مهرالدین مشید
رسوایی های انتخاباتی افغانستان کلافۀ سر درگم شده است به کلافۀ سر در گم مبدل شده است
این بار جان کری با نسخۀ جدیدی وارد کابل خواهد شد
انتخابات ریاست جمهوری افغانستان چنان به درازا کشانده شده و به کلافۀ سردر گم مبدل شده است که به قول معروف سر و پایش معلوم نیست. بی آنکه هر روز گرهی از آن باز شود، برعکس هر روز گره تازه بر دشواری هایش افزوده می شود. مردم افغانستان این همه مشکلات را در ناکارایی سیاستمداران جاه طلب، فاسد و ریاکار می دانند که به گونۀ بیرحمانه یی سرنشت شان را به بازی گرفته اند. مردم بدین باور اند که چانه زنی های انتخاباتی به هدف خدمتگذاری به مردم و تامین ارزش های حکومت مردم سالار در کشور نه؛ بلکه بخاطر فرونشاندن عطش قدرت طلبی شمار افراد فاسد، غاصب زمین، بی کفایت و غارتگران نامدار است که به دور هر دو تیم حلقه زده اند و آرمان های خونین ملت با شهامت افغانستان را در میدان قمار برد و باخت خود نهاده اند. این ها چنان دچار جنون قدرت گردیده اند و جز برای قدرت به چیز دیگری نمی اندیشند که حتا پای وزیر خارجۀ امریکا را به میدان رقابت سیاسی خود کشانده اند و به این ترتیب آبرو و عزت مردم افغانستان و بویژه رای دهنده گان را بیرحمانه در تختۀ شطرنج سیاسی مضحک شان به بازی گرفته اند. هر دو نامزد چنان درگیر چانه زنی ها بر سر قدرت اند که گویی هر آن انتظار ورود جان کری را در سر می پرورند. با این بی اراده گی های سیاسی نه تنها آرا؛ بلکه ارادۀ مردم افغانستان را به استهزا کشانده اند .
زمانی که این مقاله را می نوشتم ، رسانه ها خبر پیروزی اردوغان را بحیث رییس جمهور ترکیه به نشر رساندند. این در حالی بود که روز دهم اگست انتخابات در ترکیه برگزار گردید و در یازدهم اگست کمیسیون انتخابات ترکیه خبر پیروزی رجب طیب اردوغان را با کسب 52 درصد آرا اعلان نمود. اکمل الدین احسان اوغلو رقیب وی با بدست آوردن 34 درصد آرا پیروزی اردوغان را تبریک گفت. اردغان در نخستین سخنرانی خود بعد از پیروزی در انقره گفت: برادران این را از قلب می گویم، بیایید یک دور جدید آشتی اجتماعی را امروز آغاز کنیم. بیایید بحث های گذشته را در ترکیه قدیم بگذاریم. بیایید تنش ها، برخورد های فرهنگی و مشکلات را در ترکیه قدیم بگذاریم ". هرچند پیروزی اردوغان با انتقاد شدید برخی از مردم ترکیه روبرو شد، برخی ها گفتند که اشتراک مردم در انتخابات کنونی به مراتب کمتر از انتخابات قبلی بود؛ اما آنجه مسلم است، برنده گی پیروزمندانۀ حزب توسعه و عدالت است که طی ده سال گذشته توانسته است، ریکارد موفقیت خود را در ترکیه برای سال های آینده نیز حفظ نماید.
این خبر از چند جهت برایم جالب واقع شد. از یک طرف پیروزی او بحیث رهبر حزب اسلام گرای"عدالت و توسعه" در شرایط حساس کنونی برایم امیدوار کننده واقع شد؛ زیرا اکنون که اسلام عزیز بصورت بیرحمانه یی شکار حرکت های سلفی گردیده است و این نیرو ها در جال شبکه های استخباراتی خیلی خطرناک مانند "موساد، "ام آی 6"، سی آی ای، آی اس آی و سعودی گیر مانده اند و با اسلام نمایی های کاذبانه ضربۀ جبران ناپذیری بر اسلام راستین وارد کرده اند. از سویی هم جهادی های پیشین مانند جهادی های افغانستان چنان سرگرم غارت، غصب و فساد شده اند و تاراجگری ها را جانشین اسلام آرمانی کرده اند و آرمان شهر جهادی را در پای خوکان ریختند. در پای قدرت و ثروت زبون و زبون تر شده اند که پیروزی های حق طلبانۀ میلیون ها مجاهد افغان را جانشین کاخ های زمردین و ویلا های مرمرین شیرپور( چورپور) و جمیرای خلیج نمودند. پیروزی اسلام گراهای ترکیه چراغ سبزی برای جنبش های راستین اسلامی در سراسر جهان گردید که با سلفی های انسان دشمن سخت در تضاد اند و داعشی ها، دامصی ها و طالبی ها را و دشمنان آشتی ناپذیر و خطرناک اسلام واقعی تلقی میدارند؛ اما در میان این شگفتی ها، آنچه که نتیجۀ انتخابات ریاست جمهوری ترکیه برایم شگفت انگیزتر واقع شد، نتیجۀ بدون دغدغه و منازعۀ آن بود که پیروزی اردوغان را پیش از دیگران رقیب انتخاباتی اش برایش تبریک گفت. از همه جالب تر این که با وجود برنده شدن حزب بر سر اقتدار، انتخابات چنان از شفافیت لازم برخوردار بود که اندکترین شک و تردید تقلب و دستبرد در آن مشاهده نگردید. انتخابات ترکیه و برنده شدن حزب عدالت و توسعه در یک کشور لاییک نمادی از دموکراسی را در یک جامعۀ دوقطبی و در نوسان میان اسلام گرایی و سیکولر به تماشا نهاد. این انتخابات در واقع سیمای راستین دموکراسی غربی را به تماشا نگذاشت؛ بلکه برعکس اسلام گرایان نامتعهد و قبیله گرای ما، چهرۀ اسلام گرایان معاصر و پرورش یافته در مکتب قرآن را آشکار گردانید که از چه درایت های فکری و سیاسی برخوردار اند و چگونه توانایی های کاری و ظرفیت های خدمتگذاری شان مردان و زنان ترکیه را شکار نمود. این حزب طی ده سال حاکمیت خود توانست تا اقتصاد پویا را در ترکیه بوجود آورد.
اقتصاد ترکیه با درآمد ملی بیش از 295 میلیارد دلار به عنوان شانزدهمین اقتصاد بزرگ دنیا اعلام شد. در حالیک که به گفتۀ سازمان همکاری های اقتصادی اروپا : ترکیه در سال 2001 میلادی با داشتن درآمد ملی بیش از 145 میلیارد دلار بیستمین اقتصاد بزرگ دنیا به شمار می رفت، ترکیه با پیمودن 4 پلۀ صعودی کشورهایی مثل ناروی، استرالیا، دانمارک و لهستان را از این حیث پشت سر گذاشته است. میزان درآمد ملی ترکیه در سال 2004 میلادی نسبت به سال 2003 میلادی بیش از 23 درصد رشد داشته است . میزان درآمد ملی این کشور در سال 2003 میلادی حدود 239 میلیارد دلار بوده است.
اقتصاد ترکیه پس از دو سال رشد اقتصادی شتابان 8.9 و 8.8 درصدی در سال های 2010 و 2011، در سال 2012 به شدت به آهستگی گرائید و رشد اقتصادی اش به 2.2 در صد سقوط کرد. وزارت مالیۀ ترکیه برای سال 2013 یک رشد اقتصادی 4 در صدی را پیش بینی نمود .در همین راستا، عبدالله گل رئیس جمهوری ترکیه ماه گذشته در استکهلم پایتخت سوئد گفته که ترکیه در سال 2050 نخستین اقتصاد اروپا خواهد بود.
تولید ناخالص ملی ترکیه در سال 2012 به 783.3 میلیارد دلار رسید. ظفر کاگلیان وزیر اقتصاد ترکیه اظهار داشت که سال 2023 صدمین سالگرد استقرار جمهوری نوین ترکیه بر روی خاکستر امپراتوری عثمانی است. وی با اطمینان گفت که در سال 2023 تولید ناخالص ملی ترکیه به مرز 2000 میلیارد دلار خواهد رسید و این کشور وارد کلوب ده اقتصاد بزرگ جهان خواهد شد.
هزاران دریغ و درد که سیاستمداران راست و چپ کشور اعم از جهادی و لیبرال طی ده سال گذشته نتوانستند، از کمک های هنگفت غرب با ارایۀ برنامه های مشخص اقتصادی، برای ساختن افغانستان استفادۀ لازم ببرند؛ بلکه باز هم این ها هستند که انتخابات افغانستان را قربانی جعل و تقلب کردند و آرای مردم افغانستان فدای افتضاح تذویر های خود نمودند؛ اما هنوز هم که هنوز است و چهار ماه و 5 روز از دور اول انتخاتات کشئور می گذرد، بازهم چانه زنی های انتخاباتی میان دو تیم برای تشکیل حکومت وحدت ملی ادامه دارد. در حالی که حکومت وحدت ملی به حکومتی گفته می شود که در ساختار آن تمامی اقشار و گروههای قومی و سیاسی کشور بصورت عادلانه و متوازن سهم داشته باشند. این در حالی است که هنوز طالبان و حزب اسلامی به رهبری انجنیر حکمتیار با هر دو دستۀ انتخاباتی مخالف هستند . نه تنها این ها ؛ بلکه اقشار و گروههای زیاد قومی و سیاسی هنوز در کشور موجود اند که در اصل حضور شان در حکومت وحدت ملی مطرح نیست. پس حکومت وحدت ملی جز اسمی بدون مسما چیز دیگری نمی تواند باشد؛ اما با این وجود دو نامزد با تحیلیل نادرست از حکومت وحدت ملی، می خواهند، زیر این نام حکومت دلخواۀ شان را بر مردم افغانستان تحمیل کنند و حکومت تشکیل شدۀ خویش را به گونۀ جعلی حکومت وحدت ملی تفسیر کنند. از همین رو است که محور مرکزی اختلافات میان هر دو تیم را چگونگی تقسیم قدرت تشکیل داده است تا دغدغۀ رسیدن به قدرت برای خدمتگذاری به مردم مظلوم افغانستان. ضرب زبانی های سیاسی هر دو تیم نه در محور منافع ملی و عامه؛ بلکه در محور منافع موتلفین آنان می چرخد. هدف اصلی چانه زنی ها برای تقسیم قدرت هم اقناع موتلفین است و توزیع مقام های بلند میان آنان نه ارجحیت دادن به اصل شایسته سالاری و گزینش اشخاص پرهیزگار و کاردان و سپردن قدرت برای آنان. در این شکی نیست که در میان هر دو تیم شخصیت های خوبی قرار دارند که هنوز محک نخورده اند و رکاب قدرت را تجربه نکرده اند و دست کم امیدواری هایی وجود دارند که در صورت رسیدن به قدرت از اخلاف خویش خوب آموخته اند و در صورت رسیدن به قدرت از دست یازی به فساد، غارت و جنایت احتراز خواهند نمود؛ اما هرگز نمی توان، بر آنانی باور کرد که یک بار از آزمون سخت ناکام بدر شده اند و دستان شان در فساد و خیانت تا شانه ها غرق است و در قوم پرستی و گروه گرایی از بدنام ترین نام آوران کشور اند. پس چگونه ممکن است، بر وزیری باور کرد که دیروز و حتا حالا در فساد ها و اختلاس های کلان میلیون ها دالری دست دارد، با پررویی تمام بازهم شکم گندیدۀ خود را برای مردم به نمایش می گذارد و در حالی که از گندیده گی های او مردم استفراغ می نمایند؛ اما این جنابان باز هم آستین ها را بر زده و پاچه ها را فراتر از رسوایی های شان بلند گرفته اند و هوای دور تازۀ وزارت را در حکومت به اصطلاح وحدت ملی دارند تا باشد که غسل تعمید شوند و برای تاراج های تازه تر وارد میدان شوند. بعید نیست که چنین اشخاص عامل اصلی بر سر راۀ تفاهم مشترک میان دو تیم هستند؛ زیرا این ها اند که هر لحظه رویای وزارت، معاونیت و ولایت را در سر می پرورند. هر روز هر پهلویی که می زنند، رویای تازۀ قدرت خواب در چشمان شان را می شکند. این ها اند که در موج این گونه بی تابی های خواب شکن، کلافۀ سردر گم انتخابات را بیشترسر در گم سازند و با ایجاد ممانعت ها و بهانه ها مانند ساحران بر گرههای آن بیشتر می دمند. چنانکه رسانه ها از ایجاد اختلافات داخلی میان تیم های انتخاباتی بویژه دستۀ آقای غنی خبر دادند. هرگاه چنین اختلافات اساسی و بر بنیاد حفظ منافع ملی باشد، خوب و حتا قابل تحسین است و اما بعید به نظر می رسد که در عقب این کشیده گی ها درد مردم داشتن و منافع ملی مطرح باشند؛ زیرا روزگار در این کشور چنان آورده است که هر از گاهی باید" دنبال کفن کش قدیم رفت" و کاسۀ شکسته تر و آش بدتر را انتظار داشت. پس این واقعیت دردناک نمایانگر این است که دستۀ انتخاباتی هر دو تیم به قول معروف خود را ناف زمین فکر کرده و درک شان از حکومت وحدت ملی مصداقی بر مفهوم جهان بینی" از زیر بینی تا سر ناف" است. هر دو تیم چنین حکومتی را در قلمرو جغرافیای بینی و ناف خویش می نگرند و با بریدن دست و پای ملت سخت درگیر چانه زنی ها برای تقسیم قدرت هستند. با این رویکرد نه تنها بحیث سیاستمداران دست و پا بین بیگانه ها مطرح شدند و چنان ناتوان از آب بیرون شدند که خارجی ها نسبت به آنان بی باور شده و این بر کارنامه های آیندۀ شان مانند کابوسی سایه خواهد افگند.
هر دو نامزد نباید با پشت پا زدن به ارادۀ ملی و حیثیت و وقار مردم افغانستان بیش از این منتظر بمانند تا جان کری بیاید و در هر سفر تازه دست هر دو را بر رسم"برد برد" بلند کند و با کلاه نهادن های پیهم، تعویذ تازه یی به گردن های شان بیاویزد و امضای آقایان غنی و عبدالله را در زیر نسخۀ بیمار" حکومت وحدت ملی"بر رسم تایید بگیرد؛ زیرا ترس آن می رود که کاسۀ صبر کاخ سفید هم لبریز شود و این بار جان کری با نسخۀ جدیدی وارد کابل شود. با فشردن دست هر دو عزل آنان را اعلان کند و بازی تازه یی را آغاز کند؛ زیرا از نظر امریکایی ها تقلب و تذویر گسترده در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان شفافیت آن را به کلی زیر سوال برده و بار مشروعیت اش را از دست داده است. تنها اوضاع شکنندۀ افغانستان، شرم شکست امریکا در افغانستان و رخداد های تازه در عراق، لیبیا، سوریه، سومالی، بوکوحرام و ... و در آخرین تحلیل ایتلاف جهانی تروریزم امریکا را وادار به حمایت از انتخابات افغانستان نموده است، ورنه کاخ سفید می داند که زیر کاسۀ انتخابات افغانستان چه نیم کاسه ها است وبالاخره با برداشتن کاسۀ توطیه ، نیم کاسه های تقلب را از بام به زیر می اندازد و بازی جدید را راه اندازی می کند؛ بازی یی که شاید تمامی سناریو های انتخاباتی برای آن ساخته شده است. بعید نیست که تشکیل حکومت موقت یکی از بدیل های مهم گزینۀ جدید باشد واوضاع سیاسی به گونه یی سمت وسو یافته است که نفی هر دو نامزد و تشکیل چنین حکومتی را بیشتر توجیه پذیر گردانیده است. چه خوش گفته فردوسی نامدار : به یزدان که گر ما خرد داشتیم کجا این سر انجام بد داشتیم؟
یاهو