محمد عوض نبی زاده
دوگانگی فرهنگ مهاجرت و تاثیرآن بالای مهاجران افغانستان
مهاجرت عبارت از جابهجایی مردم از مکانی به مکانی دیگر ویا کوچ افراد از یک کشور به کشور دیگرند، که انان در آنجا شهروند نیستند وانها برای دور شدن از شرایط جنگ ,فقر، بلایای طبیعی، بیکاری و نبود امنیت جبرا تن به مهاجرت و ترک سرزمین ابائی شان میدهند .هم چنین برخیها عوامل رانده شدن مردم راشامل تعقیب ، زورگویی و ارعاب، تصفیه نژادی و قتلعام بخاطر افراطگرایی و رادیکالیسم و در خطر بودن افراد غیر نظامی در حین جنگ، که بهطور سنتی هجوم پناهندگان رابرای فرار ازجنگ و دیکتاتوری می دانند.
البته مهاجرتها بخاطر دلایل شخصی نیزبراساس روابط فیمابین اشخاص که ، یک نفر به کشور جدیدی پناهنده میشودصورت میگیرد. در سالهای اخیرمهاجرت در یکتعداد از کشورهای مهاجر پذیر یک مورد عمده ی سیاسی بوده ومخالفت با مهاجرت عموماً بیشتر از حمایت از آن درین ممالک مرسوم میباشد، پدیده ی مهاجرت باعلائق اقتصادی و مالی تحت تاثیر قرار میگیردو کشورهای مهاجرپذیر از نیروی کار مهاجران نفع میبرند
چون بسیاری از کشورهای صنعتی برای گردش اقتصاد خود به نیروی کار ارزان مهاجرین نیاز دارند. در کشورهای صنعتی عمدتا مهاجران در بخشهای زراعت ، ساختمان، رستوران و هتلداری، مراقبت از سالمندان، نظافت و خدمتکاری منازل مشغول به کار هستند. برطبق آمار تخمینی سازمان ملل متحد در حدود ۱۹۰ میلیون مهاجر بینالمللی صرف در سال ۲۰۰۵ وجود داشت، که ۳٪ از کل جمعیت دنیا را شامل میشود.
اما در چند دهه ی اخیر کشورهای مهاجر پذیر قوانین سختگیرانه تری را درین باره اعمال میکنند که مایه تشویش فراوان مهاجران از ممالک مختلف دنیا گردیده است .گرچه پناهندگی نوعی از مهاجرت خارجی است که ؛ مردم را مجبور به نقل مکان میکند. بهعنوان نمونه جنگهای داخلی سه دهه اخیردر افغانستان ، باعث پناهندگی افغانها درممالک ایران و پاکستان و بخصوص در کشورهای غربی گردیده است . زیرا مهاجران افغان میخواهند که افراد خانواده و فامبل خود را ازبلایای جنگ خونمان سوز نجات بخشند.
افغانستان از حدود سی و پنج سال پیش تاکنون شاهد بروز موج مهاجرتها بوده ومردم ان ، تجربههای خاصی ازجنگ و انتحار، گرسنگی، بیکاری و داشتن کار نامناسب را از سر گذراندند. درحاليکه بررسی های عينی ودشـواری های خانواده گی ناشی از مهاجرت و پناهنده گی در ميان افغانها در خارج از کشـور مسـتلزم پژوهش ويژه میباشد، که نه تنها سـر درگمی هـا، کاسـتی ها و تنگناه هائی را در ميان خود افغانها در خارج بوجود آورده اسـت،بلکه این معضله محيط ميزبان را نيز آغشـته با انبـوهی از نا ملايمات سـاخته اند.
بحران و تحولات چند دهه اخير در افغانسـتان نه تنها دگرگونی هاي رادر سـاختار جامعه ی افغانی وارد کرده اسـت، بلکه موازی به آن، تغييراتی را در سـاختار های خانواده ها نيز بوجود آورده اند، همچو دگرگونی ها هنگام مهاجرت و بی جا شـدن ها همگام در محيط جديد نيز انتقال يافته و روابط و ضوابط تازه را جاگزين نورمهای پيشـين نموده ،که بدین لحاظ اثرات پدیده ی دو فرهنگی مهاجرت برافغانهای مهاجر خیلیها برجسته بوده که علایم تاثیرآن در میان افغانهای مهاجر در سالهای اخیر بطور مشهود به نظر میرسد.
چون افغانهای خارج از کشـور به هيچ وجه نمی توانند از تاثيرات اين دگرگونی ها ی دوفرهنگی در امان بمانند. مهاجران افغان هنگام ترک کشورشان باید خیلی چیزهای مورد علاقه از قبیل: خانواده، دوستان، شبکه حمایتی، و فرهنگ خود راهم ترک گویندو باید داراییهای غیر منقول و منقول خود را به پول نقد تبدیل تا خرچ مسافرت خود را تامین کنند. وقتی که آنها به کشور جدید میرسند با خیلی چیزهای پیش بینی ناشده مانند پیدا کردن کار،محل بود وباش وقوانین جدید، الگوهای فرهنگی جدید، زبان جدید یا مسائل مربوط به ، نژادگرایی و سایر رفتارهای مخالف خود و خانواده اش مواجه میشوند.
موارد اقتصادی و محیطی مشکلات هویتی برای نسل جدید مهاجران افغان نیزبه نوبه خود وپدیده ی مهاجرت و جابجايی های تازه که زمينهء تماس و تبادل فرهنگ با دیگران را در ميان انان مهيا و قالب جديد خانواده ها را معرفی ميسازد ، هر چند پاره ئی از تغييرات در خانواده ها اجبـاری و ناشی از هجوم فرهنگی و اخلاقی محيط جديد اسـت.
اوضاع خانواده های افغان در غربت و مهاجرت که پيشـينه های خانواده گی، سـاختار، نظم و هيرارشی گذشـته هنوز هم تا حدودی در میان انان پا برجا بوده و تأثيرات معين خود را با سـخت جانی در میان مهاجران نسل اول افغان حفظ می کند و در مقابله با رويداد های تازه مقاومت مينمايد،اما هرقدر که مهاجر افغان از فرهنگ وکلتـور گذشـته فاصله بگیرد به همان تناسـب بر دشـواری های موجود در محیط جدید زندگی خود در کشور میزبان غلبه خواهد نمود.
تاثیرات مثبت پدیده مهاجرت بالای نسل دوم افغانهای مهاجر از لحاظ فراگرفتن زبان وفرهنگ پشرفته ی کشور میزبان و ادامه تحصیلات در رشته های گوناگون بوده است که جوانان و نوجوانان نسل دوم مهاجرین افغان را بیک نیروی کار تحصیل یافته تبدیل و انان را درشقوق مختلف در کشور میزبان مصروف کار واشتغال میسازند که این خود یک دستاورد مثبت برای خانواده های مهاجر افغان درغرب پنداشته میشود.
ولی دوگانگی فرهنگی مهاجرت وتاثیرات منفی آن بالای افغانهای مهاجر نیز خیلیها جدی بوده که چنانچه در ميان گروهی از خانواده های مهاجرافغان رفتـــار با دختران متفاوت از پسـران اسـت، آنها حق آزادی بيشـتر برای فرزندان شـان قايل هسـتند و دليل آنرا در آسـيب پذيری دختران ميدانند، بيم و ترسی که از لجام گسـيخته گی هـای برخی جوانان وجود دارد، اين نحوهء برخورد را توجيه پذير ميسـازد. بهتر آنسـت که دشـواری را ولو ظاهراً شـرم آورهم باشـد، در تفاهم و مشـوره با نهادهای زيربط تخصصی محل زندگی شان حل و فصل نمـایند.
از انجائیکه جوانان خارجی در اروپا در بهترين سـالهای عمر خود مجبور ند که در يک کمپ پناهنده گان تنها بنشـند و هيچ اميدی هم برای آينده نداشـته باشـد،که او را اين وضعيت دشـوار وسـر در گمی و تنگنا ها و در مواردی به خلاف رفتاری متمايل می سـازد ، آن جوانی را که خود تحت شـرايط دشـوار مانند بی سـرنوشـتی، انتظار طولانی در مراکز پناهنده گی و حتی تهديد به اخراج اجباری و ترک خاک قرار دارد.
بيشـتر از پيش به سـوء رفتار آماده و ترغيب ميشـود، چنين جوانان با عقده های حقارت، نابرابری مشـهود و دهها دشـواری روان افسـرده گی مواجه اند، اگر بزرگسـالان و نهادهای مواظبت از چنين جوانان با هوشـياری و درايت وارد کارزار اقناعی و تربيتی نشـوند، ميتوانند منشـاء دشـواری ها و جنجالهای بزرگتر برای کل جامعه ميزبان گردد.
رفتار خشـونت آميز را نمی توان به هيچ وجه توجيه نمود که ؛ به کار بردن کلمات رکیک، بهانه گيری های پی درپی، داد و فرياد تحکم آميز، ايجاد فشـارهای روحی با رفتار خشـونت بار، تهديد به کشـتن، محروم کردن از غذا، تهديد مبنی بر اخراج از خانه، تهديد به انزوا و جدائی،لت وکوب کردن ، اجبار به روابط زناشـوئی ناخواسـته و غيره ميباشـد. بیتردید «مهاجرت بیهدف» پدیدهای مخرب است که در این بین کودکان خانوادههای مهاجر بیش از والدین متحمل انواع آسیبها میشوند.
بیکاری والدین و فقر مالی خانواده؛ ترک تحصیل کودکان؛ گرایش به کار از سن کم با هدف تأمین نیازهای معیشتی خود و خانواده همگی از مشکلات رایجی است که کودکان مهاجر با آن دست به گریبان هستند.فاصله فرهنگی بین وطن اصلی و کشوری که به آن مهاجرت کرده اند، برخورد کشور میزبان با مهاجران، ساختار خانواده و بسیاری از عوامل دیگرنیز تاثیرات نا میمون بالای مهاجران میگذارند.
مشکلات مهاجرت و هویت فرهنگی جوانان و نوجوانان افغانی، یکی از موضوعات مهمی است که باید به آن توجه خاص شود که اغلب نوجوانان مهاجر افغان با آن در گیرند، زیرا انها از یک سو خواهان استقلال و آزادی هستند و دوست دارند بزرگ شوند و دیگران آنها را بعنوان انسان هایی بالغ تلقی کنند، از طرفی دل کندن از کودکی با تمام حمایت و توجهی که از سوی پدر و مادر دریافت می کنند، راحت نیست.
این انتخاب نوجوانان افغانی از دو فرهنگ، دقیقا این دو تضاد و این دو نیاز را به نمایش می گذارد. بسیاری از تظاهرات فرهنگی نوجوانان از بابت احترام به پدر و مادرو فرهنگ و وطنش است که بعضی کارها را انان جبرا بخاطر خوشحال کردن دیگران انجام می دهد و این پیوند عاطفی نسبت به فرهنگ افغانی را حس می کند و از بابت پیوندی است که به خانواده و خویشاوندانش دارد.
خطرناک ترین عکس العمل این است که تصویرهای منفی ناشی از یک برخورد های نژادپرستانه با فرهنگش را بعنوان هویت واقعی خود بپذیرد. روش دیگری که نوجوان مهاجرمی تواند از آن برای کاهش اضطراب هایی که بحران هویتی در او ایجاد می کند بکار گیرد، حذف کامل هر گونه شباهت با فرهنگ پدر و مادرو تلاش در تبدیل کامل خود به مدلی که فرهنگ حاکم ارائه می دهد، است. البته برخورد مناسب پدر و مادرمهاجر در این موارد باید به نو جوان منتقل وبا گفتگو و برقراری دیالوگ با ان درزمینه های مختلف مسایل را حل تا این امر برای دو طرف، کمک کننده باشد.
بیست وهشتم - ماه - سپتامبر – سال - 2014