کاندید اکادمیسین محمداعظم سیستانی
برای افغانها، هیچ روزی ارج ناکتر از 28 اسد نیست!
۲۸ اسد 1298ش (مطابق 18 اگست1919) ، روز اعلام استراداد استقلال افغانستان است. این روز،برای افغانهای آزادیخواه، وطنپرست وحریت پسند، یک روز میمون وبس عزیز است وهیچ روز دیگری به ارجمندی و منزلت این روز تاریخی نمیرسد. گرامی داشت از این روز، یک فریضه ملی دولت بشمار میرود. اعلام استرداد استقلال کشور، در۹5 سال قبل از امروز، نه تنها برای ما افغانها بسیارارجناک و با ارزش است، بلکه برای برخی از کشورهای آسیائی نیز الهام بخش بوده و جنبش های آزادی طلبی را در مستعمرات آسیائی انگلیس مهمیز زده است.
باید خاطرنشان کردکه در تمام کشورهای آزادجهان، روزهای ملی و استقلال شان هرساله با مراسم خاصی تجلیل میشود ودرکشورما نیز درعهد اقتدار هر زمامداری تا کودتای ثور ، ازاین روز با برپائی یک هفته جشن بگونۀ شکوهمندی تجلیل شده و مردم دراین جشنها ابراز شادمانی کرده اند.زیرا تجلیل از روز 28 اسد، تجلیل از ثمرۀ خونهای ریخته شده فرزندان شریف این خاک برای استرداد استقلال افغانستان است. و باید با نیت قدر شناسی از جانبازی های آن فرزندان وطن،ازاین روز تجلیل شود.
متاسفانه تجلیل ازاین روز بزرگ وارجناک در سالهای پس از کوتای ثور وبخصوص در دوران حکومت کرزی، بسیار کم رنگ وکم اهمیت شده است وصرف با خواندن یک پیام در زیر سقفِ تالارِ ارگ ویا در برون دروازۀ وزارت دفاع وگذاشتن یک اکلیل گل در پای منار یاد بود استقلال بسنده شده و بجای آن دولت هرچه در توان دارد از روز شهدا یا از 8 ثور هرچه با شکوه تر تجلیل میکند،ولی باید یادآورشد که هیج روزی نمیتواند جای روز 28اسد(روز اعلام استقلال ملی افغانستان) را بگیرد وهیچ مقامی بجز لویه جرگه افغانستان حق ندارد بر بزرگترین روزافتخار وسربلندی ملت آزادۀ افغان خط بطلان بکشد و آنرا از تقویم روزهای بزرگ ملی براندازد.
یکی از هموطن آگاه جناب" عارف اُمید" در تردید این تصمیم دولت کرزی در مقاله یی بمناسبت سالگرد استقلال افغانستان چنین مینویسد:« 28- اسد به مثابۀ سالروز استرداد استقلال کشور و مظهر انکار ناپذیر روحیۀ آزادی خواهانه و وطن پرستانۀ افغان ها همه ساله به مثابۀ جشن ملی تجلیل میگردید. ولی ما می بینم که طی سال های اخیر این جشن ملی به باد فراموشی سپرده شده و از حوادثی به مثابه جشن ملی تجلیل به عمل می آید که موجودیت افغانستان مستقل را تحت سوال قرار داده و سر آغاز بی ثباتی٬ بدبختی و حتی تراژیدی ملی گردیده است که می توان از ۸ ثور....نام برد. رویدادی که سر آغاز ویرانی کشور، انهدام نهادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور، انحلال قوای مسلح و تاراج دارایی های عامه میباشد که در واقعیت امرهشتم ثور بمثابۀ جشن ملی نی، بلکه روز ماتم ملی می باشد.
تأسف بار اینست که عدۀ وابسته به اجانب در زمینه پا را پیش کرده چهره ها و شخصیت هایی چون اعلیحضرت احمد شاه درانی مؤسس افغانستان معاصر و اعلیحضرت امان الله خان غازی محصل استقلال کشور را که الگوی وطن دوستی٬ روشن گری٬ شرافت و انسانیت بودند به باد استهزا و نکوهش قرار میدهند و بالمقابل آنهایی را مورد ستایش قرار میدهند و به حیث قهرمانان ملی می شناسند که عاملین بربادی کشور می باشند. پروسه های جاری کشور حوادث تصادفی و اتفاقی نبوده بلکه مبتنی برسیاست حلقات حاکم کنونی می باشد که آنرا میتوان از محتوای مکتوب ارسالی وزارت امور خارجه به نمایندگی های سیاسی خارج کشور مشاهده نمود. در این مکتوب چنین آمده است: « به تأسی از تصمیم جلسۀ مورخ ۱۷/۴/ ۱۳۸۷ شورای وزیران به منظور تأمین اصل صرفه جویی در مصارف و رسیدگی به مشکلات عایده ناشی از خشک سالی و افزایش قیم مواد و اجناس از انجام مصارف به مناسبت تجلیل از روز ۲۸ اسد صرف نظر بعمل آید.روی همین ملحوظ در نظر است صرف در نمایندگی های واشنگټن ٬ تهران٬ مشهد٬ دوشنبه و اسلام آباد از سال روز هفته شهید تجلیل آید. . . »
تجلیل از روز شهید بجای 28 اسد یعنی چی؟
یعنی اینکه دشمنان استقلال کشور میخواهند با یک تیر دوفاخته شکار کنند:نخست، به بهانۀ تجلیل از روز شهید، روز28 اسد، روز تجلیل وبزرگداشت از استقلال وطن به فراموشی سپرده شود و دوم، به بهانۀ تجلیل از شهدا باز هم به بزرگنمائی از یک جنگ سالار پرداخته شود و کسی از محصل استقلال وقهرمان واقعی مردم افغانستان یعنی اعلیحضرت شاه امان الله غازی نامی نبرد، زیراکه او شهید نشده است. خاموشی در برابر این فیصلۀ ضد ملی مهرتائید براین تصمیم خاینانه حکومت است. باید در برابر این فیصلۀ خاینانه، تمام وطن پرستان واستقلال طلبان باهوشیاری وجدیت تمام صدای اعتراض خود را بلند نمایند ونگذارند تا این تصمیم شوم وخاینانه عملی گردد.
روشنفکران ملی و وطن دوست وآنهای که رسانه های جمعی صوتی وتصویری و نوشتاری و انترنتی در اختیاردارند، باید از طریق نوشته وسخنرانی دربرنامه های تلویزیونی خویش به حکومت افغانستان خاطر نشان کنند که ملت افغان از نیات شوم توطئه گران خاین باخبرشده اند و هرگز بکسی اجازه نخواهند داد که با روزهای ملی وافتخارات تاریخی شان که پدران آنها با ریختن خونهای پاک خود بدست آورده اند، بیباکانه بازی شود.
محتوای مکتوب فوق الذکر نشان میدهد که دولت افغانستان شهکاری ها و قربانی های قهرمانان معرکۀ استقلال کشور را به هیچ گرفته و روز شهید را که مصادف به روز ترور احمد شاه مسعود است ارج میگذارد. وقتی در کشور از روز شهید سخن میرود آیا عقل سلیم اجازه میدهد که روز ترور یک فردیکه از بازیگران عمدۀ فاجعۀ جاری کشور میباشد منحیث روز شهید تجلیل گردد؟
طی سال های بحران دیرپای جاری کشور ده ها حادثۀ ناگوار و رویداد خونینی که مرگ دسته جمعی ده ها ٬ صد ها و حتی هزاران هم وطن بیگناه مارا در پی داشت به وقوع پیوسته که میباید به حیث روز شهید و یا هفته شهید شناخته می شد.
آیا این عاقلانه و واقعبینانه نبود تا قیام سوم حوت ۱۳۵۸ باشندگان کابل را که در اعتراض با اشغال شوروی به کوچه ها ریختند و ده ها تن شان هدف مرمی قرار گرفت، به حیث روز شهید شناخته میشد تا روز ترور یک جنگسالار ؟ آیا منصفانه نبود تا رویداد سیاه قتل دسته جمعی باشندگان هزارۀ افشار کابل از طرف نیروهای جمعیت اسلامی، اتحاد اسلامی و شورای نظار به حیث روز شهید مسمی میگردید؟آیا بهتر نبود تا قیام هشتم حوت 1357مردم هرات را که بیش از 20 هزارهموطن هراتی ما را قربانی کرد، به حیث روز شهید نشانی میشد؟ وسرانجام آیا بهتر نبود تا روز قتل نخستین رئیس جمهور کشور، سردار محمدداود وخانواده او را که تا لحظۀ مرگ حاضر نشد سرتسلیم به دشمنان خود فرود آورد.ومرگ مردانه وشرافتمندانه را برتسلیم شدن وبه اسارت درآمدن درچنگال ذلت رهبران وابسته به بیگانه، با گردن افراخته پذیرفت و نام خود وخانواده خود را در صف دلیرمردان کم نظیرتاریخ ثبت کرد. بنام روز شهید یاد میکردند؟ در این مورد میتوان ده ها مثال آورد که می باید آن روز ها را به عنوان روز شهدای گلگون کفن وطن ما می نامیدند.
با تأسف فراوان باید گفت که نه تنها فرمان روایان فعلی کشور به افتخارات گذشتۀ ما، به فداکاری های پدران و نیاکان ما وقعی نمیگذارند، بلکه از همفکران و همرزمان شان که با اعمال نا بخردانۀ خویش فاجعه ها آفریدند، رستم زمانه تراشیدند٬ جاده ها و چهار راهی ها را به نام آنها مسمی ساختند، القاب قهرمان ملی و مارشالی دادند بلکه عده ای از قلم بدستان و تحصیل گران ما با برگزاری مراسم باشکوه هم در داخل و هم خارج کشور از سال روز درگذشت آنها تجلیل به عمل می آورند. .... »[1]
دوسه روز ارجناک دیگر:
بخاطر باید داشت که در پیوند با شاه امان الله ، دو روز دیگر نیز از روزهای پر مسرت و پرهیجان وارجناک برای مردم افغانستان بشمار میرود: یکی روز(22ماه فبروری) است. دراین روز است که شاه امان الله در ارگ شاهی بجای امیر نصرالله خان که یکروز قبل از سوی رجال همرکاب امیر حبیب الله خان در جلال آباد به پادشاهی برداشته شده بود،از بیعت به امیر نصرالله خان انکارکرد وگفت: «شهادت امیر به تحریک کسی است که خود طالب سلطنت است (منظور او نایب السلطنه بود)، لهذا من بدستان خون آلود بیعت نمیکنم و به تنهائی برای گرفتن انتقام حاضرم. کسی که با رأی من موافق است به دست راست من باستد.» نخستین کسی که به حمایت از شهزاده امان الله ازجا بلند شد، صالح محمد خان نایب سالار قوماندان لوای اول سپاه کابل بود که از میان رجال نظامی برخاست و پهلوی امان الله خان قرارگرفت و به تعقیب آن سایر رجال نظامی ودولتی ازشاه جوان حمایت واظهار بیعت کردند. [2]
روز بعد شاه در اجتماع بزرگ شهریان کابل حاضر گردید ونطق تاریخی خود را بیان کرد. اهالی کابل و افراد سپاه درمیدان مراد خانی در برون ارگ تجمع کرده بودند و بی صبرانه انتظار ورود شاه جوان را میکشیدند. امان الله خان درحالیکه یونیفورم رسمی عسکری به تن، موزه های بلند به پا و شمشیر برهنه در کمر داشت سوار بر اسپ از ارگ شاهی برآمده ، تنها و بدون محافظ، دلیرانه و خودمانی به داخل جمعیت بزرگ مردم درآمد. اودر همین روز و در برابر جمعیت عظیمی از مردم، بیانیه تاریخی و مهمش را ایراد نمود و استقلال داخلی و خارجی افغانستان را اعلام و تأمین برادری، برابری، عدالت و خدمتگزاری صادقانه برای ملت افغانستان را وعده داد.
روان شاد غبار دراین مورد چنین مینویسد: " ... 24 فبروری مردم کابل و قشون پایتخت در میدان مرادخانی اجتماع بزرگ نمودند، امیر امان الله خان سواره و تنها در بین جمعیت داخل شد درحالیکه شمشیر برهنه در کمر آویخته بود، درهمین جا بود که او نطق مشهور و تاریخی خود را نمود، او استقلال خارجی افغانستان و آزادی فردی را در داخل کشور اعلان کرد و از مساوات و برادری و برابری، آزادی ملت و تأمین عدالت و صداقت دولت جدید حرف زد. غریو شادی و تهنیت از جمعیت برخاست. . . ."[3]
این سخنان شاه آزادی خواه از جانب شهریان کابل وسربازان وافسران اردو با غریو ونعره های الله اکبر،وزنده باد امیر امان الله ! بدرقه شد.
من این لباس سربازی را از تن برون نمیکنم تا که لباس استقلال را برای مادر وطن تهیه نکنم!
یک روزپرارج دیگر، روز ٢۸ فبرورى(=٩ حوت ١٢٩٧ش) است که امان اﷲ خان، مطابق طرح قبلى «مشروطه خواهان» به سلطنت برداشته شد. و پیش از آنکه حضرت شوربازار، تاج سلطنت را برسر شاه امان الله بگذارد ،شاه خطاب به شهریان کابل گفت: « اول برهمه رعايای صديق ملت نجيبه خود اين را اعلان و بشارت ميدهم که من تاج سلطنت افغانيه را بنام استقلال وحاکميت داخلی و خارجی افغانستان بسر نهاده ام. »[4]
شاه ضمن بیانات پرشورخود گفت: «ملت عزيز من ! من اين لباس سربازی را از تن بيرون نمی کنم تا که لباس استقلال را برای مادر وطن تهيه نسازم! من اين شمشير را در غلاف نمی کنم تا که غاصبان حقوق ملتم را به جای خود ننشانم ! ای ملت عزيز و ای سربازان فداکار من ! بياوريد آخرين هستی خود را برای نجات وطن ، بيائيد تا که سرهای پرغيرت خود را برای خلاصی وطن فدا سازيم !» [5] »
شاه امان الله در لباس سربازی هنگام اعلام
پادشاهی در24 فبروی 1919در مرادخانی کابل
آقای پیکار پامیر از قول داکتر عبدالرحمن حکیمی یکی ازنخستین شاگردان دوره اول فاکولتۀ طب کابل چنین روایت میکند:" خوب بخاطر دارم که [ اعلیحضرت امان الله خان] تمام مردان روشناس پایتخت را در مسجد جامع عید گاه جمع کرد و از فضایل استقلال حرف زد. تاج شاهی او را در مسجد گذاشته بودند، اشاره به آن نموده گفت که این تاج را امپراتور انگلستان زیر دست خود میداند و من افغان و مسلمانم و تاج شاهی را تا آنوقت بسر خود نمیگذارم که با همت و شجاعت شما قوم غیور افغانستان استقلال و آزادی افغانستان را باز بدست نیارم. بعد ازین بیانیۀ شورانگیز، پسرخود (شهزاده هدایت الله) را بدست گرفته و بلند کرد و گفت : خون این طفل معصوم را فدای حصول استقلال مینمایم و بعد شمشیر خود را از غلاف کشیده و فرمود که این شمشیر را در غلاف نمیگذارم تا شرافت افغانستان را باز حاصل نکنم . . . "[6]
روز ۱۳ اپریل 1919 نیز از روزهای پراهمیت تاریخی برای افغانها است. شاه امان الله در این روز، مجلسی در دربارکابل، شامل دپلوماتان خارجی وبزرگان ومشران ملکی ونظامی کشوربرگزار، ودرآنروز استقلال افغانستان را با این جملات اعلام کرد:
« من خودم و مملکت خودم را از لحاظ داخلی و خارجی کاملاً آزاد و مستقل اعلان نمودم . بعد از اين کشورما، مانند ساير دول و قدرتهای جهان، آزاد است و به هيچ نيروی، به اندازه يک سر موی اجازه داده نمی شود که در امور داخلی و خارجی افغانستان مداخله نمايد و اگر کسی به چنين امری اقدام نمايد، گردنش را با اين شمشير خواهم زد.» و سپس رو بجانب سفير انگليس (نجف علی) نموده پرسيد: « آنچه گفتم فهميدی ! » سفير انگليس با حترام و تعظيم جواب داد: بلی فهميدم.»[7]
به قول "ریه تالی ستیوارت"،نویسندۀ امریکائی "انگلیس ها، روز ۱۳ اپریل ۱۹۱۹را، سیاه ترین روز در تاریخ امپرطوری بریتانیا میدانند. "[8] زیرا در روز ۱۳ اپریل تظاهرات عظیمی در شهرهای مختلف هند، از جمله در پشاور، بمبئی، لاهور، دهلی وسايرشهر های هند براه افتاد که درآن تصادماتی با افراد پوليس وعساکر استعمارگران رخ داد. دراین روز شهر امرتسر دو هزار کشته و چندين هزار مجروح برجای گذاشت که واقعاً تکاندهنده بود.[9]
وقتی امان الله خان از این کشتاروحشیانه استعمارگران مطلع شد، درمحکوم کردن آن در اخیر اپریل مجلسی ترتیب داد و با یادآوری از قتل عام مردم هند درلاهور،دهلی،جلالیان والاباغ امرتسر، اشک ریخت ومردم را به جهاد علیه انگلیس دعوت کرد. مردم آزادی خواه افغانستان به صدای برحق شاه جوان خود لبیک گفتند و تاسوم می ۱۹۱۹خود را برای سومین نبرد رهائی بخش آماده کردند. یک سیاستمدارانگلیس بنام "جورج روزکیپیل" در۴جون ۱۹۱۹ نوشت :" امان الله خان آتشی را برافروخت که مدتها را دربرخواهد گرفت تا ما آنرا خاموش کنیم." [10]
واقعیت همین بود که امان الله خان آتش آزادی خواهی واستقلال طلبی را درقلمرو امپراطوری بریتانیا در داده بود که تا پارچه پارچه شدن امپراطوری انگلیس همچنان شعله ور بود. مردم افغانستان در تحت رهبری زعامت جوان ودلیرخود شاه امان الله،نخستین مردمی بودند که باقوی ترین قدرت استعماری وقت، یعنی انگلیس که آفتاب در قلمروش غروب نمیکرد، قهرمانانه رزمیدند و سرانجام انگلیسها را وادار به قبول متارکه جنگ و مذاکره برای استرداد استقلال کشور خود ساختند. نتیجۀ منطقی این مذاکرات پیمان صلحی بود که در ۱۸ اگست ۱۹۱۹م مطابق (۲۸ اسد ۱۲۹۸ش) به توشیح شاه جوان وبیدار افغان رسید و افغانها از آن پس همين روز ۱۸ اگست مطابق ۲۸ اسد را روز استرداد استقلال خودشناختند و آن را هرساله گرامی میدارند.
پس از استرداد استقلال افغانستان، مصریان شاه امان الله را ستارۀ شرق لقب دادند ومسلمانان هند، شاه امان اﷲ را پادشاه خود مي دانستند، به همین خاطرجنبش هجرت در هند برتانوی به حرکت آمد وتعداد بسیاری از هندیهای آزادی طلب، راه افغانستان درپیش گرفتند که در آنجمله یکی هم خان عبدالغفارخان ودیگری ابوالکلام آزاد بود. حضور نمايندگان آزادى خواه و انقلابى هند درکابل و اوج گيرى شورش هاى مردم قحطى زده هند در شهر هاى لاهور و امرتسرو دهلى وپشاور و تحريکات قبايل سرحدى بر ضد انگليس از جانب شاه امان اﷲ، عواملى بودند که خشم وکینه استعمار انگليس را نسبت به امان اﷲ خان قمچین میزد.
مردم هند در تحت رهبری حزب کانگرس،بالاخره در15 اگست۱۹۴۷، یعنی ۲۸ سال بعد ازحصول آزادی کشورما موفق گردیدند یوغ استعمار انگلیس را از گردن خویش بدور اندازند و به کسب استقلال خود نایل آیند، اما متاسفانه که استعمار،با آنکه خون این کشور را بیش از سیصد سال مکیده بود، و رمقی برای حیات مردم فقیرنگذاشته بود، قبل از برسمیت شناختن استقلالش، غدارانه آخرین ضربت خود را نیز برآن واردکرد وکشور دیگری از بدنه اش با نام "پاکستان" جدا کرد تا نیات شومش را در وجود این مولود ناپاک درمنطقه عملی کند. حل نکردن مسئله کشمیر وبی توجهی نسبت سرنوشت سی- چهل میلیون پشتون در آنسوی مرز دیورند، از جمله آن عملکردهای زشت استعماری است که نه تنها پیکر هند بزرگ را مصاب به سرطان بنیادگرائی و جنگ های مذهبی کرد، بلکه این مسئله چون غدۀ چرکین سرطانی خواب راحت را ازمردم افغانستان نیز ربوده است.
خلاصه، روز ۲۸ اسد ۱2۹۸ ش( ۱۸ اگست۱۹۱۹م)، از آنجهت نزد افغانها پرارج وگرامی است که اعلیحضرت شاه امان الله، پیمان صلح راولپندی را( که حاکی از برسمیت شاختن استقلال کشور بود)، توشیح کرد وبا توشیح آن فصل جدیدی در تاریخ سیاسی - اجتماعی واقتصادی کشور رقم خورد. افغانها این روز را سخت گرامی میدارند، زیرا که خونهای ریخته شده پدران و نیاکان شان بالاخره ثمرداد و این ثمر همانا استقلال کامل سیاسی کشور بود. نام های جان باخته گان راه آزادی میهن را میتوان در طاق ظفرپغمان با خطوط درشت دید وخواند.
طاق ظفـــرو رواق سپاهى گمنام در پغمان ، بخاطر جاودانگى نام شهداى راه آزادى بدستور شاه امان اﷲ غازى بنا يافتند. فرزندان آن جان باخته گان می بایستی به نام وکارنامه های فراموش ناشدنی نیاکان آزادی دوست خویش در برابر استعمار به خود ببالند و با سرهای پراز غرور وعشق به آزادی واستقلال از میهن خویش در برابر هرمتجاوز و هر زورگوئی مثل نیاکان باشرف خود بایستند و از تمامیت ارضی وحاکمیت ملی خویش دفاع نمایند ونگذارند که بیگانگان برآنان حکم برانند و امر و نهی کنند.
طاق ظفرپغمان
مگر متاسفانه که در جنگ ١٤ ساله با متجاوزين شوروى و قشون سرخ همگى آن یادگار های غرورآفرین تخريب و سخت ويران شدند وبا ویران شدن اين بناهاى يادگارى، طبعاً نام شهدا راه استقلال هم نابود و از بين رفته اند. درحاشيه طاق ظفر پغمان ، شوراى ملت متن آتى را بخاطر سپاس از خدمات وطنپرستانه شاه امان امانﷲ و شهداى راه استقلال ثبت کردند:
« بتقدير مظفريت و تذکار جانبازى هاى يگانه نخبه آمال افغانيان و قهرمان قوم پرست با وجدان ، الغازى الاعظم اعليحضرت امان اﷲ خان که از بدو جلوس خود جهت تحصيل حيات باشرف و امحاى زندگى منفور ملت عزيز خود اعتصام آزادى مغضوبه و استرداد حقوق مشروعه جامعه افغانان را بعهده غيرت گرفته و متعاقباّ در سايه حدت عزم و قيام فوق العاده خويش تا ٢٨ اسد ١٢٩٨ استقلال تامه افغانستان را حصول نمود، اين بناى مفخرت احتوا که شاهد بعث بعدالموت مااست در صيفيه پغمان مينو نشان بنام «طاق ظفــر» بنياد کرده شد. و نيز اسماى همان جوانان سر فروش[جان باخته] که درطى اثبات فداکارى وجديت شهيد راه حريت گشته، کارنامه هاى مقدس خودشان را سرمشق حيات ما و اولاد آنها گذاشته اند در حواشى اين رواق ثبت گرديد تا آئينه صحنه خونين مجاهدين و تاريخ سربازى هاى شهريار شجاعت قرين ما بوده، براى آتيه اخلاف افغانستان محرک غليان قومى و تازيانه غيرت ملى باشد.» [12]
نام اعلیحضرت غازی امان الله خان، با استقلال کشور پیوند گسست ناپذیر دارد وبی حرمتی به شخصیت او، درواقع بی حرمتی به استقلال وآزادی کشور است، زیرا مردم افغانستان در تحت زعامت ودرایت آن غازیمرد وطن پرست خونهای پاک خودرا برای استرداد استقلال ریختند تا آنرا از کام استعماربه دست آوردند. مقام والای اين رهبر وطنپرست واین شخصيت سياسی افغان را، پس از گذشت۹5 بعد از حصول استقلال،میتوان همین اکنون هنگام شنيدن خاطرات بزرگان و ريش سفيدان هموطن به وضاحت تمام درک کرد و به محبوبيت معنوی او در ميان ملت پی برد.
مردم حق شناس افغانستان، کاملاً حق دارند تا با تدویرمحافل بزرگداشت از استقلال کشور از آن شاه مرحوم ابرازسپاسگزاری کنند.
پایان
مآخد :
[1]- پورتال افغان جرمن آنلاین،مقالۀ عارف امید،22/8/2011
[2]- غبار، درمسیرتاریخ،ج1، 743
[3]- غبار، همانجا
[4]- داکتراسدالله حبيب، دوره امانی، ص۱۰
[5]- حاکمیت قانون،ص ۸ مقدمه، بقلم حبیب الله رفیع
[6]- پیکارپامیر،ظهور وسقوط اعلیحضرت امان الله خان،فصل چهارم
[7]- دبلیو،ادمک، تاريخ روابط سياسی افغانستان، ترجمه زهما، ص۶۵.غبار، همانجا
[8]- ریه تالی ستیوارت،آتش درافغانستان،ترجمه کوهسارکابلی،ص۱۱
[9]- نفتولاخالفين، انگستان بر ضد افغانستان، مسکو ۱۹۸۴، ص۱۸۷،نیز: غبار،ص ۷۵۰
[10]- آتش درافغانستان، صص ۱۲،۱
[11]- عزیز الدین وکیلی پوپلزائی،سفرهاى اعليحضرت اما اﷲ خان،ص ٤٢٠
کاندید اکادمیسین سیستانی 18 / 8/ 2014