نصيرمهرين
دو کوتاه نوشت:
- شش جدی
- جوانانی که شکار تروریست ها می شوند
1 شش جدی فراموش نمی شود
وقتی از فراموش نشدنی بودن شش جدی سال سال 1358 خورشیدی ( 27 دسامیر1979 ) صحبت می شود، دوسیه دارانی که از قبــِل آن به امتیازات رسیدند، بیشتر می پندارند که بـُعد فجایع بار آمده از تجاوز شوروی ودست بالا یافتن جناح پرچم در میزان با لگد خورده گی جناح خلق منظور است. فجایعی که در سیمای بمباردمانها، شکنجه گاه ها، تداوم سفاکی های امین وتره کی در پلیگون پلچرخی و افزایش تعداد مهاجرین . . . معرفی می شوند. اما، آنچه از آنها نام برده شد، رئوس برخی نکات همزاد کودتای ثور و شش جدی است. شش جدی با توجه به پیش زمینه ها و پیامدهایش، با توجه به تأثیراتی که در منطقه و در روابط بین المللی بر جای نهاد؛ تأثیربیشتری را که در رشد نیروهای بازهم خشونت خوی وتبهکار برجای گذاشت، و سر انجام عواقب آن هم زنده گی "خپ" ها را متأثر نمود، معبری است که همه باید از آن بگذرند.
من یاد همه شهد ایی را گرامی می دارم که قربانی تجاوز شوروی شدند. یاد زندانیانی را گرامی می دارم که تاهنوز از همه رنجها ودرد ها و شکنجه هایی را که دیدند، تصویر جامع ارائه نشده است. شهدا وزندانیانی که " گناه" ایشان، مخالفت با تجاوز شوروی بود ؛ وچه بسا با خواستگاه های فکری مختلف .
با یاد از شش جدی ، برای جوانان وبرای مردم ما بسیار مهم است که به یکی اشکال ستم آوری وستمگری آشنایی بیابند و نکوهش آن را در قلمرو گسترده تری چنان به نکوهش بگیرند که نیاز گسست ازهر گونه ستمگری ، بی عدالتی، انحصار طلبی و مداخلۀ اجانب را پاسخگو باشد .
زندان مخوف پلچرخی
پیوست:
"
شراره بلخی
" دلم می لرزد , قلبم می زند , دلهره دارم , می ترسم , دختری 9 ساله ام با پدرم در باغچه گل می کارم , افتاب داغ است , پدرم کار گل کاری باغچه را تمام کرده, نشسته لب سفه , روی. رایزینه , مادر کلانم , همسر علامه صدا می زند , علی جان بس است , بیا خانه , افتاب داغ است , دستانت خاکی شده , مادرم صدا می زند , علی جان بیا خانه هوا گرم است , شراره را هم خانه بیاور , بیایید خانه , اخر چرا شب شد , چرا پدرم خوابید ,
باید صبح می شد , اخرین بار پدرم را دیدم رفت فاکولته , می گویند انروز 22 جوزای 1358 بوده , نمی دانم , نمی خواهم بدانم , پدرم رفت دیگه بر نگشت , منتظرش بودم , تا پارسال , ولی پارسال قیامت شد , 5000 نام شهید کشیدند , نام پدرم نبود , همه گریه کردند , من گریه نکردم , چرا باید گریه می کردم , شما می دانید چرا باید گریه می کردم , فاتحه ؟ نمی دانم چیست , می گویند خداحافظی است , نمی دانم شاید , خدا حافظی از کی , چرا خداحافظی , یک بار خداحافظی کرد رفت فاکولته , باید برگردد , بهش سلام بدهم , باز خداحافظی می گیرم , حتما , قول می دهم , چشم , دوستانم می دانند مثل مرد سر قول ام هستم , فقط یکبار اسمش باشه , ببینم , همان برایم سلام است , به خدا قسم می خورم , خداحافظی می گیرم , یعنی فاتحه , بله فاتحه , فاتحه , تا ان وقت منتظرش می مانم. سر قولم هستم ."
2 که در کشورهای اروپایی شکارتروریست ها می شوند، باید مطلع شوند
چند روز پیش ، یک تن از دوستان، گزارشی را فرستاد که فشرده اش چنین است
:
عده یی از جوانانی که از کشورهای اروپایی به سوی گروه " دولت اسلامی " رفته
بودند، با مشاهدۀ رفتار وحشیانۀ این گروه ، فرار وبازگشت به سوی کشورهای
اروپایی را درپیش گرفتند. در گزارش گفته شده است، که گروه " دولت اسلامی " 100
تن از آنها را در سوریه دستگیر و اعدام کرده است.
رسانیدن این خبر به جوانانی که در کشورهای اروپایی و بقیه کشورها، شکار شبکه
های تروریستی شده اند، ویا در معرض جلب وجذب قرار دارند،بسیار مهم است.