دكتر نبي هيكل
شیوه های تفکر
دانیل کاهنیمن (Daniel Kahnemann) شیوه تفکر را به دو سته سیستم 1 و سیستم 2 تقسیم کرده است. وی برنده جایزه نوبل و از متخصصان روانشناسی میباشد، این تقسیم بندی با بحث کنونی ما رابطه دارد. سالها پیش گذار از شیوه تفکر معمول به شیوه تفکر جدید را پیشنهاد کردم و رساله ای نیز در سال 1385 در این مورد منتشر کردم. این دو تقسیم از هم متفاوت اند اما فاقد مشابهت نیستند. در حالیکه در مورد سیستمهای متذکره در (بحث انگیزه ها و اندیشه ها) در رساله ( گذار فکری ) میخوانیم، مثال زنده و تازه شیوه تفکر معمول و مروج در این جا معرفی میگردد. اما برای خواننده این مقاله مهم است بداند منظور نگارنده از شیوه اندیشه/ تفکر و عمل معمول و مروج چیست ؟
شیوه تفکر و عمل معمول یا مروج آن شیوه ای است که در افغانستان و یا هر جامعه دیگر بدان شیوه فکر میشود و مطابق آن عمل میشود. این در واقعیت شیوه حاکم فکر کردن و عملکردن است. این شیوه مشخصاتی دارد در غیر آن نمیتوان آن را شیوه نامید و تعریف کرد. یکی از مشخصه های آن فکر کردن بر اساس سیستم 1 است که در آن انتقادی و فارغ از تعصب فکر نمیشود.
به عبارت دیگر در نخستین برخورد به یک قضاوت دست میابیم و به آن دلچسپی حاصل مینماییم، هنگام قضاوت در مورد افکار و نظریات به افکار و نظریات و ماهیت و سود و زیان آن کمتر می اندیشیم و قضاوت در مورد آنها را بر قضاوت در مورد مالک آن استوار میسازیم. بصورت خلاصه دو مشخصه نخستی عبارت اند از: برخورد غیر انتقادی ( سیستم 1) به مسایل و افراد و دوم تعصب فکری و گروپی.
در تعصب فکری دیگر اندیشی با خصومت روبر میباشد و در تعصب گروپی همه خوبی ها به گروپ خودی تعلق دارند و همه بدیها به گروپهای مخالف. در شیوه معمول به همین دلیل بیدرنگ سیاه و سفید و دایکتومیک فکر میشود: هر چیز یا خوب است یا بد، یا به ما تعلق دارد یا به دیگران.
مخاصمت با دیگر اندیشی یکی از مشخصات تعصبفکری میباشد زیرا مشخصه دیگر آن که نتیجه تعصب فکری و محاصمت با دیگر اندیشی میباشد عبارت است از یکه تازی= یعنی حق به جانب من است. تعصب فکری و گروپی منابع بدبختی های فراوان اند. تعصب فکری و گروپی به تقدس شخصیتهای گروپی و به تفکر گروپی منتهی میگردد و به خود بر تر بینی میان اعضای گروپ میانجامد.
مشخصه مهم دیگر معمول و مروج بودناین شیوه است. نه تنها بسیاریها بدان گونه می اندیشند و عمل میکنند بلکه این شیوه نارمل و عادی و مورد پسند است نه غیر متعارف. اما در تحت تا ثیر دو عامل نیرومند تعصب فکری و گروپی مشخصات تقابلی نیز دارد: وقتی یون و طاقت به اتنو سنتریزم می افتد با او مجموع گروپ در این جال گیر میکند. وقتی طالب به وحشت دست میزند وحشت آنها در محدوده گروپ طالب باقی نمیماند بلکه به گروپ بزرگتر تعلق داده میشود.
مثال تازه
شیوه تفکر و عملکرد معمول و مروج در افغانستان در قالب های تعصبفکری و گروپی و دایکتومی سیاه و سفید تحقق میابد. تازه ترین مثال این شیوه تفکر را در برخورد روشنفکران به رقبای انتخاباتی و برخورد سیاستمداران به انتخابات و دموکراسی میتوان دریافت.
تعصب فکری: تیم اصلاحات و همگرایی بطور مثال سعی میکند منازعه سه ده پیش را برای ناکام ساختن حریف انتخاباتی در مورد مسلمان و کمونیست بودن، یهودی بودن، بی دینی، مسیحیی بودن، یا تعصب در مورد افغانانی که از خارج به کشور بر گشته اند زنده سازد. در این شیوه تفکر هم تعصب و هم سیاه و سفید اندیشیدن وجود دارد و هم تک اندیشی.
تعصب گروپی: واضح است که تیم ها گروپها اند و این نیز واضح است که هردو تیم انتخاباتی و هم تیم حاکم متحدان و شرکای سیاسی اند. از سوی دیگر هرسه تیم ترکیب غیر متجانس سیاسی دارند. منظور از ترکیب غیر متجانس سیاسی این است که در هر سه تیم تمایلات سیاسی متفاوت و مخالفان و موافقان و حتی دشمنان سابق باهم متحد شده اند.همه ی آنها در زمان مبارزات سیاسی و نطامی و/ یا پس از آن به نفع گروپهای مربوطه بیشتر خدمت کرده اند تا به نفع ملت.
تفکر سیاه و سفید ( سیستم 1): تنها دو راه وجود دارد: یا انتخابات صاف و شفاف مانند آب زمزم و یا نیازی به آن نیست، یا به من/ ما گوش دهید یا گوش شما را خواهم برید. یا قدرت سیاسی یا قدرت نظامی. تفکر سیاه و سفید طیفهای دیگر را نادیده میگیرد و از این لحاظ هم به معنای محدود ساختن انتخاب به این و آن است و هم به معنای تک اندیشی زیرا با دو عامل دیگر یکجا عمل میکند.
دموکراسی در افغانستان به تعدد رسانه ها، آزادی بیان و به اصطلاح انتخابات محدود گردیده است. شیوه معمول تفکر و اندیشه را هم در رسانه ها، آزادی بیان و انتخابات میتوان شاهد بود. تعدد رسانه ها با تعدد گروپها بستگی دارد، محتوای بر نامه ها بیانگر مواضع گروپها و رقابت برای پیروزی در مارکیت رسانه های جمعی میباشد، از نظر آزادی بیان هریک از رسانه ها ابزار تبلیغاتی و اعمال فشار بر گروپهای رقیب اند. انتخابات یک رویکش دموکراتیک است که در پناه آن به شیوه معمول می اندیشند و عمل میکنند: مشروعیت انتخابات با وصف انجام دو مرحله انتخابات برای یکطرف وجود ندارد، تقسیم قدرت باید نه بر اساس انتخابات بلکه تحت تهدید استفاده از قوه باید صورت گیرد.
رییس جمهور ممکن است آزادی رسانه ها و انتخابات را و در نتیجه دموکراسی را از دستآورها و افتخارات خود بشمارد اما معتقد است حکومت وحدت ملی باید تشکیل شود و به اپو زیسیون ضرورت نیست. چنین است شیوه تفکر و عمل معمول و مروج.
شیوه تفکر معمول و مروج با تعصب فکری و گروپی (گروپ حاکم، ایدیولوژی حاکم) مشخص میگردد و ایلیت گروپ تعریف کننده اساسی میباشد، در این شیوه برای اندیشه های دیگر بخصوص زمانی که باید به آنها توجه شود، اهمیت داده نمیشود. دو مشخصه دیگر نیز قابل توجه اند. این دو فقربانیان تعصب فکری و گروپی اند.
· احترام به قانون دموکراتیک: تعصب فکری و گروپی با قانون دموکراتیک مشکل ذاتی دارد، زیرا قانون دموکراتیک منافع گروپ و صلاحیت های آن را در چهارچوب بزرگتر در نظر میگیرد. علت عدم تامین حاکمیت قانون در افغانستان را در واقعیت در تضاد آن با منافع گروپهای متنفذ باید جستجو کرد. این گروپها در سیستم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بصورت نیرومند حضور داشتند و دارند.
· حل مسالمت آمیز منازعات:حل مسالمت آمیز منازعات در شرایط حاکمیت قانون ممکن است ومستلزم احترام به صلاحیت های قانونی میباشد.
شیوه تفکر و عملکرد بازتاب دهنده فرد و جامعه سیاسی است و قضاوت در مورد این دو نیز بر همین اساس صورت میگیرد.
شیوه تفکر و عملکرد مشخصات مهم دیگر نیز دارد:
بیگانه گرایی یکی از مهمترین مشخصه های شیوه تفکر معمول است. این مشخصه موجب گردیده در طول تاریخ بر بیگانگان اتکا شود نه بر منابع ملی.
انترناسیونالیزم مشخصه دیگر شیوه تفکر و عملکرد معمول و مروج است که یک پینه جدید بر این شیوه تفکر پنداشته میشود. این پینه در واقعیت رابطه گروپهای جامعه داخلی را با متحدان خارجی تامین مینماید. انترناسیونالیزم پرولیتاریایی، پان اسلامیزم، اخوت اسلامی، خلافت جهانی نمونه های این همبستگی اند. هیچ یکی از آنها به نفع ملت افغان ثابت نگردیده بلکه به تعصبفکری و گروپگرایی کمک کرده اند. جامعه شناسی سیاسی در افغانستان باید به این مسایل مهم توجه نماید.
تعصبفکری و گروپی به نوبه خود در شرایط فقدان حاکمیت قانون گروپ گرایی و خود –نفعجویی را از راه ایجاد حالت طبیعی هابس در کشور موجب گردید، زیرا گروپ در چنین شرایط به سنگر دفاعی و به وسیله تامین بقا برای برخی و برای برخ دیگر بحیث منبع اعمال فشار و اعمال قدرت مبدل گردید.
هر نوع تغییر بسوی بهبود از تغییر در شیوه اندیشه و عمل آغاز خواهد شد. راه دیگری برای ترقی و رفاه به جز از تغییر در نفسها وجود ندارد. روشنفکران و سیاستمداران افغان بخصوص باید از این شیوه تفکر و عمل به شیوه جدید گذار نمایند.
پایان