دكتر نبي هيكل

 

معادله صلح

همه میدانیم که برای زیستن و انسانی زیستن به صلح نیاز است. دانش تجربی عظیمی در آنسوی  این نیاز نهفته است.  انسانها خود را در خانواده و در منزل شخصی، در گروپ  و در کشور خود بیشتر مامون و مصون احساس مینماید، این احساس در حالت تهدید میتواند برعکس باشد، زیرا انسانها در نتیجه نا امنی مجبور به فرار میشوند. پاسخ به این سوال که چرا انسانها و حتی حیوانات از ساحه و قلمرو خود محافظت مینمایند اهمیت امنیت و صلح را آشکار میسازد. رهبران گروپه و قبایل و سپس ملتها نیز برای تامین امنیت و آرامش تدابیری را اتخاذ کردند و جنگهای متعددی را تجربه کردند.  آنها در درازای تاریخ از نخستین روزها تاکنون به تقویت این تدابیر به هدف تامین امنیت و آرامش در قلمرو خویش نیازاحساس کرده اند زیرا یا تهدید واقعی را احساس کرده اند و یا  احتمال آن را پیش بینی کرده اند.  احساس نا امنی  موجب گردید انسانها ابزار دفاعی و تهاجمی را از  سنگهای نوک تیز تا سلاح هستوی و کیمایی انکشاف دهند. صلح برای افغانستان که در میان انبارهای چنین ابزارها موقعیت دارد یک امر ضروری میباشد.

مانند انسانها برخی از دولتها دوستانه و برخ دیگر متجاوز و خودخواهانه عمل میکنند. مثالهای عمده چنین موارد آلمان هیتلری، ایتالیای موسولینی اند. این مقدمه مختصر  نشان میدهد که معادله صلح چگونه تشکیل میشود: در معادله صلح دولت ملی حامی و تامین کننده صلح است در حالیکه تهدید به صلح ( از داخل جامعه داخلی و بیرون از آن) بصورت مستمر پنداشته میشود.به عبارت دیگر:

تهدید داخلی + تهدید خارجی به نظم و امنیت دلیل موجودیت و هستی دولتها و  نیروهای مسلح اند.

انواع صلح

زندگی دارای فراز و نشیب است و  رابطه عاشقی نیز عاری از بحران نیست. صلح را نیز به گرم و سرد تقسیم کرده اند.

دسته ای از لیبرالها معتقد اند که صلح آنگونه ای که اکثر ریالیستان فکر میکنند غیابت جنگ نیست. آنها صلح را به "صلح گرم" و "صلح سرد" تقسیم میکنند[1]. از اصطلاح "جنگ سرد" میتوان نتیجه گیری کرد که جنگ گرم نیز وجود دارد. جامعه داخلی افغانستان همه انواع جنگ و صلح را تجربه مینماید. در داخل جامعه افغانی میان رقبای قدرت سیاسی  "صلح سرد" برقرار است که گاه گاهی به جنگ سرد میگذرد. رویارویی با طالبان نیز از دو نوع است: در  جامعه داخلی شکل "صلح سرد"  و جنگ را دارد ، زیرا برخی در سیستم  سیاسی فعال اند و برخ دیگر از بیرون سیستم  مسلحانه مل میکنند.

تامین صلح باید همه ی مظاهر آن را احتوا نماید، زیرا مسوولیت تامین صلح بر عهده دولت ( حکومت و نیروهای مسلح کشور) میباشد. از آنجایی که صلح از طریق تامین امنیت در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی تامین میگردد، تهدیدات داخلی وخارجی هردو باید مورد توجه قرر گیرند.

تهدید ات داخلی

تهدیدات داخلی در جامعه داخلی از دومنبع منشآ میگیرند: فساد و  عمال خارجی.آنانی که  در فساد دست دارند  میتوانند متحدان بالقوه و بالفعل آنانی باشند که به رویارویی مسلحانه  مشغول اند.

افراد فاسد برای حفظ منافع شخصی از همه ی ابزار مجاز و غیر مجاز استفاده مینمایند. و در شرایط  کنونی این افراد برای حفظ شرایط کنونی تلاش میکنند. عمال خارجی نیز از ستاتیسکو حمایت میکنند زیرا تامین حاکمیت قانون  به نفع آنها نخواهد بود.  بدین ترتیب "صلح سرد" کنونی  میان نیروها میتواند به جنگ مبدل گردد.  امنیت  شهروندان نمیتواند بدون مهار سازی عوامل داخلی بی ثباتی تامین گردد. تامین صلح سراسری ممکن نیست مگر اینکه عوامل نا ا منی و بی ثباتی داخلی تحت کنترول قرار داده شوند، زیرا این عوامل شرایط  را برای  نا امنی و فعالیت موثر عوامل تهدید کننده خارجی فراهم میسازند. تشدید ناآرامیهای پس از انتخابات گواه بر این حقیقت است.

برای سالهای متمادی مساعی برای صلح بر یک سیاست غیر مسوولانه و غیر منطقی  بنا نهاده شد.  مشخصه های این سیاست عبارت اند از:

دلایل متفاوتی برای تبریه این سیاست ارایه میگردید که با ماموریت و تعهدات قانونی حکومت و زمانداران در مخالفت قرارداشتند. هیچ دلیلی از نوع ناتوانی دولت و حکومت برای عمل متقابل در درازای تاریخ نتوانسته حالت رقتبار  عدم استقلال و بردگی را تبریه نماید، در حالیکه افغانستان متحدان خارجی نیرومند و مهمتر از همه اراده ملی نیرومند برای مبارزه با مخالفان مسلح و حامیان آنها  را دارا داشته است.

حقیقت تلخ و  دشوار تاریخی این است که صلحخواهی  یکجانبه هیچگاهی بدون اعمال فشار به صلح نیانجامیده است. برای ما  سیاست  دلجویانه در برابر هیتلر میتواند بحیث یک انالوجی خدمت نماید.  حدود یک دهه مساعی صلح نشان دادکه:

·          برای تامین صلح و امنیت تنها  اراده  حسن نیت  بسنده نیستند. دولت افغانستان باید منحیث دولت مستقل وظایف و ماموریت خود را برای تامین امنیت  شهروندان در اولویت قرار دهد. در گام نخست باید قوای ثلاثه از چنگال دشمنان مردم نجات داده شوند.

·          دپلماسی صلح با تدابیر نظامی توام گردد.

پایان

 


[1] Jackson R. And G. Sorensen (2007). Introduction to International Relations: Theories and Approaches. New York: Oxford University Press. P.120

 

  


بالا
 
بازگشت