دكتر نبي هيكل

 

دورنمای صلح با طالبان

پس از حدود ده سال مساعی صلح با طالبان که با  شک وتردیدها و امیدواریهای عمدتآ رسمی توام بودند این سوال در برابر همه با جدیت قرار میگیرد که  آیا طالبان با حکومت افغانستان مصالحه خواهد کرد؟

سوال کنونی در شرایط کنونی از جهات متعدد  دارای اهمیت است: از یکسو آنانی که به نحوی از انحا در جنگ با طالبان قراردارند در برابر یک انتخاب بزرگ قرار گرفته اند و از سوی دیگر نه تنها حامیان تحریک  طالبان بلکه تحریک طالبان نیز در برابر یک چنین انتخاب قرارد. انتخاب  هردو  طرف به معنای  تعیین موقعیت آنها در صف آرایی جدید نیروها است که بدون شک بر اساس نورمهای اعتقادی طرفین صورت میپذیرد. بدین ترتیب هم انتخاب موقعیت در صف آرایی ها ی منطقوی و بین المللی و هم تعیین موضعگیری نورماتیف برای  طرف های درگیر دارای اهمیت اند و آینده صلح و همکاری در میان این صفآرایی ها نیز به انتخاب متذکره بستگی دارد. شرایط جدید بدیلهای جدید را در برابر نیروهای درگیر قرار داده است.  بنابرآن انتخاب نیروها ی درگیر در پروسه صلح- جنگ در شرایط موجود  میتواند ما را  در دریافت پاسخ به سوال فوق کمک نماید. در این شرایط جدید چه جدید است و بدیلهای موجود برای انتخاب کدامها اند؟

 سیمای شرایط جدید

چند مشخصه عمده سیمای شرایط جدید را میسازد  و آن را از شرایط قبلی متمایز میسازد.

1.     بروز خطرات جدید :نه تنها جهان به سوی دو قطبی شدن و رویارویی میرود، بلکه  داعش و متحدان آن خطر رویاروییهای متعدد را بوجود آورده اند. صف آرایی ها در گوشه های مختلف جهان  در سه محور عمده   غرب، داعش و  روسیه شکل میگیرند. کشورهایی مانند افغانستان ، هند، پاکستان ، چین، ایران و آسیای میانه  با نفوذ  القاعده، داعش و   طالبان تهدید میگردند. صفآرایی های میان این نیروها نه تنها به  تقویت یک طرف  بلکه به تضعیف طرف های دیگر منتج خواهد شد. بدین ترتیب القاعده و  طالبان مجبور اند موضعگیری خود را در رابطه با همدستی یا مخالفت با داعش تعیین نمایند.  انتخاب موضعگیری ها برای کشورهای یاد شده دارای اهمیت است واین کشورها نمیتوانند آن را نادیده گیرند.   سیاست همکاری یا مخالفت  دو بدیل عمده  اند که برای حکومتها و برای  تحریک طالبان پیامدهای متفاوت دارند.

2.     تغییر در سیاست کشورها:  در سیاست کشورها بخصوص  افغانستان، پاکستان و چین بر اساس گزارشهای رسمی  تغییرات رسمی از راه همکاری  در کار مبارزه علیه تروریزم به ملاحظه میرسد. به این همه تغییرات با درنظرداشت دو اصل عمده روابط بین المللی باید نگاه کرد: نخست هر دولت  از منافع حیاتی و ملی خود دفاع مینماید و دوم  هر اقدام مشترک  را  باید با درنظرداشت منافع حیاتی ملی مورد ارزیابی قرارداد. تاریخ سیاست خارجی حکومت پاکستان و تاریخ  سیاست تحریک طالبان ( با وصف تغییر در شرایط کنونی)  ما را بیشتر به هشیاری و زرنگی تشویق مینماید نه به اعتماد کورکورانه.

3.     فشار موجود اقتصادی-  نظامی و اجتماعی: فشار اقتصادی در افغانستان و پاکستان مشهود اند، درحالیکه  جنگ علیه طالبان و احتمالآ با  داعش فشار بیشتری را اعمال خواهد کرد. علاقمندی به همکاریهای اقتصادی  در منطقه ناشی از ضرورت است و برای افغانستان و پاکستان و برای هند و ایران دارای اهمیت اند.

هر سه عامل شرایط جدیدی را بوجود آورده اند که حکومتها را به همکاری وامیدارد.

موضعگیری های نورماتیف

مهمترین مساله عبارت است از تعیین موضعگیری نورماتیف در شرایط کنونی. هر یک از طرفهای در گیر در پروسه  صلح –  جنگ کنونی میتوانند  سیاستهای خود را در برابر همدیگر و در برابر  پروسه صلح و جنگ  با در نظرداشت شرایط جدید عیار  سازند.

هرنوع بدیل همکاری اقتصادی میان افغانستان، هند، پاکستان و چین بخصوص- با درنظرداشت روابط تاریخی این کشورها _به استثنای روابط هند و افغانستان) نمیتواند بدون  ایجاد میکانیزم های سازنده اعتماد موثر پنداشته شود.

مساله صلح با طالبان با مسله صلح با پاکستان  در حالاتی مرتبط است که(1)  افغانستان توانایی تامین امنیت اتباع خود را در برابر تهدید های داخلی و خارجی دارا نباشد، (2) تحریک طالبان بحیث ابزار اعمال فشار نظامی و سیاسی حکومت پاکستان خدمت نماید.

برای پاکستان تعیین موضعگیری نورماتیف به مراتب ساده تر از جانب افغانستان است، زیرا پاکستان در موقعیت بهتر قراردارد:

·        پاکستان از نفوذ کافی در دستگاه حکومت افغانستان برخوردار است.

·        تحریک طالبان که  قسمآ از سوی پاکستان تمویل و تجهیز میگردد نیز در  قوای  ثلاثه نفوذ دارد.

·        پاکستان هم اکنون افغانستان را در نتیجه اقدامات نظامی در پاکستان به پناه گاه آنانی مبدل ساخته که قبلآ  خود آنها را پناه داده بود.

با درنظر داشت این  سه فکتور میتوان  درک کرد که  تغییر سیاست پاکستان در برابر افغانستان از یکسو و در برابر  تحریک طالبان از سوی دیگر که زیر نام مساعی علیه تروریزم انجام میگردد در ماهیت بیانگر تغییر  اساسی نمیباشد، زیرا هدف اساسی پاکستان عبارت از نفوذ پاکستان در افغانستان  است  و این هدف از راه سیاست کنونی نیز به خوبی تحقق میابد.

 سوال مهم این است که آیا تحریک طالبان موضعگیری نورماتیف خود را به سود کدام طرف تغییر خواهد داد؟

 طالبان خواستار تاسیس امارت اسلامی، خروج قوای  خارجی و  حاکمیت شریعت اسلامی اند.  این موضعگیری در حوزه وسطی میان آنچه قراردارد که با موضعگیری  حکومت افغانستان و  داعش هم مرز میباشد. این همسایگی نورماتیف در شرایط کنونی از جهات متعدد تحت فشار قراردارد:   داعیه داعش تعدادی از آنها را به خود کشانده است، درحالیکه عده ای  بدون شک به پاکستان نمک حرامی نخواهند کرد. و عده دیگر منابع دیگر حمایت مالی و سیاسی دارند. خطر تجزیه  اتحاد از یکسو  وخطر نابودی  در رویارویی نظامی با حکومت و یا داعش از سوی دیگرنیز در برابر  طالبان قرار دارد، اما آنها از قبل  خود را در این نبرد برنده اعلام کرده اند زیرا یا غازی خواهند بود و یا شهید!

 در حالیکه تحلیل توانایی ها، امکانات و گزینشهای دیگران ما را در تصمیمگیرما کمک مینماید، مهمترین مساله این است که منافع حیاتی ملی  رادر مذاکرات خویش در اولویت قرار دهیم.  صورتیکه با درایت و رعایت منافع حیاتی افغانستان با این مسایل برخورد نگردد، افغانستان به پاکستان بعدی مبدل خواهد شد.

پایان

 


بالا
 
بازگشت