خوشه چين
کمیتۀ مشورتی برای ایجاد«حزب جدید»
کمیتۀ مشورتی برای ایجاد«حزب جدید»
کمیتۀ مشورتی مشوره میدهد که راه ما دورودرازاست،حرکت ما درزمین،چون جریان آب،خشکی هارا سبز می گرداند.فرازونشیب وپرخم پیچ است،مشوره میدهد که:
"زآب خورد ماهی خورد خیزد"
"نهنگ آن به که دردریا ستیزد"
"تازیقینت به گمان چشم نپوشنـــد خسان"
"بند نقاب سحرت درصف شب پر مگشا"
خروس صبح مردان آهنگ سحـــــــــــــــــری داد
نسیم صبح گاهان پیـــــــــــــــــام خوش خبری داد
وجدان تکانــــــــــــــــم دادگفت که هله، برخیززجــا
بامغزسرد،قلب گرم ودستان پاک،امرسفـــــری داد
کمیتۀ مشورتی برای ایجادحزب((جدید))قابل هضم وتوانمندبه کارخود ادامه داده ومیدهیـد.
من عیارهستم عیار،مردانه وارکارعیاری میکنم
مردمم اسیراند ووطنم اشغال فـداکاری میکنـــم
صبح تابه شام مصروف تهیۀ آذوقـه ونفقۀ فامیل
شب تــا به ناوقتها بیخوابی وبیگاری میکنــم
روزگـــــــــــــــــم هستــــم شـــو پیـــدا
دشمـــــــن شاه هستم مگرنوکـــــر گــدا
سرتعظیم به انســــــــــــــانیت می نهم
ازکسی ترس ندارم،بنـــــده هستم به خدا
"پروین به کجروان سخن از راستی چه سود"
"کو آن چنان کسی که نرنجد زحــــرف راست"
مجاورین زیارت های پیش گامان سیاسی،دیگرنمیتوانند که ازشهرت نام ونشان پیشگامان سیاسی سؤ استفاده نمایند.مگرآنکه به رسم احترام تجلیل ازمراسم یادگاری وکارنامه های سیاسی و تاریخی شان.
بلی!پیشگامان سیاسی کی ها بودند که ما نیستیم،آنها شرافت مندانه مطابق به نیازمندیها وضرورت های آن زمان،مردانه وار درمقابل استبداد قد برافراشتند. دروازه های مکاتب سیاسی را به روی نسل های جوان گشودند.تمامی انرژی استعداد وتوانایی خویش را درجهت روشن گری،ارتقای سویۀ سیاسی درجامعۀ عقب مانده به جا گذاشتند.که این جانب به سهم خویش افتخارشاگردی آنهارا داشتم.آنها به حیث پیش قراولان وشخصیت های بینظیر تاریخ،باقی مانده کارهای ثمربخش شان راجهت ادامه انکشاف توسعه وگسترش آن به جنبش چپ آینده تحویل داده اند وخود به تاریخ تعلق گرفتند.
عدۀ که به راست رفت دیگر چـــپ نشـد
شاگردان مکتب گریزبودند به گـــپ نشد
لگه ولوگه همه به نشخوارگاورقصیدنــد
درنعمات بادآورده صاحب یک وجب نشد
سياست
سیاست ازدید ارسطو،جهان ازقوه به فعل شکل می گیرد،یعنی فرد است که به دنبال ضرورت های هستی خود درتلاش است تا اورا به دست بیاورد وبعد میل جنسی او،اورا برای دریافت شریک زنده گی میکشاند.تاصاحب فرزندی،نواسه ونبیره،عشیره ودهکده شود،درمجموع دهکده هادرتشکیل شهر((جامعۀ سیاسی )) نقش بازی مینمایند.فقط درجامعۀ سیاسی است که طبعیت بالقوۀ آدمی،درعمل پیاده گردد.شهریعنی محل زنده گی اخلاقی وزنده گی عقلانی،جای که عقل با اخلاق یارویاورمیباشند،انسانها میتوانند درآن اجتماع،زنده گی نیکو به معنی کامل داشته باشند،زنده گی نیکو وشرافت مندبه طورطبعی بهترین آرزوی انسان هااست.پس بدین حساب اشاره میدهیم که شهرها نه تصنعی ،بلکه طبعی((انسان حیوان اجتماعی)) شکل می گیرد.
جامعه تنها برای زیستن نیست برای نیکوزیستن است
درشهرما:
آب که رفته بود به جـــــوی باز آید
مردان خرد چون عقاب وشهباز آید
قطرات باران،ازآسمان حادثه،پیچیده
درحوض شرف،ازراههـــای درازآید
حوض انجمن فرهنگی است،یار عزیز
قصۀ خیام،بیدل،سعدی شیرازآیـــد
بیدل
پیش توانگرمنشان، پهلوی لاغر مگشا
دستبههر دستمده، چشم بههردرمگشا
تا زیقینت بهگمان، چشم نپوشند خسان
بند نقاب سحرت در صف شبپر مگشا
خیام
آن قصر کـه جمشید دراوجام گـــــرفت
آهو بچه کرد و روبــه آرام گـــــــرفت
بهرام که گــــــــورمیگرفتی همه عمر
دیدی که چگــــــــونه گوربهرام گرفت
سعدی
سعدی به روزگاران مهری نشسته دردل
بیرون نمیتوان کرد الی به روزگاران
چندت کنم حکایت،شرح این قدرحکایت
باقی نمیتوان گفت الی به غمگساران
ازین که گفته شد شهرها به طورطبعی شکل می گیرند.مگرغافل ازانکه اکثراو قات،هم درسطح ملی وهم درسطح بین المللی، سیاست های بدون شرف،جریان طبعی حرکات اجتماعی را به نفع افراد به ضرراجتماع تغیرجهت داده ومیدهد.
پس به این خاطر اشارۀ است.اساس خانواده باید که برمحوردانش وتنظیم بهتر روابط خانوده گی شکل یابد. مشروط برآنکه ارتباتات خانواده گی،منطبق به اوضاع واحوال شرایط اجتماعی ومطالبات تمامی اقشارجامعه ازجانب دست اندر کاران((همه دست آوردهای علوم بشری درخدمت انسان))پی ریزی گردد.
خانواده اولین سنگ پایۀ حلقۀ اتصال،ده وقریه وگذربه شهراست.آموزش وسطح ارتقای آگاهی زندگی اجتماعی«شهروندی» سبب می گردد که گفته شود،سطح عالی آگاهی اجتماعی وتحکیم سنگ بنای خانواده ها،بهترین سرمایه گذاری است که وسیله میشود جامعه رابه سوی خوشبختی رهنمایی دهد.طبعأ که جوامع برای تنظیم اموربهتر خود به حاکمیت نیازمند است حاکمیت ها قوانین ایجاد مینمایند تا بدین وسیله بتوانند درادارۀ جامعۀ خویش موفق شوند.
باحترام
عبدالشکور«خوشه چین»