دكتر نبي هيكل

 

ملت

آنگونه ای که در مقدمه یاد آوری گردید مقوله ملت دارای ابهام و پیچیدگیها است.  همچنانی که انسانها بیوگرافی یا سوانح دارند و ملت ها تاریخ، مقوله ها و مفاهیم نیز  دارای علل ظهور، منشا و انکشاف اند. معنای آنها  مانند نقش انسانها  در سیر  زندگی آنها تغییر مینماید. بحث حاضر نه تنها بر تعریف ملت بلکه بر مشخصه های مهم و متبارز آن، بر عناصر مادی و معنوی ملت و در مورد  امتحان تجربی ملت بودن میچرخد.

برای سالیان دراز دانشمندان علوم اجتماعی در مورد ملت از زوایای مختلف نوشته اند و  هدف  این نیست تا از همه ی این دانستنیها یک مجموعه واحد ترتیب و به خواننده عرضه گردد، بلکه هدف این است تا در روشنایی دانستنی های متذکره و با دید انتقادی به ملت  دیده شود، و  دشواریها و کج فهمی ها در مورد آن شناسایی گردند.

بر برخی از کج- فهمی ها در رابطه با دولت – ملی، ملت سازی/ دولت سازی نیز مکث خواهد شد.

بدینترتیب  عنوان 1.1 به تعریف ملت و عنوان  1.2 به معرفی دشواریها و کج-فهمی ها اختصاص داده شده اند، ادعاهای مربوط به ملت شدن و ملت سازی موضوعات عنوان 1.3 را تشکیل میدهند. زیر عنوان 1.4  بر امتحان تجربی ملت بودن مکث میشود.

1.1

تعریف

 منافع ملی با ملت و اینکه ملت چیست و کیست رابطه دارد، زیرا ماوقتی از منافع ملت صحبت مینماییم، از منافع یکجمعیت به نام ملت سخن میگوییم.

تعریف ملت نیز  در مقایسه با  گذشته ها تفاوت کرده است زیرا ملتهای کنونی ترکیب  نامتجانس  و متنوع اند.  گذشته از آن  هنگام بررسی تعریف ملت باید به این نکته مهم توجه نماییم که ملت از  کدام دیدگاه تعریف شده است. ما با  تعریف های  مذهبی، سیاسی و اجتماعی و  فرهنگی از ملت بر میخوریم. در حالیکه بر هریکی از این تعریفها مکث خواهد شد  تعریف سیاسی در محراق توجه قرار خواهد داشت.زیرا این تعریف سیاسی از ملت است که بیشتر مورد منازعه قراردارد.

 در جوامع اسلامی و تعلیمات اسلامی از ملت ابراهیم، امت اسلامی سخن گفته میشود. لحظه ای بر این مساله مکث مینماییم تا دریابیم ملت از نظر مذهبی به چه گویند و چه مشابهت ها و تفاوتهایی با تعریف سیاسی و اجتماعی  ملت دارد.

"در قران کریم دو اصطلاح وجود دارد که کم و بیش به معنای ملت است که در 15  ایه 17 بار ذکر شده اند" (رهنمایی، سید احمد 2010:118).

راغب اصفهانی در فرهنگ خود در مورد مله (milla) مینویسد که مله، املال و املا (milla, imlal and imla) همه از یک ریشه اند. مصدر املا به معنای دیکته به این معنا است که  چیزی از سوی یک منبع آسمانی یا غیر آسمانی، نیرومند  و یا غیر نیرومند، مقدس یا غیر مقدس دیکته شده است. کلمه مله در معنای مذهبی خود به معنای یک شیوه، یک راه و یا دسته که بوسیله خداوند دیکته و عرضه گردیده است، و یا شاید از سوی  یک رهبر غیر آسمانی یا گروپ دیکته شده است[1].

 کلمه امه (ummah) اصطلاح دیگر قرانی است که به ملت اسلامی اطلاق گردیده. به  قول رهنمایی این کلمه 40 مراتبه در فران  کریم ذکر گردید و  چند مراتبه دیگر هم به اشکال امتکم ( امت شما) و امم ( جمع امه) ذکر گردیده است( رهنمایی، ص. 119).

پیوند اساسی که میان همه ی مسلمانان که بحیث بنی آدم ئنداشته میشوند و بر اساس حکم خداوند (ج) "برای شناسایی همدیگر به شعب و قبایل تقسیم شده اند" عبارت از  باورمندی مشترک  میان آنها یعنی دین مشترک آنها است ، درحالیکه با وصف تفاوتها و تقسیمات آنها به شعب مختلف فکری  و اتنیکی متعدد و مشهود بحیث یک امه یا ملت نامیده شده اند. آیا ما میتوانیم با وصف اینکه خداوند به این جمعیت ملت و امت خطاب فرموده مدعی گردیم این جمعیت هنوز ملت  نشده است؟

ملت اسلام یک زاویه دیگر قابل توجه نیز دارد.

ملت  اسلام (The Nation of Islam) در سالهای بحران 1930  بحیث یک جنبش در دیترویت ایالت مشیگان (Detroit, Michigan) ایجاد گردید. موسس آن والاس دود فرد (Wallace Dodd Fred) بود که به "Master Fard Muhammad   "  نیز معروف بود. پیروان وی در مدت سه سال به  حدود 8000  میرسید.  یکی از آنها الیجا پول (Alija Poole)  نام داشت و بعدآ تخلص خود را محمد گذاشت.. الیجا از جورجیا بود. فرد او را به دلیل وفاداری بیش از حد وی بحیث وزیر اعظم خود برگزید. فرد همانطوریکه  ناگهانی  آمده بود در  1934 ناگهانی غایب گردید و الیجا محمد بحیث رهبر جدید انتخاب گردید و عنوان "پیامبر خداوند" را اختیار کرد. مهمترین رویداد در انکشاف " Nation of Islam به نوشته  رون کارتر [2] در سال 1947 رخ داد . در این سال  یک زندانی در ماساچوسیت  به نام مالکولم لیتل (Malcolm Little) به پیروان فرید پیوست.  این شخص بعدآ به مالکولم ایکس (Malcolm X) معروف گردید. مالکولم بعدها این جنبش را ترک گفت و دو سازمان را به نامهای (مسجد اسلام) و (سازمان وحدت امریکاییان افریقایی)  ایجاد کرد.  لویس فراخان (Louis Farrakhan) که بوسیله مالکولم به صف پیروان پیوسته بود و پس از مرک مالکولم بحیث سخنگوی الیجا تعیین گردید، به روایت رون کارتر جنبش ملت اسلامی را دوباره سازماندهی بخشید(ص.3)

معتقدات  جنبش متذکره عبارت اند از:

1.     خداوند روح نه بلکه یک انسان است. الله به ما در شهر مقدس مکه، عربیا در 1930 نازل گردید و نام والاس د. فرید را  به کاربرد.

2.     خداوند جاودانگی ندارد ( زندگی مینماید و میمیرد).

3.     خداوند ( به باور آنها)  یکتا نیست (تعدد خداوندان)

. . . ششهزار سال قبل، یا به صورت دقیقتر آن 6 هزار و 600 سال قبل  - انطوریکه خداوند به من آموخته ملت ما خداوند دیگر آفرید که نام وی یعقوب بود.

چنین است داستان ملت مسلمان یا ملت اسلامی (Nation of Islam)، در حالیکه امت مسلمان بیشتر یک خانواده بزرگ دارای عقیده مشترک است.  هدف از بیان  رویداد فوق توضیح تمایز میان ملت و امت  از یکسو و  نشان دادن  پیوند های اساسی میباشد. اعضای (Nation of Islam)  به گواهی ادبیات مربوطه همه سیاهان بوده اند[3](ص.3).

درمقاله رون کارتر والاس دود فرید چنان معرفی گردیده که گویی ناگهانی ظهور کرده و غایب گردیده در حالیکه یک منبع دیگر وی را تبعه برتانیه و زاده والدین جمایکا یی– برتانوی معرفی کرده است(Scruton R. 2007: 462).

بحث بر ملت از نظر  اسلامی به ما  این حقیقت اساسی را در مورد ملت  صراحت میبخشد که پیوندهای حیاتی یک  جمعیت متفاوت  و رنگین را به ملت تبدیل مینماید نه انحلال تفاوتها و اختلافات ذاتی در ترکیب آن جمعیت.  مله یا امه اسلامی با وصف شمشیر کشیدنها و تضادهای داخلی همچنان بحیث ملت  مسلمان پنداشته میشود زیرا رشت  ای که آنها را به ملت مبدل ساخته است هنوز وجود دارد.

در هر نوع تعریف دو عنصر : احساس وابستگی و  قلمرو  ارضی،  را بحیث عناصر مرتبط بهم بصورت حتمی میتوان بازیافت. به ملت از نظر اسلامی به گونه دیگر دیده میشود. از نظر اسلامی منشآ پیدایش(عنصر مادی) و  اعتقاد به خداوند واحد(عنصر معنوی/ذهنی) سازنده امه (umma) اند.        ویندل  (Wendell) مینویسد:" مرحله آخری تکامل معنایی [کلمه امه در قران] زمانی فرارسید که همه ی جوامعه بشری . . . تنها از نظر  معتقدات و اعمال مذهبی آن ،  سیمنت اساسی ،   sine qua non   هستی مشترک اجتماعی ، متحد دانسته میشوند[4]”  .

در قران کریم در سوره الحجرات آیه مبارکه 13  از "شعب" و "قبایل" یاد شده است:" ای مردم من شما را از مرد و زن خلق کردم و به شعب و قبایل تقسیم نودم تا همدیگر را بشناسید. به تحقیق که نزد خداوند بزرگترین شما پرهیزگارترین شما میباشد. خداوند بر همه چیز باخبر است." آیه 143  سوره البقره از امت وسط نام میبرد.

با قاطعیت و صراحت میتوان نتیجه گیری کرد که  عناصر متحد کننده در مفاهیم امت و ملت دارای اهمیت اند. در سایر گروپها نیز این عناصر موجب اتحاد و همبستگی و در نهایت   موجب عمل مشترک میگردند.

بر اساس  نو شته پاول  بریک چینسکی (Paul Brykzcynski) حسن البنا همواره از دولت اسلامی و امت مسلمان صحبت میکند"[5].

در تعریف مذهبی   امت و ملت قلمرو ارضی مطرح نیست  زیرا تاکید اساسی بر معتقدات  و پیوندهای عقیدتی قراردارد. برادری اسلامی نیز  یکنوع  همبستگی  دینی و مذهبی تلقی میگردد، در حالکیه برخی  آن راچنان تعبیر میکنند که امت مسلمات نیاز به دولت اسلامی و خلافت  دارد.

 در تعریف اجتماعی ملت تاکید مستقیم بر جمع بودن در زمان و مکان است و بصورت غیر مستقیم دلالت بر  قلمرو دارد. به این موضوع بعدآ بر میگردیم.

 

فرهنگ انگلیسی – لاتین معادل لاتین  کلمه انگلیسی" nation " را "       nation, nationis, nation, gens, populus[6] " معرفی میکند.  بر اساس فرهنگ اصطلاحات سیاسی و حکومت ، ملت بحیث کشور و مردمی که در آن زیست دارند معنا شده است[7].

قاموس اصطلاحات روابط بین المللی ملت را مفهومی توصیف مینماید که : به یک مجمع اجتماعی خطاب میگردد که اعضاِی آن همه یا برخی از مشخصات آتی را باهم شریک دارند:  احساس هویت مشترک، تاریخٍ زبان، مبدآ  اتنیکی یا نژادی مشترک، مذهب، زندگی اقتصادی مشترک، موقعیت واحد جغرافیایی و  پایگاه  سیاسی  واحد.  این معیارها و مشخصات اغلب در درجه های متفاوت و در  ترکیب  های متفاوت وجود دارند، هیچیکی از آنهابرای تعریف نه ضروری  دانسته میشود و نه هم بسنده  میباشد. ملتها میتوانند بدون یک هویت سیاسی متمایز  وجود داشته باشند( ملت یهود در دوران دیاسپورا/ پراکندگی) و میتوانند بدون  زبان مشترک، فرهنگ، مذهب یا  ساختار اتنیکی واحد وجود داشته باشند( مانند ملت هند). اما با وصف آن یک احساس نیرومند هویت واحد و اتحادمیان آنها وجود دارد. . .( Evans G and J .Newnham 1998: 27).

 به روایت دیگر

کلمه انگلیسی ملت  که از  فعل ( nasci — to be born )لاتین گرفته شده است، پدیده  ای است که بوسیله تجمع  عوامل فرهنگی، سیاسی و روانی شکل میگیرد. از نظر فرهنگی ملت عبارت از آن گروپ انسانی است که باوصف سطوح مختلف گوناگونی فرهنگی بوسیله زبان، مذهب، تاریخ،  عنعنه بهم پیوند دارند. از نظر سیاسی ملت آن گروپ اجتماعی را گویند که خود را بحیث یک مجتمع سیاسی  طبیعی میشناسد. هرچند  این درک از نظر سنتی   به شکل  یک خواست یا اراده برای ایجاد یا حفظ دولتداری ابراز شده است، میتواند شکل  یکنوع آگاهی مدنی را اختیار کند. از نظر  روحی/ روانی  ملت عبارت ازمجتمعی از افراد است که احساس وفاداری مشترک یا  احساس وابستگی مشترک به شکل وطندوستی را دارا میباشند. اما،هیوود مینگارد" باوصف  اینهمه  چنین وابستگی شرط بسنده عضویت در یک ملت نمیباشد؛  آنانی که فاقد احساس افتخار(متعلق بودن به یک ملت– م) اند ممکن است بازهم قبول کنند که( به ملت تعلق دارند)" (Heywood A. 2007: 110).

ملت را ماکس ویبر بحیث  جامعه احساسی/ فکری"   community of sentiment " توصیف کرده است، و  بنیدیکت اندرسن (Benedict Anderson) آن را "  imagined community "  مجتمع تصوری نامیده است . اساس این مجتمع را یک یا بیشتر  از  مشخصه های آتی  تشکیل میدهند: نژاد، اتنی- ستی، زبان، رسوم، مذهب و حافظه سیاسی(Bruce S. And Steven Yearley  2006: 206).

نتیجه گیری بعدی این است که  با در نظر داشت اهمیت و نقش مشترکات،  تفاوتها و اختلافات بحیث پدیده های  طبیعی پنداشته میشوند. سوال اساسی این است که چه چیزهایی موجب میگردند یک جمعیت متشکل از  افراد، اقوام و قبایل متفاوت از نظر خصایص و توانایی ها ی مادی و معنوی یک هویت واحد را که ملت نامیده میشود، تشکیل دهند؟ این افراد و  جمعیت ها نه تنها دارای تفاوتها اند بلکه داری مشترکات نیز میباشند. همان مشترکاتی که دو فرد را با وصف اختلافات و تفاوتهای فردی ، معنوی و مادی به دوست  وفادار هم مبدل میسازد و یا از آنها والدین و یک خانواده میسازد و یا یگ گروپ مذهبی و سیاسی میسازند،  در سایرین وجود دارند.

به هر اندازه ای که مشترکات افزایش میابند تفاوتها کاهش میابند. از نظر ذهنی نیز به هر ئیمانه ای که بر مشترکات تاکید صورت میگیرد به همان  اندازه تفاوتها  به  عقب رانده میشوند و  به هر پیمانه ای که بر تفاوتها تاکید گردد مشترکات از نظر دور میمانند. وقتی به  برادران و خواهران دوگانگی توجه کنید در میابید که از نظر مشخصات فیزیکی تشابه کامل فیزیکی  و صوری آنها موجب  میگردد تمایز آنها مشکل گردد و به هر اندازه ای که  برادرکوچک از برادر بزرگ یا والدین پیروی نماید به همان اندازه اختلاف فکری آنها  با وصف وجود واقعی آن در  ظاهر کوچک میگردند. بدین ترتیب تفاوت و مشترکات طبیعی و ذاتی اند و انسانها با حفظ تفاوتها - بحیث متغییرهای تعیین کننده حدود آزادیهای پدیده منفرد -  بر اساس مشترکات زیست مینمایند.

ما بدینترتیب به همزیستی تفاوتها و مشترکات بحیث کیفیتهای ذاتی و طبیعی میرسیم.گروپها و ملتها بوسیله  شریانها و رشته ها بهم مرتبط اند.  واقعیت متذکره  این  امکان را فراهم مینماید که افراد بحیث اعضای جامعه، گروپها و  اقوام و قبایل مختلف هویتها و استقلال ذاتی خود را  و خود ارادیت  و مشخصات گروپی خود را دارا باشند.  در حالیکه هر قوم و قبیله  (گروپ اتنیکی)  از  نظر ساختار  ازبرخی جهات به یک عدد پیاز همانند است یک ملت به یک کینو ( جامعه ارگانیک[8]) و یک انار ( جامعه میکانیک[9]) شباهت بیشتر دارد.

 ما به تیوری های علمی در ین رابطه مراجعه نمکنیم و  به بیان ساده آنها اکتفا مینماییم. پدیده ها همه در زمان و مکان وجوددارند زیرا در زمان و مکان معیین پدید میآیند، رشد میکنند، زوال میابند و از میان میروند. انسانها بحیث افراد نیازمندیهای مادی و معنوی دارند و جمعیتها نیز. نیازمندیهای جمعیت ها از آنها  آ«چه میسازند که به نام ملت یاد میگردد. این نیازمندیها کدامها اند؟

 نیازمندیهای مادی انسان

انسان نیازمند است: به مکان برای زیستن نیاز دارد، برای رشد و انکشاف به مواد ضروری برای رشد و انکشافنیاز دارد و  برای فعالیت به توانایی ها و مهارت ها . اما اینها تنها نیازمندیهای انسان نیستند، زیرا برای  زیستن انسان  این همه شرایط ضروری اند اما بسنده نیستند. یک انسان در اروپا و امریکا میتواند حد اقل اسباب معیشت را داراباشد اما در  بحران روانی قراردارد. انسان به امنیت نیاز دارد زیرا رشد و انکشاف  را بی امنیتی  تهدید مینماید . چرا ما به یتیم و مسافر و بیوه دل میسوزانیم، چرا در مسافری در یک کشور پیشرفته صنعتی برای بودن با دوستان، فامیل در وطن خویش علاقمند هستیم. انسانها به تعلق داشتن به دیگران نیاز دارند.

ابراهام ماسلو (A. Maslo)  (1970)  نیازها  یا انگیزه ها را به پنج دسته اساسی درجه بندی کرده است. پایین ترین درجه نیازمندی  باید بصورت قسمی برآورده گردد تا اینکه انسان برای اهداف فراتر انگیزه یابد. سلسله مراتب نیازمندیهای ماسلو از پایین به بالا عبارت اند از:

1.     بیولوژیک: مانند غذا، آب، آکسیجن،فعالیت و خواب.

2.     امنیت: مانند مراقبت از  کودک و داشتن یک منبع مطمین درآمد.

3.     تعلق داشتن و محبت:   مانند عضویت در گروپ های اجتماعی و  امتزاج جنسی و روابط غیر جنسی (عشقی-م).

4.     احساس احترام: بحیث فرد مورد احترام قرار گیریم و برای مابحیث یک انسان سودمند اهمیت داده شود.

5.     تحقق- شخصی:  به این معنا است که بتوانیم به آنچه مبدل گردیم که میتوانیم. این نیاز انسانها را انگیزه میبخشد تا با دیگران در رابطه قرار گیرد، منافع را به خاطر لذت ذاتی دنبال نماید تا برای کسب احترام و موقف(Douglas A. Bernstein, et al 1994 : 426).

این دانستنی روزنه ای را برای ما باز میسازد. انسان به یک محل امن نیاز دارد جایی که خودرا  بتواند مصوون احساس نماید. قلمرو ارضی بحیث خانه مشترک چنین یک محل را تشکیل میدهد، زیرا  جمعیتها در  درازای تاریخ از قلمروهای زیستی خویش به گونه های مختلف حمایت کرده اند. بر اساس همین دلیل قلمرو یکی از عناصر اساسی تعریف ملت پنداشته میشود. قلمرو نه تنها محل  اقامت یک جمعیت مفروض است بلکه منابع زیستی مانند آب، هوا، زمین زراعتی و ذخایر طبیعی را نیز  برای زیستن  جمعیت فراهم مینماید. اینها همه عناصر مادی ملت را میسازند.

نه تنها قلمرو بلکه مشترکات مادی دیگری نیز در نتیجه بهم زیستن  و مصوون زیستن  و مرفه زیستن در یک قلمرو  ایجاد میگردند و انکشاف مینمایند: مانند فرهنگ مادی، نهادهای ملی  و ثروت ملی.

نبازمندیهای معنوی

یک  زندانی در زندان و یا یک فرد تحت نظارت در منزل در بهترین شرایط زیستی و رفاهی آزادی خود را از دست میدهد. این آزادی از حاکمیت یا فرمانروایی دیگران را انسانها بحیث یکی از نعمات خداوندی  با قربانی سر و مال تقدیر کرده اند. آن یکی که احساس وطندوستی دارد از وطن خود دفاع مینماید. نعره های استقلال خواهی، حاکمیت ملی نه تنها نیازمندیهای یک ملت را بازتاب میدهند بلکه عناصر معنوی و ذهنی ملت را میسازند زیرا جمعیت ساکن در یک قلمرو خود ارادیت  در حدود قلمرو معیین را حق خود میداند و این درست همانند آن است که منزل شخصی شما قلمرو تحت حاکمیت شما دانسته میشود و از تعرض مصون پنداشته میشود. در منزل شما  بدون اجازه شما هیچ فردی مگر به اجازه محکمه باصلاحیت حق داخل  شدن  را ندارد.

چرا افغانان از این حقیقت که خطرناکترین کشور برای  زنان و کهنسالان شمرده میشود نا راحت میگردند، چرا ما نمیخواهیم بحیث یکی از فاسد ترین کشورهای جهان محسوب گردیم؟ مهمتر از همه چرا وقتی سربازان افغان در رویارویی دفاع از   قلمرو خویش در برابر   سربازان پاکستانی میرزمند مورد تقدیر همگانی قرار میگیرند؟ و یا برد ورزشکاران افغان بوسیله همه ی مردم صرفنظر از وابستگی های  زبانی ، قومی و فکری مورد تقدیر قرار میگیرد؟

ملتها را چنین عناصر پیوند میدهند و  این احساس در  دشوارترین  و حساس ترین شرایط  فعال میگردد.

مولانا  فردوسی و ابن سینا و سید جمالدین به تاریخ پیوسته اند اما بحیث افتخارات ملی هنوز مورد ارج قراردارند.

افتخاراتی که در نتیجه همزیستی و کار مشترک در درازای تاریخ بوجود آمده اند همانند خاطره های مشترک دو  همسفر در  همبستگی ملت بحیث عناصر ذهنی نقش ایفا میکنند.

 عناصر معنوی /ذهنی بخش سیال را میسازند زیرا به سادگی از طریق تغییر در تاکید بر این یا آن جهت موضوع میتوانند تحت نفوذ قرار گیرند.  همزیستی اقوام و قبایل متعدد در یک قلمرو واحد همانند زندگی مشترک زناشوهری همیشه عاشقانه نیست و دارای فراز و نشیبها  میباشد.

مثالهایی از زندگی اقتصادی نیز میتوانند به  صراحت این درک کمک نمایند. افاده های  محصول ملی و تولیدات ملی محصول چیستند؟  آنها در واقعیت امر محصول کار اعضای جامعه اند و شاید هم برخی از آنها  اتباع خارجی باشند اما محصول فابریکه محصول ملی شمرده میشود.

غلط فهمی ها یا کج فهمی هایی موجب گردیده تا برخی ها بیشتر بر تفاوتها تکیه کنند ، مشترکات را که همواره ملتها و دولتهای دارای حاکمیت ملی را در  بیش از سه قرن سر پا نگهداشته نادیده گیرند و از پدیده هایی مانند جوامع متفرق (divided societies)، ملتهای که ملت نیستند سخن گویند. این افراد درگیر رومانتیسیزم اند و مانند ایدیالیستان  به آرمانگرایی معتاد اند.  ما به این دو مساله: دولت ملی و جوامع متفرق باز میگردیم.

بحث کوتاه فوق در مورد ملت نشان میدهد که تفاوتها و اختلافات ذاتی و  طبیعی اند واین تفاوتها بوسیله مشترکات بهم پیوند مییابندو  یک گروپ (خورد یا بزرگ) را تشکیل میدهند.

ملت را در بالا تعریف کردیم و اکنون میگذریم  به  دشواریها و کجفهمی ها در مورد ملت.

نتیجه گیری بحث این است که ملت را میتوان از دیدگاه های متفاوت تعریف کرد.  در همه ی تعریف ها پیوندهای عمده افراد و اقشار متفاوت را مانند بدن انسان بهم مرتبط میسازند و به آنها تمامیت مادی و ذهنی میبخشند. در حالیکه  تفاوتها ، اختلافات و مشترکات بحیث  کیفیتهای ذاتی در طول تاریخ  در فرد و در جامعه در همزیستی زیسته اند، تاکید  و توجه بر آنها میتواندمتغییر باشد. 

(ادامه دارد)


[1] Rahnamaei Sayyid Ahmad.Message of Thaqalayn, Vol. 11,No.1 ( Summer 2010).P. 118.

[2] Ron Carter  The Nation of Islan.Watchman Felloship.p.2

[3] www.watchman.org/profiles/pdf/nationofislamprofile.pdf

[4] Wendell Charles(1972). The Evolution of the Egyptian National Image: From its Origions to Ahmad Lutfi al-Sayyid. Berkeley: University of California press. Cited in History of Intellectual Culture, Vol.5, No.1. 2005. P.27.

[5] Paul Brykzcynski. History of Intellectual Culture, Vol.5, No. 1. 2005. P. 7.

[7] Collin P. H. (2004). Dictionary of  Politics and Government, 3rd edition. London: Blumsbury. P.157.

[8] اصطلاح دورکهایم

[9] اصطلاح دورکهایم

 

  


بالا
 
بازگشت