سید داوود مصباح  

                                                      ‏26‏/08‏/ 2014

نقش مخرب کیش شخصیت

چکیده  :                                                                                                                             در جریان تاریخ حیات اجتماعی بشریت نقش مخرب کیش شخصیت بیش از سالم و انسانی بودن نقش شخصیت بوده است . درست است که در تاریخ حیات اجتماعی بشریت شخصیت های موئثر ونقش آفرینی بودند که به جهان انسانیت خدمات ارزنده و شایانی انجام دادند ، بخصوص دانشمندان فلاسفه . در مقابل افراد خود خواه و تمامیت گراه زیادی بودند و هستند که بشریت را به سوی گرفتاری های عظیمی راندند .  مانند  چنگیزو  تیمور و الکساندر ( اسکندر خوجستک) تا  هیتلرو موسیلینی و دیگران . در حال حاضر هم امپریالیست های امریکا و انگلیس و اروپا و دست پرورده های شان گروه های تروریستی اسلامی . براساس این رخ دادهای تاریخی دیگر نمی شود به آسانی پذیرفت که رهبری فردی می تواند کشتی شکسته ای بشریت را از آب و گل به ساحل برسانند .        باید گروه های اجتماعی بشری برای سازماندهی و رهایی شان از گرفتاری های عظیم پیش رو با انتباه گرفتن رخ داد های تاریخی به رهبری شخصی اتکا ننمایند و رهبری جمعی و خود گردانی را ترجح دهند . « نظام های شورایی »  بهترین گزینه برای رهبری کلکتیف های اجتماعی بشری است.

متن  :    برای درک درست از قوانین طبیعی و راه کارهای انسانی برای پی افگندن زندگانی بهتر و بهروزی انسانی و دریافت خوب ترین روش نوین سازماندهی اجتماعی می بایست به گذشته ها و تجارب انسانی مراجعه کرد . برای درک درست از سیر تکامل اجتماعی انسان به خصوص از عصر نئولتیک یعنی عصر آغاذ انقلاب کشاورزی و تولید غذا ( در قفقاز و وادی های فلستین 8هزار سال پیش از میلاد ) تا به اکنون که عصر مدرن و تکنالوژی و تفکر است ، تجارب انسانی بی شماری داریم که اگر با دقت لازم بررسی و شناسایی گردد می شود راه رهایی انسانی را از این همه گرفتاری ها پیدا کرد .  ازگذشته های دور بر اساس کاوش های باستان شناسی و دانش های مرتبت به آن از قبیل زمین شناسی ، دیرین شناسی ، فسیل شناسی وغیره دانش مربوط از جمله فعالیت های انسانی یکی هم در مورد تولید و توزیع مواد غذایی بوده که نشان می دهد تا وقتی که خود گردانی و مشارکت عمومی در کاربوده بشترین توجه روی تولید مواد غذایی بوده و زمانی که در گروه های اجتماعی انسانی فرمان روا و بعدأ پادشاه و امیر و سلطان پا به میان می گذارد ، تولید روبه ضعف و پراگندگی و دل سردی می گذارد و گروه های از مولدین به میدان های جنگ کشانیده شده و بسیاری کشته و عده ای اسیر می شدند . دیگر سرنوشت انسان به دست خودش نبوده وامیر فرمان رواها و سران و سلاطین شیطانی گردیده بودند . انانی هم که روی مزرعه باقی می ماندند معمولا مردان پیرو سال خورده که توان وطاقت کاری کمتری داشتند و محصول شان شکم عمال دولتی را سیر نمی توانیست .  انسان در روند تاریخی خویش رنج های بی شماری را متحمل گردیده و مواجه به مصائب بی شمار شده اند . در این زمینه دانشمند مردم گرای ایران زمین « احسان طبری » چه زیبا گفته است : « او ، انسان با مغز خواب آلود و رویا باف ، حقیر و نا توان وارد این کارگاه شگرف شد . انسانی که کمی بهتر از یک بوزینه درک می کرد با دستگاه ظریف و بغرنجی که برای درک آن حتی دانش امروزی ما نارساست روبه رو گردید . طبیعی است که خرافه و سفسطه ، تعمیم های عبث ، دعاوی دروغ، احکام مجعول ، جهان بینی های خیالی ، کوره راها و سرگیچه ها به مثابه حقایق جاویدوازلی تلقی شد و آدمی زاد شروع کرد به کشتن آدمی زاد های دیگرزیرا « حقایق ازلی» مکشوف اورا قبول نداشتند . آدمی زاد شروع کرد به کشتن آدمی زاد های دیگر، زیرامحصول کار انسانی نمی توانیست ولع وآرزوی همه را سیر کند وآنانی که غارت می کردند آنانی را که غارت می شدند نابود ساختند. ..» 1                                                                      

 بلی زندگانی انسان در کنار خصلت جبلی در دورانهای پیش از تاریخ خوبی و زشتی های بیشماری داشته که باهمه ای آن مراحل حیات توحش شکارگران و زنانی که میوه و گیاهان را بدست می آوردند به مغاره محل زیست شان می آوردند باهم مصرف می کردند . آدمی بعد از عبور سه مرحله توحش و سه مرحله ای بربریت به مرحله تمدن رسیدند . حالا گفتمان در این مختصر روی انسان در مراحل تمدنی آن سیر می کند آنهم بسیار فشرده و مختصر . سوال اساسی این است که انسان عصر توحش می توانیستند که شکم هم مغاره ای های خود را سیر کند و انسان عصر ساینس و تکنالوزی و اتم نمی توانند که سه یکم جمعیت گرسنه ای جهان را سیر نمایند؟ !  در این رمزوراز نهفته است که « احسان طبری » با ظرافت و توان ادبی بالای که داشت فرمله کرده ، بلی « آنانکه غارت می کردند ، آنانی را که غارت می شدند نابود ساختند » این خصلت جبلی و حیوانی بشر است این غارتگران همان دسته ارازل ، خودخواه و زیاده طلب بودند و هستند که خود را به حیث امیر و فرمانروا، شاه و سلطان و اکنون بنام رئیس جمهور و زیر و پارالمان به اصطلاح نماینده مردم جاه زده اند که درمعاصر سرمایه داری را یدک می کشد که اکنون سرمایه داری آنان را خر ساخته سواری می کنند . نقش مخرب این غارتگران از زمانی که اولین فرمانروایی و دولت شکل گرفت به غارتگری پرداختند و گروه گروه دهقانان را به میدان های جنگ می کشانیدند و نابود می کردند و انسان ها را به اسارت و بردگی می گرفتند و می فروختند . قتل و کشتار و غارتگری رومی ها ، یونانی ها ، عرب ها ، اسکندر ، چنگیزو تیمور و هیتلر و موسیلینی و پنوشی و دیگران را تاریخ در حافظه دارد . در حال حاضر امریکا به حیث ژاندارم جهان به کشتارو غارتگری می پردازد وطاعون سرمایه داری دارد بشریت را به سوی نابودی و زوال می برد . ژاندارمی که 400پایگاه در داخل امریکا و 700پایگاه در سراسر جهان افراز نموده است می شود از آن نادیده گذشت ؟ !! سرمایه داری چرا علاوه بر تکس و مالیه ای مردم امریکا تریلیون ها دلار مصارف این ارتش های تا دندان مسلح را می پردازند به این سبب است که تمام جهان را با منابع زیرخاکی ، نیروی بشری و طبیعی محصولات و مواد خام و تمام ثروت را در اختیار داشته با شند . این موضوع مثل آفتاب به همه بشریت روی زمین قابل درک است .  تنها چیزی که برای 99درصدی بشریت به قدر کافی روشن نیست راه نجات و داروی این طاعون می باشد . گرچه در دراز نای تاریخی نخبگان آگاه بشریت بقش آفرینی های زیادی داشتند وگروه های مبارز و رزمنده در پرتو اندیشه های نورانی فلاسفه برای رهایی از ستم فرمانرواها و غارتگران دست به مبارزه زدند اماقدرت و توان اندیشه های زمان هنوز برای رهایی انسان از ستم و استثمار نارسا بود . اندیشه های ذکریای رازی ، ایران شهری و عمل کرد مزدک بامداد و قیام های سرخ جامگان ، سفید جامگان ، چوپانان ، سیاه جامگان و سربداران و بیش از 36قیام برای براندازی ستم در آریا زمین ( ایران ، افغانستان و آسیای میانه)واندیشه ورزی « کنفسیوس » ودیگران در چین ، فلسه در هند و کمونیسم عیسویت در قرن شانزدهم و فلسفه سیاسی رادیکالها وکمونیست های قرن 17 انگلیس « جان لیل برن» حزب لولر ها و دیگر ها « دوینستانلی» و سرانجام ظهور سوسیالیسم نوین ، ماتریالیسم دیالکتیک ، مارکسیسم و کمونیسم از قرن 19 بدینسو . این ها مجموعه های اندیشه های رهایی بخش انسان از ستم و استثمار انسان از انسان است . که عامه بشریت از درک آن ناتوان است و برای درک و اشاعه ای آن باید احزاب و گروه های ترقی خواه و رهایی بخش به شدت کار و فعالیت نمایند ، پیش از آن که سرمایه داری بشریت و محیط او را نابود نمایند باید عامه بشریت به آگاهی اندیشه ای رهایی بخش خود برسند و به قیام سرتاسری جوامع بشری بر ای بر اندازی از سلطه سران و سلاتین سرمایه داری به پردازند . همان قسمی که سرمایه داری برای غارت بشریت مرز نمی شناسند ، جنبش های کمونیستی و کارگری هم مرز نمی شناسند و به شدت برای به پیروزی رسانیدن جنبش های رهایی بخش به آگاهی رسانی جهانبینی علمی ( مارکسیسم لنینیسم )  نیاز است . جهانبینی علمی سلاح کامل و قاطع زحمتکشان و کارگران جهان می باشد و کسی یا حزبی که راه غیر از جانبینی علمی را راه نمای راه رهایی بشریت جا می زنند در مسلک سیاسی مرتد است و به یقین از همین قماش رهزنان دولت مداران سرمایه داری و دنباله رو سرمایه داری می باشند ، که به مردم فریبی مشغول اند و دسیار سرمایه داران و غارتگران اند . نقش کاذب و مخرب آنان مانند ویروسی است که بدن را تباه می کند . بصورت قطع مبارزه رهایی بخش جوامع بشری به جز جهابینی علمی بوده نمی تواند . جهانبینی علمی یگانه سلاح ایدئولوژیک طبقه کارگر می باشد . نقش مخرب کیش شخصیت در جنبش های کارگری بسیار خطرناک تر و مخرب تر از عمل کرد شخصیت های وابسته به سرمایه داری است ، ازین لحاظ گذشت و چشم پوشی از اعمال مخرب آنان خیانت به جنبش های کمونیستی و کارگری می با شد . بنا به خصلت منفی در ذات و سرشت بشری آدمی خود خواهی ، جاه طلبی و زیاده خواهی در وجود انسان وجود دارد که بنا بر این بسیاری از افرادی تا سرحد رهبری احزاب چپ و کارگری و کمونیستی خود را می رسانند و مثل ویروس جا خوش می کنند و این رهبران می توانند به جنبش ضرر و زیان وارد نموده  جنبش را  از مسیر آن منحرف سازند . مبارزه  برای جلوگیری از نفوذ این منحرفین مبارزه جدی و شدید لازم است و باید از کیش شخصیت در احزاب کمونیستی و کارگری جلو گیری نمود . یکی از دغدغه خاطر احزاب کمونیستی و کارگری همین است از قرن 19 تا کنون بشریت مترقی تجارب کافی بدست آورده اند و روی این اصول است که « حزب کمونیست و کارگری ایران » و « فدائیان خلق ( اقلیت ) و سندیکاهای کارگری و عده ای از نهاد های چپ در این و آن گوشه ای از جهان امروزی ما « نظام شورایی » را اساس ساختاری خود گردانی مردمی قرار داده اند و این بهتری پارادایم نوین کارگری و مظهر دموکراسی شورایی است . سیستم دموکراتیک کارگری نوین چیزی بوده نمی تواند جز « نظام شورایی » بشریت زحمتکش و کارگری در عصر حاضر در بست برضد غارتگری دولت های سرمایه داری قرار دارند و این روند مستلزم داشتن برنامه های کاملا شفاف ساختاری حاکمیت توده ای باشد . در این راستا احزاب کمونیست و کارگری در نشست های بعدی انترناسیونال خود این موضوع را مورد بررسی قرار خواهند داد . فقر بیکاری و جنگ افروزی های کشورهای سرمایه داری دیگر کار را بدانجا کشانیده که بشریت در حال خیزش و طغیان قرار گرفته اند و جنگ طبقاتی با ابعاد تازه ای آن آغاز یافته است و کسی که این شیپور انقلاب را نمیشنود و خود را در پس حکومت های بورژوازی تا دندان مرتجع و خائین ملی پنهان می کنند و بد تر از همه که خود وگروه های شان را چپ و کارگری هم جا می زنند سخت به خطا رفته اند .

نتیجه :    با در نظرداشت اوضاع کنونی جهانی و تهاجم سرمایه داری بر جهان ووضع وخیم و خطرناک بشریت از فقرو گرسنگی و بیکاری و اشغال حاکمیت های ملی کشورها توسط رهزنان و باندیست های مافیایی تابع امپریالیسم ، عرصه نوین پیکار طبقاتی به معیار جهانی آغاز یافته . درین نبرد احزاب و نیروهای مترقی نباید مصلحت های ارتجاعی ملی را قربانی چنبش های وسیع طبقاتی و کارگری نمایند. ازهر لحظه ای تاریخی اکنون زمینه پیوندو همبستگی انترناسیونالیستی کارگری آماده است . برای رهایی انسان به انترناسیونالیسم کارگری بپیوندید.                                                                                                                                                                                  1-    احسان طبری ، یادداشت های فلسفی ، انتشارات حزب توده ایران ، چاپ قدیم ، ص112                    2-    info@fadaian-minority.org

  3  -Workercommunist party of iran

 

                          

:


بالا
 
بازگشت