هدايت حبيب
آيا حامد کرزی ـ عطا محمد نور و شرکاء راست می گويند؟
در این روزها شماری از کرسی نشينان قدرت باد آورده و کاسه ليسان برتری جوی جهان سرمايه داری با استفاده از فضای که باداران شان در اختیار آنان قرارداده اند، در رسانه های باصطلاح آزاد و شبکه های اجتماعی، به بهانه ای پيشواز یادبود ها مطالبی را بصورت نادرست و آنهم از زبان کسی بیان می کنند که درقيد حيات نبوده، در حقيقت امر متاع کهنه و بی خريدار را بصورت جعل گونه به خورد مردم می دهند.
از آن جمله، يکی هم جناب حامد کرزی رییس جمهور پیشین افغانستان بوده که در گردهمایی یاد بود از سالروز وفات مارشال (!) قسيم فهیم ضمن ستایش از کارنامه هایی وی اضافه نمود: " در بازگشتم از یکی از سفرها به پاکستان، فهیم خان به من گفت که اگر خط دیورند را به پاکستان بدهیم، آنها خواهان مناطق بیشتر کشور ما حتا تا دریای آمو خواهند شد."
این سخنان از زبان شخصی گفته می شود که اکنون وی در قید حیات نیست تا در مورد راست و دروغ آن ابراز نظر نمايد.
اما در مورد خط ديورند، تا جايی که بخاطر دارم نظريات متفادتی از جانب روشنفکران مستقل، احزاب سياسی و تنظيم های جهادی بيان شده است.
شماری از روشنفکران تاجک تبار، بويژه زنده ياد محمد طاهر بدخشی و پيروان فکری و سياسی وی موضوع خط ديورند و مناطق آن طرف مرز را مانند مشهد و نيشاپور ـ سيستان و بلوچستان و پنج ده ، خاتمه يافته می پنداشتند.
برعکس روشنفکران پشتون تبار، از جمله سازمان افغان ملت ترانه " دا پشتونستان زموژ " سردار محمد داوود خان را تبليغ کرده وحدت پشتونهای " لر وبر" را خواهان بودند تا بدين وسيله مسأله اکثيرت و اقليت را بسود خود و غصب قدرت يکطرف سازند.
درميان تنظيم های جهادی نيز برخلاف گفته ی حامد کرزی اکثريت نزديک به اتفاق جمعيت اسلامی افغانستان که تاجک تبار اند؛ با ديد کوتاه تر نظريات بدخشی را تاييد می کردند و از آن جايی که برهان الدين ربانی رهبر آنها حدود ۱۷ سال در پاکستان زندگی می کرد و از حمايت عام و تام سازمان "آی . اس . آی" و نظاميان پاکستان، در دوران حکومت محمد داوود و حاکميت ۱۲ ساله حزب دموکراتيک خلق افغانستان، برخوردار بود، هيچ گاهی برخلاف نظر رسمی پاکستان پيرامون خط ديورند و ادعای ارضی روی مناطق پشتونستان و بلوچستان، حرفی برزبان نمی آورد. در غير آن جنرالان خون آشام پاکستان نه تنها او را حمايت نظامی ـ سياسی و استخباراتی نکرده؛ بلکه از کشور خود اخراج می نمودند و از مزايای جهاد (!) که بعدها نصيبش گرديد محروم می شد.
بنابران مارشال(!) قسيم فهيم هيچ گاهی برخلاف نظر رهبر و تنظيم خود حرف نزده، حرف های حامد کرزی فقط رنگ بازاری داشته است و بس.
شخص جناب حامد کرزی هم در مدت ۱۳ سال زمامداری خويش، کوچک ترين حرفی درمورد خط ديورند، ابراز نکرده، مناسباتش با پاکستان دوستانه نه؛ بلکه چاکرمنشانه بوده و روی همين علايق هميشه دولت های خيانت پيشه ی پاکستان و مزدوران جيره خوار آن را، مجاهد کبير و برادر دينی خطاب نموده و حتا در يکی از صحبت هايش گفت که اگر جنگ ميان امريکا و پاکستان رخ دهد من طرف پاکستان را خواهم گرفت.
واما در مورد خط ديورند و داعيه ی پشتونستان و بلوچستان، نظر رسمی از جانب کميته فعالين حزب دموکراتيک خلق افغانستان اين گونه در سايت سپيده دم ابراز گرديده است:
«حزب ما مدافع بی چون وچرای برقراری صلح فراگيرجهانی؛ محوکامل جنگ وخشونت نظامی- سياسی درمناسبات بين المللی؛ انحلال پيمانهای نظامی تجاوزکار در منطقه وجهان؛ برچيدن مراکز وپايگاههای نظامی امريکا و شرکاء آن درسراسرجهان، می باشد.
سياست ح. د. خ. ا در رابطه به خط تحميلی واستعماری ديورند کاملاً مشخص وروشن است و ما به آن همچنان پابند هستيم که مسألۀ حق خود اراديت و تعيين سرنوشت سياسی خلقهای پشتون و بلوچ آن طرف اين خط، توأم بارعايت حق مسلم ترانزيت اموال تجارتی افغانستان از راه بحری وساير موارد مربوط، بايد براساس پس منظرتاريخی آن ازطريق تفاهم سازنده و پيشبرد مذاکرات صلحجويانه ميان افغانستان و پاکستان، برپايۀ ميثاقهای بين المللی و رهنمود های حقوق بين الدول، حل و فصل گردد.»
بعضی از سران و فرماندهان جهادی، از جمله آقايان عطا محمد نور و اسماعيل خان خودها را شایسته بایسته تحسین میدانند؛ همواره از خود و گذشته خويش حرف می زنند آنها با استفده ی سوء و ابزاری از روزهای تاريخی فعاليت های تبلیغاتی را به راه انداخته خودهارا با دروغ پراگنی و ديده درايی، ناجی ملت در برابر اتحاد شوروی سابق و طالبان موعظه کرده، می گویند: مجاهدین باید احترام شوند، بسیاری ازدست آوردهای امروز درنتیجه ای مبارزات آنها بوده است. حکومت باید در گفت و گوهای صلح با احزاب سیاسی و شخصیتهای جهادی مشوره کند. بدون مشوره ی خصوصی با جمعیت اسلامی صلح معنی ندارد؛ نکته به نکته و قدم به قدمی که گذاشته میشود، جمعیت و دیگر شهروندان کشور که از ملت دفاع کرده اند باید قدم به قدم به آنان آگاهی داده شود و با ایشان مشوره صورت بگیرد. حضور مجاهدین در کابینه ای حکومت موجود کمرنگ است.درنتیجه ای جهاد مجاهدین بود که قشون شوروی درکشور درهم شکست....
اين را می گويند دروغهای شاخدار؛ يک تبليغات گمراه کننده بخاطر پنهان کردن پَل پای دزدان غارتگر و جلوگيری از افشای جنايات مشهود دشمنان مردم افغانستان؛ بويژه قاتلان هفتاد هزار ، زن و مرد ، پير و جوان مردم شهرکابل و تجاوز جنسی بر ۱۷ دختر وسپس قتل بی رحمانه آنان و کتمان جنايات مشهودی که در قتل عام هزاران تن مرد و زن؛ پير و جوان مردم زحمتکش هزاره در منطقه افشار سيلو صورت گرفت و عاملان و جنايتکاران آن از طرف ديدبان حقوق بشر در مطبوعات منتشر و افشاء گرديد، می باشد.
وليک آنان بايد بدانند که آبروی فروریخته را نمی شود بازگرداند. چهره های حقيقی تمامی جناح هایی جهادی که در جنگ های داخلی و میان تنظیمی در کشور سهیم بودند با گذشت هر روز برملا تر شده می رود. به همین دلیل آنان فکر می کنند که شاید دوباره با تبلیغات و یا انتقاد ها علیه حکومت به اصطلاح وحدت ملی، در اذهان عامه مردم خود را خوب جلوه دهند.
اما مردم در همين انتخابات سال روان به آنان جواب " نه " گفتند و تکرار می گويند:
به هر رنگی که خواهی جامه پوشی ـ من از وطرز خرامت می شناسم
این آقایون بنابر خصلت آخوندی ای که دارند هميشه از گرفتن لقمه ی چرب بدهن خود حرف می زنند؛ وليک آنان يکبار هم اعتراض نکردند تا بگویند حضور افراد مسلکی تحصیل یافته و زنان در بخش های اجرایی، تقنینی وقضایی کمرنگ است. این در حالی است که زنان در حوزه مشارکت سیاسی و رأی دادن در انتخابات ریاست جمهوری حضور چشم گیری داشته اند. دیگر این که سهم زنان در بازار کار به علت نگرش جنسیتی رقم ناچیز است در حالی که زنان در جهان نیمی از بازار کار را در اختیار دارند.
در مورد قوای نظامی اتحاد شوروی وقت، آن گونه که شماری از سران و فرماندهان تنظيم ها درصحبتهای خويش آدعا می کنند که گويا آنها اين سربازان را بزور از افغانستان کشيدند بکلی يک دروغ محض و تبليغات گمراه کننده می باشد. زيرا همه مردم افغانستان ميدانند که قوتهای نظامی اتحاد شوروی مطابق موافقتنامه ژنيو مورخ ۱۴ اپريل ۱۹۸۸ که متن و سنگبنای آن در طرحها و اعلاميۀ مورخ ۲۴ اگست ۱۹۸۱ دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان مبنی بر چهار اصل: قطع مداخله از خارج، خروج قوای شوروی، تضمينات بين المللی درمورد قطع و عدم مداخله مسلحانه از خارج و عودت مهاجرين به کشورشان، تنظيم شده بود، از افغانستان به ميهن آبايی خويش برگشتند و پس از عودت نظاميان شوروی از ميهن مان، دولت جمهوری افغانستان، مانند شکست امريکا در ويتنام سقوط نکرد؛ بلکه بیشتر از سه سال ديگر نيز وظايف خود را به مثابۀ دولت انجام داد و درجنگ تاريخی "جلال آباد" به تهاجم اردوی پاکستان که درلباس مليشه داخل نبرد شده بودند، جواب دندان شکن تاريخی داد؛ سپس در اثر طولانی شدن جنگ، تقاضای سازمان ملل متحد و بروز اختلافات درونی، قدرت سياسی را رسماً بحضور داشت نمايندۀ سازمان ملل متحد به نمايندۀ تنظيمها حضرت صبغت الله مجددی تسليم نمود.
مردم ما درست گفته اند که دروغ گويان وجدان بيدار و حافظه ی فعال ندارند!
۱۵ مارچ ۲۰۱۵