ابراهیم ورسجی
فرصت کُشی؛بزرگترین دستاورد کرزی برای مردم افغانستان
ابراهیم ورسجی
16-6-1393
نگاه وبرداشت مردم وسیاست کاران به سیاست ومحیط های ملی- بین المللی- سیاسی- اقتصادی- علمی- فنی- رسانه ی و... ازمسایل بسیارمهم واثرگذاردربازی های سیاسی درسویه های ملی،منطقه ی وجهانی می باشد.جنبه های مهم وکارسازی که درمیدان های سیاست وبازیی سیاسی وابسته به آن ها سیاست کاران افغانستان به گونه ی مرگباری شکست خورده اند.با وجود این که، همه سیاست کاران قبیلگی افغانستان دردوسده ی گذشته درمیدان بازیی سیاسی درهمه سویه های بیرونی ودرونی شکست خورده اند؛ اماشکست خوردن آن هابه اندازه ی شکست خوردن وفرصت کُشی وفرصت سوزیی کرزی مسخره ومرگبارنمی باشد.پس،این پرسش پیدامی شود که چراکرزی درمیان همه سیاست کاران شکست خورده ی این سرزمینی دارای سیاست وتاریخ سیاسی ناشاد؛ بیشترازپیشینیانِ شکست خورده اش قابل سرزنش می باشد وباید باشد؟
درپاسخ به پرسش یاد شده، باید گفت که، برای همه سیاست کاران درهمه زمانه ها،فرصت ها وموقعیت ها یکسان نمی باشند.ازاین رو،ستایش وسرزنش آن هابه بهره برداری وعدم بهره برداریی درست شان ازشرایط وفرصت های میسرشده منوط می شود.چون کرزی، درادامه ی سیاست کاریی دیگرسیاست کاران نوکرمنش، درزمانی نوکرمنشانه تخت نشین کرده شد که بیشترین فرصت ها رابه همراه داشت.فرصت های که کرزی دربهره برداری ازآن ها به گونه شرمسارانه ی شکست خورده است!! بنابراین،دراین نوشته هم فرصت های میسرشده برای مردم افغانستان ردیف بندی می شوند وهم ناتوانی کرزی ودسته ی نابکارش دربهره بداری ازآن ها وعواقب ناخوشایندی برخاسته ازعدم بهره برداری ازآن ها درآینده های دورونزدیک برای مردم افغانستان نیزبه بحث گرفته می شوند.
دراین راستا،لازم است که، فرصت های میسرشده برای مردم افغانستان دردوره ی حکومت کرزی را این گونه جمع بندی نمایم:نخست،براندازیی اداره ی تروریست – زمین سوخته ی طالبان – القاعده – آی اِس آی، توسط امریکا،بنام مبارزه علیه تروریسم؛ گام نخستِ بیرون شدن افغانستان ازانزوائی سیاسی ای بود که پشتونستان خواهی حکومت های قبیلگی- قبلی براین سرزمین بارکرده بود.پشتونستان خواهی که حمله ی ارتش سرخ،جنگ سرد قدرت های بزرگ وجهادی گری وطالبی گریی تروریستی زاده ی آن البته زیرنظرپاکستان باتمویل غرب وعرب های نفتی، یکی ازدستاردهای آن می باشد.دوم،بازشدن فضای سیاسی با این امید واری که افغانستان ازقبیله گرائی سیاسی بیرون شده به سوی کشور- ملت شدن ورفتن به سوی جهان مدرن به پیش می رود.سوم،این امیدواری که بهره برداریی درست ازفرصت میسرشده درجهت بازسازی اقتصاد فروپاشیده ی افغانستان صورت می گیرد.چهارم،بحث درباره ی علت های ناتوانی کرزی ودسته ی حکومتی- نابکارش دربهره برداری ازفرصت های بدست آمده وبایدها ونبایدهای آینده.
دررابطه به اصل نخست یا مبارزه ی امریکاعلیه تروریسم که جسد متعفن اداره ی تروریست – طالبانی- القاعده ی- پاکستانی را ازافغانستان بیرون کرد،باید گفت که، محیط سیاسی درهمه سویه های محلی،ملی،منطقه ی وجهانی فرصت است نه میدان ماجراجوئی به گونه ی که نظامی های پاکستانی،آخوندهای ایرانی وبرخی سیاست کاران قبیلگی دیروزوامروزافغانستان پنداشته اند وهنوزهم نابخردانه می پندارند.ازاین رو،براندازیی اداره ی وحشی- طالبانی متکی برترورو پشتونیسم پاکستانی درافغانستان توسط امریکا باهمه دشواری های که داشت ودارد،یک گام به پیش درجهت دولت سازی،بازسازی اقتصادی وتوسعه ی اقتصادی- اجتماعی- سیاسی وفرهنگی افغانستان بود.حیف که کرزی ودسته ی نابکار- فاسد ش این فرصتِ میسرشده برای مردم افغانستان راهوشیارانه یااحمقانه ازدست دادند! وقتی که می گویم، براندازیی اداره ی منافقانه- طالبانی- تروریستی- القاعده ی پاکستان درافغانستان؛ گامی به پیش، درجهت منافع بلند مدت کشورمابود،بیشتربه این اصل تاکید دارم که عرصه ی سیاست جهانی باهمه دشواری های کمرشکنش برای دولت های فاسد- ناتوان،یک گام بلند به پیش هم می باشد.چرا؟ به این خاطرکه،شرایطی را فراهم می نماید که کشوریاکشورها می توانند درصورت پختگی سیاسی- اداریی رهبران شان ازآن بهره برداریی درست کرده ودروضع کشوریاکشورهای خود تحول سازنده بباربیا ورند.
ازاین رو،بهتراست کمی به گذشته ی سده ی بیستم افغانستان بازگشته به عامل های اشاره نمایم که باعث انزوای سیاسی افغانستان ودرواقع فرصت سوزی وبرآمدن شرایط ناگوارکنونی شدند. روشن است که، درسیاست قدرت سخن می گوید نه سیاست مداران ازهرتباریاطائفه ی؛وقدرت هم به قدرت های زیرینِ سیاسی،نظامی،اقتصادی،علمی،فنی وفرهنگی بخش می شود.چون،درافغانستان،دردونیم سده ی گذشته،ساختارحکومت ها باساختارمردمی،تاریخی،زبانی وفرهنگی مردم همسازنبود؛ازاین رو، زمام داران برای نگهداشتن خود درقدرت بجای تکیه براراده ی مردم، تکیه براراده ی بیگانگان کردند که نوکری حکومتی هابه هند بریتانیا؛وبعد ازپایان هند بریتانیا وبر آمدن پاکستان درمرزخاوریی افغانستان؛به اتحاد شوری،وبعد ازفروپاشی ای اتحاد شوروی به پاکستان واکنون به امریکا،نمادِ آن می باشد.
برای این که، سخن بدرازانکشد؛ ازجانشین شدن شوروی برای هند بریتانیا درافغانستان بدین سومی آغازم.روشن است. وقتی که،" درسال 1941،گاندهی ونهرو، نهضت اعتراضی ازهندوستان بروراعلیه انگلیستان براه انداختند وآن کشورهم زیرفشارشدید حملات هتلرقرارداشت؛لندن، برای گاندی پیام داد که ازاعتراض دست بردارد؛بعد ازجنگ، استقلال هند رابرسمیت می شناسیم."دراین راستا،درسال1944که تاحدی زیادی نمادهای شکست هتلردرجنگ جهانی دوم نمایان شده بود ،انگلیستان یک هیئت به دهلی فرستاد تاموضوع استقلال هند رابارهبران کنگره به بحث بگذارد."جالب این است که، مسلم لیگ،حزب محمدعلی جناح ،بعدها ، قایداعظم پاکستان، درآن نهضت گاندهی جی شرکت نکرده سکوت اختیارکرده بود.ازاین سبب،انگلیستان بارسمیت دادن به هند،پاکستان رابه گفته ی طارق علی،نویسنده ی انگلیسی- پاکستانی تبار،"به محمدعلی جناح هدیه داد"! اما،درجریان سفرهیئت انگلیسی درسال 1944به هند،هاشم خان،نخست وزیرودراقع پادشاه افغانستان،خیزی بسیاربالاترازتوان خود درسیاست برداشته، خواستارتحویل دادن مناطق قبایلی- شمال غربی هند، توسط انگلیستان به افغانستان شد.موضوعی که بعدها بنام پشتونستان خواهی حکومت کابل درمناسبات پاکستان وافغانستان رونماشده زمینه سازتبدیل بادارتوسط حکومت قبیلگی افغانستان وگرفتن یوغ شوروی درجای یوغ هند بریتانیاکه جایش را درآن سوی مرزی شرقی افغانستان،پاکستان گرفته بود،شد.
درواقع،حکومت قبیلگی ای آن وقت افغانستان که هم ازناسازگاری خود باساختاراجتماعی- فرهنگی- تاریخی کشورمی ترسید وهم بادارش ازهند رفته بود،دست بدو سیاست زیرزد:نخست،به نزاع مرزی باپاکستان دامن زد.دوم،برای بقای خود یوغ مسکورابه گردن گرفت.چون،مسکووواشنگتن،دوقدرت بزرگ پس ازازجنگ جهانی دوم، مصروف رخنه کردن درپکن ودهلی،دوقدرت بزرگ تازه نفس آسیائی بودند؛ازاین رو،برای افغانستان که خیر،کشوربسیارکوچک بود؛ حتا، پاکستان درباداریابی درفضای تازه ی جهانی سرگیجه شده بود.ازهمه خنده دارتراین که،هاشم خان پس ازجنگ دوم جهانی، دویاسه ماه درواشنگتن اتراق کرد تاحمایت امریکا رابرای دوام حکومت جنایت پیشه ی خود بدست آورد.به گواهی اسناد،چون پاکستان مورد حمایت انگلیستان بود وکسب حمایت امریکابرای حکومت افغانستان باید ازلندن می گذشت،امریکاهرگونه کمک خود به حکومت کابل راچه آن وقت وچه بعدازهاشم خان وحشی،مشروط به ختم نزاع مرزی باپاکستان کرد.ازجانب دیگر،حکومت انگلیستان ،پاکستان رابه حیث جانشین خود درمنطقه پذیرفته اعلام کرده بود که پاکستان وارث همه معاهدات هند بریتانیا، باحکومت کابل می باشد.
ازاین که، دوماه اتراق کردن هاشم خانِ مفلوک – مستبد- وحشی درامریکا بی نتیجه بود؛ وازجانب دیگر،شرایط ملی،منطقه ی وجهانی بخاطرخیزش های ضدِ استعماری درآسیا وافریقا متحول شده بود،خانواده ی حاکم برافغانستان مجبورشد که شاه محمودخان را درجای هاشم خان بگذارد تا دوکارزیررا بکند:نخست، راه حلی برای نزاع مرزی با پاکستان پیداکند.دوم،ازنرمش دربرابرمردم وجریان نیمه جان روشنفکری تازه نفس کاربگیرد.چون،شاه محمودخان هم درحل نزاع مرزی با پاکستان ناکام شد وهم جریان روشنفکریی هرچند کمرنگ درحال قدرتمند شدن بود،خانواده ی حاکم ازمطالبات روشنفکران وقت ترسیده محمد داود را روی کارآورد تا درهردوزمینه ی که شاه محمودخان ناکام شده بود،کاری انجام بدهد.محمد داود اگرچه درحل نزاع باپاکستان ناکام شد؛اما این قدرکرد که هم نزاع مرزی با پاکستان را بنام پشتونستان خواهی دامن زد و هم شیوه ی استبدادی هاشم خان رازنده کرده درداخل کله ی با سوادان پشتون را درآخورپشتونستان بست وروشنفکران تاجیک- هزاره را زندانی کرد.
ازجانب دیگر،درسطح قاره ی آسیا،چون،چین راه خود مختاری درسیاست جهان را پیش گرفت وهند باموضع درظاهرغیرمتعهد متمایل به مسکوشد.ازاین رو،امریکا به سوی پاکستان وایران متمایل شد.پس ازتمایل هند به مسکووتمایل پاکستان به واشنگتن ووارونه ی آن،حکومت محمد داودخان بدامن مسکوافتاد.افتادنی که نتیجه ی آن ادامه ی دورباطل و وضع غمبارکنونی می باشد.درواقع،همه ی افت وخیزهای سیاست مدارانِ نادانِ افغانستان بدامن قدرت های بزرگ، نتیجه ی دوعامل زیرمی باشد:نخست،حرص وطمع حاکمان برایی ماندن درقدرت.دوم،بهره برداری ازنفوذ قدرت های بزرگ درجهت اهداف بلند پروازانه ی ملی که درهردوزمینه سیاست مداران ونظامیان افغانستان وپاکستان شکست خورده مردمان خود رابسیارزیانمند ساخته اند.واقعیت این است که، قدرت های بزرگ وکشورهای پیشرفته ی جهان آماده بودند ومی باشند که برای کشورهای غریب وپس مانده کمک درجهت توسعه ی اجتماعی- اقتصادی- سیاسی- فرهنگی شان نمایند؛اماهرگزآماده نمی شوند که درراستائی بلندپروازی های سرزمینی کمک شان کنند.پرسمانی که سران قبیلگی اندیش حکومت های افغانستان ازدرک آن ناتوان بودند ومی باشند.
اکنون که،درباره ی فرصت سوزی توسط حکومت های قبیلگی- دیروزافغانستان به تناسب فرصت های میسرشده برایشان سخن گفته شد.به بحث درباره ی فرصت سوزیی کرزی تمرکزکرده نوشته را پایان می دهم.چون، دراین مقاله ،موضوع محوری بحث درباره ی فرصت کشی کرزی بطورویژه ومختصر می باشد؛ازاین رو،بحث تفصیلی آن را به نوشته های دیگروبحث کوتاه درنوشته ی کنونی صورت گرفته ومی گیرد.دربحث کوتاه مورد نظرنویسنده هم، روشن است که وقتی سیاست مداران یاحکومت ها درسیاست وسیاست کردنِ درست وواقع بینانه ناتوان شوند؛درواقع،گام نخست فرصت سوزی رابرداشته و برمی دارند.کاری که سیاست کاران شکست خورده ی افغانستان پریروزوکرزی دیروزوامروزکرده ومی کند.بنابراین،کرزی گام نخست فرصت کشی را با سیاست نا درست کادریی خود برداشت که نتیجه ی آن ناتوانی وزیران- رئیسانِ پشتوزبانِ حکومت کرزی درکارهای عملی ونزدیک شدن بامردم درمناطق هم مرزپاکستان حتاجاهای پیدایششان درمنطقه وکمک شان به طالبان درمیان پشتون های ناقل دردیگربخش های کشوروجاده صاف کردن شان درجهت بازگشت تروریسم ونا امیدیی روزافزون مردم درفضای پیچیده ی سیاسی- روانی ای برخاسته ازهیاهویی رخت سفربستن ناتووکاهش کمک های مالی- سیاسی غرب بویژه امریکا،پس از2014می باشد.
باتوجه به گفته های بالا،بدوموضوع می پردازم:نخست،تاثیرناگوارفرصت سوزی کرزی آن هم درزیرسایه ی حضور13ساله ،8ماهه و7روزه ناتو،درافغانستان.دوم،امید واریی که فرصت سوزی کرزی درذهنیت گنده ی نظامی های پاکستانی ایجاد کرده است که گویا افغانستان پسا2014،قمرمصنوعی آن خواهد شد؛ این هم، درشرایطی که، نوکران مستقرپاکستان درحکومت کرزی، جاده سازی برای بازگشت طالبان زیراثرآی اِس آی کرده اند؛ واحمدشاه مسعودهم زنده نیست که نظامی های پاکستانی راباردوم تودهنی بزند !! دررابطه به اصل نخست،ازهمان آغازروشن شده بود که کرزی ودسته ی نابکارِهمکارش توان بهره برداری ازفرصت های میسرشده برای افغانستان راندارند.ازاین رو،پاکستان امیدارشده بود که هم بابهره برداری ازناتوانی وفساد پیشگی حکومتی های کرزیی وهم ازمزدوری قبلی شان به خود استفاده کرده دوکارزیررا انجام دهد:نخست،طالبان رابازسازی نماید که کرد.دوم،سیاست افغانی امریکارا توسط کرزی ودسته نادانِ همکارش ناکام بسازد که ساخت.حیف که امریکا تاهنوزهم پاکستان رابه حیث دشمن نمی شناسد! روشن است که، شکست سیاست افغانی امریکا،مانند شکست سیاست افغانی اتحادشوروی پیشین،چه پیامدی برای افغانستان ومنطقه می تواند داشته باشد؟به سخن دیگر،فرصت سوزیی کرزی،شکست سیاست افغانی امریکا وامیدارشدن پاکستان درجهت بازگرداندن طالبان، پرسمان های باهم پیوسته می باشند.
بهرحال،این حق پاکستان است که هرگونه که درست یا نادرست می تواند و می خواهد درباره ی قلمروسرزمینی ای خود فکروعمل نماید؛اما،این حق آن کشورنیست که درباره ی منافع مردم افغانستان اندیشه وتد بیربد نماید! همچنان که،حق کرزی ودسته ی نادان- قبیله اندیشش نیست که درباره ی مسایل مربوط به مردم افغانستان فکروتصمیم گیریی احمقانه نمایند. البته، بدودلیل زیر:نخست،جهان سیاست دردوران کنونی به گونه ی شرایط دوران گذارخود را به عصردیجیتال سپری می کند که مقتضیات آن انعطاف پذیری،شناخت منطقی تحولات پیش بینی نشده ی ملی- منطقه ی – جهانی که آمادگی هم زمان جهت اتخاذ استراتژی وتغییراستراتژیک مناسب باشرایط خاص،درک فراملی ازکسب منافع ملی وپذیرش مفهومی عنصررقابت وهمکاری فارغ ازتضادهای ایدئولوژیک – قومی- مذهبی را ایجاب می کند.دوم،خیزش های مردمی علیه حکومت های مستبد- غیرمسئول عرب که شماری ازخودکامگان رابی تخت وبخت وشماری دیگررامتزلزل ساخته است؛ درواقع،شرایطی را ایجاد کرده است که خود کامگی وانحصارقدرت توسط خود کامگان نظامی وقبیلگی ای مزدوروخود مختارنما رنگ باخته ودموکراسی درپیوند باعدالت اجتماعی نوید بخش توسعه،پیشرفت وثبات پایداردرمتن مناطق بحرانی مانند افغانستان خود نمائی کرده است.پرسمانی که هم کرزی وتیم متعصب- نادانش وهم نظامی های پاکستانی ازدرک درست آن ناتوان شده هردوکشورراگرفتاربحران های ژرف ودوام دارودورنمائی تاریک ساخته اند.
دراخیر،فرصت کشی های ناخبردانه ی کرزی ودسته ی نادانش برای مردم افغانستان را یکایک بازگوکرده نوشته را پایان می دهم.روشن است که،کرزی ودسته ی نادان- متعصب – تاریخ زده – واپس گرا- تاریک اندیشش،بافرصت کشی ها،بدشگونی های زیررابه مردم افغانستان تحمیل کرده اند:نخست،فرایند دولت سازی راکه نیازمبرم افغانستان بود؛ حتا، در زیرسایه ی ناتووکمک های بی شمارغرب بویژه امریکا،ناکام وحالت بی دولتی برای مردم افغانستان ایجاد کرده اند.دوم،زمینه های فرهنگی- اجتماعی- ذهنی ای برآمدن حزب های سیاسی ملی- چند قومی- مذهبی رانیست کرده اند.سوم،درعصرجهانی سازی،قبیله گرائی تاریک اندیش – تاریخ زده راپرورش داده ضربه ی کمرشکنی به هم گرائی قومی- سمتی- مذهبی- قبیلگی مردم افغانستان زده اند.چهارم وازهمه درد ناکتر،ارزش های همه پذیر- جهان شمولی مانند:حقوق بشر،دموکرسی،آزادیی بیان ،آزادیی رسانه ها،حکومت قانون و... را ارزش زدائی کرده اند.پنجم،مشکل مهاجرین را بدون حل گذاشته مواد خام بشریی فراوانی رابرای نظامی های پاکستان فراهم کرده اند تابابهره برداری ازآن افغانستان رابرای سال ها نا آرام وتروریست زده نگهداری نمایند.ششم،درعرصه ی سیاست خارجی،بی اعتمادی درروابط افغانستان وغرب ایجاد کرده اند تاپس از2014به این کشور کمک نکند.دستاردی که پاکستان به آن نیازمبرم دارد؛ وافغانستان ازآن بیش ازاندازه زیانمند می شود.هفتم،فرصت سوزیی کرزی ودسته ی نادانش چنان حکومت واقتصاد افغانستان رامصنوعی ساخته است که هیاهوی رفتن غرب بویژه امریکاپس از2014وقطع کمک های مالی سیاسی آن کشورهمه چیزبویژه اقتصاد بیمارکشورمارا لرزان وامید نسبت به آینده ی آن را بسیارکمرنگ ساخته است.هشتم،درمیدان سیاست ،کرزی ودسته ی فاسد – نابکار- قبیله گرایش باتقلب آشکاردرانتخابات هم فرایند نیمه جان دموکراتیک را به چوبه ی داربلند کرده اند وهم با دامن زدن به کشمکش های قومی وسمتی ومذهبی آینده ی تاریکی رارقم زده اند.آینده ی که سود آن به جیب نظامی های پاکستانی وزیان آن به شماره ی مردم افغانستان واریزشده ومی شود.