دكتر نبي هيكل
درسهای انتخابات 1393
منازعات انتخاباتی در نتیجه توافق بر تشکیل به اصطلاح حکومت " وحدت ملی" بصورت رسمی پایان یافت. این گذار میتواند به معنای عبور منازعات به مرحله حکومتداری عملی توصیف گردد.
انتخابات 1393 ریاست جمهوری یکی از پرجنجالترین انتخابات در تاریخ افغانستان میباشد، زیرا افغانستان را عملآ با دو تهدید بزرگ روبرو ساخت:
1. تهدید رویارویی مسلحانه: در حالیکه دو رقیب انتخاباتی هردو مدعی پیروزی در انتخابات شدند یکی از آنها به بغاوت تهدید کرد. ادعا ی تیم متذکره این بود که میداند که برنده انتخابات است و رقیب وی در یک توطیه بزرگ با حکومت و کمیسیون انتخابات برای ناکامی وی عمل کرده اند. در حقیقت تیم متذکره ابراز داشته که یا ما را برنده اعلام کنید یا خود این کار را خواهیم کرد.
تیم رقیب راه رعایت قانون و احترام به مراجع قانونی را برگزید. تهدید رویارویی مسلحانه میان هواداران تیمهای رقیب مطرح نبود زیرا این تهدید تنها از سوی یک تیم در یک شرایط بحرانی اعلام میگردید.
2. تهدید تجزیه طلبانه: تهدید به اعلام حکومت موازی به معنای تقسیم حوزه حاکمیت میباشد بخصوص که ادعاها ی اساسی بر تمایلات اتنو سنتریک بنا شده باشند.
شرایطی که افغانستان این منازعات را تحمل میکرد خیلی حساس در برابر تکانهای سیاسی و اقتصادی و نظامی بود: افغانستان توانایی تمویل حکومتداری را از دست میداد در حالیکه نیروهای دشمن بسوی مرکز تقرب میکردند. یک فیر ممکن بود با هزاران فیر دشمن دنبال گردد و در نتیجه رویارویی تحت تاثیر نفوذ القاعده و داعش به جهاد علیه نیروهای خارجی مقیم در افغانستان ومتحدان آن مبدل گردد.
در حالیکه انجام تقلب در کشور ی که متقلبین بر تمام عرصه های زندگی حاکمیت دارند یک امر عادی میباشد و ادعای عاری از تقلب بودن شگفتی آور است، راهی جز تصفیه آرا و رعایت راه های مسالمت امیز و قانونی وجود نداشت که بتواند تبریه گردد. زیرانیروهای سیاسی افغانستان برای انجام پیشرفت بسوی صلح و ترقی نخست بایدخود را با رعایت دو گام در عمل ملزم دانند:
· حاکمیت قانون تامین گردد. تامین حاکمیت قانون مستلزم این ا ست که (بخصوص) هر عمل آنها –بخصوص اعمال زمامداران سیاسی و اقتصادی - بر قانون مبتنی باشد و به صلاحیتهای قانونی احترام گردد؛
· منازعات از راه مسالمت آمیز حل گردند.
در غیر آن قانون جنگل و تنازع بقا بر زندگی مردم هچنان حاکم خواهد ماند.
مشکل اساسی ما در این حقیقت نیز نهفته است که: در حالیکه خود با حداقل معیارهای بصورت عام قابل قبول نمی اندیشیم و عمل نمی نماییم، توقع ما بالاتر از آن سطح قراردارد.
· انتخابات این حقیقت را یکبار دیگر ثابت کرد که افغانها مانند انار و کینو از داخل متفرق و از بیرون متحد اند.
· درس بعدی خیلی تاسف بار است: انتخابات نشان داد که رهبران سیاسی و احزاب سیاسی در افغانستان توانایی حل مسالمت آمیز منازعات را بصورت مستقلانه دارا نیستند. زیرا این نیروها نتوانسته اند در 14 سال گذشته نهادهای با اعتبار ملی و دولتی را ایجاد نمایند و تدابیر سازنده اعتماد را برای همزیستی متداوم و حل مسالمت آمیز منازعات اتخاذ نمایند. بعلاوه آنها نتوانستند اساسات استقلال فکری و اقتصادی را بنیان گذارند. از زمان بن تا امروز افغانستان همچنان فاقد توانایی باقیمانده است. توانایی یک کشور و یک دولت عبارت است از: توانایی خود گردانی و توانایی مقابله با تهدید های داخلی و خارجی. افغانستان هرد و توانایی را ندارد. هرگاه یک کشور این توانایی را نداشته باشد حاکمیت آن با وصف موجودیت شرایط داخلی ( داشتن قانون اساسی) و خارجی حاکمیت ( شناسایی بین المللی : عضویت در سازمانهای بین المللی و مشارکت در امور بین المللی) یک حاکمیت تخیلی و صوری خواهد بود.
· دپلماسی مخفی یکبار دیگر سیمای حاکم خود را در دوران انتخابات متبارز ساخت: نه تنها مدارک ادعا شده در رابطه با تقلبات و دسایس به استثنای یک مورد در ابهام قراردارند ، بلکه در مورد تعداد آرای تقلبی ، و متقلبان در کمیسیون های انتخاباتی نیز مردم آگاهی ندارند. مخفی نگهداشتن هویتهای متقلب این زمینه را فراهم مینماید تا بار دیگر برای انجام تقلب بتوانند استخدام گردند. مردم حق دارند آنانی را که با رای آنها برخورد غیر مسولانه کرده اند بشناسند. شعار شفافیت و پاسخگویی را باید در عمل پیاده کرد.، در غیر آن مردم در مورد حکومت آینده بر اساس " سال نیکو از بهارش پیداست" قضاوت خواند کرد.
· رای دهنده حق دارد بداند نتایج آرای انتخابات پس از شمارش مجدد از چه قرار اند. توافقات هردو تیم با وصف شعارهای شفافیت و پاسخگویی و اینکه چرا از مسیر دموکراتیک انتخاب شده عدول صورت گرفته است برای مردم مبهم باقیمانده اند. مشخصه سکوت در برابر فشار، یا سکوت برای حفظ منافع فردی یا گروپی؟ سکوت غیر قابل تبریه بحیث دپلماسی مخفی با اصل شفافیت و پاسخگویی در تناقض قراردارد.
· تعصبفکری و گروپی : مشخصه مهم که دارای ریشه های آموزشی اند سیمای ابزاری خود را در سیاست یکبار دیگر نمایان کرد. سیمای غیر سیاسی آن نیز در اساس اجتماعی تیمها نمایان گردید. نارضایتی های پس از توافق انجام شده میان تیمهای رقیب بیانگر سیمای غیر سیاسی تعصبفکری و گروپی میباشد .
· عدم اعتماد: از سالیان دراز مردم افغانستان در بی اعتمادی بسر میبرند: بی اعتمادی بر رهبران سیاسی و بر ثبات و اعتماد بر آینده مرفه. تنها اعتماد موجود را در دو عرصه میتوان یافت: " اعتماد غلیظ" که بر شناسایی رویارویی و تجربی استوار است و اعتماد بر خود – یاری (self-help). خود یاری از نظر اعتماد به این معنا است که فرد در حالی که بر سازمان یا گروپ اعتماد دارد به فکر آینده خود نیز میباشد تا در صورت بحران بتواند مقاومت نماید. اعتماد بر رهبر و بر حزب مثالهایی از این مورد اند.
سوال اکنون این است که با درنظرداشت این همه پیشآمدها انتخابات بحیث میکانیزم دموکراتیک گزینش افراد به مقامهای انتخابی چه نقشی را در آینده سیاسی افغانستان بازی خواهد کرد؟
بدون شک رایدهنده دریافته که آرا آنها یعنی انتخاب آنها در تعیین زمامدار سیاسی نقش تعیین کننده نداشته است بلکه دارای نقش ابزاری بوده است. این یک درک واقعیست.
به نظر نگارنده رایدهندگان انتخابات میدانستند که انتخاب آنها با انتخاب قدرتهای بزرگ روبرو میباشد. آنها با درک این حقیقت که ابر قدرت انتخاب خود را با درنظرداشت انتخاب آنها انتخاب خواهد کرد تابرای حکومت آینده اساس مردمی نیز بتواند دریابد، رایدهی را بر گزیدند . رایدهندگان دو انگیزه عمده و متفاوت داشتند یکدسته انگیزه پایان دادن به شیوه حکومتداری قدیم را داشت و دسته دیگر برای حفظ ستاتیسکو بسیج شده بود. هردو دسته سازمان یافته بودند و مردم را برای رایدهی از راه های سنتی بسیج کردند. در آینده نیز آنها چنین خواهند کرد.
تا انتخابات ریاست جمهوری دور بعدی زمینه های جدید برای احیای اعتماد باز خواهند شد. افغانستان یگانه کشوری نیست که چنین فراز و نشیبها را تجربه مینماید.
دموکراسی در حقیقت مال مردم است آن را خود باید از راه ایجاد سنگرهای مستحکم تامین و از آن دفاع نمایند. دموکراسی را نباید در گرو آنانی قرار داد که توانایی خرید و فروش و نقض آن را دارند.
پایان