الحاج همراز کابلی
از کدام زاویه با طالبان صلح ممکن است؟
طالبان گروۀ نیستند که سیاسی و آرمانی باشند آنان در هر گوشه وکناری که دست یافتند قوت و توانائی جنگی و بیرحمانۀ افراطیت شانرا به نمایش گذاشته اند بهرنوع شکنجه دست بردند و بر همگان روشن است که حتی سرهموطنان مسلمان شانرا نیز بریده اند یعنی افراطیت جنایت را به اوج ها رسانیده اند.
این گروه برای نیل به آرزوهای گفته شده ووظایف داده شده از سوی بیگانگان به
فکر آینده خود نیز نمی باشند تحت پوشش عوام فریبانه برای غیر مسلمانان خدمت می
نمایند زیرا اسلام دین سلم است که مهمترین کارنامه های اسلامی هر مسلمان را
تامین امنیت اخلاق خوب و بریدن از تعلقات دنیوی تشکیل میدهد طالبان از زمان
ظهور خود تاکنون نشان داده اند که به ابزاری به نام دیپلماسی و مذاکره باورمند
نیستند برای رسیدن به هر هدفی! خواه مشروع بود ویا نا مشروع به ابزارهای
نظامی و جنگی متوسل میشوند.
گروه طالبان دارای خواستهها، خواستگاهها ، وابستگیها ، وویژه گی های خاصی
هستند.
نتایج وابستگی و غیر ملی بودن آنها خود نمایانگر این است که مذاکرات صلح با این گروه نه تنها دشوار بل غیرممکن هم باشد!؟.
مهمترین شاخصههای گروه طالبان وابستگی آنان با نظامیان و استخبارات نظامی بیگانگانی است که همواره درپی منافع خود بوده و هرگز علاقمند نیستند که افغانستان دارای یک دولت مستحکم ، به پای خود ایستاد ه وصاحب قوای مسلح برای دفاع خود به نفع منطقه عرض اندام نماید.
وابستگی شدید طالبان به استخبارات نظامی بیگانه گان آشکار و هویدا است هیچ نوع تردیدی در خصوص آنها نمیتوان داشت.
طالبان ساخته و پرداخته شده ای بیگانه اند که در دههی نود میلادی مؤفق به تشکیل حکومت در افغانستان گردیدند و اکنون هم مورد حمایت گروههای نظامی و افراطی دیگران می باشند.
چنانچه آقای کرزی رئیس جمهور پیشین افغانستان در مصاحبه ای با خبرگزاری آلمانی "دی پی ای" و شبکه اول تلویزیون آلمان (ای آر دی) در مورد پروسۀ صلح با طالبان گقت :
کرزی: (پروسه صلح در افغانستان به آن اندازه که مربوط به نیروها و نفوذ خارجی به ویژه ایالات متحده امریکا و پاکستان است زیاد راجع به افغانها نیست).
آقای کرزی در ادامۀ صحبت های خود اظهار کرد که :
( ایالات متحده امریکا بعد از این که توافقنامه دوجانبه امنیتی امضا شد و در افغانستان صاحب پایگاه شد، اعلام کرد که طالبان دیگر دشمن اش نیستند. این مانعی در پروسه صلح بود که برداشته شد.
حالا پاکستان نیز وارد عمل شده است و ما باید دریابیم که چرا حالا اقدام کرده است. ما از پروسه صلح حمایت میکنیم چه واقعی باشد یا نه. در این مرحله ما فقط مشتاق آنیم که طالبان با افغانها روی میز مذاکره بنشینند.)
متکی به اظهارات آقای کرزی رئیس جمهور پیشین افغانستان گروه طالبان ابزار
استراتیژیک استند از خود اراده و تصمیم گیری ندارند هر تصمیم شان وابسته به
ایجاد گران شان بوده یعنی همان دستگاۀ استخبارات نظامی این گروه را برای رسیدن
به اهداف استراتیژیک خود استفاده میکند!:
گر چه تمام اعضای طالبان افغانستان از قومیت پشتون نمیباشند اما واقعیت دارد
که رهبری و بدنۀ اصلی طالبان را پشتونها به ویژه پشتونهای غلجایی تشکیل
میدهند.
طالبان در دوران حکومتداری خود به ظاهر در پی تحمیل هویت قوم پشتون بر سایر اقوام ساکن در افغانستان بودند و داعیهی ایجاد حکومت پشتونی و بازگرداندن قدرت کامل به پشتونها را شعار میدادند رهبری و فرماندهان طالبان، هماکنون بر این باورهای قوممدارانه شعار شانرا ادامه میدهند تا باشد درمیان قوم پشتون رخنه ایجاد سازند اما در حقیقت امرآنان دنبال منافع بادار ان خود شان می باشند.
به گمان من این بازی به منظور فریب دادن اقوام پشتون در تمام گوشۀ افغانستان
است درواقعیت آنان بخاطر رسیدن به منافع دشمنان ، حتی از کشتن و سرگردان سازی
اقوام پشتون نیز دریغ نورزیده اند که از جمله میتوان به شهید قو ماندان عبدالحق
، شهید دوکتور نجیب الله رئیس جمهور پیشین کشور و صد ها تن از پشتون های دیگر
اشاره کرد.
طالبان یک پدیده رادیکالی هستند! این چنین جریانی در تاریخ افغانستان سابقه و
پیشینه ندارد طالبان گروهی مطلقگرا و تمامیتخواه می باشند. تفکرات ملی ندارند
و خود را در هر عملی به طور مطلق برحق میدانند و مخالفان خود را از هر نوع و
قماش که باشند باطل میشمارند طالبان درتمام عرصه ها چه سیاسی و سایر عرصهها
کوچکترین حقی را برای مخالفان خود قایل نیستند.
طالبان، هیچ مذهب و هیچ باوری برخلاف باورهای خود را قبول ندارند.
از ظهورتا بحال برای رسیدن به اهداف خود حاضر به انجام هر نوع جرم و جنایتی
گردیده اند که در اسلام ناروا گفته شده است.
سقوط دولت داکتر نجیب الله در سال
۱۳۷۱
خورشیدی، زمینهی نفوذ و مداخلات گسترده بیگانگان رادر افغانستان فراهم ساخت.
پس از سقوط دولت داکتر نجیب الله، افغانستان عمق استراتیژیک دولت های که در
کمین بودند شکل گرفت و آنان به آرزو های شان رسیدند.
آنان بدین اندیشه استند که در منطقه جنوب آسیا و آسیای مرکزی، از ابزاری به نام افغانستان استفاده نمایند .
همسایه های ما نیز برای حفظ افغانستان، نیاز به دولتی وابسته به خود را داشتند.
دولت های دیگر هنگامی که منافع استراتیژیک خود را در جنگهای داخلی دهه ۱۹۹۰ در افغانستان مواجه با خطر دید، با ایجاد و حمایت از گروه نظامی طالبان اقدام کردند تا منافع استراتیژیک شان در این منطقهی مهم و چهارراه شرق، توسط این ابزار استراتیژیک حفظ گردد.
بنابرآن، گروه طالبان از زمان پیدایش تاکنون، ابزار استراتیژیک وبرای تحقق اهداف استراتیژیک دیگران در افغانستان میجنگند و برادر کشی هارا براه انداخته اند.
طالبان از خود اراده ، صلاحیت وحق تصمیم گیری را ندارند بناًمذاکره با آنها کاریست روز گمی اگر تعهدهایی را هم در جریان مذاکرات قبول کنند صلاحیت اجرائیوی را ندارند .
سالهای اخیر مشاهده شد برخی رهبران طالبان که به شکل خودسر میخواستند با
دولت افغانستان مذاکره نمایند، به طور مرموز جان خود را از دست دادند و یا از
سوی به زندان انداخته شدند.
از تجربۀ مذاکرات صلح دولت حامد کرزی با توجه به واقعیتهای موجود در خصوص
طالبان، این نتیجه به دست میآید که مذاکره با طالبان که خود را افغانستانی
میخوانند و افغانستان را ویران و مردم افغانستان را میکشند همچنان سایر
طالبانی که خارجی اند نتیجه نمیدهد بهتر است دولت منتخب افغانستان به منظور
تأمین صلح پایدار و حل معضل طالبان، بهجای رهبران طالب با مقامات تمویل کننده
های شان مذاکره نماید، زیرا کلید و رمزقفل مذاکره با طالبان در دست آنها
میباشد.
بعد ازاینکه حقیقتاً قفل گفتگو ها گشوده شد و مذاکرات آغاز گردید مبنای منطق واقعگرایی ها در نظر گرفته شود که افغانستان نباید به بُرد بازی و شکست تجهیز کننده گان طالبان فکر کند چون چنین چیزی ممکن نیست.
نتیجه این بازی میان هردو بُرد- بُرد باشد. این اصل عمده در برخی از مذاکرات دیده شده است که:
برای بدست آوردن چیزی! باید چیزی را از دست بدهد، تا چیزی بدست آورد..
دولت برای تجدید تربیت سیاسی طالبان که همواره آنها کمیت را به رخ ملت می کشد برایشان بجای اندیشه های نفاق افگنی دستآورد هارا منوط به کیفیت برای شان تدریس سیاسی نمایند زیرا اگر قوای کار زیادهم قوی باشند حتمی است که سیاسیون روی قوای مستعد به کار فکر کنند آنان را که توانائی بالاتر از دیگران دارند ترغیب نمایند تا مصدر خدمت به تمام ملیت های مسکون در افغانستان گردند. .
از سوی دیگر حرکت های پراگنده و بیعت های کمرنگ در بسا ولایات نشان دهندۀ این
است که داعش امروز همانا طالب دیروز است ونشانۀ از ناکامی پروژه طالبان در
افغانستان را تمثیل می نمایند طالبان در
۱۳
سال نه تنها دستآوردی قابل ملاحظۀ سیاسی دریی نداشتند از نظر اجتماعی هم قیافه
خود را بیش از پیش لجوح ساخته باختند و به عنوان نیروی هراسافکن منفور پیش چشم
مردم ظاهر شدند.
حالا این گروه که نام شان در زبان های ملت به دهشت گرد و وحشت آفرین مشهور شده
اند برداشتن بار این گرو ه برای تمویل کننده گان نیز سنگینی می نماید.
با توجه به ائتلاف گستردهای که علیه داعش روز تا روز شکل می گیرد عطف به
نبردهای بسیاری که داعش با آنها رو برو اند بچه گانه است اگر تصمیم داعش باشد
که در افغانستان سرباز اعزام نمایند.
پس از شکست سخت داعش در کوبانی، به قطع میتوان گفت این گروه هیچ حرکتی از خود نشان نخواهد داد و داعش در یک محدودۀ خاص جغرافیای ناکام منحصر خواهد ماند.
داعش که نظیر القائده به کمک دیگران عرض اندام کرده اند هرگز در پی تاسیس یک شبکۀ فراگیر جهانی در ساحه نیست .
ایده آل تدریجی دامنه امارت خود را به سرزمینهای شمال ، جنوب، شرق و غرب که افغانستان و ایران امروزی هم تحت عنوان سرزمین خراسان شامل میگردند با استفاده از نام خراسان تلاش می نمایند تا خود را زنده نگهدارند در حالیکه با نظر داشت تاریخ آریائی ها و بخشی عمده ونامدار تاریخ خراسان شامل حال داعش و طالب هر گز نمی گردد .
قرآن کریم با صراحت، سیاست کلی اسلام را درباره مراعات حقوق ملل و سایر مذاهب بیگانه چنین بیان می کند:
(خداوند شما را از کسانی که با شما در کار دین کارزار نکرده اند ، شما را از خانه و کاشانه تان آواره نکرده اند، از این که در حقشان نیکی کنید و با آنان دادگرانه رفتار کنید نهی نمی کند بی گمان خداوند دادگران را دوست دارد).
پس اسلام اجازه می دهد که اقلیت های مذهبی و مخالفان اسلام در جامعه اسلامی زندگی کنند و از حقوق انسانی برخوردار گردند؛ مشروط به این که مزاحمتی برای اسلام و مسلمانان نداشته باشند. و بر ضد آنها کاری صورت ندهند.
پروردگار عالمیان در آیه دیگر می فرماید:
(خداوند فقط شما را از دوست داشتن کسانی که با شما در کار دین کارزار کرده اند، از خانه و کاشانه تان آواره کرده اند ، برای راندنتان با دیگران هم دستی کرده اند، نهی می کند و هر کس دوستشان بدارد از ستمکاران ـ مشرکان ـ است.)
با توجه به این دو آیه، سیاست کلی اسلام درباره اقلیت مذهبی و مخالفان اسلام چنین است: مادامی که اقلیت ها به حقوق مسلمانان تجاوز نکنند و بر ضد اسلام و مسلمانان توطئه ننمایند، در کشور اسلامی کاملاً آزادند و مسلمانان وظیفه دارند با آنها به عدالت و نیکی رفتار کنند؛ ولی اگر بر ضد اسلام و مسلمانان، با کشورهای دیگر هم کاری داشته باشند، مسلمانان موظف اند مانع فعالیت آنها شوند و هرگز آنها را دوست خود ندانند
قرآن کریم با افکار غرور آمیز و تعصبات غلط، خطرناک و جنگ آفرین این دو ملت مبارزه می کند.
با استدلال، پوچ و بی منطقی بودن آن را آشکار می سازد.
بدیهی است چنانچه این افکار غلط و خطرناک، بر ملت و جامعه ای حکم فرما باشد، صلح جهانی و هم زیستی مذهبی با دیگران نخواهند داشت. از بین بردن تعصبات غلط، ، برتری جویی ، نژاد پرستی، زمینه ساز هم زیستی مسالمت آمیز ادیان ، ملل و مذاهب گوناگون می باشد.
از نظر قرآن کریم، هیچ ملتی برگزیده و نیز هیچ یک با خدا عقد اخوت نبسته است. برتری و عظمت، مخصوص افرادی است که تنها در برابر حقیقت خضوع می کنند و هیچ تعصب غلطی آنها را از پذیرش آن باز نمی دارد.
از ضروریات زندگی اجتماعی، همکاری و تعاون است. زندگی اجتماعی و نظام بین المللی، بدون هم کاری و تعاون در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ممکن نیست..
قرآن کریم، تعاون و مشارکت را، که یک اصل عقلانی نیز می باشد مورد تأیید و سفارش و مسیر آن را در جهت (برّ و تقوا) قرار داده و از تعاون برای ارتکاب گناه و ظلم نهی نموده است.
در مقیاس جهانی، تلاش برای ایجاد عدالت، برابری، صلح، امنیت، و توسعه از مصادیق «برّ» می باشد و مبارزه با سلطه، استثمار، نژاد پرستی و هر نوع تلاش برای قطع ریشه های تجاوز در سطح جهانی، تلاش در جهت تقوا و نزدیک تر شدن ملت ها به اراده و خواست خدا محسوب می شود و در این راه، باید از هر نوع هم کاری و تعاون که موجب فساد، تباهی و ظلم است خودداری نمایند.
اصل گفته های ما در عرصۀ اخلاقیات اسلامی که منشای انسانی دارد هکذا روز حشر از عملکرد خود پاسخگو نیز می باشیم می باید از کتب آسمانی که ذو الجلال والاکرام توسط پیغمر های برگزید ه اش بما ارزانی داشته بیاموزیم وموجب رفاه و آسوده گی دارین را برای خود و هم جنسان خود وسیله شویم .
در کار صلح می باید حقو ق حقۀ زنان ، احترام ارج به مقام انسان و سایر دستآورد های سیزده سالۀ که موجب رضایت مردم ما استند پایمال خواست های دیگران نگردد .
بجاست در گفتگو ها ی صلح نمایندۀ زنان شریک ساخته شده در زیبائی صلح بیافزائیم زیرا کاروان صلح واقتضای زمان نیز شامل همین پروسه در سطح جهان در حرکت است که تجلای خاصی را زمینه ساز اند زیرا گل و گلبته نمای همدیگر اند به عبارۀ دیگر:
زمین محتاج زارع و زارع محتاج زمین استند باید هردو را ارج گذاشت .
چه زیباست در کارهای مسالمت آمیزکه رضای خداوند درآن دخیل است منحیث مسلمان مومن پیشگام از دیگران باشیم .
همه یارو برادریم به قــــــرآن
همه اسلام و پیرویم به قــرآن
بهر ملیت که منسوبیم من وتو
همـــه اولادآدمیم به قـــــرآن