در عمل آمده است.
این از خواص درنده خوئی دولت های حاکم بر جهان است که قبل از داخل شدن بیک کشور اولاً زمینه سازیهایی را نظیر یازده سپتامبر براه می اندازند و از این ماجرا های خلق شده برای توسعه نقشه های شیطانی شان اولاً با یک حمله برق آسا یگان های امنیتی و دفاعی آن کشورها را آماج قرار میدهند و بعد اً از طریق سازمان های مجاب شده مانند (ملل متحد) اجازه ورد نظامی را حاصل و با لطایف الحیل نشستی تر تیب میدهند و مذدوران شان را در کرسی های پر قدرت دولتی نصب و از طریق آنها همه گونه بلا پذیری ها را برای کشور زیر استیلا مهیا و مستعد میسازند که ما مثالهایی زنده این کنش های سیاسی و نظامی را در حملات امریکائیان ، مجوز ملل متحد برای دخول نیرو های نظامی امریکاو ناتوو متحدانش به حریم افغانستان، راه اندازی نشست بن و نصب و تقویت و گسترش عمال شان منحیث رئیس دولت موقت ، وزرا، کارشناسان ،رایزنها و از طریق آنها برنامه های فساد های نظامی سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی را به منصه اجراء قرار داده از طریق براه اندازی انتخابات غیر شفاف و پر از تقلب در کشور ما بار بار تکرار شده است. قابل یاد آوری میدانم که این دولت ها هر گز در هیچ کشوری به نفع مردم آن کشور ها نبوده بلکه دکتورین بی ثباتی را در آن کشور ها به نفع جنگ گسترش میدهند . مثال زنده آن در افغانستان عملی گردیده است. بطور مثال : در ابندای پا گذاری در افغانستان، کرزی، را با تقویه نمودن نیرو های نظامی و عملیاتهای پی گیر ومؤثر طوری وانمودند که باعث محو طالبان در افغانستان گردیده باشد .این جریان و حالت را تا دوره انتخابات اول ادامه داند به قسمیکه با عدم طالبان ثبات و امنیت در کشور آمده باشد و بعداً باز آرام آرام زمینه های رشد و توسعه طالبان را با تشدید حملات تروریستی مهیا ساختند.
در مورد انکشاف اقتصادی این دولت ها پا بپای کشور های غربی همان پرروژه های ناکامی را حمایت کردند که جنبه سازندگی در تقویه اقتصاد افغانستان نداشت و زود گذر و زود هنگام و دارای هیچنوع بنیادی نبود . از جمله سرکها ، پلها و پلچک ها که اکثراً توسط دلالهای بروکر پیشنهاد و توسط موسسات غیر دولتی عملی گردید ، عاری از هر گونه ارزش ها ومدار های اقتصادی و مقاومت در برابر باد ، باران ، سیل و یا سرمای زمستان میباشد که برنامه های همبستگی ملی در چوکات وزارت احیا وانکشاف دهات مثال برجسته آن میباشد.
برنامه همبستگی ملی ظاهراً بمنظور انکشاف صنایع روستائی ، ایجاد فرصتهای استغال و توسعه پایدار روستاها و ازدیاد در عواید زنان ومردان دهاتی از طریق رشدو توسعه تشبثات روستائی در دهات و قریه جات در نظر گرفته شده بود که توسط مبالغ زیادی از طریق موسسه کمک های توسعوی ایالات متحده و جامعه اروپا ، جاپان ، آلمان و دیگران تقویه وکمک پولی گردید ولی از آنجائیکه این پولها قبل از اینکه به منصه اجراء درآید از اثر بی کارگی اعضای وزارت احیا وانکشاف به موسسات ناقبل و غیر شفاف آفر گری و آفر کشائی گردیده در نیمه راه مقادیر زیادی از این پولها حیف ومیل موسسات کمک کننده و کمک گیرنده و اجرا کنندگان پروژه ها شده صرفاً پول نا کافی برای عمران و ساختمان سازی ها باقی گذارده می شد که در نتیحه پروژه های ساخته شده دارای کیفیت پائین و در زمان کوتاهی دو باره مورد تخریب سیل ، باران و استفاده قرار می گرفت . مثال برازنده آن پلهاو پلچک های دهات و قریجات میباشد که اگر یک سروی بنیادی صورت بگیرد تعداد زیادی از آنها تخریب ویا ازبین رفته اند. با تذکر اینکه در مورد ظرفیت سازیها نیز در روستا ها هیچ نوع پیشرفتی صورت نگرفته مردم با همان فقر ، ناداری ، بیکاری ،مریضی، مشکلات فرهنگی زیست مینمایند و اکثراً رو به شهر های نزدیک می آورند که باعث تراکم نفوس و ازدحام و بهم فشردگی جمعیت در شهر ها میگردند که در حال حاضر معضله بزرگ شهر های کلان و پایتخت افغانستان همین بهم فشرگی جمعیت روستائی در شهر ها میباشد که اگر به آن توجه صورت نگیرد فاجعه های بزرگ انسانی بار خواهد آمد ، با تطبیق برنامه های فوق الذکر،کدام فاریکه ای اعمار نشد ، دروازه کدام کار خانه ای باز نگردید. در مورد صنایع غذائی و ایجاد سهولت ها بمنظور حفظ و نگهداشت محصولات موسمی کشاورزی از قبیل ذخیره خانه ها و سردخانه ها ، ایجاد مراکز توزیع مواد ممد کشاورزی ،کمکی صورت نگرفت واگر هم گرفته است صرف در روستاهائی که در نزدیکی شهر های بزرگ قرار دارند. واگر این نابسامانی ها را یک بیک بشماریم از آن مثنوی چهل من کاغذ تیار خواهد شد.
در مورد باز سازی سرکها (فوائد عامه) نیز مانند سکتور ها کار مفیدی انجام نداد ، سرک حلقوی اطراف که کلیه ولایات کشور را بهم وصل میکند تکمیل نگردید واگر هم کاری صورت گرفت بعضی از این سرکهای باز سازی شده بهمان حالت اولیه در آمده است . سرک از سالنگ شمالی تا دوشی چندین مرتبه باز سازی شد و پولهای زیادی خرچ آن شد ولی باز هم تقریباً به همان حالت اول میباشد و حال و هوای جاده سالنگ جنوبی هم بهتر از جناح شمالی آن نمی باشد . کار ساخت و ساز و ترمیم جاده چایکار کابل چندین سال طول کشید و معلوم نیست چه وقت تکمیل میگردد و آن مقداری که تیار شده است ازنگاه کیفیت در خور سرکهای مشرف به پایتخت نیست. جاده بین کابل قندهار که تازه اولین سرک نوسازی شده دوران زمامداری کرزی بود به کمک مالی امریکا اعمارولی مجدداً در معرض تخریب قرار گرفت. سرک بین باغ شمال در شهر پلخمری الی دوشی از بد ترین جاده های افغانستان است که کار اسفالت آن چند ماه پیش شروع شده و معلوم نیست در آینده چه سر نوشتی خواهد داشت ؟
سالنگها وضع رقت باری داشته اگر امسال مانند سالهای قبل ریزش برف زیاد میبود حوادث اسفناکی پیش میشد . جاده ها در امتداد پلخمری ، بلخ ، جوزجان و میمنه و همچنان بغلان شیر خان بندر و قندز تالقان و تالقان کشم از جمله سرکهائی است که دارای کیفیت بهتر بوده و میشود از بهترین جاده های افغانستان بحساب آورد که توسط کمپنی های سرکسازی کوریائی و چینائی اعمار گردیدهاست.بی مناسبت نخواهد بود اگر در مورد جاده حلقوی افغانستان کمی معلومات ارائه گردد:
جاده حلقوی یا شاهراه حلقوی افغانستان
پروژه ای است به طول حدود3360 کیلومتر که شانزده ولایت افغانستان را به هم وصل مینماید. از کابل شروع شده پس از گذشتن از ولایات پروان، بغلان، سمنگان، بلخ، شبرغان، میمنه، بادغیس، هرات، فراه، هلمند، قندهار، غزنی و وردک به طور حلقوی دوباره به کابل میرسد.[[1]]
پیشینه تاریخی جاده های حلقوی افغانستان
کار نقشه برداری (سروی) سرک کابل-شبرغان از سال1342هش. با همکاری اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق و شاهراه کابل-قندهار در سال 1336هش. توسط «شرکت امریکائی ساختمان شاهراه ها» آغاز گردید. کار هر دو جاده تحت اداره وزارت فوائد عامه و ارتش افغانستان (قوای کار) انجام میگرفت. باز سازی جاده کابل هرات در دور اخیر، به علت همواری اراضی کابل الی هرات بجز بخشهایی از ولایت وردک کار اعمار جاده به سرعت پیش رفت، ولی به علت کوهستانی بودن مناطق شمال کابل الی مزارشریف و میمنه و هرات و همچنان بروز ناآرامیها در افغانستان کار اعمار آن تا دورههایی بعدی متوقف ماند.
شاهراه های شمال و پیشینه تاریخی :
در اوایل سال« 1979م-1357هش.) یا( 1358هش.) طول مجموعی سرکهای افغانستان به تقریباً 18500 کیلومتر تخمین میشد، که 7000 کیلومتر آن قیر و8700 کیلومتر آن سرکهای خاکی بود. این سرکها24 ولایت را به هم وصل مینمود. تنها نیم این سرکها به شکل سال تمام قابل استفاده بودند. گفته میتوانیم تمام این جاده های هفت هزار کلومتری قیرریزی شده در جنگهای سی ساله تخریب و از بین رفت.