دكتر نبي هيكل

 

میراث مشترک

در حالیکه افغانستان  یکبار دیگر انتقال مسالمت آمیز قدرت را  فردا تجربه خواهد کرد،  اولین زنده خوب نیز در تاریخ کشوری تبارز میکند که هیچگاهی "زنده خوب و مرده خراب" نداشته است.

حامد کرزی به گمان غالب به دلایل چند مورد تقدیر قرار خواهد گرفت، زیرا برای بسیاری از آنانی که از وی به دلایل مختلف تقدیر میکنند خدمات فراموش ناشدنی انجام داده است. عده  ای از میراث کرزی صحبت میکنند  تا ادای احسان کرده باشند.  برای آنانی که از  زمان بن اول در 2001 تاکنون بصورت مستقیم یا غیر مستقیم در  دسترخوان ارگ- غرب  تا سرحد شخصیت  سیاسی – اجتماعی و اقتصادی  رشد کرده اند د شوار است از وی بصورت واقعی انتقاد نمایند.   شرایط دشوار و مداخلات خارجی دو  عامل اساسی تبریه ایلیتهای سیاسی  افغان را میسازند و این بار نیز " رهبری در شرایط دشوار"  نه تنها تبریه میکند بلکه تحسین میآفریند.

بحث اساسی بر  سر میراث  مشترک است. بسیاری ها آن را میراث حامد کرزی میداند ، اما در واقعیت آنچه به میراث مانده میراث مشترک است که در آن حامد کرزی و شرکا ی داخلی و خارجی وی سهم دارند. آنانی که این میراث مشترک را میراث یک فرد میدانند از واقعیتهای تاریخی چشم میپوشند و بدین ترتیب خود را از مسوولیت شراکت در این میراث مبرا میداند.

میراث مشترک

حامد کرزی نمیتوانست همه ی آنچه را  افغانستان امروز دارا است به تنهایی  تحقق بخشد، زیرا او بحیث ریس  دولت و حکومت به تیم کاری و دستگاه اجرایی نیاز داشت.  حکومت نمیتوانست بدون مشوره ها و کمک های  فنی و مالی امریکا و غرب بنیادهای یک سیستم  اداره  و رهبری را بوجود آورد . زیرا افغانستان جدید  را بار دیگر بر خرابه های دیروزی باید اعمار میکردند.

اساس شرکت سهامی جمهوری اسلامی افغانستان در بن نهاده شد: شرکای اساسی عبارت بودند از گروپهای چهارگانه  جانب افغانی + جامعه جهانی در راس ایالات متحده امریکا.  نمایندگان و نقش  انها را از همان آغاز تاکنون در تصمیمگیریهای مهم میتوان با  صراحت ملاحظه کرد. نقش رهبران جهاد و مقاومت که بحیث کاوکوس (caucus) در مسایل مهم به رییس جمهور مشوره میدادند گویای این حقیقت است. بر اساس این دلایل و شواهد تاریخی  با قاطعیت میتوان ابراز داشت که  این میراث یک میراث مشترک است.  

قضاوت در مورد  این میراث  چگونه میتواند انجام گردد؟ وقتی ما  از خود میپرسیم حکومت بعدی در چه شرایطی به کار آغاز مینماید و چه  اولویتهای وظیفوی در برابر آن قراردارد،  در میابیم که  دستاوردهای  14 ساله حامد کرزی و شرکا تاچه حد قابل تقدیر اند.

به عبارت دیگر  نیروهای سیاسی مطرح در افغانستان و جامعه جهانی متحدانه خواستند ساختار یک دستگاه سیاسی  ( حکومت ،  دستگاه  و لازمه های  ضروری حکومتداری) را بوجود آورند.  ایجاد این همه دستگاه ها بدون شک هدفی را دنبال میکرد:  بخش رهبری سیاسی حکومت ایجاد گردید،  چهارچوبهای قانونی و عملکرد دموکراتیک و ساختارهای مربوطه نیز ایجاد گردیدند. در یک عبارت دستگاه عظیم ماشین دولتی برای انجام خدمت آماده گردید. این دستاوری است که انکار از آن دشوار است.  هدف از ایجاد این دستگاه عظیم  چه  بوده است و  تا کدام حد به آن اهداف دست یافته است؟

یک سارقو یک پیشه ور و یک معلم و محصل نیز برای  دستیابی به اهداف خویش به ابزار لازم نیاز دارند.

دولت و حکومت به اهداف معیین ایجاد میگردند. به یقین که فرمانروایی تنها هدف دولت و حکومت نیست و هر گاه به تفکرات فلاسفه و تیوریهای سیاسی مراجعه کنیم بازهم وظایف  به مراتب بیشتر از آن را  برای آنها در میابیم.  حال این سوال  را میتوان مطرح کرد: (1)   دستآورد های حکومت و دولت افغانستان  چگونه میبود هرگاه ترکیب شرکا در بن تغییر میداشت؟ هر نوع اتحاد با ماموریت ایجاد  سازمانهای سیاسی و چهارچوبهای عملکرد رو برو میبود زیرا بدون موجودیت  چنین سازمانها و  قوانین و طرزالعمل های  کاری نه میشد از دولت دارای حاکمیت سخن گفت . انجام سایر وظایف مربوط و منوط به انجام  آن ماموریت میباشد. حال که دستگاه عظم ایجاد گردیه باید وظایف خود را انجام دهد.  بنابرآن  بر  وظایف حکومت بحیث نماینده دولت دارای حاکمیت مکث مینماییم تا  پیمانه  کیفیت دستآوردها را اندازه گیری نماییم.

نیاز به دولت و حکومت

دولت با درنظر داشت تعریف خود ساحه مصوون و مامون را برای زیستن به شیوه ای فراهم مینماید که یک جمعیت بحیث  هویت و سازمان سیاسی در آن میخواهد زیست نماید. حکومت بحیث  سرپرست/  ناظم /  یا حکم عمومی در این جمعیت  ایفای وظیفه مینماید. هر چند هم اکنون آشکار گردیده که حکومت حامدکرزی و شرکا نه بحیث سرپرست و ناظم مردم و نه بحیث حکم در منازعات آنها ایفا ی وظیفه کرده است، به پنج  توقع / وظیفه طبیعی حکومت توجه را بر میگردانم. بصورت طبیعی پنج توقع از حکومت /دولت  بحیث پنج وظیفه اساسی صورت میگیرد. رابیرت جکسن و  جورج سورینسن  در این رابطه می نگارند:

بصورت خلاصه، دولت ها و سیستم دولتها عبارت از  سازمانهای اجتماعی مبتنی بر قلمرو اند که مقدم برهمه به هدف ایجاد، حفظ و دفاع از شرایط اساسی اجتماعی، و ارزشها به خصوص امنیت، آزادی، نظم، عدالت و رفاه وجود دارند(Jackson R. and G. Sørensen 2007:  7).

پنج توقع از حکومت  پنج وظیفه اساسی را میسازد که دولتها برای انجام آنها وجود دارند. وقتی به ضرورت  ایجاد دولت / حکومت برای انجام این پنح وظیفه بنیادی مینگریم در یک محاسبه خوشبینانه بحیث دستاورد مشترک شرکت سهامی جمهوری اسلامی افغانستان به دو مورد میتوان اشاره کرد: ازادی بیان و ظهور  یک طبقه سرمایدار. نگارنده ایجاد  ماشین حاکمیت را بحیث دستآورد نمیشمارم زیرا شرکا برای دستیابی به اهداف خود به ایجاد آن نیاز داشتند.

در ارزیابی  کار کردهای رژیم نه تنها به بلند منزلها و بیرق افغانستان روی میزهای ادارات و نمایندگی ها باید فکر کرد، زیرا دستاوردهای ملی بیشتر از داشتن بیرق و قانون اساسی و حکومت و پارلمان است.  سوال آتی  این موضوع را صراحت میبخشد:

پس از  تقریبآ 14 سال مساعی افغانستان بحیث  یک دولت دارای حاکمیت در کدام وضعیت و موقف قراردارد؟ بصورت خلاصه افغانستان پس از 14 سال دارای حکومت فاسد، اقتصاد  مصرفی فاقد زیربنا برای خود کفایی، فاقد توانایی پرداخت حکومتداری، فاقد توانایی  تامین امنیت در برابر تهدید های داخلی و خارجی اتباع میباشد. هرگاه یک حکومت/ دولت نتواند  خود را تمویل کند و از خود دفاع نماید به چه موجودی شباهت خواهد داشت؟

یک بررسی مقایسوی میان کرده ها و ناکرده ها و دستآوردهای مثبت و منفی ما را به این نتیجه گیری میرساند که اعتراف نماییم دستاوردها ی منفی و زیانبار حکومت شرکا به مراتب چشمگیر اند و این احساس را بدست میدهد که شرکای بن این همه  ساختارها و  قوانین را برای تامین منافع خویش ایجاد کرده اند.

برای جلوگیری از خستگی خواننده میخواهم بزرگترین خیانت شرکای بن را در چند عبارت خلاصه نماییم:

·         حامدکرزی و شرکای داخلی و خارجی وی سلطه جنگ سالاران و ناقضان حقوق بشر را رسمی  ساختند و تحکیم بخشیدند.

·         شرکای بن ناقضا ن حقوق بشر و  جنگسالاران را به  حاکمان زندگی اقتصادی و  شرکای اقتصادی و تجاری  خویش مبدل ساختند.

·         شرکای بن افغانستان را به لانه عمال استخبارات خارجی  و عرصه رقابتهای آنان مبدل ساختند.

·         شرکای بن افغانستان را به مرکز تعصبفکری و گروپی مبدل ساختند.

همه ی این موارد را میتوان شامل خیانت ملی دانست.

 حکومت جدید بدون حمایت متحدان خارجی بدون شک خواهد دانست چه دستآوردهایی را بحیث میراث حامد کرزی / یا میراث مشترک به ارث برده است.

پایان

 

  


بالا
 
بازگشت