عزیز احمد حنیف
داعش کیست و چرا ایجاد شده است؟
طوری که به مشاهده می رسد، در این روزها سر و صداهای زیادی در مطبوعات جهان منجمله افغانستان در پیوند به داعش است که گویی بر ولایات مختلف افغانستان نفوذ کرده است و بخش هایی از جنگجویان وابسته به طالبان با آن بیعت کرده اند و قرار است جنگ های پارتیزانی خود را با فرارسیدن فصل بهار و گرم شدن هوا با استفاده از تاکتیک های جدید به گونه ی گسترده در ساحات مختلف خراسان زمین آغاز کند.
در رابطه به هویت، اندیشه و اهداف سیاسی این حرکت افراطی، تبصره های متفاوت و مشابهی وجود دارد که به خاطر آگاهی نسل آگاه و متعهد کشور عزیز ما افغانستان که جزیی از امت اسلامی است و با رسیدن زخمی بر پیکره بزرگ امت، احساس درد و اندوه می نماید، در این مختصر نقاطی در خور توجه و لازم به یاد آوری پنداشته می شود:
استعمار جدید و هدف اصلی آن در منطقه
ایجاد داعش به گونه ی مستقیم به سیاست جهانی و رقابت های اقتصادی و فکری میان سازمانها و جناح های بزرگ بین المللی ذیدخل در تحولات منطقه، بر می گردد؛ بدین لحاظ نخست ایجاب می کند که بازی گران اصلی و اهداف استراتیژیک آنها در منطقه به بررسی گرفته شود.
این را باید بپذیریم که آمریکا و رژیم صهیونیزم موسوم به اسراییل به عنوان استعمار جدید جهانی مجهز با وسایل مدرن برای توجیه افکار عامه، از بازی گران اصلی در منطقه بوده و تعدادی از کشورها به اساس منافع اقتصادی خود شان، در کنار آنها قرار گرفته اند و بر مبنای همین هدف، ایالات متحده آمریکا از چهل سال بدینسو به بهانه های مختلف به کشورهایی مانند: خلیج فارس، کویت، قطر، بحرین، عربستان سعودی، عراق، پاکستان، افغانستان و غیره به گونه مستقیم حضور یافته است و در تصمیم گیری های این کشورها ذیدخل است.
هدف اقتصادی آمریکا به عنوان استعمار جدید در این کشورها از یک طرف سهم داشتن در عقد قراردادهای بزرگ نفت با تعیین نرخ جهانی آن البته در تفاهم با روسیه که بخش اعظمی از نفت جهان از آن طریق به بازار جهانی عرضه می شود، و در عین زمان جمع آوری مبالغ هنگفت عایداتی کشورهای حوزه خلیج که در بانکهای خویش ظرفیت حفظ و نگهداری آن را ندارند و در نتیجه قراردادهای عنکبوتی ای آن را به بانک های ایالات متحده آمریکا که بدون شک در ملکیت تاجران بزرگ یهود اند، انتقال می دهند، از سوی دیگر حضور آمریکا در منطقه به گونه ی طبیعی در امضای پیمانهای اقتصادی بزرگ میان کشورها به خصوص منافعی که به رقبای بزرگ جهانی مانند: چین و روسیه بر میگردد، باید نقش داشته باشد. شاید منابع طبیعی دست نخورده افغانستان نیز شامل اهداف اقتصادی امریکا باشد.
به خاطر دنبال نمودن این هدف در درازمدت، دوست و دشمن در منطقه باید تعریف و تشخیص شود و برای هریک برنامه هایی طرح و پی ریزی گردد.
دوست و دشمن استعمار جدید
این یک قاعده مسلم است که در سیاست هیچگاه دوست و دشمن دایمی وجود ندارد؛ به این اساس اگر به رویدادهای چهل سال گذشته در سطح منطقه نظر بیافکنیم، مجاهدین افغانستان جمع سازمان القاعده تا زمانی که در مقابل شوری زمان می جنگیدند، به عنوان دوست از سوی ایالات متحده شناخته می شدند اما زمانی که سخن از ایجاد حاکمیت اسلامی در کابل به میان آمد، به دشمن تبدیل گردیدند؛ به دنبال آن، حرکت طالبان به عنوان دوست جدید ایالات متحده و بریتانیا از گریبان آی اس آی سرکشید اما بعد ها از سوی استعمار جدید بالای طالبان و القاعده، اصطلاح تروریزم بین المللی نهاده شد که تا حال در میدان بازی حضور دارد؛ اینجا یک نقطه در خور توجه است که حرکت هایی مانند القاعده و طالبان قبل از واقعه یازدهم سپتامبر 2001 از جمله دوستان آمریکا به شمار می رفت و تا حدی رژیم آنها را در افغانستان به رسمیت شناخته بود اما بعد از واقعه سپتامبر لقب تروریزم بالای آنها گذاشته شد! همین القاعده در عین زمان که از سوی آمریکا تروریست لقب گرفته بود، هنگامی که در مقابل حکومت معمر قذافی در لیبیا قیام کرد از سوی آمریکا و ناتو مورد حمایه قرار گرفت و به پیروزی رسانیده شد.
به این اساس می توانیم گفت: هدف استعمار، استفاده ابزاری است که چگونه از حرکت هایی مانند القاعده و طالبان که نسبت به حاکمیت سیاسی اسلام یک نوع طرز دید خاص دارند، بتواند استفاده ابزاری کند.
از خلال زد و بندها در خلال سالهای اخیر معلوم می شود: گروه هایی که قرائت متحجرانه از دین و شریعت اسلامی دارند مانند: حرکت طالبان، لشکر طیبه، سپاه صحابه، جمعیت العلمای پاکستان، جماعت الدعوه، باکوحرام، حرکت سلفی و غیره، از جمله دوستان استعمار جدید به حساب رفته و همواره می تواند از این حرکت ها در راستای بدنام سازی اسلام استفاده نموده و در عین زمان جلو پیشرفت و نفوذ حرکت های واقعی اسلامی که ظرفیت، برنامه و توانمندی ساختارهای سیاسی و اقتصادی در جهان اسلام را دارند، را بگیرد.
استعمار جدید بدین باور است که این گروه ها به خاطر عدم درک سیاست جهانی، نادانی از زد و بندها و رقابت های بزرگ بین المللی با عدم درک جایگاه و ظرفیت خویشتن، بی خبری از چگونگی ساختارهای سیاسی و مسایل حکومت داری و مسایل دیگری از این دست، هیچ گاه و در هیچ کشوری نمی توانند سیستم اداری-سیاسی ای بسازند که قابل قبول برای مردم باشد. کوته اندیشی و کورکورانه حرکت کردن این گروه ها سبب می شود که کشورهای اسلامی همواره بحرانی و ضعیف باشد و استعمار به خوبی بتواند اهداف و برنامه های خود را به آرامی و بدون هیچ نوع دغدغه و تشویش دنبال نماید.
گروه دومی که دوست استراتیژیک استعمار در منطقه به حساب می رود، مذهب تشیع است؛ پیروان این مذهب در درازنای تاریخ سیاسی اسلام همواره در اقلیت قرار داشته اند و به دلیل اینکه در جوامع اسلامی محکوم شناخته می شده اند و سنت های تشریعی و اصول اعتقادی شان همواره از سوی اندیشمندان مسلمان سخت مورد نکوهش قرار داشته است، هرزمانی که استعمار به کشورهای اسلامی نفوذ کرده است، اهل تشیع در پهلوی استعمار ایستاده شده و مشترکاً بر فرق حاکمان سیاسی مسلمان کوبیده اند و در قتل های عام و تخریب و تباهی و از بین بردن آثار ارزشمند تاریخی مسلمانان سهم فعال گرفته اند. حکومت شیعه ایران کنونی در خلال سیزده سال گذشته در افغانستان و عراق با ایستادن در کنار ایالات متحده به عنوان نزدیک ترین دوست استراتیژیک و دنبال نمودن اهداف و برنامه های مشترک، گواه زنده یی بر این مدعا می توان بود.
یکی از مسایل جالبی که نشاندهنده دوستی پنهانی و پس پرده ایران با ایالات متحده امریکا است؛ چند سال پیش همه شاهد بودند که برخی منابع وابسته به آمریکا از پرداخت یک مقدار پول از سوی سی آی ای به آقای کرزی پرده برداری کرد؛ بعد از مدتی یکی از رسانه های غربی پرداخت یک مقدار پول از سوی سازمان اطلاعاتی ایران به دفتر آقای کرزی را افشاء نمود که در پیوند به هردو قضیه موصوف به حضور رسانه ها ظاهر شد و اعتراف نمود که آمریکا نه آن قدر که ادعا شده است، بل یک مقدار پول ناچیزی به دفتر رییس جمهور می پرداخته است و همچنان در رابطه به ایران گفت که ریاست دفتر از سوی کشور ایران، بین پنج الی هفت میلیون یورو سالانه دریافت می کرده است. این امر در آن زمان آنقدر بازتاب مطبوعاتی نداشت اما از نظر کسانی که دسایس و توطئه های بازی گران بزرگ را در حق ملت مظلومی مانند افغانستان، عراق و غیره درک می کنند، بسی رنج آور و فراموش ناشدنی است.
حرکت هایی که ظرفیت و توانمندی ساختارهای سیاسی و اقتصادی را دارند و به درجه یی از پختگی در اجتماع و میان توده های عامه مردم رسیده اند که از یک طرف سیاست جهانی را درک می کنند و از سوی دیگر موقعیت و جایگاه خویش را با تشخیص چالش ها و دشواری های بزرگ و کوچک همراه با شناخت راه های حل معقول با در نظرداشت وسایل و ابزارهای قابل دسترس، به خوبی تحلیل می نمایند؛ حرکت هایی که اعتماد و صداقت شان در خون و رگ ملت های شان و تمام امت اسلامی جریان دارد و حاکمیت سیاسی اسلام را یکی از وجایب شرعی خویشتن می دانند و خود را به اساس نص صریح قرآن کریم میراث دار سیاسی تمام کره زمین فکر می کنند که از سوی خداوند هم به عنوان یک امتیاز و هم به حیث مسئولیتی گرانمایه به دوش آنها نهاده شده است، مانند: جنبش جهانی اخوان المسلمین و برخی دیگر، در فرهنگ سیاسی استعمار جدید، دشمن شناسایی شده اند و به هیچ قیمتی برای آنها فرصت داده نمی شود تا در شهری یا کشوری، حاکمیت سیاسی ای را به دست بگیرند؛ چنانچه یک سال پیش در سقوط حکومت محمد مرسی که از راه انتخابات شفاف، آزاد و عادلانه سرتاسری در کشور مصر به وجود آمده بود، تمام مردم دنیا شاهد توطئه رسوا و بی شرمانه یی از سوی استعمار در آن کشور بود.
روسیه و چین، برای غرب دشمن نه بلکه رقبای بزرگ اقتصادی به سطح جهان اند که هیچ گاه منافع مشترک آنها برای شان اجازه نمی دهد تا به گونه ی مستقیم با هم مقابل شوند.
مکثی بر نتایج بیست سال جنگ طالبان
سقوط حاکمیت سیاسی مجاهدین به رهبری شهید استاد ربانی، قتل و کشتار ده ها هزار افراد بی گناه، ویرانی هزاران خانه، تخریب مزارع و باغها، از بین بردن اعتماد ملی، بدنام سازی اسلام و مسلمانان، ایجاد خوف و وحشت همراه با نفرت و انزجار نسبت به اسلام و مذهب، ارائه تعریف عملی نادرست از احکام شریعت اسلامی برای جهانیان، عقب نگهداشتن افغانستان از کاروان تمدن جهانی، آواره ساختن ده ها هزار نفر از خانه و محیط زیست شان، گسترش نا امنی ها در سراسر کشور، افزایش دزدی و آدم ربایی، عدم اعتماد تجار ملی به سرمایه گزاری های بنیادی، انتقال پول به بانک های بیرونی، به میان آمدن حکومت های محلی کوچک از سوی زورمندان محلی در نقاط مختلف کشور و بالآخره حضور نظامی و استخباراتی ده ها کشور خارجی با زیر پا نهادن تمام ارزشهای ملی و فرهنگی و سلب استقلالیت سیاسی کشور در سیاست گزاری های داخلی و خارجی و مسایل دیگری از این دست را می توان از جمله نتایج بیست سال جنگ فرسایشی طالبان در افغانستان تلقی کرد.
پخش ویدیوهای سربریدن ها، کشتار سربازان اردو و پولیس ملی به حالات بسیار فجیع، انجام حملات انتحاری، بمب گزاری های کنار جاده و حملات گروهی به ارگان های دولتی، ترور رهبران سیاسی و غیره از جمله روشهای پلان شده یی بود که بر مبنای اهداف استعماری در افغانستان از سوی طالبان روی دست گرفته شد و هنوز جریان دارد.
کشورهایی که در عقب طالبان قرار داشتند، با ایجاد این حرکت می خواستند دامنه ی آن خیلی به زودی به کشورهای آسیای میانه کشانیده شود و امارت های (اسلامی) کوچک دیگر در شهرهای سمرقند و بخارا و خجند و ... به وجود بیاید؛ طالبان و القاعده بدین باور بودند که گویی منافع آنها و کشورهای حمایت کننده شان در راه رسیدن به این هدف، مشترک است و هر وقتی که این بازی به پایان رسد، دست آوردهایی خواهند داشت. بدون شک همین گونه یک باورمندی نسبت به غرب جمع پاکستان و سعودی در میان گروه های مجاهدین در زمان جهاد دیده می شد اما بعد از ورود مجاهدین به کابل به خوابی مبدل گشت که هرگز تعبیر نشد؛ پاکستان در ایجاد حرکت طالبان بدین باور بود که در پیمان فوق با دوستان غربی اش در هر شرابط برنده است. اما از آنجایی که سرِ نخ به دست بازی گران بزرگ غربی بود، بر خلاف انتظار کشورهای منطقه به خصوص پاکستان تصامیمی مبنی بر حضور نظامی گسترده ایالات متحده به افغانستان اتخاذ گردید.
مایه تاسف این است که با گذشت دو دهه جنگ فرسایشی و تحمل خسارات سنگین مالی و جانی به سطح کشور، رهبران حرکت طالبان هنوز این حقیقت را درک نکرده اند که جنگ، راه حل معضله افغانستان نیست.
آمریکا چرا داعش را به وجود آورد؟
با آنچه گفته آمدیم، شک و تردیدی باقی نمی ماند که داعش با در نظرداشت روش افراط گرایانه به سان حرکت طالبان در افغانستان از سوی ایالات متحده آمریکا به مشوره بریتانیا و همکاری های مالی بی دریغ از سوی حلقات وابسته به رژیم صهیونیزم در عراق و سوریه به وجود آمده است. رهبران داعش شاید بدین باور باشند که حکومت های شیعه در عراق و سوریه را شکست خواهند داد و زمام امور سیاسی این دو کشور که از لحاظ موقعیت ژئوپولیتیک و اقتصادی در میان کشورهای اسلامی از اهمیت به سزایی بر خوردار اند، را خود به دست خواهند گرفت و این هدف به زعم آنها می تواند یک هدف مشترک میان آنها و حامیان بزرگ بین المللی شان باشد. اما آنچه در خلال چهل سال گذشته در افغانستان تجربه شد، این خواب و خیالی بیش نیست.
بخشی از اهداف و برنامه ها در پیوند به ایجاد داعش را می توان به قرار ذیل خلاصه کرد:
· بدنام سازی اسلام و مسلمانان به این که اسلام سیاسی همین اسلام داعش است.
· تداوم بحران در کشورهای همسایگی رژیم صهیونیزم موسوم به اسراییل تا در میان خود درگیر باشند و خوابِ از میان برداشتن اسراییل از نقشه سیاسی جهان را از مغز خود به دور بیاندازند.
· تجزیه کشورهایی مانند: افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه، یمن و بالآخره عربستان سعودی، یکی بعد از دیگری در ادامه این بحران که در نتیجه آن همه تضعیف و تسلیم استعمار جدید خواهد شد.
· جلوگیری از رشد و گسترش اندیشه دینی اخوان المسلمین در کشورهای اسلامی و رسیدن آنها به قدرت که می خواهند چهره اصلی اسلام را به جهانیان نشان دهند.
· تصرف و کنترول دوامدار از منابع نفتی کشورهای خلیج و قراردادهای اقتصادی بزرگ و درازمدت که در این حوزه به امضاء می رسد در دراز مدت.
· جلوگیری از ایجاد سازمانهای اقتصادی میان کشورهای اسلامی که احتمال وحدت و یکپارچگی امت را به دنبال داشته باشد.
· توجیه افکار عامه مسلمانان از جهاد و آزادی خواهی و رشد و ترقی سالم به سوی مادی گرایی و فساد و بی حیایی و صید نمودن نسل جوان امت به دام هوا و هوس؛ تا از این طریق حضور استعماری خویش را در کشورهای اسلامی دوامدارتر ساخته باشند.
· ایجاد روحیه بی اعتمادی کامل نسبت به اسلام سیاسی، اسلام اقتصادی و اسلام عقیدتی و تلاش در جهت جانهادن نظام دموکراسی به گونه ی تحمیلی در سرزمین های اسلامی.
· مهار نمودن اهداف و نقشه ها و برنامه های رقبای بزرگ بین المللی مانند: چین، روسیه و هند با استفاده ابزاری از گروه هایی مانند داعش و غیره که در ادامه این بحران ایجاد خواهد شد.
· ایجاد شگاف عمیق میان شیعه و سنی در تمام کشورهای اسلامی با حمایت از حکومت شیعه ایران و اقلیت های اهل تشیع در سایر کشورهای اسلامی.
· ایجاد تفرقه و دشمنی میان گروه های مسلمان از لحاظ قوم، نژاد، زبان، مذهب، سمت و ساحه و غیره.
در مجموع برنامه هایی که به هدف ایجاد حرکت طالبان روی دست گرفته شده بود، با ایجاد داعش یکبار دیگر تمدید گردید و شاید حد اقل تا دو دهه دیگر ادامه پیدا کند.
تفاوت ها و مشابهت میان طالبان و داعش
· سازمان استخباراتی رژیم صهیونیزم موسوم به اسراییل در حمایت از داعش نقش سازمان استخباراتی پاکستان در حمایت از طالبان را به عهده دارد.
· پاکستان به حساب از دیگران پول می گرفت و بخشی از آن را به جیب خود می زد و بخشی دیگر را در افغانستان به مصرف می رسانید اما اسراییل بدون حساب از منابع یهود آمریکایی پول دریافت می کند و همه ی آن را به خاطر رسیدن به اهداف فوق بی باکانه مصرف می کند.
· حرکت طالبان زیر نام «امارت اسلامی» فعالیت داشت و افغانستان را تحت پوشش ابتدایی قرار داده بود اما حرکت داعش فراتر از آن، زیر نام خلافت اسلامی فعالیت خود را از عراق و سوریه آغاز کرده است و با درنظرداشت امکانات تخنیکی، عنقریب به افغانستان و کشورهای آسیای میانه و سعودی راه خواهد یافت.
· طالبان به گونه ی مستقیم از سوی سازمان استخباراتی پاکستان حمایه می شد اما داعش از سوی سازمانهای سی آی ای، موساد و اِم آی سکس که خطرناکترین سازمانهای جاسوسی جهان اند، حمایه می شود.
· هردو حرکت، با درنظرداشت اینکه از یک منبع برخاسته اند، با سیاست خشونت علیه مخالفین بر خورد می کنند؛ چنانچه طالبان سرمی بریدند و به قتل های گروهی دست می زدند و داعش خطرناکتر از آن به آتش می کشد و با فجیع ترین انواع آن به قتل و کشتار دسته جمعی مخالفین اقدام می کند.
· هردو حرکت یک نوع قرائت از دین دارند؛ چنانچه طالبان به مجرد گواهی دادن یک شخص بالای شخص دیگری به زنا بدون اثبات چهار گواه آن چنان که شریعت اسلامی بیان کرده است، به سنگسار و تازیانه زدن شخص متهم می پرداختند و اهمیت و منزلت سنت های زواید در شریعت اسلامی را مطابق طرز دید خود شان بالاتر از واجبات قرار می دادند و از آن طریق به آزار و اذیت مردم می پرداختند اما داعش فراتر از آن به برده گرفتن و گشایش مارکیت ها برای خرید و فروش برده گان و کنیزها در قلمرو سیاسی خویش مبادرت می ورزد.
· در فضای سیاسی حرکت طالبان، احساسات پشتونیزم حاکم بود و در فضای سیاسی داعش احساسات عربی و جوانان خون گرم عرب می جوشد که نسبت به طالبان نیرومند تر و امیدوارتر به سوی هدف حرکت می کنند؛ این هم می تواند یکی از نقاط درخور توجه برای استعمار جدید باشد که برای استفاده ابزاری اش از قبل روی آن فکر کرده است.
· همان روشی را که طالبان در افغانستان روی دست داشتند و با گذشت بیست سال، هیچ نتیجه یی از آن نگرفتند، داعش، همان روش ناکام را سر از نو در عراق روی دست گرفته است.
ایران و سعودی با ایجاد داعش غافلگیر شدند
ایران و سعودی با وجود شگاف و تنش های عمیقی که در میان شان، از جمله نزدیک ترین دوستان و همپیمانان پس پرده آمریکا و اسراییل در افغانستان و عراق بودند اما با ایجاد داعش طوری غافلگیر شدند که پاکستان در سال 2001 به هنگام حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان غافلگیر شد.
طرز برخورد غیر صمیمانه ی شاه جدید سعودی ملک سلمان بن عبدالعزیز با عبدالفتاح السیسی حاکم مصر در جریام مراسم فاتحه ملک عبدالله و رییس جمهور باراک اوباما در زیر بال طیاره به هنگام پذیرایی، نشان می داد که این پیمان های دوستی پنهانی، جال عنکبوتی ای بیش نیستند و سعودی آنقدر به آن ارزش نمی دهد.
حاکمان سعودی خوب می دانستند که ایالات متحده آمریکا در دوستی اش با هیچ کشوری صادق نیست اما هیچ گاه برای اخراج نیروهای نظامی ایالات متحده و بسته نمودن پایگاه نظامی اش از آن کشور اقدام نکردند؛ حال، با کرایه گرفتن بالاتر از صدهزار نفر از ارتش پاکستان تصمیم گرفته است تا از ورود نیروهای داعش به کشور خویش جلوگیری کند در حالی که سربازان پاکستانی همین حالا با شنیدن صدای پای داعش، در خود می لرزند و روحیه خود را از دست داده اند و سربازان سعودی نیز می دانند که جنگ و قربانی دادن در مقابل داعش نه به خاطر نجات عربستان سعودی بلکه به خاطر خانواده آل سعود است که این کار را هیچ وقت نخواهند کرد.
ایران مطمئن است که آمریکا و اسراییل به زودی ها تصمیم ندارند تا پای داعش به ایران کشانیده شود؛ بنا بر این، به حیث نظاره گر میدان می نیشند تا آنکه پیکارهای داعش در کشورهای عربی چه نتیجه خواهد داد؛ البته در عین زمان، به جنگ نیابتی خویش علیه داعش در عراق، سوریه، افغانستان و کشورهای دیگر ادامه خواهد داد.
حال سؤال اینجاست که سعودی چه خواهد کرد؟ پاسخ احتمالی اینست که سعودی تلاش نهایی خود را در تفاهم با آمریکا و اسراییل خواهد کرد تا دامنه جنگ داعش به ایران کشانیده شود و ایران باید سقوط کند اما نمی توان گفت که بازی گران اصلی چه تصمیمی اتخاذ خواهند کرد. آنچه مسلم است اینکه در آینده ی نه چندان دور، پای داعش به سعودی کشانیده خواهد شد.
کارهایی که باید سعودی می کرد اما از آن غافلگیر شده است، دست یابی به سلاح اتمی از راه خریداری از برخی کشورهای دوست، اخراج نیروهای نظامی آمریکا از خاک آن کشور و همانطور از سایر کشورهای حوزه خلیج در قدم دوم بود که امروز می توانست در مقابل هر نوع خطر احتمالی در منطقه ایستادگی کند و فراتر از آن، نقش محوری را در میان کشورهای اسلامی بازی کند.
سوختاندن پیلوت اردنی و بازتاب مطبوعاتی آن
هدف داعش از تصویر برداری صحنه سوختاندن پیلوت اردنی در سوریه و پخش و نشر آن در مطبوعات جهان، شاید تهدید دشمن و تضعیف روحیه جنگی جانب مقابل باشد تا بتواند با استفاده از این روش با اندکی راحتی به سوی هدف حرکت کند اما از بازتاب مطبوعاتی آن خیلی به وضاحت دانسته می شود که مبتنی بر اهداف فوق از سوی آمریکا و اسراییل که رسانه های جمعی مشهور جهان را به دست دارند، پلان شده است.
شما ببینید در شورش های چند ماه پیش مصر که به دنبال سقوط حکومت مرسی در قاهره و برخی شهرهای دیگر آن کشور از سوی حامیان مرسی و حرکت اخوان المسلمین به راه افتاد و تا حال ادامه دارد، در یک واقعه، هنگامی که تظاهر کننده گان در نتیجه فشار نیروهای ارتش به مسجد پناه بردند، نیروهای نظامی مصر، مسجد را به آتش کشیدند و هرکسی از تظاهر کننده گان که از طریق دروازه و کلکین ها تلاش کرد تا خود را نجات دهند، با تهدید گلوله از سوی سربازان مواجه گردید تا آنکه ده ها نفر در داخل مسجد سوخت و جسدهای آنان قابل شناسایی نبود؛ این واقعه به جز در رسانه های وابسته به حرکت اخوان المسلمین در هیچ رسانه ی جهانی ای بازتاب مطبوعاتی نیافت.
علاوه از آن در شهر میانمار کشور برما از چند سال بدینسو، روزانه، ده ها نفر افراد بی گناه اعم از کودکان و زنان با فجیع ترین و بی رحمانه ترین انواع آن کشته می شوند که یکی از آن سوختاندن کودکان در پیش روی مادران شان در کوره های آتشین است اما هیچ رسانه یی حاضر نیست تا این عمل شنیع درنده گان بودایی میانمار را به مطبوعات بکشاند. دلیل اصلی همین است که رسانه ها در دست غرب اند وبر اساس منافع خویش از آن استفاده می کند.
کاریکاتور پیامبر و حادثه پاریس
غرب به خاطر رسیدن به اهداف استعماری اش در کشورهای اسلامی و مقاومت در رقابت های بزرگ اقتصادی در مقابل کشور هایی مانند: روسیه و چین، سخت ضرورت دارد تا کشورهای عضو پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) را در کنار خود داشته باشد؛ در جنگ های افغانستان و عراق میان آمریکا و برخی از کشورهای عضو ناتو یک نوع بی اعتمادی مبنی بر اینکه آمریکا از متحدانش به نفع خود استفاده می کند، پیدا شده است. به خاطر اینکه این بی اعتمادی از میان برداشته شده باشد، قضیه ساختار کاریکاتور پیامبر شاید میان حلقات خیلی خاص وابسته به منابع یهود که پالیسی ساز اند، پلان شده است و به دنبال آن برای جوانان در کمین نشسته مسلمان زمینه سازی شده است تا به ترور افرادی که در آن دست داشته است، اقدام نمایند. با چنین توطئه ای کشور فرانسه از تمام رهبران کشورهای عضو ناتو دعوت می نماید تا در راهپیمایی پاریس مبنی بر محکومیت قتل دست اندرکاران مجله فرانسوی از سوی حلقات وابسته به بنیادگرایی اسلامی مشارکت نمایند.
به خاطر اثبات مدعای فوق می توان گفت که تصویربرداری دقیق از صحنه ورود و عملیات نقاب پوشان وابسته به داعش یا القاعده آن هم با کامره یی که آواز شان را نیز ثبت کرده است، نشان می دهد که فیلم برداری از قبل پلان شده و توسط کامره های بالای جاده که فقط تصویر را می گیرند، نبوده است. در عین زمان داشتن کارت ورودی با دانستن کودهای آن که دروازه ها را یکی پی دیگر باز می کند، آن هم در روزی که هیئت نویسندگان مجله، جلسه داشتند، سپس فرار نمودن موفقانه نقاب پوشان همه بیانگر اینست که توطئه ساخته شده از سوی حلقات وابسته به بازی گران بزرگ جهانی است؛ همان هایی که توانمندی ایجاد حرکت های بزرگ مانند: طالبان، داعش، باکو حرام و غیره را دارند.
آیا آمریکا به کسر بودجه مواجه خواهد شد؟
در رابطه به این سؤال که آمریکا با تحمل مصارف سنگین جنگ در کشورهای افغانستان، عراق، سوریه، و غیره به کسر بودجه داخلی در آینده مواجه خواهد شد؟ باید گفت: در اینجا دو نقطه قابل توجه است: یکی اینکه سیستم کنترول پول تا سازمان ملل متحد در کنترول آمریکا و متحدانش به خصوص فرانسه و بریتانیا که عضو دایمی شورای امنیت سازمان ملل متحد اند، می باشد؛ آنها می توانند هرنوع قانون برای پول بسازند و مطابق آن چاپ و عرضه کنند. دوم: اگر بر خلاف قوانین و پرنسیب های بین المللی به چاپ پول اقدام کنند، کدام کشور جرأت آن را خواهد داشت که از آنها پرسان کند؟ و نقطه سوم اینکه تنها بخشی از پول عواید کشورهای عربی که به نسبت عدم ظرفیت بانکهای ملی خود شان به ایالات متحده امریکا انتقال می کند، برای مصارف جنگ در کشورهای اسلامی کافی است. سالانه ملیاردها دالر از سوی کشورهای عربستان سعودی، کویت، قطر و امارات متحده عربی به بانکهای آمریکا می ریزد و سود آن هم در خود بانک به گونه ی کریدت علاوه می گردد که از آن، تاجران بزرگ یهود استفاده می کنند. این تعامل از چندین سال بدینسو میان کشورهای عربی و آمریکا جریان دارد که سطح داد و معامله آن را به جز خود شان کسی نمی داند. به این اساس، گمان نمی رود که آمریکا از بابت پرداخت مصارف جنگ، طوری که شوری از افغانستان شسکت خورد، به زودی و آسانی شسکت بخورد.
در این گیر و دار، مسوولیت ما چیست؟
درک دسایس و توطئه های استعمار جدید با بلند بردن سطح آگاهی از اسلام که به عنوان آخرین دین پسندیده و رسمی از سوی خداوند برای بشر تا پایان تاریخ معرفی گردیده است، یکی از مسئولیت های نسل جوان امت اسلامی است.
باورداشتن به اینکه فقط تنها نظام سیاسی اسلام می تواند به مشکلات امت اسلامی و مسلمانان خاتمه دهد؛ در غیر آن، سعی و تلاش و وابستگی به غرب و شرق و اعتماد نمودن به نهادهایی مانند: سازمان ملل متحد و غیره جز وقت کشی و خود را سرگرم ساختن و فریب دادن چیزی نیست؛ هدف از نظام سیاسی اسلام، نظامی نیست که توسط طالبان یا داعش پیشکش گردیده است بلکه همان اسلام ناب و آیین ربانی جامع، شامل و کاملی که تمام نیازمندی های بشر را تا پایان تاریخ پاسخ گفته است و سعادت و فلاح و صلاح بشر را تضمین نموده است؛ همان آیینی که به مساوات و عدالت و صلح و خیر خواهی میان افراد بشر تاکید ورزیده است و تمام انسانها را از یک مادر و پدر خوانده و هر نوع تبعیض و نژادگرایی میان عربی و عجمی و سیاه و سپید را مردود و بی اساس خوانده است.
در افغانستان، صلح و دست به دست هم دادن شمال و جنوب، پشتون و تاجک و اوزبک و هزاره و سایر اقوام با نشستن در کنار هم به عنوان یک خانواده بزرگ ملی و توافق بر سرِ بیرون نمودن بی قید و شرط نیروهای خارجی از کشور و به دنبال آن باور داشتن به مادر میهن و کار سخت و متداوم روی بازسازی مجدد آن، نقطه آغاز کار پنداشته می شود.
تا زمانی که منافع شخصی و گروهی را فدای منافع ملی نسازیم، خواستهای سلیقوی و گرایش های احساساتی گروهی و طبقاتی را کنار نگذاریم، یکدیگر را بدون هیچ نوع تبعیض و تعصب، همانطوری که قرآن کریم به وضاحت بیان نموده است، برادر و برابر ندانیم، ره به جایی نخواهیم برد و از دام دسایس اهریمنی استعمار جدید رهایی نخواهیم یافت.
به امید تبسم فردای سبز