دستگیر نایل

 

پشتونستان خواهی، عاملِ تباهی افغانستان

بیش از نیم قرن است که داعیهء پشتونستان خواهی،( الحاق پشتون های انسوی سرحد دیورند به افغانستان) دغدغهء خاطر زمامداران افغانستان بوده است. از این میان حلقات معین و ناسیو نالیست های افراطی با سردمداری سردار محمد داوود خان آتش این داعیه را شعله ور نگهداشتند تا به بهانهء دفاع از حق تعیین سرنوشت پشتون ها و بلوچ ها به اهداف واسترا تژی های دیگری ازجمله استمرار نظام استبدادی سلطنتی دست یابند. بی انصافی خواهد بود اگر گفته شود که تنها این پاکستانی ها است که در امور داخلی افغانستان مداخله می نماید، بلکه  حکمرانان افغا نستان نیز طی این سال های متمادی خلاف تمام موازین بین المللی و اصول قبول شده ء سازمان ملل متحد در امور داخلی پاکستان مداخله نموده اند.

  «سر دادن شعار « دا پشتونستان زمونژ» ، نام گذاری نهم سنبله ء هرسال بنام پشتونستان، تشکیل اداره ای بنام اقوام و قبایل یا سرحدات، نامگذاری جاده و میدانی بنام پشتونستان، ریزرف چندین هوتل در کابل و ولایاتِ سرحدی برای مهمانی به شورشیان مخالف دولت پاکستان، تشکیل کنفرانس ها، راهپیمایی ها و ایجاد آموزشگاه های نظامی برای مخالفان دولت پاکستان تا اخرین سال حکومت دوکتورنجیب الله ازشمار اقدامات مداخله گرانهء حکمرا نان کابل علیه دولت پاکستان شمرده میشوند.»

حامد کرزی رییس جمهور پیشین افغانستان، سیاست دو پهلو را با پاکستان بازی کرد.از یکطرف سعی بخرچ داد تا افغانستان را دو دسته به پاکستان بسپارد. برای همین منظور طی دوران حاکمیت خود بیست بار به پاکستان سفر کرد، صد ها جنایتکار وزندانی طالب را از محابس پاکستان و افغانستان رها کرد و به مخالفان دولت خود فرصت داد تا در افغا نستان دست به عملیات نظامی بزنند.اما درظاهر شعار داد که خط دیورند رابه رسمیت نمی شناسد.واز حق تعیین سرنوشت پشتون ها حمایت میکند.در سالهای اخر حکومت خود حتا پاکستان را عامل بد بختی های افغانستان و منبع تروریزم خواند. متاسفانه اشرف غنی نیز با رسیدن به مقام ریاست جمهوری،همان سیاست دو پهلوی حامد کرزی را دنبال دارد.  

   این روز ها کتابی زیرعنوان « پشتونستان خواهی،عامل تباهی افغانستان » را بدست اوردم که روی همین مساله بحث کرده است. کتاب، به قلم جناب غلام محمدِ محمدی بدون قید صفحه در بیست و دو بحث  در سال 1388 خورشیدی توسط انتشارات سعید دریک هزار نسخه از چاپ برامده است.طرح بحث های جالبی مانند:« مردم مناطق ما وراء دیورند هم زبان،هم دین وهمنژاد ما هستند،اما پاکستانی اند، فدا کاری پشتون ها وبلوچ های ماوراء دیورند وخیانت زمامداران افغانستان،تحمیلی نامیدن معاهدهء دیورند بعد از 1921 م بهانه ای برای جنگ طلبی است موضع گیری های خصمانهء زمامداران افغانستان و مداخله در امور داخلی پاکستان، چرا پاکستان در امور داخلی افغانستان مداخله میکند؟ موضع حقوقی سرحد دیورند، پیامد پشتونستان خواهی برای کشورما ومنطقه تا کنون چی بوده است؟ و بسیار بحث های دیگر.این چنینی.....

 جناب محمدی، با ارایهء اسناد و مدارک معتبر مینویسد که زمامداران افغانستان بیش از 22 بار طی سال های به استقلال رسیدن پاکستان، در امور داخلی این کشور مداخله نموده و تنش و کنش ها را بوجود اورده است.او، سردار محمد داوود خان را با داشتن اندیشه های ناسیونالیستی افراطی عامل اصلی بحران می داند و مینویسد که این داوود بود که اتش پشتونستان خواهی را دامن می زد و تنش میان دو کشور همسایه را بیشتر میکرد.از جمله می نویسد: « بدنبال امتناع ورزیدن داوود خان از دعوت رهبر پاکستان مجددا سفیر خویش را از پاکستان فرا خوانده بتاریخ 13 نوامبر 1955 م 22 الی 27 عقرب 1334 خورشیدی صدراعظم، لویه جرگه ای را با احساسات خشن وضد پاکستانی به وسیله 371 نفر دستچین شده از سراسر کشور فرا خواند.این جرگه توسط محمد ظاهر شاه افتتاح و ریاست ان به یک شخص فوق العاده قبیله گرا وافراطی بنام محمد گل « مهمند» سپرده شد( محمد گل مهمند، همان افسری بود که هنگام سومین تجاوز انگلیس که معاون صالح محمد خان در جبههء خیبر بود، از جبهه فرار نموده بود..)داوود خان ( صدراعظم ) در جرگه، بیانیه مفصلی در رابطه به پشتونستان و سیاست حکومتش پرداخته گفت: « با تلاش دولت افغانستان در حل مسالمت امیز معضل پشتونستان با دولت پاکستان به جایی نرسیده، پاکستان بدون اعتنا به حل این معضل کمک نکرده بلکه به ادغام ان مناطق دریونت پاکستان غربی پرداخت.این خلاف تمایل ملت پشتونستان است»    دراین جرگه فیصله هایی هم بدستور داوود خان صورت گرفت.پیامدهای این فیصله ها را نویسنده چنین مینویسد: « پی امد این جرگه ی دشمن تراش،دعوت از خروشچف وبلگانین رهبران اتحاد شوروی به افغانستان، برای حمایت از موضع افغانستان در برابر پاکستان،افتیدن پاکستان بدامن بلوک غرب،عضویت در پیمان سیتو و بغداد، به رسمیت شناختن سرحد دیورند بعنوان سرحد بین المللی در سال 1965 م از سوی اعضای این پیمان الحاق بخش عمده پشتو نستان به یونت غربی پاکستان وافتیدن افغانستان به بلوک غرب،از شهکارهای شخص محمد داوود خان ونشنالیست های نا عاقبت اندیش افغانستان بود.»   

خرابی اوضاع در پاکستان به اثر شورش های بلوچستان به رهبری حزب ملی عوامی که گمان می رفت جدایی طلبی دیگری چون بنگلادیش صورت خواهد گرفت، نظامیان پاکستان دست به تصفیه مخالفین و شورشیان بلوچ زد. واکثر رهبران وشورشیان را به زندان انداخت.داوود خان با استفاده ازفرصت بدست امده، مخالفان دولت پاکستان را در افغانستان اسکان داد تا علیه حکومت پاکستان تسلیح و تجهیز نماید. نویسنده به نقل از کتاب « سقوط افغانستان تالیف عبدالصمد غوث مینویسد:« .داوود خان جنگجویان و مهاجرین بلوچستان را در قندهار وزابل اسکان داده بعد از جنگ وگریز از ارتش پاکستان به افغانستان پناه می اوردند و با اماده گی مجدد دوباره  بداخل خاک پاکستان رفته بالای نیرو های دولتی می تاختند. چنانچه امروز دولت پاکستان از همان اعمالی پیروی می کند که  داوود خان ان را مرتکب شده بود.در حقیقت مردم افغانستان چوب این زمامداران خود کامه ، مداخله گر، مستبد و نا عاقبت اندیش را می خورند.»

  در بحثِ چرا پاکستان در امور افغانستان مداخله می کند، نویسنده به نقل از کتاب( ما و پاکستان) تالیف اکرام اندیشمند می نویسد:« رهبران ملی و مذهبی پشتون ها وبلوچ های ماورای دیورند از دوران تجزیه ی هند و تشکیل پاکستان تا کنون هیچوقت با صراحت نگفته اند که افغانستان می خواهند.مرحوم عبدالغفار خان ... با صراحت متمایل به پیوستن به هند بود نه افغانستان.حتا مشوره ء جواهر لعل  نهرو برای اعلام پیوستن به افغانستان را قبول نکرد. داکتر خان صاحب، برادر بزرگش به نهرو نوشت که «.. ما هیچگاه حاضر به پیوستن به افغانستان نبوده ایم. دولت افغانستان فقط میخواهد از اوضاع بوجود امده به نفع خود استفاده کند...»

  افزود بر این، نویسنده اسناد و مدارک زیادی ارایه کرده است دال بر اینکه مردم بلوچ وپشتون هیچگاه اراده نداشته اند با افغانستان یکی شوند.بلکه این ناسیونالیستهای افراطی افغان بوده اند که بنفع خود دهلِ (دا پشتونستان زمونژ) را می نواخته اند. نویسنده در ادامه می نویسد: « در جرگهء بزرگ ( بنو) تمام رهبران ملی ومذهبی فیصله صادر کردند که نه هند میخواهند نه پاکستان ونه افغانستان،بلکه جمهوری بربنای اسلامی میخواهند.» در ریفراندوم سال 1947 م به نفع پاکستان رای دادند. در جرگه ی بزرگی که  در سال 1949 بنام پشتونستان در کابل تشکیل شد، اشتراک کننده گان پشتون وبلوچ با صدور قطعنامه ای پیوستن به افغانستان را مخالفت کردند.مقاله ی سال 1963 م خان عبدالولی خان پس از برگشت از سفر کابل نیز دال بر عدم تمایل پشتون های انطرف سرحد به افغانستان است.      بر بنیاد اسناد ارایه شده در این کتاب وبسیار مدارک معتبر دیگر دولت های مختلف افغانستان هم پیش از تجزیه پاکستان ازهند وهم پس از ان حکومت پاکستان با همین چهار چوب جغرافیایی اش که پشتون ها وبلوچ ها هم شامل ان میشوند برسمیت شناخته اند و ادعایی بر جدایی پشتون ها از خاک پاکستان نداشته اند. علی الرغم این حسن نیت زمامداران بعدی منجمله داوود خان و تیم ملی گرای ان ،تره کی،امین، کارمل،دوکتور نجیب الله، طالبان وحامد کرزی ،از تشکیل پاکستان تا سال1354 ش بیش از بیست بار اقدامات تحریک امیز و مداخله گرانه در خاک پاکستان انجام داده اند.بقول نویسنده«رهبران پاکستان نو تشکیل را به مرگ گرفته اند تا به تب راضی شوند.»

سیاستمداران و دیپلومات های طراز اول افغانستان و کار شناسان حقوقی بین المللی بویژه در زمان داوود خان، بارها این سیاست ضد ملی وقوم پرستانهء رهبران افغان را نکوهش کرده اند.نویسندهء کتاب ازقول کاندید اکادمیسن اعظم سیستانی مینویسد: «..قبول نداشتن سرحد دیورند به این معنا است که سر زمین های انسوی دیورند از تجاوز اول انگلیس الی امضای معاهدهء دیورند،و(معاهدات بعدی که جمعا 11 معاهده رسمی میشود) ازافغانستانِ جدا شده، دوباره به افغانستان تعلق بگیرد.یابه کلامِ ساده تر،پاکستان تجزیه شود واز 4 صوبه(ایالت) 3 ایالت ان به افغانستان تعلق بگیرد.آیا این طرح، عاقلانه است؟...»

 از قول سید قاسم رشتیا مینویسد: « اکنون یکنوع شمارش معکوس آغاز گردیده.زمانی زمامدارانِ ما میخواستند پشتونستان، ضمِ افغانستان گردد؛ حالا پاکستان می خواهد و پلان دارد  پشتون های افغانستان را جزء خاک پاکستان سازد.چون ادعا دارند که (برادر کلان) اینسوی سرحد است.....» افغانستان شناسان بین المللی هم این حسنِ نیت را نشان داده اند تا افغانستان را از باطلاق این مصیبت تجات بدهند. نویسنده از نام « بارنت روبین»، افغانستان شناس امریکایی هم نقل قول می کند که گفته است:«.. تا وقتی افغانستان در مورد بستن سرحد وبرسمیت شناختن ان حسنِ نیت نشان ندهد وتسلط پاکستان را بر مناطق انطرف دیورند برسمیت نشناسد،امیدی به صلح درمنطقه نمیتوان داشت ..» از کتاب « دوسوی باطلاق تاریخ معاصر» هم  نقل می کند که سفیر سابق انگلیس (1947 ) به صدر اعظم وقت شاه محمود خان مینویسد:«موضوع مردمان انطرف سرحد دیورند قبلا حل شده ،سرحد دیورند به حیث سرحد رسمی وبین الللی شناخته شده پیمان سال 1921 م( معاهده ایکه محمود طرزی امضاء کرده بود)، هنوز مورد تطبیق وتایید است.»

از قول محمد موسا شفیق صدر اعظم پیشین افغانستان هم آورده است که در پاسخ به خبرنگار جریدهء ( افغان ملت) در حضور خبرنگاران گفته است:« ما نمی خواهیم افغانستان را قربانی پشتونستان کنیم.» ازاین اظهار نظر ها دراین کتاب به کثرت یاد شده وکار شناسان حقوق و سیاستمداران داخلی و خارجی ، ادعای پشتونستان خواهی قبیله گرایان را به نفع مردم هردو طرف خط دیورند، ندانسته اند.

موضع حقوقی سرحدات بین الدول در منشور سازمان ملل متحد مسجل گردیده  که دارای چند اصل مهم است. از جمله: اصل احترام به تمامیت ارضی کشور ها، اصل تعیین سرنوشت بدست خویش، اصلِ ثبات مرز های بین المللی. اصلِ ثبات مرز های بین المللی نیز سه اصل عمده دارد:1 _ به رسمیت شناختن مرز های موجود،2 _ خود داری از هرگونه ادعای ارضی. 3 _ خود داری از هرگونه عملی که سبب خلل پذیری مرز های بین المللی شود.که دولت های پس از تشکیل پاکستان هیچکدام این اصل ها را رعایت نکرده اند. 

چرخش یکصدو هشتاد درجه ای محمد داوود خان در دههء پنجاه نسبت تامین مناسبات نیک با پاکستان در زمان ریاست جمهوری اش قابل تامل است  در پایان این بحث، نویسنده دلایل مداخله پاکستان در امور داخلی افغانستان را واضح ساخته می افزاید:« زمامداران پاکستان طی 61 سال بارها تقاضای بستن سرحد دیورند وعدم مداخله از سوی زمامداران افغانستان را نموده اند. ولی زمامداران و محافل تبار گرا وشریک در اداره های استبدادی به این خواست پاکستان جواب رد داده اند.» در ادامه نویسنده ء کتاب علت سازش داوود خان باپاکستان اش راچنین توضیح میدهد:  « داوود خان به پیشنهاد دولت های غربی به دو اقدام مهم باید دست می زد: یکی، تصفیهء پرچمی ها و خلقی ها و سایر گروه های چپی، دیگری تغییر در روابط خارجی. داوود خان، از آخر شروع کرده بکوشش رهبران ایران، ترکیه  وعربستان ابتدا به چند کشور سفر نمود. بدعوت موصوف،« بهوتو» در 7 جون 1976 م بکابل سفر نموده بیانیهء مشترکی را به نشر سپردند. در این مذاکره هردو طرف بموافقه رسیدند که اختلاف دولتین را از روی اصولِ پنجگانه ء کنفرانس« باندونگ» حل کرده ، پاکستان مختاریت ولایات شمال غربی را ( در چوکات فدریشن) قبول و داود خان اعتراف کرد که سرحدِ دیورند را بین المللی میان دو کشور می شناسد.»

قبول پنج اصل کنفرانس باندوگ (1955 )در واقع برسمیت شناختن سرحد دیورند است. وحید عبدالله معین وزارت خارجه ازقول داوود خان میگوید« مردمِ پاکستان، پشتونستان را جزِیی از سرزمین خود میدانند وفعالیت مارا مداخله در امور داخلی خود میشمارند.. ما نباید از یاد ببریم که عبدالولی خان گفته بود: او، پاکستانی است وپدر او نیز خود را پاکستانی می شمارید.شامل شدن پنج اصل کنفرانس باندونگ درمسوده بما ضرر نمیرساند برخلاف با پذیرش آن، حسنِ نیت ما در برابر پاکستان ثابت میشود...»

سفر داوود خان به پاکستان 1976 و استقبال پرشور از او وسفرهای بهوتو و جنرال ضیا الحق در جون 1977 جولای 1977 به افغانستان وگرمی روابط میان هردو کشور بمعنی انصراف ادعا های زمامداران افغانستان از داعیه ء پشتونستان و به رسمیت شناختن خط دیورند بود. آنچه در این سه دهه رنج ها و مصیبت ها را مردم افغانستان از حکومات، نظامیان وشبکه های تروریستی ودهشت افگنان پاکستان تجربه میکنند، نتیجهء همان مداخلات زمامداران خود کامه ء افغانستان است. از این اسناد و مدارک دراین کتاب فراوان امده که پشتونستان خواهی زعمای افغانستان را یک ادعای غرض الود و یکجانبه وانمود میکند.

این کتاب را باید خواند و کوشش های نویسنده در مورد تهیهء مدارک واسناد معتبر را باید ستود. 

     (نوامبر 2014 _ لندن )   

 


بالا
 
بازگشت